با شهدای مزینان... شهید والامقام مجید افتخارزاده :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

با شهدای مزینان... شهید والامقام مجید افتخارزاده

چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ۰۹:۰۹ ق.ظ

شهید مجید افتخارزاده فرزند علی اکبر بیست و نهم دی ماه سال 1346 در شهر سبزوار چشم به جهان گشود. از خردسالی در کلاس قرآن مادربزرگش حضور داشت و قرآن و تعلیمات اولیه دینی را آموخت.

مجید تحصیلات خود تا پایان دوره راهنمایی را در مدرسه خیام گذراند. در تعطیلات تابستان برای کمک به درآمد خانواده در کارگاه آهنگری کار می کرد. جوانی بسیار خوش اخلاق، خوش برخورد و مهربان بود و در برابر مشکلات زندگی صبور، شجاع و با شهامت بود. از دروغ گفتن پرهیز می کرد و در برابر رفتارهای غیر منطقی مخالفین بسیار ناراحت می‌شد.

او با ایمان و با تقوا بود و به انجام فرایض و واجبات دینی بسیار اهمیت می‌داد. اهل نماز اول وقت بود و سعی می کرد نمازش را به جماعت در مسجد بخواند. به ائمه اطهار (ع) خصوصاً امام حسین (ع) ارادت و عشق می ورزید. بیشتر اوقات به پشت بام خانه شان می رفت و با صدای بلند به امام حسین (ع) سلام می داد. در مراسم سوگواری ها و دعاها مدام شرکت می‌کرد و قرآن زیاد می خواند و همواره ذکر خدا بر لب داشت.

وی در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در صحنه‌هایی همچون راهپیمایی‌ها و تشییع جنازه شهدا حضور فعال داشت. در گشت زنی های شبانه شرکت می کرد و به امام خمینی عشق می ورزید و بزرگترین آرزویش شهادت بود.

مجید 3 ماه در جهاد سازندگی به صورت دواطلبانه حضور یافت و در این مدت در عمران و آبادانی مناطق محروم اطراف شهر به این نهاد و مستضعفین و محرومین کمک می کرد. با شروع جنگ تحمیلی از طریق بسیج و به صورت داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل شتافت. مسئولیتش در جبهه پیک بود و بعد از چند نوبت مجروحیت، سرانجام در تاریخ 1365/2/30 در منطقه مهران و در جریان عملیات کربلای 1 بر اثر اصابت ترکش به صورت و دست چپش به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر این شهید والامقام پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار قطعه اصلی ردیف4 شماره 1 به خاک سپرده شد.

سفارش شهید والامقام مجید افتخارزاده

سپاس و شکر فراوان خدایی را که ما را به این راه روشن و صراط مستقیمش هدایت کرد و از گمراهی ها و ظلمات نجات داد. خدائی که گناهان ما را که بسیار زیاد بوده و هست می بخشد. ان شاءالله.

آری مادرم، در این برهه از زمان که انقلاب اسلامی مان در مواجه با خطراتی چند از سوی دشمنان داخلی و خارجی قرار گرفته و نیاز به من و حتی به شما و دیگران دارد. من نیز برحسب وظیفه ای که خدا و ائمه برایم تعیین نموده بودند. بسوی جبهه روانه شدم رفتم تا شاید من هم نقشی در انقلاب داشته باشم و بتوانم دینم را به نحو احسن به اسلام و جمهوری اسلامی و این انقلاب ادا کنم.

آخر ای برادران و خواهران عزیز! جبهه با خاک پاک و پر برکتش محراب عبادت است و میدان خویشتن باز نگردی؟ مگر می شود در جبهه در کنار رزمندگان مومن نماز بگذارید و تسلیم تقدیر و خواست حق تعالی نشوی؟ دعایی هست که مضمونش چنین است. خدایا! گواهی می دهم که شهدا بر ما سبقت گرفته اند و پیمان می بندم که به آنها ملحق شوم که سبقت گرفته اند و خیلی پیش رفته اند.خداوندا! توفیق ده تا ما هم راه بیفتیم و از شهدایمان عقب نمانیم. برای یک شخص مسلمان مردن در بستر ننگ است و من نیز برای تحفق بخشیدن به آرمان سرخ حسین(ع) به جبهه روانه شدم تا شاید مسئولیتی که بر عهده ام است انجام دهم و در این راه اگر خدا توفیق داد شهید شدم از همه ملت ایران می خواهم با پیروی از رهبر انقلاب همیشه در صحنه بمانند و بدانند مسئولیت بزرگی که شهیدانمان بر دوش آنها نهاده اند و رهنمودهای امام عزیزمان را سر لوحه زندگیشان قرار دهند. مادرجان! همیشه در راه اسلام قدم بردار و از شهادتی که نصیب فرزندت شده خوشحال باش و بدان که نعمتی بوده از طرف خداوند که بر فرزندت وارد گردیده و خدا را شاکر باشید و مرا حلال کنید. مادر جان! می دانم زیاد زحمت کشیدی و شبها تا به صبح برایم بیدار ماندی و مرا نوازش می کردی تا در پیری عصای دستت باشم ولی چه کنم که اسلام به خون من نیاز دارد.از شما می خواهم که از همه برایم حلالیت بطلبید. خواهرم از تو می خواهم که همچون زینب استوار باشی و خاری باشی در چشم دشمنان اسلام.

پروردگارا! شربت مرگ را در کام من شیرین فرما و عروس مرگ را در چشم من مانوس و جلوه گرساز و چنان کن که همیشه تشنه این شربت شیرین باشم و وصال این عروس زیبا را آرزو کنم. شهادت "حبل المتین" آنها است که اگر کسی به آن چنگ زنند ارجحترین و برترین و نزدیکترین فرد به پروردگار خواهند بود.

پروردگارا! از تو سه عشق می خواهم. اول، عشق به خودت که بر دلم تابش کنی که همه چیز در این صورت اصلاح می شود. دوم، عشق به کسانی که تو دوست داری و سوم، عشق به هر عملی که مرا به تو مربوط می کند. برادران و خواهران صدامیان همیشه دو نقطه از پیکر شهدایمان را هدف می گیرند. یکی قلبشان و دیگری مغزشان، قلبشان را به خاطر این که برای ملت اسلام می تپد و مغزشان را به خاطر اینکه برای اسلام فکر می کند.
دیباچه عشق و انقلاب است شهید / منظوم بلیغ آفتاب است شهید
فریاد بلند ظهر عاشورا را / با سرخی خون خود جواب است شهید
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند / فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی / دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
والسلام علی من التبع الهدی 1365/02/11

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">