بایگانی آبان ۱۳۹۷ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۹ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰
آبان
۹۷

فاطمه مزینانی گلستانی مدیر عامل مؤسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) و مجتمع توانبخشی مزینان در گفت و گو با شاهدان کویر اظهار داشت : به حول و قوه ی الهی پس از 8 سال تلاش و با کمک خیرین نیکوکار نهال بهزیستی به بار نشست و اکنون مرکز سالمندان پدر و مادر در خطه ی کویر مزینان مشغول خدمت به این عزیزان است.
وی افزود : این مرکز از 29 مهر 1397 شروع به پذیرش سالمندان کرد و چند نفر از مادران و پدران کهنسال که نیاز به مراقبت ویژه دارند معرفی و تیم 15 نفره پرستار و بهیار و کارکنان مربوطه مشغول خدمت به آن ها هستند.
گلستانی تصریح کرد : تمامی سالمندانی که به این مرکز قدم گذاشته اند اذعان دارند که ما با آمدن به خانه ی دوم خود عمری دوباره گرفته ایم.
مدیرعامل خیریه حضرت نرجس خاتون(س) ضمن تشکر از مسئولین استان و شهرستان افزود : بدون تردید اگر حمایت بی دریغ مسئولین بهزیستی استان و شهرستان های سبزوار و داورزن و همچنین کمک و همراهی نمایندگان محترم و دلسوز سبزوار بزرگ نبود این پروژه به سرانجام نمی رسید و ما و تمامی مددجویان همیشه دعاگوی این عزیزان هستیم.
وی در خصوص ادامه ی پذیرش سالمندان گفت : شکر خدا این مرکز با توجه به شرایطی که فراهم کرده و تجهیزاتی که با کمک خیرین صورت گرفته تمامی شرایط را برای پذیرش سالمند فراهم کرده و امیدواریم علاوه بر حضور پدران و مادرانی که از روستاها و شهرهای اطراف پذیرش شده اند همشهریان ارجمند نیز تعصب بی مورد را کنار بگذارند و به جای رفتن به مراکز شهرهای دیگر در زادگاه خود از این تسهیلات بهره مند شوند .
وی افزود: دیگر زمان تعارف و تعصب گذشته که بگوییم اگر پدر و مادرمان در بهزیستی قدم بگذارد دیگران برای ما حرف می زنند اینجا خانه ی آن هاست و ما خدمت به آن ها را یک موهبت الهی برای خودمان می دانیم و به عنوان یک فرزند خدمتگزار این پدران و مادران هستیم.
گلستانی در باره ی تأمین هزینه های مجتمع توانبخشی مزینان خاطرنشان کرد: بارها گفته ایم و این یک ادعا از طرف مانیست بلکه تمامی صاحب نظران معتقدند پروژه بهزیستی مزینان بزرگترین طرح و پروژه روستایی در بخش خدمت رسانی و عمران و آبادانی کشور است و با توجه به شرایط اقتصادی خشت خشت این ساختمان با زیربنای 1550متر به کمک خیرین بنا نهاده شده و همچنان محتاج به کمک و یاری همراهان گرامی هستیم.
وی افزود : با توجه به ثبت قانونی مؤسسه و دریافت مجوز ؛ این مرکز می تواند علاوه بر دریافت کمک های نقدی در زمینه موقوفات نیز فعال باشد و امیدواریم با کمک روحانیت معزز به خصوص نماینده ولی فقیه در شهرستان داورزن و اداره ی اوقاف این شهرستان تبلیغ و روشنگری لازم  صورت گیرد چرا که هنوز برخی جوانب وقف برای شهروندان روشن نیست و فکر می کنند فقط می توانند موقوفه خود را به مسجد و هیئت ببخشند در حالی که یکی از امور و مصارف آن گره گشایی و خدمت به مردم است و چه جایی بهتر از بهزیستی مزینان.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۴
آبان
۹۷

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ ماجرای پسری که آرزوی پرواز داشت با عنوان "پسری که کلاغ شد" به قلم محمد کاظم مزینانی توسط انتشارات سوره مهر به چاپ و نشر رسیده است. 

همه ماجرای این کتاب از کلاغ شدن پسری آغاز می‌شود که آرزوی پرواز داشته است. حرکت او در قصه، حرکتی است رو به بالا، به دنیای خواب‌ها و خیال‌ها؛ حرکتی که آغازگر حرکت‌های دیگر می‌شود.

داستان‌های جذاب برای کودکان در کتاب پری که کلاغ شد

پدر خشک و عبوسش که اهل نظم و قانون بوده و هیچ وقت خواب نمی‌دیده، حالا کم‌کم خواب می‌بیند و زندگی‌اش در رقصی شکوهمند با شعر‌های همسرش طاووس، به رنگی در می‌آید، اما طاووس از همان ابتدا مثل مادرش «ننه جون» اهل خیال است و شعر و کودکی و برای او باور این قصه سخت نیست که پسرش به کلاغی تبدیل شده است.

داستان مزینانی مملو از شاعرانگی‌های ناب و افسانه‌ای است. قصه بازگشت به کودکی است. او در داستانش همه خواب‌ها را واقعیت می‌بخشد و در روایتی خیال‌گونه و فانتزی، به زندگی کلاغ‌هایی می‌پردازد که از دید آدم‌ها موجوداتی زشت و بی‌فایده‌اند، اما هر کدام منفعتی برای زندگی آدم‌ها دارند. توصیف نویسنده از آمیختگی حواس انسانی و حیوانی و ارتباط با کلاغ‌های دیگر برای پسری که کلاغ شده، از جذابیت‌های قصه به شمار می‌رود.

محمدکاظم مزینانی متولد سال ۱۳۴۲ در شهر دامغان و فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی است. از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۴ در روزنامه‌های کیهان و همشهری فعال بوده که این فعالیت‌ها تا به امروز هم به صورت پراکنده در نشریات ادبی تداوم داشته است. در بخش تالیف کتاب هم اغلب آثار وی در حوزه شعر کودک و نوجوان است که تعداد آن‌ها به بیش از ۲۰ عنوان می‌رسد.

داستان‌های جذاب برای کودکان در کتاب پری که کلاغ شد

در حوزه ادبیات داستانی این نویسنده کتاب‌های متعددی را برای گروه سنی کودک و نوجوان به چاپ سپرده که از میان آن‌ها می‌توان به "ماه در گهواره"، "پسری که تنها بود"، "راز‌های زندگی یک کلاغ" و "پاییز در قطار" اشاره کرد. در بخش داستان بزرگ‌سال، رمان "شاه بی‌شین" اولین تجربه این نویسنده در این حوزه محسوب می‌شود که پیش از انتشار در نخستین جشنواره داستان انقلاب برگزیده شد و پس از بازنویسی نهایی در سال ۱۳۸۹ چاپ اول آن توسط انتشارات سوره مهر به انتشار رسید.

"پسری که کلاغ شد" در ۱۰۰ صفحه و شمارگان ۲۵۰۰ نسخه با قیمت ۴۹۰۰ تومان به چاپ سوم رسیده است.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۳
آبان
۹۷

محرم 97 مانند سال های گذشته با شکوه و عظمت در مزینان برگزار شد مردم ولایتمدار مزینان به خصوص ساکنان شهرهای دیگر که از تعطیلات تابستانی بچه ها خوشحال بودند فرصت داشتند روزهای بیشتری را در زادگاهشان سپری کنند و از ابتدای ماه محرم در هیئات حضور یافتند و به سوگواری آل الله پرداختند.

از شب ششم دسته های عزاداری هیئات و اجتماع آن ها در بازار مزینان آغاز گردید و هرشب بر جمعیت حاضر در این دیار تاریخی افزوده می شد ، سینه زنی سنتی(دوره)، تعزیه خوانی هنرمندان این هنر آیینی، میزبانی هیئات از هیتی دیگر جلوه ای خاص به این حضور داده بود.

شاهدان کویرمزینان که افتخار دارد هرسال این مراسم و برنامه های سوگواری را پوشش دهد امسال نیز با هنرمندی عکاس جوان محسن مزینانی عسکری به ثبت لحظه به لحظه ی اتفاقات و رخدادها پرداخته که به مرور و در پست های مختلف تقدیم می کند.

برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه ی مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۲۲
آبان
۹۷

ظرفیتهای حزبی برای پیگیری و رفع مشکلات جامعه پزشکی

د‌‌کتر عباس مزینانی:

- انسولین با انتقال قند‌‌ موجود‌‌ د‌‌ر خون به د‌‌اخل سلولها  باعث کاهش قند‌‌ خون می‌شود‌‌ .
-  به طور معمول تزریق  ۲   بار د‌‌ر روز انسولین برای کنترل قند‌‌خون کافی است . اما د‌‌ر بعضی موارد‌‌ برای کنترل بهتر قند‌‌ خون جهت بعضی از افراد‌‌ ۳ تا ۴ تزریق د‌‌ر روز نیز د‌‌ر نظر گرفته می‌شود‌‌ .
- متأسفانه با وجود‌‌ تلاشها و تحقیقات فراوانی که جهت تهیه شکل خوراکی انسولین انجام شد‌‌ه است هنوز انسولین خوراکی د‌‌ر د‌‌سترس نمی‌باشد‌‌ و اگر چه شکل استنشاقی نیز جد‌‌ید‌‌اً به بازار آمد‌‌ه  ولی به سبب نیاز به شرایط خاص مصرف آن را بسیار محد‌‌ود‌‌ است.
نکات کاربرد‌‌ی د‌‌اروی انسولین 
1-‌ انسولین باید‌‌ د‌‌ر 2- 8 د‌‌رجه سانتیگراد‌‌ نگهد‌‌اری شود‌. 
2- از تزریق انسولین خنک باید‌‌ خود‌‌‌د‌‌اری گرد‌‌د‌. 
3-‌ د‌‌قیق بود‌‌ن مقد‌‌ار مصرف اهمیت بسیاری د‌‌ارد‌.  از لفظ واحد‌‌ یا یونیت(unit) استفاد‌‌ه شود‌‌ و به اختصار «u» نوشته نشود‌‌.
4- انسولین معمولی ( Regular Insuin ) را می‌توان با انسولین‌های NPH یا کند‌‌ اثر به هر نسبتی مخلوط کرد‌‌.
5-‌ تعویض یک انسولین تنها با مخلوط تهیه شد‌‌ه نیز ممکن است پاسخ بیمار را تغییر د‌‌هد‌‌ .
6-‌ ترتیب مخلوط کرد‌‌ن انسولین‌ها یا روش یا نوع سرنگ یا سوزن را نباید‌‌ تغییر د‌‌اد‌. 
7-‌ د‌‌ر هنگام تزریق همزمان انسولین رگولار و ان پی اچ،  همیشه اول باید‌‌ انسولین رگولار د‌‌ر سرنگ کشید‌‌ه شود‌‌ و پس از اختلاط باید‌‌ بلافاصله مصرف شود‌. 
8-‌ انسولین باید‌‌ د‌‌ر جای خنک نگهد‌‌اری شود‌‌( 2- 8د‌‌رجه سانتیگراد‌‌ ).
9-‌ د‌‌ر صورت تغییر رنگ یا وجود‌‌ ذرات د‌‌ر انسولین باید‌‌ از مصرف آن خود‌‌د‌‌اری شود‌‌.
10-‌ تاریخ انقضای د‌‌ارو بر روی ویال را باید‌‌ د‌‌ر نظر گرفت.
11- تزریق انسولین به صورت زیر جلد‌‌ی انجام می‌گیرد‌‌، زیرا این راه جذب د‌‌ارو،آهسته‌تر و د‌‌رد‌‌ آن کمتر از تزریق عضلانی است.
12-‌ محل‌های تزریق را باید‌‌ تغییر د‌‌اد‌‌.
13-‌ برای مخلوط کرد‌‌ن سوسپانسون انسولین ویال را به آرامی‌تکان د‌‌اد‌‌ه یا بین د‌‌و کف د‌‌ست می‌غلطانند‌‌. از تکان شد‌‌ید‌‌ ویال باید‌‌ خود‌‌د‌‌اری کرد‌‌، زیرا موجب ایجاد‌‌ حباب و هوا د‌‌ر سرنگ می‌شود‌. 
علائم- نشانه‌های افت قند‌‌ خون
 تاکیکارد‌‌ی  -  طپش قلب  - اضطراب  - گرسنگی  -  تهوع 
- تعریق بیش از حد‌‌  - لرزش  -  رنگ پرید‌‌گی  -  بی قراری  - سر د‌‌رد‌‌  -  اختلال گفتاری و حرکتی 
 د‌‌رمان
- افت قند‌‌ خون باید‌‌ د‌‌رمان شود‌‌ اگر بیمارهوشیار باشد‌‌ 15-10 گرم کربوهید‌‌رات خوراکی با شروع اثر سریع تجویز می‌شود‌. 
-‌ اگر بیمار هوشیار نباشد‌‌ باید‌‌ تزریق ورید‌‌ی و یکباره محلول د‌‌کستروز 50 د‌‌رصد‌‌ گلوکز خون را بلافاصله افزایش د‌‌اد‌. 
ﻣﺤﻞ‌هاﯼ ﺗﺰﺭﯾﻖ انسولین 
ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﭼﺮﺑﯽ ﺯﯾﺮ ﭘﻮﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ.
ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺤﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ
- ﺷﮑﻢ
- ﺳﻄﺢ ﭘﺷﺖ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎ
- ﺳﻄﺢ ﺟﻠﻮﯼ ﺭﺍﻧﻬﺎ
- ﺑﺎﺳﻦ
ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬﺏ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ . ﺳﺮﻋﺖ ﺟﺬﺏ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﺩﺭ ﺷﮑﻢ ﺳﺮﯾﻊ‌ﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﮔﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﯾﺎ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻣﺤﻞ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺩﺭ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﻣﺤﻞ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺭﺍ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﺜﻼ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺍﻭﻝ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﭼﭗ ﺑﻌﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﮑﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭼﭗ ﺷﮑﻢ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﺍﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺭﺍﻥ ﭼﭗ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺳﻦ ﯾﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﯽ 2 ﺳﺎﻧﺘﯿﻤﺘﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻗﺒﻞ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﺭﺍ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﮐﺮﺩ.
ﺭﻭﺵ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺸﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻼ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺷﮑﻢ ﻭ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻋﺼﺮ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭ‌ها ﻭ ﺭﺍﻥ‌ها ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﯿﺮﺩ.
ﺗﺰﺭﯾﻖ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻟﮑﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻮﺳﺖ ﺗﻮﺻﯿﻪ نمی‌ﺷﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯿﺪ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﻟﮑﻞ ﮐﺎﻣﻼ ﺧﺸﮏ ﺷﻮﺩ.
روش تزریق انسولین
- ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻭ ﺷﺴﺖ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ‏( ﻣﺜﻞ ﻧﯿﺸﮕﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ‏) ﭘﻮﺳﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﺪ .
- ﺳﺮﻧﮓ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.
- ﺳﺮﻧﮓ ﺭﺍ ﺑﻄﻮﺭ ﻋﻤﻮﺩﯼ ﯾﺎ ﺑﺎ ﺯﺍﻭﯾﻪ 45 ﺩﺭﺟﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﭘﻮﺳﺖ ﮐﻨﯿﺪ.
- ﭘﯿﺴﺘﻮﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺗﻪ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﻫﯿﺪ.
- ﺳﻮﺯﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺖ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺤﻞ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﻫﯿﺪ.
ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﯿﻤﺎﺭ
- ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﭘﺎﯾﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻗﻨﺪ ﺍﺳﺖ.
- ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺗﺤﺖ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ 2 ﺗﺎ 4 ﺑﺎﺭ ‏( ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﺎﻡ ﻭ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ‏) ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﻨﺪ.
- ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺎﺑﺘﯽ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﯾﺎ ﮐﺎﻫﺶ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺷﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ. ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺮﺗﺐ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ‏(ﮔﻠﻮﮐﻮﻣﺘﺮ ‏) ﺍﻧﺠﺎﻡ می‌شود‌‌.
- ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﻧﻮﮎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺨﺼﻮﺻﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻣﻌﯿﻨﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ می‌د‌‌هد‌‌.
ﻧﮑﺘﻪ مهم
- ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﻨﯿﺪ.
- ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺸﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺧﻄﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﮔﯿﺮﯼ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺳﺘﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺻﺎﺑﻮﻥ ﺑﺸﻮﯾﯿﺪ.
نگهد‌‌اری انسولین
چنانچه یک ویال د‌‌ر ظرف مد‌‌ت ۳۰ روز مصرف می‌کنید‌‌ نیاز به یخچال نمی‌باشد‌‌ وشما می‌توانید‌‌ انسولین را د‌‌ر د‌‌مای اتاق نگهد‌‌اری کنید‌‌ اما باقی ماند‌‌ه انسولین را پس از ۳۰ روز باید‌‌ د‌‌ور ریخته شود‌‌ چنانچه یک ویال را ظرف مد‌‌ت یک ماه مصرف نمی‌کنید‌‌ آن را همیشه د‌‌ر یخچال نگهد‌‌اری کنید‌‌ بخاطر د‌‌اشته باشید‌‌ که همیشه یه ویال انسولین اضافه د‌‌ر خانه د‌‌اشته باشید‌.  
انسولین را نباید‌‌ خیلی د‌‌اغ و یا خیلی سرد‌‌ کرد‌‌ منظور از د‌‌مای اتاق ۱۵-۳۰ د‌‌رجه است انسولین را د‌‌ر فریزز و یا پشت پنجره ماشین یا منزل د‌‌ر معرض آفتاب مستقیم قرار ند‌‌هید‌. 
مواد‌‌ غذایی ضد‌‌ د‌‌یابت 
 د‌‌ارچین - پیاز و سیر - شنبلیله - خیار تلخ - زنجبیل - سیاه گیله - زرد‌‌چوبه - خار مریم - هند‌‌وانه - آلوئه ورا - چای سبز - چوب میخک - گیاه جینسینگ - پونه  کوهی 
سرنگ 
-  استفاد‌‌ه از سرنگ ارزان ترین و د‌‌ر د‌‌سترس ترین راه است و برای آن د‌‌سته از افراد‌‌ی که ترکیبی از د‌‌و نوع انسولین را تزریق می‌کنند‌‌، مناسب است.
-  این سرنگ‌ها د‌‌ر انواع ایرانی و خارجی وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌.
-  د‌‌ر نظر د‌‌اشته باشید‌‌ که سرنگ‌های تزریق انسولین د‌‌ر حجم‌های 30، 50 و 100 واحد‌‌ی وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ که به ترتیب د‌‌ارای 0/3، 0/5 و 1 میلی لیتر انسولین هستند‌‌.
- سرنگ‌ها د‌‌ارای طول سوزن 8 و 12 میلی متر و قطرهایی با گیج 29،30 و 31 هستند‌‌.
-  قابل ذکر است که هر چقد‌‌ر گیج سوزن بیشتر باشد‌‌، قطر سوزن کمتر و نازک‌تر است.
-  هر چقد‌‌ر سرنگی که انتخاب می‌کنید‌‌، کوتاه تر و نازک تر باشد‌‌، احتمال د‌‌رد‌‌، کبود‌‌ی، خونریزی و تغییر شکل پوست کمتر خواهد‌‌ بود‌‌.
قلم انسولین   
-  قلم‌های انسولین  از جمله وسایل تزریق انسولین هستند‌‌ که این کار را برای افراد‌‌ د‌‌یابتی که از تزریقات متعد‌‌د‌‌ انسولین استفاد‌‌ه می‌کنند‌‌ بسیار آسان نمود‌‌ه اند‌‌ و جایگزین جد‌‌ید‌‌تری برای سرنگ به شمار می‌آیند‌‌.
-  هر قلم انسولین از نظر ظاهری شبیه قلم خود‌‌نویس می‌باشد‌‌ و شامل یک سوزن قابل تعویض، شیشه مخصوص انسولین (که به جای 10 میلی لیتر، د‌‌ر آن 3 میلی لیتر انسولین جا می‌گیرد‌‌) و خود‌‌ قلم انسولین است.
-   قلم‌های انسولین د‌‌ر د‌‌و نوع یک بار مصرف و قابل تعویض وجود‌‌ د‌‌ارند‌‌ که د‌‌ر اولی بعد‌‌ از اتمام انسولین باید‌‌ قلم را د‌‌ور اند‌‌اخت ولی د‌‌ر د‌‌ومی‌می‌توان شیشۀ د‌‌یگری از انسولین را جایگزین قبلی کرد‌‌.
-   برای تزریق انسولین از طریق قلم انسولین نیاز به سرسوزن است.
-   سر سوزن قلم انسولین، د‌‌ر قطرها و طول‌های مختلف وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌.
-  طول سر سوزن‌ها می‌تواند‌‌ 12، 8، 6 و 4 میلیمتر باشد‌‌. قطر سوزن با واحد‌‌ی به نام گیج اند‌‌ازه‌گیری می‌شود‌‌.
-   هر چقد‌‌ر که گیج بالاتر باشد‌‌، سر سوزن نازک‌تر است. 
- سر سوزن‌ها د‌‌ر گیج‌های 29، 30، 31 و 32 وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌. بد‌‌ین معنا که سر سوزن با گیج 32 و طول 4 میلیمتر نازک‌ترین و کوتاه‌ترین سر سوزن می‌باشد‌‌.
- د‌‌ر تهیه سر سوزن‌های امروزی از تکنولوژی‌های پیشرفته ای استفاد‌‌ه می‌شود‌‌ (مانند‌‌ تراش سه‌گانه، صیقل زد‌‌ن و رویه سلیکونی) که فرئپد‌‌ د‌‌ر هنگام تزریق د‌‌رد‌‌ ناچیزی را تجربه می‌کند‌‌.
-   انسولین‌های موجود‌‌ برای استفاد‌‌ه د‌‌ر قلم‌های انسولین هم از انواع ساد‌‌ه و هم مخلوط می‌باشند‌‌ که د‌‌ر د‌‌ومی ‌شیشۀ انسولین حاوی هر د‌‌و نوع انسولین کوتاه و بلند‌‌ اثر می‌باشد‌‌.  تنظیم مقد‌‌ار انسولین تزریقی د‌‌ر قلم‌ها به ساد‌‌گی و از طریق یک پیچ د‌‌ر انتهای آن انجام می‌شود‌‌ که نسبت به سرنگ‌های معمولی بسیار د‌‌قیق‌تر است.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۲
آبان
۹۷

بی تردید مزینان یکی از مناطق کم نظیر در برپایی هنر آیینی تعزیه خوانی است و این کهن دیار تاریخی بیش از دو قرن است که تعزیه ی عاشورا را همزمان با روز این واقعه ی جانکاه برگزار می کند مجلس و مراسم عظیمی که چند تعزیه را در پی دارد و از سپیده دم روز دهم محرم آغاز و تا پاسی از شب ادامه پیدا می کند .

هنر تعزیه خوانی در مزینان سینه به سینه در بین تعزیه خوانان به ارث رسیده و پدر و پسر و اقوام درجه یک بر خود لازم و واجب می دانند تا این میراث گرانبها را در فامیل و خاندان خود حفظ کنند و شاید این خود یکی از علل ماندگاری و رونق شبیه خوانی باشد اما آنچه مسلم است و نمی توان به راحتی از آن عبور کرد دینداری و تعصب خاص مردم ولایتمدار این خطه ی کویر است که سعی و همتی عجیب در برگزاری سوگواری اهل بیت علیهم السلام دارند و بیش از 20 هیئت و تکیه و مسجد در زادگاهشان بنا کرده اند.

روز عاشورا مزینان و مزینانی یکپارچه سوز و ماتم می شود و شور حسینی در آن طنین انداز است. جمعین چند هزار نفری بی آن که خود متوجه باشند در برگزاری این مراسم دخیل هستند و هریک به طریقی نقشی را ایفا می کنند؛ سقایی ، حمل نخل و عماری و علم و نواختن طبل و سنج و حتی برداشتن موانعی مانند سنگ و هیزم و کلوخ در مسیر هیئات از جمله اموری است که شرکت کنندگان در مراسم آن را برعهده می گیرند.

 تعزیه خوانی در این نقطه از جغرافیا تنها به عاشورا ختم نمی شود و تعزیه خوانان مزینانی از ابتدای آغاز محرم و تا آخرین روز ماه صفر و مناسبت های مختلف در طول سال سعی می کنند مجالس شبیه خوانی برگزار کنند و استقبال خوبی هم از آن می شود.

امسال نیز علاوه بر اجرای تعزیه های مختلف در دهه ی اول محرم و دهه ی دوم ؛ در ماه صفر نیز مجالس تعزیه اربعین و سهادت حضرت رقیه و امام حسن مجتی و امام رضا علیهم السلام برگزار گردید همچنین هنرمندان تعزیه خوان مزینانی برای اولین بار دو تعزیه ورود کاروان حسینی به مدینه و پیامبر اعظم(ص) را اجرا کردندکه بخشی از تصاویر این مجالس تقدیم می گردد.

برای مشاهده تصاویر بیشتر به ادامه ی مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۹۷

نشست پیگیری پروژه تعریض و روکش آسفالت جاده  مزینان به داورزن با حضورعبداللهی سرپرست فرمانداری و رحمتی رییس اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای سبزوار و اعضای شورای اسلامی مزینان برگزارشد.
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این نشست رحمتی رییس اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای اظهار داشت:با توجه به تعیین پیمانکار مربوطه امیدواریم طی روزهای آینده پروژه آغاز گردد و تنها مانع موجود در مسیر اجرای این طرح وجود دو تیر برق  است که بایستی جابجا گردد.

مهندس عیدالهی سرپرست فرمانداری داورزن اظهار داشت:تا پایان هفته با مشارکت دهیاری و شورای اسلامی مزینان و اداره برق شهرستان تیرهای برق مسیر جابجا خواهد شد و ان شاءالله به زودی پروژه آسفالت شروع می شود

 وی ضمن تقدیر از پیگیری نمایندگان شهرستان در مجلس شورای اسلامی ؛ برآمادگی مجموعه دهیاری و شورا جهت تسریع در روند اجرای پروژه تاکید کرد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۹۷

شعر زیبای حجت‌الاسلام مزینانی در اظهار ارادت به پیامبر مهربانی‌ها(ص)

🌸شعر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام حجت الاسلام والمسلمین زنده یاد حاج شیخ حبیب اله عسکری مزینانی به مناسبت حلول ماه ربیع الاول🌸



ربیع آمد و دلهاىِ ما بهارى شد
خزان رفته و زاغ سیه فرارى شد

شب سیاه به پایان رسید و صبح آمد
على الصباح فقط وقت میگسارى شد

بیار باده که ما عاشقانِ این بزمیم
بشرطِ آنکه ز انهارِعشق جارى شد

زبس خاطره هاىِ ربیع شیرین است
خصوص شبى که هنگامِ جانثارى شد

به بسترِ نبوى جا گرفت ولّىِ خدا
که جان احمد مُرسَل نگاهدارى شد

به ساکنانِ سماء ذات کبریا بالید
که لیلةُ المَبیت شام پایدارى شد

عَبَث نبود که داعش خلافتش طى شد
شکست او به همراهِ ننگ و خوارى شد

دراین ماه ربیع قصرِ خسروانه شکست
که آبِ ساوه چرا در سماوه جارى شد

دگر شعله ى آتشکده ندارد نور
بُتان کعبه فتاد و نگونسارى شد

مگر ولادتِ پیغمبر خدا باشد
زمان عزّت و ایمانِ شهریارى شد

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۹۷

مزینانی رییس شورای اسلامی بخش مرکزی داورزن:
درخواست ارتقای سالن های ورزشی بخش را به مدیرکل تربیت بدنی استان تحویل دادیم



✍مهدی مزینانی آزاده رییس شورای اسلامی بخش مرکزی داورزن و عضو شورای اسلامی مزینان در جلسه ای که با حضور مدیر کل تربیت بدنی استان خراسان رضوی و سرپرست فرمانداری شهرستان داورزن برگزار شد ضمن ارائه ی گزارشی از مشکلات ورزشی روستاهای بخش مرکزی  خواستار  تجهیز سالن های ورزشی  مزینان ، صدخرو ، سویز و بیزه  شد
 وی با اعلام این خبر اظهار داشت:  در همین راستا درخواستی کتبی آماده و در همین جلسه تقدیم مهندس فتاحی مدیر کل تربیت بدنی استان خراسان رضوی کردیم.

در این جلسه علی اکبر رضوانی پناه رییس شورای اسلامی مزینان نیز خواستار ارتقا و اهدای برخی اقلام ورزشی به ورزشگاه مزینان شد.

استقرار اداره تربیت بدنی در شهرستان داورزن مهمترین درخواست جوانان و شورای اسلامی و مسئولین شهرستان داورزن در این منطقه بود که مهندس فتاحی نیز قول مساعدت و همراهی داد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۱
آبان
۹۷

✍حدود یک سال از دیدار نماینده مردم سبزوار و وزیر راه و شهرسازی می گذرد درست آبان ۱۳۹۶ بود که باردیگر زمزمه ی ترمیم ، تعریض و آسفالت جاده ی مزینان به داورزن به گوش رسید و ما دلسوختگان کویر عطش زده ی مزینان که به هر وعده ی دل را خوش می کنیم به بازتاب آن پرداختیم در این جلسه نماینده پرهیاهوی شهرستان سبزوار  که برخلاف نمایندگان خاموش ادوار گذشته مجلس را با رو کردن اختلاس ها و استیضاح وزرا معطوف به خود کرده است در دیدار با آخوندی وزیر راه و شهرسازی که تا داورزن هم آمد و ناهاری به اتفاق جمع دوستان نوش جان کرد ؛ دستوری مبنی براختصاص بودجه ی ۲ میلیاردی دریافت و در کانال منتسب به خود قرار داد.
اکنون آخوندی از وزرات رفته و داورزن در همین مدت کوتاه دو سه فرماندار و شهردار را به خود دیده است و آن دو میلیارد به قرار ارزش پول الآن و گرانی های سرسام آور یعنی ۲۰۰ میلیون و فقط می توان پشت خانه ای را مسطح کرد چه برسد به جاده مرگبار و آدمکشی که در همین ایام وعده و وعید نمایندگان و مسئولین محترم چندین خانواده را داغدار کرده است؟!
چند روز پیش خبری را منتشر کردیم که رییس شورای اسلامی جدید و دهیار مزینان خبر از جابه جایی دو تیر برق مانع این جاده دادند تا پیمانکار مربوطه رخ بنمایاند و کارش را شروع کند و ما باز هم دل خوش می کنیم و منتظریم تا کی سپیده دولت امید از این گوشه ی خورآسان جلوه کند .

جاده مزینان به طول 7 کیلومتر تنها راه مواصلاتی این کهن دیار تاریخی است که 6 روستا را به شهرستان داورزن و جاده اصلی تهران مشهد متصل می کند و حدود چهل سال پیش ساخته شده و تا کنون مرمت و تعریض نشده و متأسفانه هرسال به همین دلیل تلفات جانی را برای شهروندان مزینانی و روستاهای مجاور رقم زده است.

مرسوم شده که هرسال در سالگرد شهادت فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی شریعتی مزینانی و در مراسمی که به همین مناسبت برگزار می شود مقامات و مسئولینی در مزینان حاضر می شوند و وعده می دهند که این شاهراه مرگ را درست کنند اما این قول فقط برای همان روز است و دوباره وعده ی سرخرمن.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۶
آبان
۹۷
کنسرت «وداع» در تالار وحدت اجرا شد
 ارکستر ملی ایران به مدیریت هنری «فریدون شهبازیان»، با آواز «حسام‌الدین سراج» و رهبری «نادر مرتضی‌پور» شب گذشته کنسرت «وداع» را با موضوع سوگواری امام حسین(ع) اجرا کرد. در این کنسرت قطعاتی منتخب از آلبوم عاشورایی «وداع» با اشعاری از «گنجینه اسرار» عمان سامانی، غلامرضا کافی و علیرضا قزوه به آهنگسازی سیدمحمد میرزمانی، رهبری گروه کُر رازمیک اوحانیان و روایت سید جواد یحیوی اجرا شد.
«سرخیل مستان»، «منظور ساقی»، «غریب آشنا»، «یک دل و یک یار»، «سرّ حق»، «شوخ شیرین»، «راه عشق»، «همسفر»، «وداع»، «گریه خون» از جمله قطعاتی بودند که در این برنامه زنده اجرا شد.
«حسام‌الدین سراج» -خواننده مطرح موسیقی ایرانی- در این کنسرت بیان داشت: «وجه تسمیه این کنسرت اشاره‌ای به وداع امام حسین(ع) با اهل بیت خود است، «عمان سامانی» یکی از قوی‌ترین مرثیه‌سراهای جهان است. او در زمینه صنعت شعری و ادبی در نوع خودش بی‌نظیر است و حماسه را در عین عرفان و عشق را در عین حکمت بهم آمیخته و با صنعت شعری قدیم اشعاری را خلق کرده که همچنان با خواندن و شنیدنِ آن می‌توان لذت برد.»
از نکات جالب توجه برای ما اهالی کویرمزینان حضور بانوی هنرمند مرضیه مزینانی در جمع نوازندگان این کنسرت است که سابقه ی حضور در چندین کنسرت بزرگ و همکاری با اساتید صاحب نام موسیقی را در کارنامه ی هنری خود دارد
آرمین قضاتی (کنسرت مایستر)، رایین نورانی، علیرضا خلج اسماعیلی، بهراد سوخکیان، صبا ندایی، آذین نصرتی، رمیصا نفیسی، هلیا محمدولی، سبا علی محمدی (نوازندگان ویولن یک)، سانوا عندلیبی، آرش جامع، علیرضا فواکهی، مونا لواسانی دانا، مرضیه مزینانی، آندیا شهبازیان، محمد حسین ابراهیم‌زاده، کورش کردیان، حسین پارسافر (نوازندگان ویولن دو)، هومن اتابکی فر، همایون هاشم‌زاده، پیمان ابوالحسنی، اشکان نظر، سرور رضا زاده، پرنیان آقایائی، سینا کلوت (نوازندگان آلتو)، محمدحسین غریبی، ارسلان علیزاده، علی آقاجانی، غزاله شیرازی، پروشات زندآیین، سینا آذرآباد، مسعود فیروزی‌نژاد (نوازندگان ویولن‌سل)، سروش کاکاوند، انوشا مصطفایی، حمیدرضا رزازی، محمدهادی اسماعیلی (نوازندگان کنترباس)، شایان حاصلی، روشنک نوشی (نوازندگان فلوت)، امیرحسین محمدیان، امیرملکی‌زاده (نوازندگان فاگوت)، سایوری شفیعی، محمد ملک لی (نوازندگان کلارینت)، حسام صدفی‌نژاد (نوازنده ابوا)، پوریا شیوا فرد (نوازنده نی)، مسیح تحویلداری، صبا طبخی، مهسا لواسانی، مسعود آزین (نوازندگان تار)، علی عابدین (نوازنده سنتور)، علیرضا دریایی (نوازنده کمانچه)، مژگان محمد حسینی (نوازنده قانون)، زهرا صبری (نوازنده سنج)، بهزاد منصوری (نوازنده دف)، عرفان فرشی‌زاده (نوازنده تیمپانی)، محمد سهیل حبیبی (نوازنده دف و دمام)، افیک متوسیان، پریا رباط سرپوشی، مهناز حیدری، نیلوفر لطف آور (سوپرانو)، شهرزاد اصلانی، سالومه سید کشمیری، هدی تاج (آلتو)، حسین عطری، الیاس بهشتیان (تنور)، جواد مرادیون، بهرام الله‌وردی (باس)، اعضای گروه کر، حسن سهرابی (معاون تولید هنر و آموزش)، معصومه سعیدی (مدیر داخلی)، نرگس میردادیان (مسئول نت و آرشیو)، فاطمه خسروی (متصدی کتابخانه)، واحد خداپرست و محسن ایلکا (پشتیبانی و چیدمان ارکستر)، گروه اجرایی ارکستر ملی ایران در کنسرت دوشنبه چهاردهم آبان ماه را تشکیل می‌دادند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۵
آبان
۹۷
 

 شگفتا! آیا می‌توان باور کرد که مردی که در مدت ده سال، شصت‌وپنج لشکرکشی داشته است، مردی که رهبانیت مذهب خویش را جنگ می‌داند، در دلش روحی به عمق معنوی بودا، در مغزش خیالی به لطافت اوپانیشادها، در منطقش خردی به استحکام سقراط، و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پر جذبه نگاه چینی «لو» Lou نیز هست: «اگر مأمور نبودم که با مردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم، دو چشمم را بر این آسمان می‌دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می‌دادم که خداوند جانم را بستاند!»۱

و از پروردگانش، «علی» را می‌گیریم و «ابوذر» را؛ چه، این دو هر چه هستند و هرچه دارند، از او گرفته‌اند. این، ‌جندب بن جناده، یک صحراگرد نیمه‌وحشی است که اسلام او را ابوذر ساخته است و آن، یک کودک هشت ساله که در خانه محمد، علی شده است.

ابوذر نیز مردی است با دو چهره، یک روح دو بُعدی، مرد شمشیر و نماز، مرد تنهایی و مردم، عبادت و سیاست، مبارزه به خاطر آزادی و عدالت و مردم گرسنه و مطالعه به خاطر فهم درست قرآن و شناخت حقیقت و آموختن علوم و اندوختن.

 

حقیقتی بر گونه اساطیر

و علی! چه کسی می‌تواند سیمای او را نقاشی کند؟ روح شگفتی با چندین بُعد، مردی که در همه چهره‌هایش به عظمت خدایان میتولوژی یونان و روم و زیباتر و پرشکوه‌تر از آنان می‌درخشد؛ انسانی که در صحنه‌های متفاوت و متناقض حیات بشری، قهرمان است: قهرمان شمشیر، سخن، خردمندی، وفا، جانبازی، ایمان، حقیقت‌پرستی، ایثار، شکیبایی، تقوا، سادگی، عدالت و عبادت.

آن که روزها در صحنه‌های خونین نبرد، شمشیر پر آوازه‌اش صفوف دشمن را به بازی می‌گیرد و سپاه خصم همچون مزرعه گندمهای رسیده در دم تیغ دو دمش بر روی هم می‌خوابد و در دل شبهای ساکت مدینه، همچون یک روح دردمند و تنها، بستر آرامش را رها می‌کند و در زیر سایه‌روشن‌های نخلستانهای حومه مدینه سر در حلقوم چاه می‌برد و غریبانه می‌نالد، زندانی بزرگ خاک!

خطوط سیمای محمد را، سیمایی که در پس چهارده قرن از چشمهای کم سوی ما قرار گرفته است، نه تنها در سیمای خود وی، بلکه در سیمای الله، سیمای قرآن، سیمای علی و ابوذر و چند سیمای تابناک و زیبا و صمیمی دیگری که پرداخته دست اوست و حتی در سیمای آن خانواده شگفت تاریخ انسان که در آن پدر، علی است و مادر، زهرا و پسر، حسین و دختر، زینب باید جست و یافت.

 

جامعه مدینه

جامعه محمد نیز یک جامعه چندبعدی است. مدینه را با شهرهای بنام تاریخ بسنجید تا ابعاد آن پدیدار گردد، آتن، اسپارت، اسکندریه، رم، هلیوپولیس، بنارس٫

اینها همه شهرهایی‌اند با یک دروازه. از دروازه رُم، هگمتانه، اسپارت مردانی بیرون می‌آیند با اندامهای ورزیده، چهره‌های خشن و سراپا غرق سلاح که شیهه اسبان جنگی و نعره پهلوانان و جنگاورانش همواره در گوش تاریخ می‌پیچد؛ اما از دروازه آتن، هلیوپولیس، بنارس، اسکندریه مردانی به سراغ تاریخ بیرون می‌آیند، سر درگریبان اندیشه‌های عمیق، غرقه در امواج ناپیدای روح، سرمایه‌داران بزرگ حکمت و فرهنگ و معرفت: سقراط، افلاطون، ارسطو، فلوطین، بودا.

اما یثرب، مدینه محمد، شهری است با دو دروازه باز بر روی جهان: از یکی «فوج کبود» بیرون می‌آید و مردانی که گویی جز به «قتال» نمی‌اندیشند و جز بر بستر خون نمی‌خسبند. دروازه‌ای شبها و روزها، همه وقت شمشیرهای تشنه از آن به سراغ قبیله‌ای بیرون می‌شتابند و همه از کمینگاه نیمه‌شبی تاریک یا سحرگاهی آرام ناگاه بر سر قومی فرو می‌ریزند و می‌کشند و غارت می‌کنند و اسیر می‌گیرند و سیراب به خون باز می‌گردند، گویی دروازه رم است.

و از دروازه دیگر چهره‌های آرام و مهربانی که پرتو عشق به خدا و به مردم از آن ساطع است، پیشانی‌هایی که از ایمان و یقین موج می‌زند، دامنهایی پاک و آراسته باتقوا، چشم بر «زمین» دوخته و دلها در «آسمان». گویی حواریون مسیح‌اند، پیاده یا سوار بر شتری نرمخوی راه صحراهای مخوف و آتش خیز نفود و ربع‌الخالی و نجد را دسته دسته در پیش می‌گیرند و پیام آشتی و دوستی و عشق خداوند را به قبائل وحشی صحرا می‌برند و شب تیره و وحشتزای جاهلیت را با شعله‌های ایمان و روشنایی، بینایی و برادری از همه جا می‌رانند.

 مسجد مدینه را بنگرید و آن را با سنای رم و آکادمیای آتن و معبد زرتشت بسنجید.

اهل صُفّه مردانی که سازندگان بزرگترین حادثه تاریخ بشرند و ویران‌کنندگان بزرگترین امپراتور‌های نظامی عالم! اینان را در صحنه جنگها از سربازان رومی و پارتی نمی‌توان باز شناخت و بر روی صفّه از راهبان هندی و یاران بودا و مسیح. کسانی که از هر چه در زندگی هست، صفه مسجدی را بر گزیده‌اند، شبها و روزها غرق در جذبه‌های عاشقانه روح مشتعل خویش، گویی سوختگان خلوت انزوای عرفانند و سودایی عشق خدا، سرگرم بحث و تفکر و تحقیق؛ گویی شاگردان «باغ افلاطونند» و آموختگان «حکمت مشّای آتن» دست بر قبضه شمشیرهایی که ده سال است همچون صاحبانشان به خانه نرفته‌اند و در بستر نخفته‌اند، بی‌تاب خون، چشم در چشم جهاد و گوش به فرمان محمد! گویی جنگجویان سزارند.

چنین است سیمای مذهبی که رسالت رهبری انسان را برای همیشه بر دوش گرفته است و از این است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده‌ است که خدایش، هم سیمای یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را؛ کتابش هم حکمت تورات را دارد و هم مواعظ انجیل را و پیامبرش، هم مغزموسی را و هم قلب عیسی را و پروردگانش، هم سیمای پارتیزانی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر آزادی و مردم و زندگی نمی‌دانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» می‌خوانند و هم سیمای سقراط را و هم سیمای بودا را و محمد خود در دو خط زیبا و صریح تصویر آنان را رسم کرده است که: «پارسایان شب‌اند و شیران روز»، رزمندگان بی‌هراس و شیفته رزمگاه و عاشقان سوخته خلوت محراب!

بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چندبعدی و دو «جهته»‌اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشند.

پی‌نوشتها:

۱ـ از سخنان حضرت محمد (ص)

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۴
آبان
۹۷

سیمای محمد (ص)

امپراتوری روم در طول هزار سال، مظهر قدرت نظامی و سیاسی مغرب زمین و مدعی همیشگی تسلط بر شرق بود، قرنها بر پیرامون مدیترانه، آسیای صغیر، بین‌النهرین و ارمنستان و شمال افریقا حکومت می‌راند. رم، کانون گرم قدرت و تلاش و نبرد و تمدن مادی وچشمه جوشنده حیات و تنعم و اقتدار، جامعه‌ای نیرومند و پوینده و ثروتمند، غرق در خونریزی، عیاشی و ضعیف کشی.

مسیح نیروی خود را بر خلاف جهت انحرافی جامعه رم تجهیز کرد و آن را به تقوی، صلح، تحقیر حرص و آز و تنعمات مادی و خشونت و تلاش برای کسب قدرت و سلطه سیاسی و نظامی بر دیگران و گرایش به معنویات و عواطف اخلاقی و روحی خواند. کوشید تا با دور کردن نفوس از قدرت طلبی‌های سیاسی و عشرت طلبی‌های مادی و نزدیک ساختن آنها به حیات معنوی و تقوای روحی، جامعه را که به سوی مادیت و سپاهیگری به شدت کج شده بود، راست کند و دیدیم که چه موفقیت‌های درخشانی نیز کسب کرد.

سرزمین گلادیاتورها و نرون‌ها، در زیر آسمانی که جز ناله اسیرانی که شیران وحشی را به جانشان رها می‌کردند ناله‌ای شنیده نمی‌شد و جز نعره‌های وحشتناک سرداران و امپراتوران خونخوار صدائی به گوش نمی‌رسید، مهد پرورش روحهای پاک شد و کشور سن پل و سن ژنوا و سن آرسن و سن‌آگوستین، و به جای سنای روم و کاخهای هولناک قیصران و زندانهای بزرگ و سیاه، کلیساهای مقدسی برپا شد که در زیر رواقهای روحانی‌اش پرخلوص‌ترین ناله‌های دردآلود، زیباترین زمزمه‌های نیایش و آسمانی‌ترین آهنگها و سرودهای مقدس خطاب به معبود بزرگ عالم طنین می‌افکند.

اما مسیحیت همچنان که در جامعه نظامی و گناه آلود و جهانخوار رم قرون اولیه، نفوس را به تحقیر قدرت و نعمت و لذت می‌خواند، به دعوت خویش ادامه می‌داد و جامعه غربی را چنان به آخرت کشاند و به گوشه‌های عزلت و زوایای رهبانیت راند که علاءالدین کیقباد، ترک سلجوقی و صلاح‌الدین ایوبی، کرد شامی آن را درهم شکست و اسلام، در آن هنگام که مرکزیتش درهم ریخته و قدرتش تجزیه شده بود و هر گوشه‌ای از سرزمین بزرگش به دست خان و خاقانی افتاده بود، تا قلب اروپا راند و مسیحیت شرقی را پاک برچید و قسطنطینیه ـ پایگاه جهانی امپراتوری مسیحی ـ را «اسلامبول» نمود و بساط عیسویت را از این سوی مدیترانه به آن سو پرتاب کرد و بالاخره جامعه نیرومند مادی غرب در انزوای معنویتی انحرافی و روحانیتی تخدیری خفت و هزار سال سر بر نکرد تا رنسانس بیدارش کرد و باز نیرویی در خلاف جهت مسیح چنان بر او وارد آورد که او را به دنیا راند و به زندگی دنیا و تلاش و تنعم و حیات، و اکنون می‌بینیم که باز از این سو گشته است و اروپا اروپای نرون و ژول سزار شده است و گلادیاتورها و… و باز تشنه مسیحی دیگر…

 

اما اسلام، محمد، قرآن

در اینجا، بی‌آنکه تعصب دینی یا ضد دینی نگاهها را از دیدن درست و دقیق باز دارد، به اصطلاح معروفِ بیکن اگر «با نگاه خشک علم» بنگریم، چهره شگفتی می‌بینیم که تا کنون، جز در افسانه‌ها و اساطیر، به هیچ چشمی نیامده است و در عالم واقعیت کسی چنین سیمائی ندیده است.

«اسلام» در یک کلمه، تنها دین چندبُعدی جهان است؛ نیرویی که بر جامعه وارد می‌آورد، «یک‌جهته» نیست، نه تنها از جهات متعددی است که این جهات «برخلاف» یکدیگرند، بلکه چون در جهات گوناگون و حتی متناقض براحساس و اندیشه فرد و جامعه نیرو وارد می‌آورد، طبیعتاً برآیند این نیروها جهت متعادلی را به جامعه خویش می‌بخشد که هرگز امکان آنکه پس از تعدیل آن، به یک نیروی انحرافی بدل گردد و جامعه را به سمت دیگری کج کند، نخواهد بود.

از کجا چنین اصلی را از اسلام برداشت می‌توان کرد؟ چنان که گفتیم، از شناخت الله، قرآن، محمد و اصحاب (پروردگان خاص) و همچنین جامعه وی؛ چون محمد تنها پیامبر جهان است که خود جامعه خویش را بنیاد نهاده است بررسی علمی و مقایسه منطقی این وجوه پنجگانه اسلام این حقیقت را آشکار می‌سازد.

«الله» یک جانوس۱ حقیقی است؛ خدایی با دو چهره: چهره یَهُوَه و چهره تئوس، با دو صفت ممتاز و متضاد: قهّار و رحمان. همچون یهوه، «منتقم»، «جبار»، «متکبر»، «شدیدالعقاب» است؛ تکیه‌زده بر «عرش کبریایی» خویش و مستور سراپرده ملکوت بر بالای هستی و «ماسوی» در زیر بارگاه سلطنتی مطلق؛ و همچون تئوس، «رحمان»، «رحیم»، «رئوف»، «غفور» که بر روی زمین فرود می‌آید و با انسان ـ جانشین خاکی خویش ـ انس می‌گیرد، او را بر صورت خویش می‌نماید، او را مژده می‌دهد که «مثل» خود سازد و چنان با انسان صمیمی و آشناست که «از شاهرگ گردن به او نزدیکتر» می‌گردد…

«قرآن» نیز مجموعه انجیل و تورات است، فلسفه و حکمت و قصص و عقاید، اخلاقیات، فردی و معنویات روحی، احکام اجتماعی، اقتصادی سیاسی و نظامی، روابط فردی و جمعی، حقوق و حدود و رسوم حیات اجتماعی و مادی و معنوی، دنیا و آخرت،… از فلسفه خلقت و حکمت الهی گرفته تا دستورهای بهداشتی و آداب معاشرت و زندگی، از تزکیه نفس و تربیت فردی تا فرمان قتال و تلاش برای بهبود حیات مادی و برخورداری از اجتماع و تمدن و علم و آزادی و استقرار قدرت اجتماعی و سیاسی، از دعوت به عبادت خدا و خضوع در برابر او و تقوا و تا اعلام آماده‌باش دائمی و کسب نیرو و اسب جنگی و بسیج نظامی، همه با سبک شگفتی که ویژه خویش است در هم ریخته و ترکیبی از اصوات و الوان گوناگون فکری و احساسی، مادّی و معنوی و فردی و اجتماعی پدید آورده است.

«محمد» نیز ترکیبی از موسی و عیسی است: گاه او را در صحنه‌های مرگبار جنگ می‌بینیم که پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی‌قراری می‌کنند و بر روی مرکبهای بی‌تاب خویش در برابر دشمن به سختی می‌توان آرامشان ساخت، می‌تازد، مشتی خاک برمی‌گیرد و به خشم بر چهره خصم می‌پاشد و فریاد می‌زند: شدوا! و بی‌درنگ شمشیرها به رقص می‌آیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که برافروخته، گرم شده است و چهره‌اش از شادی تافته است، با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سرشار از رضایت، فریاد می‌کند: «اکنون تنور جنگ برتافت!»

و گاه همورا می‌بینیم که هر روز در رهگذرش یهودیی از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش می‌ریزد و نرمتر از مسیح، همچون بایزید روی درهم نمی‌کشد و یک روز که از کنار خانه وی می‌گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی‌شود، با لحن یک عارف می‌پرسد: «رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد» و چون می‌شنود که بیمار شده است، به عیادتش می‌رود! در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه، شهری که بیست سال او را و یاران او را شکنجه داده است و آواره کرده است اشغال کرده‌اند، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح کنار کعبه می‌ایستد و در حالی که ده‌هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش در پیرامونش برق می‌زنند و بر ابوسفیان و هند ـ خورنده جگر حمزه ـ و عکرمه فرزند ابوجهل و صفوان و… دندان می‌نمایند، می‌پرسد:

ـ ای قریش! فکر می‌کنید که با شما چه خواهم کرد؟

آنان که سیمای مسیح را نیز در این موسایی که مظهر قهر خداوند است، خوب می‌شناسند و به چشم می‌بینند، پاسخ می‌دهند که: «تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگواری…» و آنگاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم است، می‌گوید:

ـ بروید، همگی آزادید!

چه کسی می‌تواند به سادگی باور کند، مردی که نیمه شبی خاموش خانه را و شهر را ترک کرده است و در قبرستان بقیع سر در گریبان لطیف‌ترین احساسهای عارفانه فرو برده و با لحنی که گویی از اعماق روح یک راهب بزرگ که عمر را در خلوت انزوای تأملات عمیق خویش به سر آورده و بوی مرگ و شوق وصال نزدیک با معشوق بزرگ خویش آتش در جانش افکنده بر می‌خیزد با قبرهای خاموشی که در پرتو اسرار‌آمیز مهتاب صحرا با وی از سرنوشت مرموز حیات سخن می‌گویند به گفتگو می‌پردازد…

محمد آنگاه که در برابر خیانت قرار می‌گیرد، قیافه موسی را دارد و «الله» نیز چهره «یهوه» و دگر هیچ.

شگفتا! آیا می‌توان باور کرد که مردی که در مدت ده سال، شصت و پنج لشکرکشی داشته است، مردی که رهبانیت مذهب خویش را جنگ می‌داند، در دلش روحی به عمق معنوی بودا، در مغزش خیالی به لطافت اوپانیشادها، در منطقش خردی به استحکام سقراط، و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پر جذبه نگاه چینی «لو» Lou نیز هست:۲ «اگر مأمور نبودم که با مردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم، دو چشمم را بر این آسمان می‌دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می‌دادم که خداوند جانم را بستاند!»۳

 

پی‌نوشتها:

۱ـ Janus خدای میتولوژی یونان با دو چهره (آینده و گذشته)

۲ـ در میان چهره‌های نظامی مشهور تاریخ، ناپلئون را می‌شناسیم که در عین حال از ظرافت روحی و ذوق لطیفی نیز برخوردار است و این خصلت را تاریخ به شگفتی در او یاد می‌کند. یکی از زیباترین آثارش نامه‌ای است که از میدان جنگ به معشوقه‌اش ژوزفین می‌نویسد: «. . . به من بنویس که دیگر همچون پیش دوستم نداری تا هم اکنون صحنه گرم کارزاری را که درگیر است و من سخت بدان مشغول، ناگهان بی‌هیچ مقدمه‌ای رها کنم تا سپاهیان فرانسه پراکنده گردند و شکست خورند. . . !»

۳ـ از سخنان حضرت محمد (ص)

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۳
آبان
۹۷
از آخرین عکس در دهه‌فجر تا شهادت در ۲۲بهمن، والفجر هشت + تصاویر
 اشاره:دبیرستانی که بودیم پاتوق تشکیلاتی‌مان انجمن اسلامی بود، نه اتاقی داشتیم و نه میزی و نه کمدی، چندنفری بودیم که دورهم جمع می‌شدیم و همین جمع خودمانی می‌شد انجمن اسلامی دانش آموزان.

همان جمع و همان بچه‌ها کارهای زیادی در شهر راه انداختند، یکی از فعالیت‌های آن موقع انجمنی‌ها پژوهش «هم‌کلاسی آسمانی» بود. لُب مطلبش هم این‌که، چند تایی از بچه مدرسه‌ای ها می‌رفتند سراغ خانواده شهدای دانش‌آموز و با آنها مصاحبه می‌گرفتند و خاطرات شهید را در جزوه‌ای جمع می‌کردند.
یادداشت زیر هم روایت مستند داستانی و تنظیم شده‌ای بر اساس پرونده شهید پژوهی شهید موسی‌الرضا تاج فرد از شهدای دانش‌آموز سبزواری در عملیات والفجر هشت است که همان سال‌ها برای نشریه‌ای دانش‌آموزی نوشته بودم و در آرشیو داشتم.
بازخوانی این یادداشت با توجه به روزهایی که در آن هستیم یعنی ایام دهه فجر و پیروزی انقلاب و همچنین سی امین سالگرد عملیات والفجر هشت خالی از لطف نیست.


آخرین عکس

یکی دو ساعتی می‌شود که رفته نانوایی، آن‌قدر دیر کرده که همه‌ی خانواده منتظرند یکی از بچه‌های محل نان بیاورد و بعد هم بگوید «ببخشید دیگه موسی‌الرضا سرش خیلی شلوغ بود...بچه‌ها هم دس تنها بودن...» و بعد هم بگوید: «نهارتان را بخورید که دیر می‌آید». حالا برای خانواده هم طبیعی شده این اتفاق‌ها. این هم صدای در، اما مثل‌اینکه این بار خودش آمده؛ در جواب اعتراض برادرش می‌گوید:

- نون وایی محل شلوغ بود ...یکی از ور دستای شاطر هم نبود ...واستادم یه کم کمکش کنم که کار مردم رو راه بندازه...

چند وقتی است که راه و بی راه از مادر پیگیر استخاره است، مدام می‌پرسد:

- چی شد مادر استخاره گرفتی؟

از وقتی موسی‌الرضا با بچه‌های پایگاه بسیج دبیرستان «دکتر غنی» در سمینار هفته بسیج شرکت کرده مدام پا پی می‌شود که: «می خوام برم جبهه».

...***...


حالا دیگر کبک موسی الرضا خروس می‌خواند از وقتی رفتنش قطعی شده انگار صورتش گل انداخته باشد، این روزها اوایل بهمن ماه است و احتمالاً تا یک هفته دیگر اعزام می‌شود.
امروز نهار مهمان داریم، بعد از غذا گوشه‌ای جمع می‌شویم، احمد پسر عمویم دوربینی را که تازه خریده نشانمان می‌دهد؛ آورده تا فیلم‌های داخلش را بدهد برای ظهور، ظاهراً یک عکس دیگر ته حلقه فیلم باقی مانده؛ موسی‌الرضا که می‌فهمد، از آن گیرهای اساسی می‌دهد که:

- ...پسر عمو بیا و این عکس آخری رو از من بگیر...یادگاریِ دیگه.
- آخه ...لبخند بزن رزمنده ...آماده‌ای
- یه لحضه صبر کن

موسی‌الرضا می‌رود از اتاقش و کتابی را می‌آورد؛ جلوی در اتاق پذیرایی کتاب را رو به رویش باز می‌کند و می‌گوید: «حاضرم...آخرین عکسو بگیر»
پسر عمو دوربین لوبیتر را به خودش می‌چسباند و گردنش را به سمت پایین خم می‌کند، به طرز خاصی ژست می‌گیرد و می‌گوید: «سه، دو، یک...»

...***...


جمعیت زیادی برای بدرقه رزمنده‌ها آمده‌اند، صدای «یا حسین یا حسین» و«یا فاطمه یا فاطمه» همه‌جا را گرفته...اتوبوس رزمنده‌ها راه می‌افتد...چه شور و هیجانی دارند...همینطور که دست تکان می‌دهند انگار که قلب مرا با خودشان می‌برند...

...***...


هشتم بهمن روز اعزام موسی برایم مثل یک مبداء شده، می‌شمارم یک دو سه ...چهارده روز است که رفته جبهه.
موسی خیلی زود برمی گردد، ۲۸ بهمن یعنی حدود بیست روز بعد از اعزامش؛ البته بعد می‌فهمم چهارده روزش را منطقه بوده و پنج شش روزی هم داخل اروند رود.

...***...


بچه‌های پایگاه عکس بزرگی از موسی‌الرضا را برای مان هدیه آورده اند، که بالایش نوشته شده «و شهید قلب تاریخ است...»

زل زده‌ام به قاب عکس که روی طاقچه است و پیداست که او هم به من زل زده، حواسم به چشم‌های موسی‌الرضاست و آن جمله‌ی بالای سرش.

صدای زنگ در می‌آید. پسر عموست، زیاد صحبت نمی‌کند و پاکتی به من می‌دهد. قبل از این که بپرسم چیست توضیح می‌دهد که عکس روز مهمانی است، همان که قبل از اعزام موسی الرضا گرفته.


اشک‌هایم بی اختیار جاری می‌شود، تا حواسم جمع می شود کسی جلو در نیست ...می‌آیم تا کنار قاب عکسی که بچه‌های پایگاه آورده‌اند، عکس داخل پاکت را بیرون می‌آورم و گوشه پایین قاب عکس گیر می‌دهم، روی کلمه «شهید» را می‌پوشاند اما باقی آن پیداست که نوشته«...موسی الرضا تاج فرد...تاریخ شهادت ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر ۸».

دو سه قدم عقب‌تر می‌روم حالا دوتا موسی داخل یک قاب دارم! بیشتر که به عکس آنروز و نوشته کنارش دقت می‌کنم انگار یکه خورده باشم،اشک‌هایم را پاک می‌کنم. روی کتابی که آنروز موسی‌الرضا جلوی دوربین دستش گرفته بود نوشته:

«والفجر...ولیال العشر...۲۲ بهمن مبارک باد» نگاهم را می‌آورم تا ته قاب عکس و نوشته‌اش را می‌خوانم؛ این بار نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم، آخر موسی الرضا «۲۲ بهمن ۱۳۶۴ و درعملیات والفجر ۸» به شهادت رسید.

منبع ؛ سلام سربدار - حسین گلزار

موسی الرضا

نام: موسی الرضا


نام خانوادگی: تاج فردمزینانی


نام پدر: علی اکبر


تاریخ تولد: 1346/04/01


محل تولد: سبزوار


تاریخ شهادت:22 بهمن 1364

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan


  • علی مزینانی
۱۳
آبان
۹۷

 اکنون هنگام آن رسیده است که با چنین نگاهی، سیمای محمد آخرین پیامبر سلسله چوپانان پیامبر را به گونه‌ای تازه بتوان دید و بدین گونه است که به حقیقت می‌توان گفت محمد را این‌چنین باید از نو دید، از نو شناخت. او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می‌بینیم، نباید نگریست؛ باید از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد افکند. او را باید در صف شخصیت‌های عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ شرق نشاند و تماشایش کرد و در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف‌ناپذیر می‌نماید که گویی هرگز او را ندیده‌ایم؛ هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی‌شناخته‌ایم. اکنون او را در کنار اسلاف خویش می‌نشانیم: شبانان گمنامی که از آغاز تاریخ شبانی، نسلهای بی‌شمار مردمی را رهبری کرده‌اند که تمدنهای بزرگ عالم را بنیاد کرده‌اند و در جمع آنان تماشایش می‌کنیم.

 خدا، کتاب، پیغمبر و دست‌پرورده خالص

برای شناخت دقیق تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن، پیغمبر آن و دست‌پرورده خالص آن ضروری است و این روش ساده‌ترین، ممکن‌ترین و درعین حال علمی‌ترین و مطمئن‌ترین روش شناخت آن است.

«یَهُوَه» خدای قوم یهود است؛ چهره‌ای خشن و جبروتی و خارق‌العاده دارد. وی جدی‌تر و عظیم‌تر از آن است که انسان با او به راز و نیازهای عاشقانه پردازد، او را دوست بدارد. بیش از لطف و رحمت، صلابت و وحشت را در دلهای نیایشگرانش الهام می‌کند؛ جباری است متکبّر که جز به عدلش عمل نمی‌کند، کمترین تجاوزی و حتی تساهلی را از حد و رسمی که نهاده است، نمی‌بخشد. خدای دینی که برای نجات قوم اسیری آمده، که به پستی و خواری و بردگی خو کرده است و زنجیر ستم فرعونی را بر گردن خویش نهاده است و اکنون باید ناگهان به پاخیزد، دست به رستاخیزی بزرگ زند، در برابر رژیم فرعون، انقلاب کند و از سرزمین خویش دسته‌جمعی دل برکند و دور از آن، جامعه‌ای آزاد و مستقل بنیاد نهد و بر روی پای خویش بایستد و راه دراز و صعب میان بردگی و آزادگی را بپیماید، باید چنین باشد.

«تورات» نیز چنین است، یک زیربنای فلسفی و اعتقادی منظم و منطقی، توجیهی سازگار از هستی، آفرینش، خلقت انسان، حیات و بالاخص فلسفه رسالت خدائی و پیوند آن با تاریخ قوم یهود و مسئولیت پاسداری توحید در عالم و سپس احکام و حدود و رسوم خشن و دقیق حقوقی و اجتماعی.

و «موسی»، مظهر غضب الهی، تصویر انسانی یهوه در زمین، کسی که در نزاع خصوصی دو تن ـ یک قبطی و یک سبطی ـ چنان به خشم می‌آید که بی‌درنگ خود را می‌رساند و قبطی را به یک مشت می‌کشد و از شهر می‌گریزد؛، کسی که در بازگشت از سفری به طور، تا می‌بیند که سامری آهنگ مخالف ساز کرده، بی‌درنگ آهنگ قتلش را می‌کند. در داستان خضر با اینکه موسی تعهد پیروی او را کرده است، بر زمینش می‌افکند تا سرش را ببرّد! پیامبر این دین است، دینی سازنده، سیاسی، جامعه گرا، با بینشی حقوقی، مدنی و این جهانی.

«تئوس» خدای «عیسی»، سیمائی به صمیمیت یک دوست، به لطافت یک معشوق، نزدیک، خودمانی و آشنای انسان. وی آنچنان با انسان صمیمی و خویشاوند است که از آسمان به سراغ وی فرود می‌آید، عرش کبریائی و پرجبروت خویش را رها می‌کند و به زمین می‌آید، در کنار انسان، در میان انسان و با انسان درمی آمیزد، بدین نیز قناعت نمی‌کند، پدر انسان می‌شود، در چهره یک انسان ظاهر می‌شود.

عیسی نیز مظهر انسانی تئوس است؛ چهره‌ای به معصومیت یک فرشته، لبخندی به لطافت سپیده‌دم و سخنانی به نرمی نوازش دارد. پیغمبر آرامش و دوست‌داشتنی و گذشت است. پیامش تسلیت دلهای خسته است و دعوتش خطاب به جلادان رومی، سربازان وحشی سزار که: «شمشیرهایتان را بر لب دریای محبت از خون بشوئید، مکشید، دوست بدارید.»

آنگاه که وحشیگری همه را دیوانه کرده است و هر شمشیری انتقام خون ریخته‌ای را بر گردن دارد و خونبهای هر خونی، خونی است و انتقام در یک «دور باطل»۱۲جنون آمیزی افتاده که تا بی‌نهایت باید همچنان بگردد و تکرار شود، جز «گذشت» چه چیز می‌تواند شمشیرهای تشنه را آرام کند؟ جز دوست داشتن چه عاملی این دور جنون‌آمیز انتقام در انتقام را می‌تواند از گردش باز دارد؟ انجیل نیز چنین است: «اگر بر گونه‌ات سیلی زدند، تو سیلی مزن که او باز خواهد زد، گونه دیگرت را پیش آر؛ چه، بدین گونه است که نزاعی پایان خواهد یافت و دشمنی به دوستی خواهد کشید.»۱۳

 انحراف

در اینجا من به یک اصل بسیار مهم جامعه‌شناسی تاریخی برخورده‌ام که از مطالعه ادیان بزرگ دستگیرم شده است. در اینجا سخن از انحراف خود مذهب نیست که خود داستان دیگری است؛ سخن از مذهب حقی است که بی‌آنکه خود منحرف شود، موجب انحراف جامعه می‌گردد. یک جامعه، همچون یک شیء بر اثر عوامل و شرایط گوناگون از حالت متعادل A ممکن است به طرف B (مثلا معنویت و پارسائی افراطی و آخرت‌گرائی) و یا به طرف C (مثلا مادیت و فساد افراطی و دنیاگرائی) منحرف گردد. همیشه در همین هنگام است که مذهبی بزرگ پدید می‌آید و بنابراین جهت مذهب و گرایش عام آن کاملا معلوم است، جهت آن طبیعتاً در خلاف جهتی است که جامعه بدان سو منحرف شده است. در حالت اول جهت دعوت دین، یعنی نیرویی که برای تعدیل جامعه بر آن وارد می‌آورد، از C -B (دین موسی، کنفسیوس، زرتشت) و در حالت دوم از B-C (لائوتزو و تائوئیزم، بودیسم، مذاهب ودائی، مسیحیت).

در آن هنگام است که جامعه به‌شدت به سویی منحرف گشته است و پیغمبری برمی‌خیزد و با قدرت مذهب خویش، نیرویی در خلاف جهت انحراف به آن وارد می‌آورد. توسعه این مذهب و اشاعه آن در جامعه موجب می‌شود که این نیرو هر چه قوی‌تر و مؤثرتر گردد و در نتیجه، پس از اند قرنی، جامعه از نظر جهتی که بدان سو منحرف شده بود، تعادل خویش را باز می‌یابد و در حالت A قرار می‌گیرد. در اینجا رسالت مذهب منطقاً پایان یافته است؛ اما پیروان هیچ مذهبی را سراغ نداریم که ختم رسالت دینی خویش را اعلام کرده باشند، در نتیجه مذهب همچنان در همان جهت پیش، به وارد آوردن نیرو بر جامعه ادامه می‌دهد و از اینجاست که مذهب جبراً به یک نیروی منفی و انحرافی تبدیل می‌گردد و موجب انحراف جامعه به سوی دیگر می‌شود، تا باز جامعه که به‌شدت بدین سو منحرف گشت و نزدیک به سقوط، ناگاه بعثتی دیگر و دینی دیگر پدیدار می‌گردد و نیرویی در خلاف جهت انحراف و جبراً در خلاف گرایش مذهب پیشین بر جامعه وارد می‌آورد و تا خود نیز پس از توفیق ثمربخش و مثبتش، باز به نیروی منفی و انحرافی جامعه تبدیل گردد و این بازی تکراری را ما همواره در سرگذشت جامعه‌ها و مذهبهای بزرگ تاریخ می‌بینیم.

«تائوئیزم» در جامعه فسادآلود چینی که در عیش و عشرت و ظلم و حسد و حرص و لذت‌پرستی و مال‌دوستی غرق شده بود، ظاهر می‌شود و مردم را به اعراض از دنیا و تحقیر زندگی و حتی شهرنشینی و نظم و نسق اجتماعی می‌خواند و هر کوششی را به خاطر مصلحت حیات و برخورداری از نعمات این جهانی، مطرود می‌شمارد و نفوس را به طبیعت و تسلیم به آنچه سرشت حیات غریزی و طبیعی اقتضا می‌کند (تائوtao) وا می‌دارد. جامعه چینی به‌شدت به رهبانیت و تزکیه نفس و پارسائی انفرادی و اعراض از زندگی و مدنیت کشیده می‌شود و به طرف تائو منحرف می‌گردد. «کنفسیوس» جهت مذهب خویش را بر خلاف لائوتزو تعیین می‌کند و نفوس را به طرف جامعه و حدود و رسوم زندگی مدنی و آنچه سرشت اجتماع اقتضا می‌کند (لی li) می راند.

ذوق لطیف هندی، سرزمین پربرکت هند و سیستم اجتماعی زندگی راجه‌ها و تنبلی و آسان‌گیری روح مردم هند، جامعه برخوردار و متوسط این سرزمین را به سوی تجمل‌پرستی و لذت‌جوئی و تفنن در زندگی مادی و عیاشی و فساد منحرف ساخته بود. مذاهب «ودائی» اعراض از دنیا، تصوف و ریاضتهای خارق‌العاده و شکنجه‌های بدنی و نفسانی را بر جامعه عرضه کرد؛ به گونه‌ای که سرزمین راجه‌ها و افسانه‌های سرشار از لذت و فساد و خوشگذرانی، سرزمین عرفان و رهبانیت و ریاضت شد؛ آنچنان که «بودا» هم که کوشید تا آن را تعدیل کند و با ریاضتهای بدنی به مبارزه پرداخت، باز هم توفیقی بسیار نیافت و ملتی هوشیار و مستعد که هزاران سال پیش فرهنگ و مدنیتی غنی داشته‌اند و نبوغ خارق‌العاده‌شان شگفت‌ترین و بلندترین اندیشه‌ها را خلق کرده است و نه تنها در عرفان و معنویتهای روحی، که در ریاضیات نیز استعدادی درخشان داشته‌اند و واضع اعداد در جهان به شمار می‌آیند، قرنها سر در گریبان اندیشه‌های بلندپرواز خویش فرو برده، غرق در لطیف‌ترین حالات عرفانی و معراجهای روحانی و از زندگی چنان غافل مانده‌اند که قرنها بازیچه ترکان غزنوی و ترکتازان مغول و افغان و ایرانی و استعمارگران انگلیسی بودند و احساس نکردند.

 پی‌نوشتها:

۱۲٫ Cercle vicieux.

13ـ بی شک «قصاص» چنان که قرآن می‌گوید، یک اصل حیاتی است، یک قانون اجتماعی است. جز با قصاص، حیات افراد یک اجتماع چگونه می‌تواند تضمین باشد؟ اما «گذشت» که قرآن نیز آن را «اولی» می‌داند، تنها راه پیشگیری از تداعی بی‌انتهای خونهاست. داستان شگفت شتر «بسوس» که کشته شدنش چهل سال قبایل را به جان هم انداخت و اسلام آن را قطع کرد، جز با گذشت یک طرف از «ثار» خویش چگونه می‌توانست بریده شود؟

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۲
آبان
۹۷

 در جامعه‌شناسی، هر طبقه‌ای زبانی، احساساتی، فکری، روحی، حساسیتهایی، تمایلاتی و به‌خصوص آرزوها و بالاخص جهان‌بینی خاص خود را دارد و در نتیجه دردها و نیازهای آن نیز ویژه خویش است و در این صورت، دین چگونه ممکن است به شدت خود را از این همه برکنار دارد؟ نه می‌تواند و نه می‌خواهد و نه باید.

یک شاعر بورژوا را نگاه کنید: از چه می‌نالد؟ دردها و نیازها و آرزوهایش چیست؟ جهان را و حیات را چگونه می‌بیند؟ حتی زبان وی برای طبقه محروم نامفهوم است. برای دو تن از دو طبقه که به یک زبان ملی سخن می‌گویند، یک کلمه برای هر دو، یک معنی ندارد؛ اگر هم یک معنی داشته باشد، بی‌شک یک روح و طعم و لطافت و ارزش را ندارد. کلمه «نان» در نظر یک زارع که زمستانهای سرد و تابستانهای آتشبار را در صحرا جان کنده است تا لقمه نانی به دست آورد، و یک سرمایه دار که باید یک موزیک نرم، رنگهای لطیف و دکوراسیون ظریف و نوازشگر و گارسون خوش اطوار و لبخند مهربان و زیبای کمپانیون رقص و مشروبی لطیف دست به دست هم دهند تا اشتهای ایشان را برای برداشتن لقمه‌ای از جگر جوجه تیهوئی باز کنند، هرگز به یک معنی نیست.

چه می‌گویم؟ نه تنها دو طبقه به یک زبان سخن نمی‌گویند، نه تنها یک کلمه برای یک محروم و یک برخوردار یکی نیست، بلکه اندازه هندسی و مادی یک شیء در چشم سر این دو نیز یکی نیست؛ آزمایش معروف روان‌شناسی آن را نشان داده است.۶

در اینجا مجال آن نیست که ادیان آریائی و چینی را از نظر طبقاتی و انطباقشان با روان‌شناسی طبقه مرفه جامعه تحلیل کنم و نشان دهم که چگونه بدبینی فلسفی «بودا ـ لائوتزو»، درون گرائی، تحقیر جهان و هر چه در آن است، رنجهای روحی و ذهنی و نیازهای شدید و لطیف عاطفی،

آرزوهای ظریف، حساسیتهای موهوم نیز همه ویژه روحهای حساس و اندیشه‌های بزرگی است که در میان اشراف و در یک زندگی برخوردار پدید آمده و رشد کرده است.

حتی اعراض از دنیا نیز عکس العمل طبیعی روحی است که از هر چه در دنیا هست برخوردار بوده است و نعمتهای حیات دلش را زده است. رهبانیت، روحانیت افراطی و غرق شدن در عشقها، نیازها و دردهای غیرواقعی، درونی و گاه خیالی و موهوم همیشه گریبان روحی را می‌گیرد که به انتهای همه راههای حیات این جهانی رسیده است و دیگر چشمانش بر روی خاک در انتظار هیچ چیز نیست.

پیداست آن که درد گرسنگی، تشنگی، بیماری، بی خانمانی، بی کفشی، بی داروئی، اختناق، ظلم، بیکاری، استثمار، اسارت، عقب ماندگی، ضعف و صدها درد و رنجی عینی و لمس شدنی آتش در استخوانش زده است و می‌داند که هزاران نعمت در همین زندگی، روی همین زمین و زیر همین آسمان هست و او از آن محروم است هرگز جهان و هر چه در آن هست را جمله هیچ در هیچ نمی‌بیند.

آنکه در سرمای زمستان، بی پوشاک در خانه فاقه زده‌اش نشسته و کودکان معصومش را می‌بیند که از سرما می‌لرزند و لبهایشان کبود شده است و اشک بر گوشه چشمانشان افسرده است هرگز خانه و زن و فرزند را همچون بودا، شاهزاده بنارس، در جستجوی «آتشی خاموش» رها نمی‌کند، وی در جستجوی آتش فروزانست که زبانه زند، گرم کند، «بسوزاند». برای وی دردهای بی دردی، نیازهای بی نیازی و غمهای شاعرانه و شیرین موهوم است. ۷

تصادفی نیست که این پیغمبران، بی‌درنگ پس از بعثت، راه کاخ سلطانی را پیش می‌گیرند تا در کنف حمایت او رسالت خویش را در اجتماع آغاز کنند. در چشم آنان، شایسته ترین مردم برای هدایت پادشاه است. زرتشت در آذربایجان مبعوث می‌شود، اما خود را به بلخ می‌رساند و به دربار گشتاسب می‌رود و او را به دین خویش می‌خواند و تا پایان عمر در باغ سلطانی می‌ماند.

کنفسیوس، ستایشگر سنت شاهان باستانی چین (شانگ) همواره در شهرها و سرزمینها می‌گردد تا خود را به پادشاهی برساند و به یاری او حکومتی به چنگ آورد و احکام مکتب خویش را در جامعه اجرا کند و این جستجوی دائم بالاخره به نتیجه می‌رسد.

 پیامبران حنیف

اما در این سوی دیگر، سلسله پیامبران حنیف، داستانی دیگر است، همگی از پائین ترین و محرومترین طبقات جامعه خویشند، غالبا چوپان اند و برخی صنعتگران و اصحاب هنر و حرفه ۸ که در جامعه‌های بدوی و تاریخی ۹ گروهی عاری از حیثیات اجتماعی، همه پروردگان فقر و رنج و صحرا. تصادفی نیست که تا به نبوت مبعوث می‌شوند محرومان و بردگان بر آنان جمع می‌شوند و بی‌درنگ با اشراف، شاهان، برده‌فروشان، روحانیون، تجار و صاحبان زر و زور و به اصطلاح قرآن «ملأ و مترفین» درگیر می‌شوند. نخستین ظهورشان نه با توسل و تقرب با قدرت موجود بلکه با جنگ علیه آنان اعلام می‌گردد:

ابراهیم ناگاه تبری را برمی‌گیرد و به بتخانه می‌آید و بتها را درهم می‌شکند و تبرش را بر گردن بت بزرگ می‌نهد و بدین گونه رسالت خویش را آغاز می‌کند و سپس داستانش، داستان شکنجه است و آتش است و سوختن است و…

موسی ناگاه با چوخه زشت و خشن و پاره و چوبدستی گره‌گره و ناهموار یک چوپان همراه با برادرش از صحرا، گاهواره همه پیامبران سامی، به پایتخت وارد می‌شود و یکراست به کاخ فرعون می‌رود و با او اعلان جنگ می‌دهد و سپس داستانش، داستان مبارزه با فرعون است و قارون است و بلعم باعور و رهائی یهود از اسارت است و جنگ با سپاه فرعون است و هجرت دسته جمعی است و بنیاد جامعه آزاد در سرزمینی مستقل است…

عیسی جوانی بی کس و کار، ماهیگیری گمنام بر کناره بحر احمر، ناگهان در برابر سزار قد علم کرد و امپراتوری وحشی و آدمخوار را در زیر ضربات روح پاک و بلندش درهم کوفت و سپس داستانش، داستان زجر است و دار است قتل عامها.

و محمد جوان یتیمی که در قراریط گوسفندان مردم مکه را می‌چراند ناگاه از خلوت انزوای خویش در غار حراء فرود می‌آید و با تاجران قریش، برده داران مکه و باغداران طائف، با خسرو ایران و سزار روم اعلان جنگ می‌دهد و بی‌درنگ مستضعفین جامعه‌اش، غریبان و بردگان و محرومان گردش حلقه می‌زنند و سپس داستانش، داستان شکنجه است و تبعید است و آوارگی است و جهاد دائمی است.

برای یک جامعه شناس، شناخت دین پیغمبرانی که در شهرهای بزرگ، از سرای خانی فرود می‌آیند و بر پله دربار خاقانی بالا می‌روند به اعجاز هیچ علم کلامی و هنر تأویل و توجیهی نیاز نیست. جهتش، جهانش و جهان بینیش آشکار است ۱۰ و همچنین است دین مردان گمنام و تهیدستی که گوسفندان را رها می‌کنند و چوبدستی شبانی را می‌افکنند و ناگاه از دل صحراهای خلوت و سوخته بین‌النهرین، شبه جزیره عربستان و فلسطین و شام و مصر سر می‌زنند و شبانی مردم آواره سرزمین خویش را پیش می‌گیرند و با گرگان قوم خود جنگی آشتی ناپذیر را آغاز می‌کنند. ۱۱

 

پی نوشتها:

۶- بر روی یک تابلو چند سوراخ به اندازه‌های دهشاهی، یکریالی، دو ریالی، پنج ریالی و یک تومانی باز می‌کنید. دو کودک، یکی اشرافزاده و دیگری از یک خانواده فقیر را دعوت می‌کنید تا پولهای مختلف را هر کدام در جایگاه اندازه آن بر روی تابلو جا دهند. اشتباه اولی غالبا بدین علت است که هر سکه را می‌خواهد در سوراخ کوچکتری جا دهد، مثلا پنج ریالی را در سوراخ دوریالی و دو ریالی را در جایگاه یکریالی و دومی بر عکس٫

 

۷- نگاهی به ادبیات اروپای غربی و امریکای شمالی، عصیان جوانان کشورهای سرمایه داری (بیتلیسم، تین ایچریسم، هیپی ها) اگزیستانسیالیسم عامیانه،بلوز نوارها، کافه‌های زیرزمینی سن ژرمن دپره پاریس، احساسات سوزناک دخترهای خوش سر و پز٫ بدبینی ها و رنجهای «صادق هدایتی» نوجوانان و علل خودکشی‌های پیاپی در اروپا و فلسفه پوچی هستی و حیات‌های آلبرکامو، همه دردهای پس از بیدردی و رنجهای پس از رفاه است. برای کسیکه فقر و ستم و خفگی را بی رحمانه احساس می‌کند هستی پوچ نیست. زندگی خواب آشفته یک مست نیست.

 ۸- نوح نجار است و داود آهنگر و زره باف و ابراهیم از خانواده یک مجسمه ساز٫ حضرت علی می‌گوید: داود از حصیر چیزهائی می‌ساخت و می‌گفت چه کسی اینها را از من می‌خرد؟ وی از بهای اینها قرص نانی از جو میخرید و می‌خورد پیغمبر اسلام می‌گوید: «هیچ پیغمبری نبوده که چوپانی نکرده باشد و من در قراریط گوسفندان مردم مکه را می‌چراندم» (سیره ابن هشام، جلد ۱، صفحه ۳۲۴).

 

۹- euqirotsiH.coS در برابر جامعه‌های بدوی و جامعه‌های مدرن جامعه‌های متمدن تاریخ اند، مانند جامعه رم و اسلام و هند و جامعه امروز ما.

 

۱۰- این سخن نه از سر تعصب است و نه از جهل که من سالیانی است غرق تحقیق در سرگذشت ادیانم و رشته تخصصیم جامعه شناسی مذهبی است و گذشته از آن روحم (نه اعتقادم) چنان گرفتار ادیان هندی است و در برابر اندیشه‌های شگفت و زیبای بودیسم و جینیسم و بالاخص متون اوپانیشادها چنان بی تاب می‌شوم که همواره از دل آرزو می‌کنم که کاش حقیقت با آنها سازگار می‌بود و ای افسوس که نیست.

 ۱۱- داستان قارون و موسی و بخصوص این گفته انجیل: «که اگر جمل (طنابهای ضخیم لنگر کشتی) از سوزنی رد شود، ثروتمندی هم به بهشت وارد می‌گردد» و قرآن از قول شعیب با چنین لحنی به کاخ نشینان خطاب می‌کند: «اتترکون فیما هیهنا آمنین؟…» جبهه گیری طبقاتی این ادیان را به روشنی نشان می‌دهد.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۱
آبان
۹۷

تاکنون کسی برای کمک رسانی به منطقه اعزام نشده است/پل ورودی روستا به خاطر آسیب دیدگی اکنون قابل استفاده نیست/ راه دیگر که به سمت مزینان داورزن خراسان رضوی است کلا تخریب شده و قابل استفاده نیست/به خاطر مشکلات راه انتقال بیماران احتمالی به شهر بسیار دشوار است 

n83084379-72633661


ایرنا در خصوص مشکلات مردم رضاآباد خارتوران و سیل اخیر نوشت:

مردم معتقدند مهمترین مشکل مردم رضا آباد آسیب دیدن راه و خسارت دیدن باغ ها و زمین های کشاورزی است.
از شامگاه شنبه تا عصر یکشنبه ۱۳میلی متر در روستای رضا آباد بیارجمند بارش انجام و موجب جاری شدن سیلاب شد.
پس از جاری شدن سیلاب، معاون عمرانی فرمانداری ویژه شاهرود در گفت و گو با ایرنا اعلام کرد که کارکنان اداره راه برای بازگشایی به منطقه اعزام شدند، اما مردم و شورای اسلامی این روستا معتقدند که تاکنون کسی برای کمک رسانی به منطقه اعزام نشده است.
علی پارسا رییس شورای اسلامی رضا آباد روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا اعلام کرد: راه این روستا از ۲ طرف که به بیارجمند و داورزن خراسان رضوی ارتباط دارد، دچار خسارت سنگین شده و رفت و مردم را مختل کرده است.
وی افزود: علاوه بر این که پل ورودی روستا به خاطر آسیب دیدگی اکنون قابل استفاده نیست، حدود ۷۰ متر از راه هم دچار سیل بردگی شده است.
حجت الاسلام آلاله امام جماعت این روستا هم گفت: مردم روستا با استفاده از وسایلی مانند تراکتور و بیل و کلنگ در حال مرمت راه هستند تا راه دسترسی به بیارجمند را درست کنند.
وی افزود: راه دیگر که به سمت مزینان داورزن خراسان رضوی است کلا تخریب شده و قابل استفاده نیست.
یکی دیگر از اهالی روستای رضا آباد گفت: در جریان راه افتادن سیلاب اخیر ، اطراف حمام ضد کنه این روستا که برای دام ها ساخته شده به شدت آسیب دیده و اکنون قابل استفاده نیست.
علی احمدی افزود: با گذشت سه روز هنوز کسی از مسوولان برای کمک رسانی و حتی برآورد خسارت هم به این روستا پای نگذاشته است.
وی با بیان این که ، داروهای موجود در خانه بهداشت روستا کاهش یافته است،افزود: به خاطر مشکلات راه انتقال بیماران احتمالی به شهر بسیار دشوار است.
براساس گزارش اداره هواشناسی شاهرود، از عصر شنبه تا یکشنبه در شاهرود۱٫۳، بیارجمند۶٫۵، میامی۰٫۸، فرومد۱۳، استربند۲۱ ، عباس آباد۲۳ ، دلبر۱۱، زمان آباد۳۲، قلعه بالا۱۳ ، خورزان۶٫۲ و احمدآباد۱۹میلی متر بارش انجام شد.
خبرنگار ایرنا با چند تن از مسوولان شاهرود تماس گرفت ، اما آنان پاسخی در این باره ندادند.
رضا آباد یکی از دورترین روستاهای منطقه خارتوران بیارجمند شاهرود بوده و در منتهی الیه شرق استان سمنان قرار دارد ، پذیرای عشایر کوچ رو استان سمنان هنگام قشلاق و همسایه دیوار به دیوار رمل های ماسه ای کویر می باشد.
این روستا به دلیل جاذبه های فراوان سالانه پذیرای گردشگران داخلی و خارجی بسیاری است. با این که رضا آباد با مرکز بخش بیارجمند ۱۲۰ کیلومتر فاصله دارد اما در ۴۰ کیلومتری شهرستان داورزن خراسان رضوی قرار گرفته است.
شهرستان شاهرود با ۵۳ هزارکیلومتر مربع وسعت و ۲۴۰هزارنفر جمعیت در شرق استان سمنان قرار دارد.
شهر بیارجمند، مرکز بخش بیارجمند، در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شرق شاهرود قرار گرفته و تا سمنان ۳۱۰ کیلومتر فاصله دارد.
این بخش با بیش از ۱۰ هزار نفر جمعیت ۴۰ روستا دارد.
رضا آباد با بیش از ۲۰۰ خانوار جمعیت در شمال منطقه پارک وحش خارتوران در ۲۵۰ کیلومتری جنوب غربی شاهرود و ۱۲۳ کیلومتری جنوب بیارجمند واقع شده است.مهم ترین جاذبه گردشگری این منطقه تپه های ماسه ای ، سیاه چادرهای عشایری و دست بافته های زنان است.

منبع:شاهرود نیوز

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۱
آبان
۹۷
 

یکی از افتخارات شاهدان کویرمزینان که چندین سال است در ارکان مختلف رسانه ای به ویژه فضای مجازی فعالیت می کند بازخوانی اندیشه های فرزند شایسته کویرمزینان دکترعلی شریعتی مزینانی است که تا کنون چندین اثر ارزشمند او به مناسبت های مختلف و در بخش های متوالی تقدیم شده و این بار در آستانه ی زاد روزش باز هم با همین نگاه و در ایام شهادت پیامبرگرامی اسلام کتاب «سیمای محمد(ص)» ضمن انتشار در وب در پایگاه پرطرفدار تلگرامی اش و در پنج بخش تقدیم می گردد.



سیمای محمد(ص)‏ / دکتر علی شریعتی مزینانی - بخش اول


سیمای محمد (ص)

 چهره‌های نمایان تاریخ قیصر است و حکیم است و پیغمبر.

«قیصر» آنچنان که تاریخ نشان می‌دهد، مردی است خطرناک، با چشمانی بی‌رحم، قیافه‌ای خشن و ترسناک و دستی بر شمشیری برهنه که همواره از آن خون تازه می‌چکد، نه، می‌بارد و در حاشیه، چهره‌های مشهوری که خوب می‌شناسیم: جلاد و رمّال و شاعر و دلقک و منشی و مستوفی و خواجه حرم و دیگر «عمله خلوت»… سرمایه‌اش زر و زور و سرگرمی‌اش رزم و بزم و دیگر هیچ.

چهره دیگر «حکیم» است، روشن‌بین هر دوره‌ای و قومی. گاه او را در جلوت قیصر می‌بینیم، همزانوی جلاد و دلقک و خواجه و گاه در خلوت خویش، سر به زانوی اندیشه‌ها، بال در بال خیال، تا بام بلند آسمانها رفته و زمین را و زمان را از یاد برده.

فَرَس کشته از بس که شب رانده است

سـحرگه پریشـان و درمانـده اسـت

مجذوب «فهمیدن حقایق عالم»، غرقه در حالات غریب و افکار عمیق خویش، محبوس گروه اندک روشنفکران و دانشمندان و خواص هر جامعه‌ای و دور و هرچه تا زنده‌تر دورتر از حضیض حیات پست و نیازهای بی ارج و آرزوهای حقیر «عوام کالانعام»! درخشنده‌ترین چهره حکمت در تاریخ بشر، بی هیچ گفتگویی، سقراط است. آن که سخنانش در طول بیست وپنج قرن خوراک اندیشه‌هاست و شراب فهمها: این رب‌النوع تعقل بشری، کاشف سرزمینهای غریبی که گام هیچ خردی بر آن نرفته بود، آن که نخستین بار تا قله بلند «نمی‌دانم» صعود کرده است. باغبان نبوغهای شگفت: از افلاطون و ارسطو گرفته، رفته تا سن‌اگوستن و سن اوژن و آمده تا کَندی و بوعلی و ابن رشد…

اما وی به چه می‌خواند؟ تنها فیلسوفان می‌توانند پاسخ گفت. به چه می‌ارزد؟ تنها شیفتگان منطق می‌توانند سنجید؛ اما مردم آتن نمی‌دانند، مردم هیچ زمینی، هیچ زمانی نمی‌دانند. اگر سقراط و شاگردانش را از تاریخ برداریم، چه خواهد شد؟ تنها کتابخانه‌ها و مدرسه‌ها به فریاد خواهند آمد؛ اما مردم آگاه نخواهند شد. مگر نه همین‌ها بودند که دمکراسی یونان را بلیه‌ای خواندند و حکومت توده را بر کشور مصیبتی و از سقوط حکومت اشراف به چه حسرتی یاد می‌کردند؟! [۱] حق هم داشتند چه مردمی که قرنها در زیر شلاق اشراف رنج برده‌اند و همچون چهارپایان بار می‌کشیده‌اند و جز گرسنگی و سکوت، حقی در جامعه آریستوکراسی آتن نداشتند و اکنون خود سرنوشت حکومت را به دست گرفته‌اند و به افسانه حکومت ازلی و ابدی و طبیعی اشراف برای نخستین بار در تاریخ پایان داده‌اند، عمق و ظرافت بیان این سخن سراسر حکمت سقراط را چه می‌فهمند که: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم آتن بر من خرده گیرند که سقراط همه علوم جهان را ادعا کرده است، می‌گفتم که: هیچ نمی‌دانم!» برای غرب یک اسپارتاکوس بیسواد از یک آکادمی پر از سقراط و افلاطون و ارسطو، به کارآمدتر است و برای شرق یک ابوذر، عربی بدوی، از صدها بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا اثربخش‌تر. [۲]

چهره دیگر، «نبی» است. مردانی که با این چهره در تاریخ پدیدار شده‌اند، با همه اختلافی که درگفتار و رفتار هر یک هست، بسیار با هم شبیهند. سیمایی گیرا و دوست‌داشتنی دارند، صداقت و صمیمیت در رفتارشان بیشتر از ابهت و قدرت پیداست، از پیشانی‌شان پرتو مرموزی که چشمها را خیره می‌دارد، ساطع است؛ پرتوی که همچون لبخند سپیده‌دم محسوس است؛ اما همچون راز غیب مجهول. ساده‌ترین نگاهها آن را به سادگی می‌بینند، اما پیچیده‌ترین نبوغها به دشواری می‌توانند یافت. روحهایی که در برابر زیبایی و معنی و راز حساسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یک عشق، برق یک امید و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس می‌کنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز نگاهشان، طنین آوایشان، عطر مستی‌بخش اندیشه‌شان، راه رفتن‌شان، نشستن‌شان، سخنشان، سکوتشان، زندگی کردنشان می‌بینند، می‌یابند، لمس می‌کنند و به روانی و شگفتی الهام در درونشان جریان می‌یابد و از آن پر می‌شوند، سرشار می‌شوند و لبریز می‌شوند و بی‌تاب می‌شوند و این است که هر گاه بر بلندی قله تاریخ برآییم، همواره انسانها را همیشه و همه جا در پی این چهره‌های ساده اما شگفت می‌بینیم که عاشقانه چشم در آنان دوخته‌اند، سیمایشان از آتشی مرموز برتافته است و برای مرگ بی‌قراری می‌کنند.

پیغمبران، فرمانروایان بی رقیب قلبها، خنگ وحشی و سرکش تاریخ را در زیر ران دارند و زمام آن را در دست و با شلاق ناپیدایی که طنین ضربه‌هایش هنوز در زیر این آسمان می‌پیچد و به گوش می‌رسد، می‌رمانند و می‌رانند و کاروانهای عظیم بشری را در پی خویش، پیش می‌برند. تاریخ حکایت می‌کند که هرگاه کاروانی راه‌ گم کرده و یا از رفتن باز ایستاده است، یکی از این سواران ناگاه از گوشه نامعلومی ظاهر شده و قوم را «به حرکت آورده» یا «راهی تازه پیش پایشان گشوده است».۳ در اینجا سخن از ایمان داشتن یا نداشتن نیست، بلکه هر که سرگذشت انسان را بر روی خاک می‌داند، می‌داند که وی در چه مکتبی تعلیم یافته و آموزگاران و مربیانش چه کسانی بوده‌اند. هر که تاریخ را و خلق و خوی تاریخ را می‌شناسد، ناچار اعتراف می‌کند که تاریخ مذهبی‌ترین موجودات این عالم است.

 

دو دسته پیامبران

اما این پیامبران را در یک گروه‌بندی وسیع، به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: پیامبران غیر سامی (ایران و چین و هند، یا آریایی و زرد) و پیامبران سامی و پیغمبر اسلام در این گروه است.۴ در اینجا دامنه سخن بی‌نهایت وسیع است؛ اما دریغا که مجال بسیار تنگ. آنچه نمی‌توان ناگفته گذاشت، ریشه طبقاتی هر یک از این دو گروه است؛ چه، تحلیل طبقاتی هر مذهبی یا هر متفکری بر اساس جامعه شناسی، یک اصل علمی و متدیک است که هر کسی ناچار باید در برابر نتایجی که از آن به دست می‌آید، تمکین کند؛ چه، تنها شیوه منطقی و جهانی بررسی مسائل علمی است، حتی در زمینه‌های علوم انسانی. گذشته از آن، شناخت جوّ اجتماعی و به‌خصوص ریشه طبقاتی هر مذهب یا شخصیتی نه تنها معرفت و قضاوت ما را در آن باره دقیق، عمیق و به‌خصوص اطمینان‌بخش می‌سازد و از شبهه تعصبات و به‌ویژه پیشداوری‌ها که بیماری تحقیق علمی است و بالاخص آنجا که سخن از مذهب است، مبرّی می‌کند، بلکه بسیاری از نکات مجهول و وجوه ناپیدای مسئله را که جز از این طریق امکان حل آن و حتی برخورد با آن نمی‌رود، بر ما آشکار می‌سازد.

بزرگترین پیامبران دو نژاد آریایی و زرد، «زرتشت» است و «بودا» و «لائوتزو» و «کنفسیوس». شک نیست که راه کنفسیوس درست برخلاف لائوتزو است و مذهب زرتشت متناقض با بودا. کنفسیوس به جامعه می‌اندیشد و لائوتزو به فرد؛ او به بیرون و این به درون. زرتشت به زندگی رو می‌کند و بودا از زندگی می‌گریزد. او جهان‌بینی روشن دارد و نگاهی خوش‌بین و این تاریک و بدبین. زرتشت پیغمبر آتش برافروخته است و بودا جویندة آتش خاموش (نیروانا)؛ اما جامعه‌شناس این اختلافها و حتی تناقضها را به چیزی نمی‌گیرد. برای او آنچه مهم است، جنس نیازها و نوع دردها، طریقه رفع نیازها و درمان دردها و بالاخره قلمرو اندیشه، دنیای احساسها و چهارچوب انسانی و اجتماعی مذهبهاست.

از اینجاست که در بررسی سرگذشت این ادیان و شرح حال این پیامبران، آنچه به شدت نگاه جامعه‌شناس را به خود می‌کشد، آنچنان که تا پایان تحقیق و تحلیل و مطالعه‌اش دیده برنمی‌گیرد، این است که می‌بیند این پیامبران بی استثنا، آری بی استثنا همه از طبقه اشراف جامعه‌اند، شاهزادگان نجبا (کنفسیوس، نجیب‌زاده و زرتشت، فرزند مغی بزرگ و بودا، شاهزاده بنارس). از اینجا سرشت و سرنوشت همه چیز آشکار می‌شود و قابل پیش‌بینی.[۵]

  پی نوشتها:

۱ـ شوارتز ـ ریاضی دان و سوسیالیست نامی امروز فرانسه ـ می‌گوید: قرنها گذشت و در یونان چرخ اختراع نشد؛ چه، کثرت غلامان که به چشم دوپایان باربر، در آنان می‌نگریستند، موجب می‌شد که نبوغ یونانی هرگز در اندیشه ساختن ابزاری که جز کار بردگان را ساده‌تر نمی‌کند، نباشند.

۲ـ مسئله کتاب‌زدگی و مسخ روشنفکران بر اثر غرق شدن در تفکرات مجرد و حلول منطق ذهنی و معنویت بیگانه با واقعیت را در درس «قرون جدید» تحت عنوان «سیانتیسم» (علم پرستی) و «انتلژنزیا» در دانشکده ادبیات مشهد تحقیق کرده‌ام. و نیز رجوع کنید به بحث «الیناسیون» روشنفکران در آثار مارکس و لنین و پله خانوف و شماره مخصوص آرگومان درباره روشنفکران.

۳ـ هم موتور تاریخ و هم چراغ تاریخ بوده‌اند.

۴ـ این سؤال همه جا مطرح شده است که: چرا ادیان همه در شرق پدید آمده‌اند؟ هرگز چنین نیست. حتی سرخ‌پوستان امریکای شمالی و قبایل استرالیائی دارای معتقدات مشخص مذهبی بوده‌اند (جامعه شناسی اقوام بدوی و مردم‌شناسان معروف قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از قبیله اسپنسر، مولر، موس، لوی برول و حتی دورکهیم و مارکس وبر، آن را روشن کرده‌اند)؛ اما در آن هنگام که ما از پیغمبران بزرگ سخن می‌گوییم، فرهنگ و مدنیت در شرق بوده است و ناچار پیامبران بزرگ نیز باید در اینجا باشند و بعد همراه با تمدن و فرهنگ شرقی، ادیان شرقی نیز به غرب، رفته باشند. مگر امروز که تمدن و فرهنگ از غرب می‌آید، مکتب‌های بزرگ فلسفی همراه با آن نیست؟ مگر همراه رادیو و تلویزیون و هواپیما و اتومبیل و ترن و اسفالت و سبک معماری، اشکال زندگی و آداب معاشرت «سارتر» و «کامو» و «راسل» و «مارکس» و… نیامده‌اند مثل اینست که اکنون بپرسیم چرا فلاسفه و بنیانگذاران مکتب‌های اجتماعی و سیاسی و فکری همه از غرب برمی خیزند؟.

۵ـ خواهید گفت پس چرا این ادیان در میان توده و طبقه محروم نیز رسوخ کرده است؟ اولا این ادیان پس از چندی خصوصیات طبقاتی خود را از دست می‌دهند و حتی خصوصیات نقیضی به خود می‌گیرند (چنان که مسیحیت و اسلام چنین شد) ثانیاً از نظر روان‌شناسی اجتماعی به عقیده من «دردها و نیازهای روانی (معنوی و فکری) همیشه در یک طبقه زاده می‌شوند، اما همین که زاده شد و رشد کرد، دیگر مرزی نمی‌شناسند». مگر هم اکنون نمی‌بینیم که بسیاری از تمایلات بورژواها در هنر و زیبایی و زندگی حتی حساسیتهای فکری و فلسفی آنها را نمی‌بینیم در طبقه محروم اروپا و مضحک‌تر از آن طبقه محروم کشورهای عقب‌نگهداشته شده آسیا و افریقا با چه شدتی سرایت کرده است و می‌کند؟

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۹
آبان
۹۷

مراسم تعزیه خوانی ورود کاروان اسرای کربلا به شهر مدینه با هنرمندی تعزیه خوانان مزینان روز پنج شنبه 10 آبان در مزینان زادگاه دکتر علی شریعتی مزینانی برگزار می شود.

گروه تعزیه خوانان مزینان متشکل از پیشکسوتان و جوانان علاقه مند به تعزیه خوانی در دهه ی آخر صفر مجالس شبیه خوانی به مناسبت های مختلف از جمله سالروز شهادت امام هشتم و امام حسن مجتبی علیهم السلام و پیامبر گرامی اسلام برگزار می کنند.

این گروه روز اربعین نیز تعزیه ورود کاروان اسرا به سرزمین کربلا را در چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش اجرا کردند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۰۳
آبان
۹۷

اصحاب علوم اجتماعی، جامعه شناسان و علوم ارتباطات کشور در دیدار با رئیس جمهوری نقطه نظرات خود را در مورد شرایط کشور به اشتراک گذاشتند، که روزنامه ایران در گزارشی به آن پرداخته است .

دکتر علی اکبر تاج مزینانی رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی یکی از کارشناسان و صاحب نظران حاضر در این جلسه می گوید: جلسه اصحاب علوم ‌اجتماعی با رئیس محترم جمهور فرصتی هرچند کوتاه ولی مغتنم برای تبادل دیدگاه‌ها بود. محور اصلی بحث در زمینه مهمترین مسأله اجتماعی حال حاضر کشور (با تأکید بر سرمایه اجتماعی) و ارائه راه‌حل برای آن بود. یادداشت حاضر سعی دارد از زاویه دید یکی از رشته‌های علوم‌اجتماعی (سیاستگذاری اجتماعی) ورود مختصری به این گفت‌وشنود داشته باشد.

یکی از مهمترین مسائل اجتماعی کشور در حال حاضر سطح بالای نابرابری اجتماعی و اشکال گوناگون کنارگذاری اجتماعی است که پیامدهای مهمی در زمینه فرسایش همبستگی اجتماعی و ایجاد نارضایتی اجتماعی دارد. رسالت اصلی سیاستگذاری اجتماعی تلاش برای ارتقای رفاه اجتماعی، کاهش نابرابری اجتماعی و افزایش همبستگی اجتماعی از خلال طیف متنوعی از سیاست‌های فراگیر و گزینشگرانه و هدفمند است.

در دهه‌های اخیر نظام سیاستگذاری کشور شاهد اتخاذ سیاست‌هایی بوده است که نااجتماعی و حتی ضداجتماعی بوده‌اند؛ بدین معنا که نه تنها سرمایه‌اجتماعی و انسجام اجتماعی را تقویت نکرده‌اند بلکه حتی باعث فرسایش آن و کنارگذاری اجتماعی گروه‌های مختلفی از مردم شده‌اند. هرچند شواهد مسأله فوق را می‌توان در حوزه‌های مختلف سیاستگذاری ارائه کرده، اما سیاست‌های چهار حوزه آموزش، بهداشت و درمان، مسکن و روابط کار از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. روندهای موجود در این چهار حوزه و تشدید نابرابری‌های اجتماعی ناشی از آنها در تعارض روشن با اصول مصرح قانون اساسی (21، 3، 28، 29، 30، 31، 43) قرار دارد.

نگاه بازاری به آموزش از طریق توسعه مدارس غیرانتفاعی، سیطره بلامنازع بنگاه‌های کنکوری بر آموزش عمومی و ورود به دانشگاه، توسعه دوره‌های شبانه، پردیسی و شهریه‌پرداز در دانشگاه‌ها، جریمه‌های مالی مختلف حتی برای دانشجویان روزانه و پولی‌شدن فزاینده بسیاری از خدمات برای دانشجویان (که در مجموع، سهم دولت را از آموزش عالی به کمتر از 15 درصد کاهش داده است) و انواع سهمیه‌ها باعث پیامدهای منفی از جمله کالایی‌شدن آموزش و طبقاتی شدن امکان ورود به آموزش عمومی و تداوم و کیفیت آن، قبولی در دانشگاه (قبولی بیش از سه برابری فرزندان طبقات بالاتر در دانشگاه) و نوع رشته‌های قبولی به لحاظ منزلت و درآمد شده است. در حال حاضر، بخش مهمی از مطالبات دانشجویی و نارضایتی‌های آنان به این مسائل مرتبط است و بعضاً این مطالبات صنفی با واکنش‌های نامناسب مواجه می‌گردد.

در حوزه مسکن نیز روند طی شده و سیاست‌های اتخاذ شده در سه دهه گذشته (به استثنای طرح مسکن مهر همراه با پیامدهای منفی اقتصادی و اجتماعی آن که مجال جداگانه‌ای می‌طلبد) بویژه در سالیان اخیر به سمت کالایی شدن فزاینده این حق اجتماعی و موکول کردن آن به قدرت پس‌انداز افراد و خانواده‌ها متمایل بوده است و با وجود شعارهای مربوط به مسکن اجتماعی، نتیجه‌ای از آن مشاهده نشده است.

حال آن‌که حتی در دوره قبل از جهش قیمت مسکن نیز شاخص مدت انتظار برای خانه‌دار شدن در گروه‌های با حداقل درآمد، بیش از 20 سال بود و با جهش اخیر، این مدت بیش از دو برابر شده و پس‌اندازهای بخش قابل‌توجهی از این افراد عملاً گرهی از مشکل مسکن آنان نخواهد گشود. در همین حال، سیاست‌های اقتصادی در سایر حوزه‌ها نیز باعث رواج سوداگری فزاینده در عرصه مسکن شده و در غیاب مکانیسم‌هایی همچون مالیات‌گیری از فعالیت‌های اقتصادی سوداگرانه در زمینه مسکن و عوارض‌بندی بر واحدهای مسکونی خالی و نظایر آن، نابرابری اجتماعی پیوسته عمیق‌تر شده است.

حوزه بهداشت و درمان نیز اگرچه طی سال‌های اخیر با اجرای طرح تحول سلامت شاهد توجه بیشتری به لحاظ بودجه‌ای بوده است اما از مشکلات عدیده‌ای رنج می‌برد. افزایش چندبرابری هزینه‌های مرتبط با پزشکان متخصص و توجه اندک به سایر گروه‌های پزشکان و پرستاران، تأکید بر درمان به جای سلامت و پیشگیری، عدم اجرای جدی طرح پزشک خانواده، کسری شدید صندوق‌های بیمه‌ای، تجمیع سطوح سیاستگذاری، اجرا و نظارت در وزارت بهداشت و درمان و غفلت از زیان‌های فقدان تدبیر برای مسأله «تعارض منافع» (که البته در بسیاری از دیگر حوزه‌های سیاستگذاری نیز صادق است) از جمله این موارد است. این مسائل بر نابرابری در داخل و خارج از نظام سلامت افزوده است و چالشی جدی برای پایداری منابع بیمه‌ای و تأمین مالی نظام سلامت در آینده ایجاد کرده است.

در حوزه روابط کار می‌توان به عواملی همچون موقتی‌سازی قراردادهای نیروی کار، تشکل‌زدایی از کارگران و عدم مشارکت واقعی آنان در گفت‌وگوی اجتماعی با دولت و کارفرمایان، بی‌ثبات‌سازی نیروی کار از طریق واسپاری به شرکت‌های پیمانکاری و عدم نظارت بر نحوه تعامل آنها با نیروهای خود، تعمیق شکاف بین درآمد کارگران و خط فقر و مستثنی کردن بخش‌های مختلفی از نیروی کار از شمول قانون کار اشاره کرد. این عوامل باعث نابرابری‌های اجتماعی شدید و کنارگذاری اجتماعی بخش قابل توجهی از شهروندان شده است و نارضایتی‌ها و اعتراضات کارگری وسیعی را به دنبال داشته است.

شواهد بسیار بیشتری را می‌توان از سایر حوزه‌های سیاستگذاری اجتماعی و همچنین تأثیر سوء سیاست‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در زمینه نابرابری اجتماعی و فرسایش همبستگی اجتماعی ذکر کرد که در این مختصر نمی‌گنجد. سیاست‌های اجتماعی هوشمندانه ضامن ارتقای سرمایه‌اجتماعی، رونق اقتصادی و ثبات سیاسی هستند اما در بسیاری از موارد در کشور ما در جهت عکس این اهداف عمل می‌کنند و بازاندیشی در این سیاست‌ها از واجب‌ترین اقدامات است.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی