عشق، خواب رؤیاییِ یک مجنون نیست!

 پلک های خسته

 تابِ عشق را در خویش خواهد کشت!

 عشق، در لحظه ی رستن، جاریست...

 روییدن یک نیلوفر

 هیچ گاه، خواب نیست؛

 ریشه در مرداب

 دست سوی آسمان دارد!

 این سرخ در آبی محو

 پیوسته، دمادم

 هر لحظه،

 وابسته ی رستن ماست...

 آشیانه، گرچه مرداب،

 «عشق»،

 بی کرانه،

 پویا،

 تا ابد پا برجاست...

 مرگ رستن، پژمردن ماست...

شاعر : علی صادقی منش مزینانی