شهیدعلی اکبرمزینانی هاشمی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شهیدعلی اکبرمزینانی هاشمی

يكشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۰، ۰۴:۵۹ ب.ظ

                                       

                                           به نام خدای شهیدان

                                             من باجبهه ازدواج کرده ام

برای یه دوره چهل و پنج روزه آموزش و اعزام به جبهه به پادگان آموزشی شهید هاشمی نژاد واقع درمنطقه مزدوران شهر مرزی سرخس معرفی شدم به همراه بسیجیان دیگرتحت تعلیمات نظامی برادرم قرار گرفتم.مربی هیچ گاه بامن مدارانمی کند بلکه گاهی ازدیگران هم بیشترفشارمی کشیدم به اواعتراض کردم که فلانی ،ناسلامتی من برادرت هستم یه کمی مراعات حال مارابکن .علی اکبرمهربانانه پاسخ داد: اینجا همه باهم برادرهستندوشرایط برای همه یکسان است من اگرکمی درآموزش به هرکدام ازشما کوتاهی کنم فرداکه درمقابل دشمن قراربگیرید وخدای نکرده خدشه ای به شماوارد شود بایددرمحضر خداوند پاسخ گوباشم لذا خواهش می کنم یا اینجاراترک کن ویا تاآخرآموزش فراموش کن که برادری نسبی درپادگان داری .

ازآن روزبه بعد سختی بیشتری گریبان گیرم شد اگرگازی به سروصورت دیگران می ریخت دوچندانش برای من بود تنها راه فرارازاین فشارشوخی هایی بودکه من بااومی کردم ماسالها درکنارهم بودیم ومی دانستم که علی اکبرباچه کلماتی وجملاتی خنده اش می گیرد لذاگاهی اورابه یادگذشته می انداختم وکلمه ای برزبان می آوردم که نمی توانست خودش راکنترل کند ولحظه ای می ایستاد وبه زور خنده اش راکنترل می کرد. دیگربسیجیان که  نمی دانستند چه رابطه ای بین ماحکم فرماست تعجب می کردندومی گفتند:توچه جوری بلدی اوراکه این قدر خشک است بخندانی!حتی همکارانش نیزبرایشان سوال به وجودآمده بودولی داداش تاآخردوره ازرابطه ماچیزی نگفته بود .

آخرین روزآموزش درجشن پایان دوره علی اکبربعدازدیگرهمکارانش چنددقیقه ای صحبت کردوازسخت گیری هایش عذرخواهی نمود.سپس مراصدازدوبه تمامی حضارمعرفی کرد .همکارانش گفتند:چراازاول اورا معرفی نکردی که هوایش راداشته باشیم! علی اکبرلبخندی زدوگفت اتفاقا به همین دلیل نخواستم رابطه مافاش شود برادرم مثل همه این بسیجی ها یک رزمنده است لذا هیچ فرقی بین اوودیگران نیست این که سهل است اگرپدرم هم اینجا حاضر بودباهمه علاقه ای که به ایشان دارم بازبرای من یک نیروی بسیجی بودکه بایدتاپایان دوره آموزش ببیند.

                                                     *****

به شدت مجروح  شده بودم پس ازطی دوره بستری از بیمارستان مرخص وعازم مزینان شدم. علی اکبرکه درحین آموزش به بسیجیان ،دوره بهیاری راطی کرده بود باشنیدن مجروحیت من مرخصی گرفت ومدت ده روز پروانه وار درحالی که حتی برادرانم برایشان سخت بود که دست به زخم من بزننداوباحوصله عفونت های روی زخم رامی شست وباندپیچی می کردوبعدازاطمینان کامل ازبهبودی زخم ها ازمن خداحافظی کرد وبه محل کارش بازگشت.

یکی ازخواهرانش نیزمشابه همین خاطره رانقل می کند ومی گوید : پایم شکست وعلی اکبرچندروزی مرخصی گرفت وبه تهران آمدومدام ازمن پرستاری می کرد.اوبه خواهرانش علاقه زیادی داشت تافرصتی می یافت به تهران می رفت بقیه مرخصی رادرکنارآنها بود.  آخرین بار که به دیدارآن هامی رودبرای خداحافظی ورفتن به جبهه است یکی ازخواهرانش می گوید:صواب کارتوکمترازجبهه رفتن نیست توهربارصدها رزمنده راآموزش می دهی تابجنگند واین کارکمی نیست بمان وازدواج کن وزندگی ات رابکن.

علی اکبرلبخندی می زندومی گوید: راست می گویی ولی اگردرحین آموزش کشته شوم روی سنگ قبرم می نویسند؛ مرحوم علی اکبرهاشمی. ولی اگردرجبهه کشته بشوم می گویند شهید،کدام یک بهتراست!سپس بامشت محکم روی دیوارکوبیدوگفت: اما ازدواج، درحال حاضرمن باخداعهدبستم تاجنگ باشددرجبهه بمانم واگر شهید نشدم میام وخودشما برایم همسرانتخاب کنید.هنوزاثرآن ضربه به یادگاربرروی دیوار خانه امان هست.

                                                  *****

علی اکبردیگرتاب ماندن نداردوبه جبهه می شتابدو فرماندهی یکی ازگروهان های گردان یدالله لشکر پنج نصر خراسان رابرعهده می گیرد.شب عملیات کربلای چهاربچه های مزینان دریک چادرجمع شدند وتالحظه ای که عازم عملیات شوندمشغول تعزیه خوانی شدند طولی نکشیدکه خبرلورفتن عملیات همه راغافلگیر کرداما شهیدمحمدفرومندی به جمع بچه های سبزوارآمدونویدعملیات دیگری رابه رزمندگان داد.                                    

                                                  *****

وبالاخره کربلای پنج فرارسیدآن شب علی اکبربرای خداحافظی ووداع آخر به چادرماآمد گفتم : دم درب بهشت منتظرشفاعتت می مانم یادت نروددستم رابگیری .لبخندزیبایی زدوگفت:من خودم محتاج شفاعتم .

این آخرین دیدارمابودعملیات که شروع شدتاصبح بچه های مزینان راندیدم بعدازظهری توی کانال ماهی همدیگررا دیدیم اولین سئوالم درباره دوستانمان بود که چه کسی شهیدوچه کسی مجروح شده ؟ حسن دستمرادگفت: علی اکبر هاشمی رادیدم که درابتدای کانال به شهادت رسیده بود.

                                                  *****

برگی اززندگی نامه شهیدعلی اکبرمزینانی(هاشمی):

علی اکبرمزینانی ملقب به هاشمی فرزند محمدعلی هاشم درسال1346ه. ش درروستای مزینان ازتوابع شهرستان سبزوار پابه عرصه وجود گذاشت پدرعلی اکبرفردی زحمتکش است وعلی اکبردرهرفرصتی که می یافت به کمک اومی شتافت وازطفولیت کاروکارگری راتجربه کرده بود.تحصیلات ابتدایی رادرمزینان باموفقیت به اتمام رساندوبه دلیل علاقه به خواهرانش که درتهران زندگی می کردند وبرای ادامه تحصیل به این شهرمهاجرت می کندوکلاس اول ودوم راهنمایی رادرپایتخت می گذراند وپس ازآن به مزینان برمی گردد.سال سوم راهنمایی است که انقلاب آغازمی شود و او در صف انقلابیون قرارمی گیرد و به همراه مردم شریف مزینان برای شرکت درتظاهرات چندین باربه سبزوار می رود.

 باشروع جنگ تحمیلی وتشکیل بسیج مستضعفین درروستااویکی ازاعضای فعال پایگاه می شود پدرومادرش می گویند :بارها ازخانه برای میهمانان بسیج ،غذامی برد.درگروه های هنری وفوتبال بسیج نیزخوش می درخشدوبه همراه گروه تئاترمزینان درشهرستان سبزوار نمایش شیطان بزرگ رابه کارگردانی رمضانعلی عسکری به روی صحنه می برندومورداستقبال دانشجویان وفرهیختگان سبزوارقرار می گیرد.به همت اوتیم فوتبال اتحادمزینان تشکیل ودرمسابقات منطقه ای موفقیت های خوبی کسب می کنند.

    پس ازمدت کوتاهی که ازشروع جنگ می گذردوباتشکیل سپاه اونیزبه خیل سبزپوشان می پیونددوبه عنوان مربی ش م ر درمنطقه مزدوران شهرمرزی سرخس درپادگان شهیدهاشمی نژاد مشغول به کارمی شود. درحین آموزش بسیجیان دوره بهیاری راباموفقیت طی می کند.عشق به جهاد وشهادت موجب می شودکه اوتمامی پست ها را رهاکندوعازم جبهه شود وعاقبت درعملیات کربلای پنج درمورخه21/10/1365درمنطقه شلمچه به فیض شهادت نائل می آیدوپیکرپاکش پس از تشییع باشکوه مزینانیهاتوسط مادرش دربهشت علی (ع)مزینان به خاک سپرده می شود. 

                                                   *****

سفارش شهیدعلی اکبرهاشمی:

به درستی که امام حسین(ع)تنها کشتی نجات انسانهاست .امیدوارم که بتوانم راه هدایت راکه همان راه سرورشهیدان است ،پیداکنم. 

                     نوشته شدبه قلم:علی مزینانی عسکری

                         تهران اسفند ماه ۱۳۹۰  ه.ش      

 

  منابع:

*پدر و مادر و خواهران و برادر شهید 

*حاج قاسم خیرخواه-حسن شریفی                 

  • علی مزینانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">