پرونده 37/ یادنامه سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی / بخش هفتم :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

سه عاملی که موجب تأسف امام خمینی (ره) از فوت دکتر شریعتی شد


بی گمان یکی از جذاب ترین بخش های تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی ایران، به پدیده ای به نام «دکتر علی شریعتی» اختصاص دارد. تاریخی که در کنار شیرینی هایش، حاوی تلخی هایی چون اختلاف افکنی و به حاشیه راندن نظریه پردازان انقلاب اسلامی است. به تعبیر شهید بهشتی، دکتر شریعتی «انسانی در مسیر شدن» بود، همچنان که طبق روایتی شفاهی، از نظر امام (رحمة الله علیه)، اگر فرصت بیشتری برای ادامه حیات شریعتی وجود داشت، امکان اصلاح برخی از مواضع ناصواب وی نیز فراهم می شد.
محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و از همراهان امام خمینی (رحمة الله علیه) در نجف اشرف، در مورد نگاه امام راحل به شریعتی می گوید: «روزی خدمت امام بودم، ایشان فرمودند از تهران فردی هزینه پرداخت کرده و آمده تا نظر من را نسبت به دو شخصیت عوض کند؛ کتاب حجاب مطهری را گذاشته و گفته این کتاب جنوب تهران را بی ‌حجاب کرده و اسلام‌ شناسی شریعتی را نشان داده و گفته این کتاب جوانان را از دین منحرف کرده است. امام از قسمت ‌هایی که آن فرد معتقد بود باعث انحراف جوانان است پرسیده بودند و پس از آن گفته بودند برخی قول‌ های شاذ و نادر هست ولی این قول ‌های نادر باعث انحراف نمی ‌شود. البته امام تذکراتی نیز درباره شریعتی و نظرات وی درباره علامه مجلسی و مباحثی پیرامون تشیع وی داشتند، ولی بر نوعی وحدت بخشی نیز تاکید داشتند. امام (رحمة الله علیه) به شدت از درگذشت دکتر شریعتی متاثر شدند. یک روز امام (رحمة الله علیه) به من فرمودند: من به سه دلیل از فوت دکتر شریعتی متاسف هستم. یکی این که ای کاش ایشان با آن قدرت بیان و احاطه‌ ای که بر کلام و نفوذی که در جمع شنوندگان داشت، توجه خود را صرفا به نسل دانشگاهی معطوف نمی‌کرد و همه‌ جامعه اعم از روحانی و بازاری را در نظر می ‌داشت و سعی می‌ کرد همه‌ اقشار از اندیشه ‌ها و تفکراتش بهره‌ مند شوند. تاسف دوم من این است که چرا عده ‌ای با او در افتاده ‌اند و ایشان را به خودشان و خودشان را با او مشغول کردند و نگذاشتند درست کار بکند و درست تبلیغ بکند. تاسف سوم من این است که ایشان زود از دنیا رفت و نتوانست بماند و ادامه بدهد و کار خودش را تصحیح بکند.»
شریعتی از سال 48 با پیوستن به مجموعه حسینیه ارشاد، پایگاه اجتماعی خوبی به ویژه در میان دانشگاهیان یافت. قدرت بیان، شناخت استعمار و آگاهی از تاریخ معاصر ایران به وی کمک می کند با رویکردی انتقادی به آسیب های موجود در جامعه وقت بپردازد. آسیب هایی که به زعم شریعتی ریشه اصلی اش به کم کاری روحانیون برمی گشت.
شریعتی صراحتا میان روحانیت و روحانیون تمایز قائل می شد. اما عدم توجه حامیان وی و مخالفانش بدین تمایز موجب بذر افشانی در زمین اختلاف وی و طبقه روحانیت شد که در نهایت شهید مطهری به عنوان چهره برجسته روحانیت در مقابل شریعتی قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری درباره جایگاه شریعتی در میان جامعه وقت می گویند: «شریعتی یک آغازگر بود. در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ نسل جدید بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آن ‌چنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. بودند کسانی اما هیچ ‌کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند، در قالب واژه ‌ها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می ‌داد، گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند و جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به‌ صورتی‌که برای آن نسل پاسخ دادن به سؤال ‌ها و روشن کردن نقاط، مبهم و تاریک بود.»
تفکیک میان روحانیت و روحانیون در بیان شریعتی در نظر مقام معظم رهبری نیز مورد تاکید قرار گرفته است. ایشان در ضمن نقل خاطره ای از جلسات اواخر دهه 40 می فرمایند: «در سال 1349 در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس تفسیر می ‌گفتم. در این درس تفسیر، یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که در مورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم. گفتم چهار نظر وجود دارد. یکی حذف روحانیت به کلی، یعنی اینکه اصلا روحانیتی نمی‌ خواهیم. دو، قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم. سه، تبدیل به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم، یک روحانیت جدید بیاوریم و به‌ جای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیان گذاری کنیم. و چهار، اصلا همان چیزی که هست، بحث کردم روی مساله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارائه دلیل به نظر چهارم معتقد بودم.
جلسه‌ای داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان می‌ کردم، با علاقه فراوانی گوش می‌ داد. من برایش گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت به‌کلی، که گفت این غلط است. دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می‌ کنید! گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناک ‌تر است، این از همه استعماری ‌تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله این نظر خوبی است.»
شریعتی خود در بخشی از کلام خود پیرامون این موضوع می گوید: «من به عنوان کسى که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعى است، ادعا مى ‏کنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قراداد استعمارى، امضاى یک آخوند نجف رفته، نیست. در حالى که در زیر همه این قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دکتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست (باعث خجالت بنده و سرکار!). این یک طرف قضیه، از طرف دیگر، پیشاپیش هر نهضت مترقى ضد استعمارى در این کشورها همواره و بدون استثنا قیافه یک یا چند عالم راستین اسلام و به خصوص شیعى وجود دارد.»
اگرچه ممکن است در پاره ای از موارد شریعتی براساس این دیدگاه دچار نوعی رفتار و موضع گیری افراط گرایانه نیز شده باشد، اما بر اساس انتقاد منطقی و ارزیابی منصفانه از شرایط زمانی وقت و مطالعه سیر عملکرد وی مشاهده می شود که این مواضع افراطی نیز در طول زمان در حال فروکش کردن بود و با توجه به نگاه امام (رحمة الله علیه) احتمال اصلاح قطعی آنها در صورت تداوم حیات وی کاملا وجود داشت.
رهبری در ادامه بیانات خویش در مورد نگاه شریعتی به روحانیت می فرمایند: «شریعتی به ‌خلاف آنچه گفته می ‌شود درباره او و هنوز هم عده ‌ای خیال می‌ کنند، نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقا مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می ‌گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند، یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می ‌شود. این ‌ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید. این از چیزهایی بود که جزو معارف قطعی شریعتی بود، اما در مورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد، به ‌طور کامل عمل نمی ‌کنند.»
نگاه دیگری که از شریعتی در مورد رویکرد انتقادی وی به روحانیون مطرح شده است نیز اعتقاد و باور عمیق وی به این نهاد را نشان می دهد. وی در توضیح چرایی انتقادات فراوانش به روحانیت اعلام می کند که روحانیت بستر ایجاد توقع بسیار بالا از آن نهاد را فراهم می سازد. جامعه از جریان روشنفکری غرب گرا انتظاری ندارد، اما این روحانیت است که انتظار می رود بتواند در مسیر اصلاح گری حرکت کند. شریعتی یکی از دلایل عمده خود برای نقد عریان از روحانیت را میزان بالای انتظاری که از این نهاد وجود دارد، معرفی می نماید.
در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران»، نوشته رسول جعفریان نیز به موضوع شریعتی و اختلاف افکنی میان وی و شهید مطهری و نیز نوع نگاه مطهری به شریعتی از منظر مقام معظم رهبری پرداخته شده است. در این کتاب در خصوص نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه، جعفریان دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سیدحمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.
در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود. این نظر رهبری که در یکی از چاپ های نخست این کتاب به طور حاشیه نویسی ثبت شده بود در چاپ های جدید کتاب توسط جعفریان در متن اصلی قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد. در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم.»
دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه شهید مطهری به حضرت امام (رحمة الله علیه) در سال 56 آمده است. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنایی شان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سال های بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.»
از سوی دیگر با آنکه اصرار هواداران شریعتی بر نکات اختلافی منجر به موضع گیری چهره های برجسته روحانیت علیه وی می شد، شریعتی خود رویکردی تاییدی نسبت به شخصیت و مواضع شهید مطهری داشته است. مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمایند: «شریعتی به خود من بارها می ‌گفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را استاد خودش می ‌دانست و ستایشی که او از مطهری می‌کرد، ستایش یک آشنا به شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوای مطهری بود، اما مطهری در سایه و یا در پرتو حسن ظن و اقبالی که جوان روشن بین روشنفکر و نسل تحصیل کرده به اسلام پیدا کرده بود شناخته شد. قبلا مطهری را همکارها و همدرس ‌ها و شاگردهایش فقط می ‌شناختند، طلوع مطهری در آفاقی شد که آن آفاق را از لحاظ جو کلی کوشش ‌های شریعتی به وجود آورده بود و یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است.»
از این رو دامنه وسیع قرار دادن شریعتی در برابر نهاد روحانیت به وضوح نشان دهنده یک برنامه توطئه آمیز بوده است. برنامه ای که به راحتی توانست در برهه ای از تاریخ حساس معاصر ایران، هزینه های هنگفتی در مسیر رشد و ثمردهی نظریه پردازی و تقویت بنیان های گفتمان انقلاب اسلامی را بر جامعه تحمیل کند.
حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد گرامیداشت دکتر شریعتی در سال 88 در مشهد می گوید: «شریعتی مقلد امام بود، ساواک، دکتر شریعتی را تئوریسین شاخه دانشگاهی خط خمینی (رحمة الله علیه) می دانست. آن زمان که در رساله ها حتی جرات نمی کردند نام امام خمینی (رحمة الله علیه) را بیاورند و به اختصار «خ» می نوشتند، دکتر شریعتی اعلام کرد که مقلد امام خمینی (رحمة الله علیه) است.»

منبع : بیداری اندیشه

مطلب مرتبط شاهدان کویر مزینان را ببینید:
دکتر علی مزینانی شریعتی و امام خمینی(ره) از دیدگاه یکدیگر

  • علی مزینانی

امام خمینی(ره)

دکترشریعتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">