شناخت استاد محمد تقی شریعتی مزینانی به عنوان متفکر نو اندیش دینی و فعال در عرصه ی سیاست، اجتماع و فرهنگ به دو شیوه امکان پذیر است: اول مطالعه ی آثار بجای مانده از او همچون مکتوبات و سخنرانی ها و دوم بررسی عملکرد سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی او که تماما در «کانون نشر حقایق اسلامی» موسسه ای که توسط پیروانش به رهبری خود او از سال 1320 تا1323 نضج گرفت و به ثبت رسید و تا سالهای اخیر به حیات خود ادامه داد، مستتر است. آغاز فعالیت های شریعتی و انگیزه ی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی باز می گردد به شرایط ویژه ای که جنگ جهانی دوم برای ایران بوجود آورد. در شهریور 1320 ورود ارتش سرخ منجر به بسط و نفوذ تفکر ماتریالیستی و منافع حزب حاکم در اتحاد جماهیر شوروی شد، فعالیت های فرهنگی شوروی چه در انجمن«وکس» که بسیاری از تحصیلکردگان را به خود جذب کرده بود و چه در حزب توده از عاملان قدرتمند و با نفوذ خود که مدعی بودند پیرو تفکر مارکسیسم ـ لنینیسم هستند، موج جدیدی از تفکر ماتریالیستی را در ایران خاصه شمال ایران و خراسان به راه انداخت. این تفکر با ایدئولوژی جدید بسیار مورد توجه جوانان، تحصیل کردگان، مردم محروم و ستم دیده قرار گرفت. در مقابل این موج عظیم وارد شده از کشوری بیگانه که رشد روز افزون می یافت تلی از اندیشه های متحجرانه و سنتی به نام اسلام قرار داشت، اندیشه ای که مبلغین آن تا مدتها به فکر مقابله با ایدئولوژی جدید که بر پایه ای کاملا مخالف با اعتقادات آنها نهاده شده بود برنخاستند. بعدها گروه های از این دست به کمک مخالفین سیاسی حزب از ماهیت اندیشه آن آگاهی یافتند اما تنها با مقابله ی فیزیکی و غیر دموکراتیک سعی در حذف رقیب را داشتند که خود بر محبوبیت و مظلومیت حزب توده می افزود.
در این زمان، استاد شریعتی با آشنایی از شرایط فکری حاکم بر مشهد موج جدیدی از تفکر اسلامی به راه انداخت تا به کمک آن به مقابله ی جدی با دو اندیشه ی رایج یعنی از یک سو متحجر سنتی و از سوی دیگر طرفداران تفکر ماتریالیستی برآید. بدین شکل بود که جناح نوگرای دینی در خراسان به رهبری وی تشکیل شد و روز به روز بر قدرت اش افزوده گشت.
در چنین شرایطی، آغاز حرکت استاد شریعتی را در عرصه ی اجتماع و فرهنگ شاهدیم. در این راستا اقدامات استاد محمدتقی شریعتی و گرایش جوانان به وی، به استقرار و ثبت کانون، منجر شد. تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی به همراه کارنامه، مردم مشهد را با موسسه ای مواجه ساخت که به رغم مذهبی بودن، مدرن بود و در حالی که به مسائل روز می پرداخت، بیشتر یک موسسه ی مذهبی بود تا یک حزب سیاسی.
از این به بعد فعالیت های فرهنگی اجتماعی استاد ارتباط مستقیم با کانون داشت و بالعکس. فعالیت های استاد از کلاس های درس در آموزش و پرورش در مقطع دبیرستان آغاز شد، که در دو شاخه نشر حقایق اسلام و ارشاد منحرفین جریان می یافت و ابعاد مختلفی را نیز در بر می گرفت. در این میان آنچه مورد توجه است ویژگی های این تفکر است که همراه با نوآوری های خود مقابله ای فرهنگی را با سنت رایج به همراه می آورد. تشکیل مجالس مذهبی توسط یک مکلا، تفسیر قرآن و نهج البلاغه برای اولین بار در مشهد، تشکیل جلسات مناظره پس از هر سخنرانی، تغییر فرم در مراسم عاشورا تاسوعا و ... از نمونه مواردی بود که به آن پرداخته می شد از ویژگی های دیگر کانون حضور فعال مخاطبین بخصوص جوانان بود که با قرائت مقالات، جلسات کانون را متنوع می کردند. شاخه ی دانش آموزی و دانشجویی کانون توسط جوانان تشکیل شد، آنها علاوه بر حضور در مجالس عمومی کانون، جلسات هفتگی و فعالیت های فرهنگی مجزایی نیز ترتیب می دادند. این فعالیت ها همچنان ادامه داشت تا سال 1343، سال بسته شدن کانون به دستور ساواک.
فعالیت های سیاسی کانون را باید از سال 1328 آغاز کرد زیرا با گذشت زمان و حاکم شدن استبداد حکومت محمدرضا شاهی، ورود به سیاست برای کانون براساس آنچه در کارنامه متذکر شده بود الزامی بود. در جریان نهضت ملی شدن نفت، عملکرد کانون تماما در جهت به ثمر رسیدن نهضت بود. حمایت از آیت الله کاشانی به عنوان رهبر مذهبی و حمایت از دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی همواره جزء اهداف کانون بود. با اوج گیری اختلافات، کانون می کوشید شکاف ایجاد شده را ترمیم بخشد. در این راستا کانون در یک ائتلاف با دیگر جمعیت های مذهبی موافق نهضت ملی نفت شرکت کرد. این ائتلاف اجتماعی از جمعیت های مذهبی بود که در آن سه شخصیت به عنوان هدایت کننده ی سه جریان فکری با هم به ائتلاف رسیده بودند. اهداف این ائتلاف چگونگی شرکت در انتخابات نمایندگی مجلس شورای ملی، درگیری ها و علل شکست این ائتلاف از مواردی است که می بایست به آن پرداخت.
با پیروزی کودتای 28 مرداد فصل جدیدی بر اوضاع سیاسی کانون تحمیل شد. از آنجایی که کانون از تشکیلات یک حزب سیاسی برخوردار نبود و از سوی دیگر اعضا را از بی توجهی به سیاست منع می نمود به این توافق رسید که اعضا جهت استفاده از تشکیلات حزبی مجاز باشند با احزابی که مغایرتی با مبانی و اهداف کانون ندارند فعالیت کنند. از این زمان به بعد اعضای کانون در جریان های سیاسی احزابی هم چون نهضت مقاومت ملی، جمعیت خدا پرستان سوسیالیست، جبهه ملی و نهضت آزادی قرار گرفت. این احزاب هر کدام دوره ای و یا گروهی از اعضای کانون را همزمان به عضویت خود درآورد. بدین مناسبت کانون نزد ساواک به عنوان پایگاه احزاب مختلف معرفی شد. فعالیت های کانون پس از بسته شدن آن در سال 1343ش هم چنان ادامه داشت اما بسیار کند و بطئی، از این زمان به بعد اعضای کانون پراکنده شدند، گروهی همراه استاد به تهران مهاجرت کردند و گروه دیگر در مشهد همچنان به فعالیت های حزبی خود ادامه دادند. پس از دعوت هیات امنای حسینیه ارشاد از استاد، مهاجرت وی با تعدادی از اعضای کانون همچون نعمت میرزازاده، طاهر احمدزاده، علی امیرپور و علی شریعتی و... فعالیت های کانون را از مشهد به تهران تسری داد. در دهه ی 50 کانون بیش از همه با حزب نهضت آزادی ارتباط داشت و نیمی از اعضا، فعالیت های سیاسی خود را با این حزب ادامه دادند. در طول این مدت بارها اعضای کانون دستگیر و به زندان فرستاده شدند. در سال 52 بار دیگر استاد به زندان فرستاده شد و برای یک سال و اندی در زندان به سر برد و پس از آزادی به مشهد بازگشت. در این مدت به مناسبت های مختلف اعضای کانون سعی در گشایش کانون داشتند که هر بار با مخالفت ساواک مواجه شد. با نزدیک شدن انقلاب بار دیگر اعضای کانون به تکاپو افتادند و در به ثمر رسیدن انقلاب کوشیدند. با پیروزی انقلاب اسلامی وقایع به شکل دیگری ادامه یافت گروه های تشکیل دهنده ی کانون در دو صف مقابل هم قرار گرفتند. کانون در سال 61 بار دیگر بسته شد و تا سال 1376همچنان بسته باقی ماند. در سال 1376 بار دیگر در غیاب استاد کانون اعلان حضور کرد اما پس از مدتی به حکم قوه ی قضایی بسته اعلام شد.