کویر :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کویر» ثبت شده است

۲۹
خرداد
۹۹

 

کویر، این هیچستان پراسراری که در آن، دنیا و آخرت، روی در روی هم‌اند. دوزخ زمینش و بهشت، آسمانش، و مردمی در برزخ این دو، پوست بر اندام خشکیده، بریان؛ پیشانی، هماره پرچین؛ لبها همیشه چنان که گویی مرد می‌گرید یا دلش از حسرتی تلخ یا از منظره‌ای دلخراش می‌سوزد؛ ابروانی که چشمها را در دو بازویشان می‌فشرند و پناهشان می‌کنند و پلکهایی که همواره، از ترس، خود را از دو سو، بهم می‌خوانند و بر روی چشمها می‌افکنند تا پنهانشان کنند، و چشم‌ها که همواره گویی مشت می‌خورند و به درون رانده می‌شوند و نگاههای ذلیلی که این چشمهای بی‌رمق و بگود افتاده کتمانشان می‌کنند و... اینها، همه، کار آن خورشید جهنمی کویر! که در کویر نگاه کردن دشوار است و باید چشمها را با دست سایه کرد تا کویر نبیند. که در کویر سایه را می‌پرستند و نه آفتاب را، شب را می‌خواهند و نه روز را، نه پرتو عنایت بزرگان، که سایه‌شان را و نه نور خدا...

شب کویر! این موجود زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی‌شناسند. آنچه می‌شناسند شب دیگری است، شبی است که از بامداد آغاز می‌شود. شب کویر به وصف نمی‌آید. آرامش شب که بیدرنگ با غروب فرا می‌رسد ـ آرامشی که در شهر از نیمه شب، در هم ریخته و شکسته، می‌آید و پریشان و ناپایدار ـ روز زشت و بی‌رحم و گدازان و خفه کویر می‌میرد و نسیم سرد و دل‌انگیز غروب آغاز شب را خبر می‌دهد.

شبهای تابستان دوزخی کویر شبهای خیال‌پرور بهشت است. مهتابش سرد و باز و مهربان است و لبخند نوازشگر خدا. مهتاب شهرها و سرزمینهای پر آب و آبادی است که مرطوب و چرکین و غمبار است. ماهی زرد و بیمار و ستارگانی همچون دانه‌های جوش صورت کبود و کثیف لکامه وقیح و بی‌شعوری که با پودرهای ارزان قیمت و وازلین‌های کرباس چرک‌آلودی که از روی دملی برکنده‌اند، پنداشته است که زشتی نفرت‌آلود قیافه کهنه و بادکرده‌اش را ـ که زخم خشکه پشت پیر الاغی که جلش می‌زند یادآور آن است ـ می‌تواند بپوشاند و آن را گلبرگ نوشکفته سیمایی بنماید که با شکوفه‌های آتش شرم آرایش کرده و بر معصومیت زلال‌گونه‌اش، گلگونه شوق و ایمانی خدایی نشسته است. آسمان کویر! این نخلستان خاموش و پرمهتابی که هرگاه مشت خونین و بی‌تاب قلبم را در زیر باران‌های غیبی سکوتش می‌گیرم و نگاههای اسیرم را، همچون پروانه‌های شوق، در این مزرع سبز آن دوست شاعرم رها می‌کنم ـ ناله‌های گریه‌آلود آن روح دردمند و تنها را می‌شنوم، ناله‌های گریه‌آلود آن امام راستین و بزرگم را ـ که همچون این شیعه گمنام و غریبش ـ در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن کویر بی‌فریاد ـ سر در حلقوم چاه می‌برد و می‌گریست.چه فاجعه‌ای است در آن لحظه که یک مرد می‌گرید!... چه فاجعه‌ای!...


غروب ده، در کویر، باشکوه و عظمتی مرموز و ماورایی می‌رسد و در برابرش، هستی لب فرو می‌بندد و آرام می‌گیرد. ناگهان سیل مهاجم سیاهی خود را به ده می‌زند، و فشرده و پرهیاهو، در کوچه‌ها می‌دود و رفته رفته در خم کوچه‌ها و درون خانه‌ها فرو می‌نشیند و سپس سکوت مغرب باز ادامه می‌یابد، مگر گاه فریاد گوسفندی غریب که با گله در آمیخته است و یا ناله بزغاله آواره‌ای که، در آن هیاهوی پرشتاب راه خانه خود را گم کرده است. که لحظه‌ای بیش نمی‌پاید.

شب آغاز شده است. در ده چراغ نیست، شبها به مهتاب روشن است و یا به قطره‌های درشت و تابناک باران ستاره. مصابیح آسمان!

نیمه‌شب آرام تابستان بود و من هنوز کودکی هفت هشت ساله. آن سال، تمام تابستان و پاییز را در ده ماندیم که شهریور سیصد و بیست بود و آن سه غمخوار بشریت کشور را از همه‌سو اشغال کرده بودند و پدرم ما را گذاشت و به استقبال حوادث، خود، تنها، به شهر رفت تا ببیند چه خواهد شد؟ آن شب نیز مثل هر شب، در سایه روشن غروب، دهقانان با چهارپایانشان از صحرا بازگشتند و هیاهوی گله خوابید و مردم شامشان را که خوردند نمد و پلاس و رختخواب و متکا و قطیفه‌های سفید کرباس یا قمیص را (بجای شمد) برداشتند و به پشت بام‌ها رفتند و گستردند و طاق باز دراز کشیدند. نه که بخوابند، که تماشا کنند و حرف بزنند، آسمان را تماشا کنند و از ستاره‌ها حرف بزنند، که آسمان تفرجگاه مردم کویر است و تنها گردشگاه آزاد و آباد کویر.


در آسمان، سرگرمیهای بسیار است برای این نگاههای اسیر و محرومی که، همه شب، از پشت بامهای گل‌اندود ده، به سوی آن پرواز می‌کنند. من نیز، همچون همه کودکان کویر، آسمان را دوست می‌داشتم و ستاره‌ها را می‌شناختم و هر شب از روی بام، چشم بر این صحنه زیبای پر از شگفتی و سرگرمی می‌دوختم و ساعتی، ساعت‌هایی، با خویش یا با هم‌بازی‌ها و بزرگترهایم، نگاههای کودکانه‌ام را به باغ خرم آسمان می‌فرستادم تا با ستارگان به بازی مشغول شوند.

آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشته بودم و به نظاره آسمان رفته بودم؛ گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلقی که بر آن، مرغان الماس‌پر ستارگان زیبا و خاموش، تک‌تک از غیب سر می‌زنند و دسته‌دسته به بازی افسونکاری شنا می‌کنند. آن شب نیز ماه با تلالو پرشکوهش که تنها لبخند نوازشی است که طبیعت بر چهره نفرین‌شدگان کویر می‌نوازد از راه رسید و گلهای الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین ـ که هر شب، دست ناپیدای الهه‌ای آنرا از گوشه آسمان، آرام‌آرام، به گوشه‌ای دیگر می‌برد ـ سر زد و آن جاده روشن و خیال‌انگیزی که گویی، یک راست، به ابدیت می‌پیوندد: «شاهراه علی»، «راه مکه»! که بعدها دبیرانم خندیدند که: نه جانم، «کهکشان»! و حال می‌فهمم که چه اسم زشتی! کهکشان، یعنی از آنجا کاه می‌کشیده‌اند و اینها هم کاههایی است که بر راه ریخته است! شگفتا که نگاههای لوکس مردم اسفالت‌نشین شهر آنرا کهکشان می‌بینند و دهاتیهای کاهکش کویر، شاهراه علی، راه کعبه، راهی که علی از آن به کعبه می‌رود! کلمات را کنار زنید و در زیر آن، روحی را که در این تلقی و تعبیر پنهان است تماشا کنید! و آن تیرهای نورانی که، گاه‌گاه، بر جان سیاه شب فرو می‌رود؛ تیر فرشتگان نگهبان ملکوت خداوند در بارگاه آسمانیش! که هر گاه شیطان و دیوان هم‌دستش می‌کوشند به حیله، گوشه‌ای از شب را بشکافند و به آنجا که قداست اهوراییش را کام هیچ پلیدی‌یی نباید بیالاید و نامحرم را در آن خلوت انس راه نیست، سرکشند تا رازی را که عصمت عظیمش نباید در کاسه این فهم‌های پلید ریزد، دزدانه بشنوند، پرده‌داران حرم ستر و عفاف ملکوت آنها را با این شهاب‌های آتشین می‌زنند و بسوی کویر می‌رانند. و بعدها معلمان و دانایان شهر خندیدند که: نه جانم! اینها سنگهایی‌اند بازمانده کراتی خرابه و در هم ریخته که چون با سرعت به طرف زمین می‌افتند از تماس با جو آتش می‌گیرند و نابود می‌گردند. و چنین بود که هر سال که یک کلاس بالاتر می‌رفتم و به کویر برمی‌گشتم، از آن همه زیبایی‌ها و لذتها و نشئه‌های سرشار از شعر و خیال و عظمت و شکوه و ابدیت پر از قدس و چهره‌های پر از «ماوراء» محروم‌تر می‌شدم تا امسال که رفتم دیگر سر به آسمان بر نکردم و همه چشم در زمین که اینجا می‌توان چند حلقه چاه عمیق زد و... آنجا می‌شود چغندرکاری کرد...! و دیدارها همه بر خاک و سخن‌ها همه از خاک! که آن عالم پرشگفتی و راز سرایی سرد و بی‌روح شد، ساخته چند عنصر! و آن باغ پر از گلهای رنگین و معطر شعر و خیال و الهام و احساس ـ که قلب پاک کودکانه‌ام همچون پروانه شوق در آن می‌پرید ـ در سموم سرد این عقل بی‌درد و بی‌دل پژمرد و صفای اهورایی آن همه زیبایی‌ها، که درونم را پر از خدا می‌کرد، به این علم عددبین و مصلحت‌اندیش آلود؛ و آسمان‌فریبی آبی‌رنگ شد و الماسهای چشمک‌زن و بازیگر ستارگان ـ نه دیگر روزنه‌هایی بر سقف شب به فضای ابدیت، پنجره‌هایی بر حصار عبوس غربت من، چشم در چشم آن خویشاوند تنهای من ـ که کراتی همانند و هم‌نژاد کویر و هم‌جنس و هم‌زاد زمین و بدتر از زمین و بدتر از کویر! و ماه، نه دیگر میعادگاه هر شب دلهای اسیر و چشمه‌سار زیبایی و رهایی و دوست داشتن، که کلوخ تیپاخورده‌ای سوت و کور و مرگبار. و مهتاب کویر دیگر نه بارش وحی، تابش الهام، دامان حریر الهه عشق، گسترده در زیر سرهایی در گرو دردی، انتظاری، لبخند نرم و مهربان نوازشی بر چهره نیازمندی زندانی خاک، دردمندی افتاده کویر، که نوری بدلی بود و سایه همان خورشید جهنمی و بی‌رحم روزهای کویر! دروغگو، ریاکار، ظاهرفریب... . دیگر نه آن لبخند سرشار از امید و مهربانی و تسلیت بود، که سپیدی دندان‌های مرده‌ای شده بود که لبهایش وا افتاده است!

شکوه و تقوی و شگفتی و زیبایی شورانگیز طلوع خورشید را باید از دور دید. اگر نزدیکش رویم از دستش داده‌ایم. لطافت زیبای گل در زیر انگشت‌های تشریح می‌پژمرد! آه که عقل اینها نمی‌فهمد! از طلوع‌ها و گلها و چشم‌اندازها و وزیدن‌های سرزمین ماورایی درون، ماوراءالطبیعه روح و ملکوت دل نمی‌توانم گفت در ترکتاز این غارتگر یک‌چشم چه شدند و چه می‌شوند و آنگاه، مزرعه‌ای که از زیر سم او و سوارانش برجای می‌ماند چه منظره‌ای سرد و زشت و غم‌انگیز خواهد بود! چه خواهد ماند؟ «استفراغ»، «طاعون»، «خلط پخشیده سینه یک مسلول»... و انسان‌هایی «مسخ»، «کرگدن»، «ترزی»، «حیوان ناطق» و دگر هیچ! نه انسان، ابزار! نه دل، شکم! «آن مر این را همی کشد مخلب و این مر آن را همی زند منقار»! آدم‌هایی «پر از هیچ» و به تعبیر علی بزرگ: «اشباه الرجال و لارجال»

از برون چون گور کافر پر حلل

و از درون قهر خدا عزوجل!

و من آن شب، پس از گشت و گذار در گردشگاه آسمان، تماشاخانه زیبا و شگفت مردم کویر، فرود آمدم و بر روی بام خانه، خسته از نشئه خوب و پاک آن «اسراء» در بستر خویش به خواب رفتم.

کویر در زیر نور ماه می‌تابید و ده آرام و ساکت شده بود و مردم، زن و مرد، پیر و جوان همه در دل شب، بر روی بامهای خویش از خستگی چنان خفته بودند که گویی هرگز بیدار نخواهند شد. فریادهای غلتان و طولانی قورباغه‌هایی که در دوردست صحرا می‌خواندند و آوای سیر سیرکهایی که هیچ جا نیستند و گویی از غیب سوت می‌کشند سکوت شب کویر را صریح‌تر می‌نمود. آسمان بر بالای ده ایستاده بود و بامها را می‌نگریست و این نفرین‌شدگان کویر را که آرام بر سرتاسر بامهای ده، در زیر قطیفه‌های سپید کرباس و یا قمیص که هر یک همچون کفنی می‌نمود، خفته بودند.

شب به نیمه راه رسیده بود و ستارگان ناپایدار غروب کرده بودند و پروین در دورترین نقطه صحرا، نزدیکی‌های افق، آهنگ رفتن داشت و ماه به قلب آسمان آرمیده بود و بر بالای سرم ایستاده مرا ساکت می‌نگریست و بر سینه آسمان چنان هاله افشانده بود که ستارگان را همه به دوردست‌ها رانده بود. که ناگهان بانگ خروسی برخاست.

اِ! خروس‌ها می‌خوانند؟

خروس ساعت کویر است و آوایش ناقوس دهکده! خروس ده زمان است که می‌خواند، زمان، این گردونه یکنواخت و مکرر و بی‌احساس، که جز نظم هیچ نمی‌فهمد، نظمی که به دقت شبکه تار عنکبوتی زندگی را «تقسیم کرده» است و انسان همچون مگسی بیچاره در آن اسیر است و خونش را با ترتیب و تدریج دقیقی می‌مکد، و او، در این سیر خونین و دردناک جز ضجه و تلاش ـ که هیچ‌کدامشان را زمان نمی‌فهمد ـ چاره‌ای نمی‌تواند جست. نعره خروس، این مؤذن ده، را آنجا خوب می‌شناسند. وی رسول نظامی است که بر جهان و بر انسان تحمیل شده است و او را به تکه‌های ریز و هم‌اندازه‌ای خرد کرده است، هر یک لقمه‌ای در زیر دندان آن دو دلقک سیاه و سفید.

«خروس‌ها برخاستند؟ می‌خوانند؟ مگر سحر شده است؟» زمزمه‌هایی از بام ما و از بامهای دور و نزدیک در دل سکوت نیمه شب پیچید. اما... نه، نیمه‌شب است، ماه، ستاره‌ها همه نیمه‌شب را نشان می‌دهند. آری، حتی آسمان زیبا و معصوم خدایی کویر هم او را تکذیب کرد!

ها! خروس بی‌محل! از کجا است؟ اِ! از بام خانه فلانی‌ها است! وای، آری... از خانه ما است... آن جوجه خروس شر و جنگی! حیف! چه جوجه خروس قشنگی بود! چند ماه دیگر چی می‌شد؟ حیوون هنوز صدایش دو رگه است! هنوز مرغش را ندیده است، هنوز...

یکبار دیگر باز خواند! زمزمه‌ها بیشتر شد. همسایه‌ها به جنب و جوش آمدند. قطیفه‌های سفیدی که همچون کفن بر بامهای ده پهن گسترده بود و مردم خفته ده را در خود پیچیده بود، تکان خورد. برخی آنها را کنار زدند، برخی نیم‌خیز شدند، برخی برپا ایستادند، برخی پا شدند و به راه افتادند... همه از خواب افتاده بودند و شب و آرامش آرام شب در ده بهم خورده بود. سکوت کویر آشفته شده بود، برخی چیزی نمی‌گفتند، عده‌ای ـ بیشترشان از جوان‌ها ـ شنیدم که می‌گفتند خوب شد بیدار شدیم، نوبت آب ما است و اگر خواب می‌ماندیم به هدر رفته بود، آب به کویر می‌رفت و کشتمان خشک می‌شد، بچه‌مان دمرو افتاده بود نزدیک بود خفه شود، تشنه بودیم، کمی آب... حال آب جو زلال است، کوزه‌هامان را پر کنیم، در خانه را وا گذاشته بودیم. گربه، سگ، شغال... گرگ آدمخوار... خوب شد از خواب افتادیم... اما غالباً قرقر می‌کردند: از خوابمان انداخت، این خروس شوم است، ملعون است. بیشتر ریش سفیدها و پیرپاتال‌ها هم‌چنان در خواب نق می‌زدند و با پلکهای بسته بد و بیراه می‌گفتند!

رفته‌رفته صداها خوابید و مردم در بسترهاشان آرام گرفتند. باز قطیفه‌های سفیدی را ـ که در شب همچون کفنی می‌نمود ـ بر روی خود کشیدند و کم‌کم دوباره به خواب رفتند.


صبح خورشید باز سر رسید و نیمی از بام را گرفت و خیس عرق، و بی‌طاقت از گرما، بیدار شدم و از پله‌ها پایین رفتم. توی هشتی قالیچه انداخته بودند و چایی می‌خوردند. شاغلام که سه نسل از اسلاف ما را خدمت کرده بود و می‌گفت دوره شش پادشاه را دیده است و پدرم و عموهایم در چشمش جوانک‌های جاهل و چشم و گوش بسته و بی‌تجربه‌ای بودند، نشسته بود، با قیافه‌ای که ردپای گذر سالیان دراز بر آن نمایان بود و ریش گرد و سپید و زیرگلویی تراشیده و خط ریشی دقیق که آنرا همچون دور گیوه‌ای می‌نمود، سرپا نشسته بود و ساق‌های باریک پایش ـ پوشیده از پوستی چروکیده و خشک و موی سیاه و سپید، که رنگ نظامی قدکش آنرا نیلی کرده بود ـ بیرون زده بود. با قیافه‌ای که، با همه بلاهتی که از آن می‌ریخت، سخت حکیمانه می‌نمود و هرکس از آن احساس می‌کرد که پیر غلام چیزهایی بسیار می‌داند که وی نمی‌داند، و او خود نیز بر این عقیده سخت راسخ بود. می‌کوشید که «لفظ قلم» هم حرف بزند تا دیگر نقصی نداشته باشد. تنها کمبودی که احساس می‌کرد همین لهجه دهاتیش بود که آنرا هم بطرز مسخره‌ای جبران کرده بود. «حقایق اصولی» را، از قبیل این نکته که: «برای جلوگیری از ازدحام در رفت و آمد مردم بر روی جویی، اگر دو تا پل بزنند و آیندگان از یک پل و روندگان از پلی دیگر عبور کنند بهتر است از این که یک پل بزنند و آیندگان و روندگان همگی بر آن پل عبور کنند...»!، با طمطراق و آب و تاب بسیار می‌گفت و سخت جدیت می‌کرد تا به همه بفهماند و، با لب و چشم و ابرو و اصرار و پشتکار، از همه حضار تصدیق آمیخته با تحسین بگیرد. نعلبکی چایش را از عجله‌ای که داشت چنان پف می‌کرد که بصورت ماها می‌پاشید؛ تمام که شد به‌زمین گذاشت و، استکان را توی آن نگذاشته، برخاست و زد توی حیاط. بی‌درنگ داد و بیداد مرغها و خروسها و جوجه‌ها بلند شد، و لحظه‌ای بعد شاغلام با قیافه‌ای فاتحانه و موفق، در حالیکه خود را باز آماده اظهار نکات حکیمانه و کلمات دقیقانه‌ای کرده بود در جواب ما که قاعدتاً از او سئوال می‌کردیم، برگشت و آن جوجه خروس زیر بغلش، با چشمهای سرخ براقش که بی‌تفاوت ما را می‌نگریست. اما کسی چیزی نپرسید، همه می‌دانستند و او که می‌خواست این ابتکار درخشانش را هرچه بیشتر به رخ ما بکشد، جوجه خروس را، همچون اسماعیل، جلو هشتی، دم در حیاط، دراز کرد و کف لته‌ای و سنگین گیوه‌هایش را، بی‌محابا، روی بالهای نازک و جوان خروس گذاشت. نوک گیوه‌اش، که از زه‌های خشک و خشن گره خورده بود، حلقوم لطیف او را چنان به سختی می‌فشرد که نمی‌توانست ضجه کند.

پدرم از خانه بیرون رفت تا فقط نبیند. مادرم به اندرون رفت و خودش را سرگرم کرد تا فقط به او فکر نکند... و من...

و من در حالیکه به جوجه خروس که در نای بریده خون‌آلودش فریاد می‌کشید و پرپر می‌زد، خیره شده بودم، درسی را می‌آموختم که شاغلام آموخته بود.

شاغلام که دوره شش پادشاه را دیده بود.

برگرفته از هبوط در کویر مجموعه آثار ۱۳
عکس؛ محسن مزینانی عسکری

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۸
آذر
۹۸

🌐کپسول تاریخ
🖌نویسنده؛روح اله احسانی مزینانی

روزگاری نه چندان دور درضلع شمال شرقی حیاط ما در مزینان مطبخ قرار داشت، درآن تنوری و تختی خشت چین و دو عدد دیگدان .سوخت آن زمانی این مطبخ چوب بود و هیزم.
هیزم ازبوته های خار و چوب ازدرختان خشک تاق وگز.
یادم هست که دیواره های مطبخ چنان ازتراکم دود سالیان دراز زندگی اجدادی، سیاه قیرگون بود که قطر نشست آن بردیوار های کاه گلی به دو سه سانتیمتر می رسید.
درآن زمان که دوران کودکی ام را شامل می شود ،تحمل رنج زحمات تهیه نان و آشپزی بردوش مادر بود.هنوز چهره برافروخته مادر که از هرم آتش تنور در تابستان داغ به سرخی می گرایید و عرق جبینش چون قطرات باران براطراف حدقه چشم ها و برگونه ها یش جاری بود و بذل بیدریغ تمام جان مایه اش مصروف رفاه ما می شد؛در مقابل چشمانم است و لحظه ای ازخیالش غافل نمی شوم.
این را گفتم تا اشارتی باشد به جهت یاد آوری و گرامیداشت مادرانمان اعم از درگذشتگان و آنانکه حیاتشان به زندگی ما نور و گرمی می بخشد ،به قصد تبرک و تیمن و ابقای حرمتشان در سنن اخلاقی دیرینه.دستانشان را می بوسیم وگام هایشان زینت بخش چشمانمان.
اما چنانکه از عنوان این نوشته پیداست بنا دارم به بهانه ذکر تاریخ نشان دهم که نسل ما چکیده کاملی از پیوستگی تاریخ گذشته های دور و اتفاقات مدرنیستی عصر حاضر است.
• نسل مارا می توان به تاریخ فشرده قرون و اعصارگذشته تادوران جدید ،دریک کپسول تعریف کرد.
• آن روزها دروازه و برج و باروی مزینان پا برجابود و دروازه ورودی مزینان در قسمت جنوب با معماری چشم نواز بسیارزیبا بیانگر حکایت دوران گذشته بود.
• درمجاورت دروازه اداره پست و تلگراف قرارداشت و درساختمان شرکت فعالیت گسترده پنبه پاک کنی و آسیاب برقرار بود.وکامیون های حمل بار پنبه وگندم دررفت وآمد بودند.

• این ها مقدمات ورود به دوران جدید را حکایت می کرد،دورانی که حد فاصل کاروان های شتربود و یواش یواش و بی سروصدا می آمد تا ظرف کپسول تاریخی مارا یه آینده عجیب اماناپیدا پیوند دهد.
• آب شرب اهالی ازسر چشمه قنات فاخر مزینان و آب میان قلعه تامین بود و وسیله حمل آن به منازل کوزه های برآبادی و محصولات مرحوم فخاری ،بردوش همان مادران دلبند بود.
• کسی از آینده خبرنداشت ،استحمام، درحمام وسط روستا که باسبک معماری خاص و بسیار زیبا بناشده بودباخزینه انجام می شد.
• اماعلائم تغییر درهمه شئون خود را نشان می داد.یادم هست که استاد محمد سلمانی علاوه بر تراشیدن موی سر ، دندان های فاسد را هم می کشید،البته بدون داروی بی حسی! و یاتجویز آنتی بیوتیک.
• مزینان ما روستا بود ،اما از اوان تاریخ پیدایشش ازمدنیت بالایی برخورداربود.
مدرسه امیرشاهی درکوچه سرهنگ که بعد ها به منزل جناب رضوانی تغییر وضعیت داد محل تحصیل ما بود.و از عجایب روزگار است که آن زمان مختلط بود و دختران هم سن و سال ما هم در آن مدرسه باپسرها درس می خواندند.
وجود این مدرسه و افراد فرزانه ای که دراین کهن دیار می زیستند نماد یک شهرک با توان علمی بالا رانشان می داد.
درنتیجه آموزش مدرن ، ما بامفاهیم جدید آشنا می شدیم ،دنیا را از زاویه دید علم می دیدیم .بچه های مزینان پس از طی دوره ابتدایی راهی سبزوار یا مشهد می شدند و دراین شهرها به تحصیل ادامه می دادند.
تحصیل و ارتقا دانش بخشی از نیازهای مشخص اجتماعی مزینان بود.
چنین بود که ظرف کپسول تاریخی ما باپدیده تغییر نه تنها بیگانه نبود که عطش وافری برای همراهی و پرشدن ازپدیده های نو نشان می داد.در نتیجه چنین پنداری ،ازجامعه مزینان متخصصان عالیقدری به منصه ظهور رسیدند.
قصد من دراینجا معرفی چهره ها نیست،بلکه بنادارم بیشتر به محتویات این کپسول اعجاب انگیز بپردازم که ابتدایش ازقدمت تاریخی آغاز می شود وانتهایش که زمان حال است به جایگاهی رسیده که پیشرفت خارق العاده علم ما را به دنیای نوینی پرتاب کرده است و سرعت تغییراتش و درک وضعیت نو در عین سادگی از چنان ابعاد عمیقی برخوردار است که دستیابی به همه زوایای آن غیر ممکن و آموختن مطالبش نیازمند طی نمودن شاخه های تخصصی درحد درجه دکتری است. نسل ما حلقه رابط گذشته مآلوف قدمت هیزم و زغال و حال لجام گسیخته دانش است.بعداز ما اما دیگرانی که خواهند آمد باچنین پارادوکس مهیبی مواجه نخواهند بود ،انسان های فردا اما از نوع دیگرند .گذشته را بیاد نمی آورند و درسرعت تغییر اوضاع چنانند که در هرلحظه شاهد پدیده ای نو خواهند بود. بی آنکه قدرت انتخاب داشته باشند‌...

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۱
آبان
۹۷

تاکنون کسی برای کمک رسانی به منطقه اعزام نشده است/پل ورودی روستا به خاطر آسیب دیدگی اکنون قابل استفاده نیست/ راه دیگر که به سمت مزینان داورزن خراسان رضوی است کلا تخریب شده و قابل استفاده نیست/به خاطر مشکلات راه انتقال بیماران احتمالی به شهر بسیار دشوار است 

n83084379-72633661


ایرنا در خصوص مشکلات مردم رضاآباد خارتوران و سیل اخیر نوشت:

مردم معتقدند مهمترین مشکل مردم رضا آباد آسیب دیدن راه و خسارت دیدن باغ ها و زمین های کشاورزی است.
از شامگاه شنبه تا عصر یکشنبه ۱۳میلی متر در روستای رضا آباد بیارجمند بارش انجام و موجب جاری شدن سیلاب شد.
پس از جاری شدن سیلاب، معاون عمرانی فرمانداری ویژه شاهرود در گفت و گو با ایرنا اعلام کرد که کارکنان اداره راه برای بازگشایی به منطقه اعزام شدند، اما مردم و شورای اسلامی این روستا معتقدند که تاکنون کسی برای کمک رسانی به منطقه اعزام نشده است.
علی پارسا رییس شورای اسلامی رضا آباد روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا اعلام کرد: راه این روستا از ۲ طرف که به بیارجمند و داورزن خراسان رضوی ارتباط دارد، دچار خسارت سنگین شده و رفت و مردم را مختل کرده است.
وی افزود: علاوه بر این که پل ورودی روستا به خاطر آسیب دیدگی اکنون قابل استفاده نیست، حدود ۷۰ متر از راه هم دچار سیل بردگی شده است.
حجت الاسلام آلاله امام جماعت این روستا هم گفت: مردم روستا با استفاده از وسایلی مانند تراکتور و بیل و کلنگ در حال مرمت راه هستند تا راه دسترسی به بیارجمند را درست کنند.
وی افزود: راه دیگر که به سمت مزینان داورزن خراسان رضوی است کلا تخریب شده و قابل استفاده نیست.
یکی دیگر از اهالی روستای رضا آباد گفت: در جریان راه افتادن سیلاب اخیر ، اطراف حمام ضد کنه این روستا که برای دام ها ساخته شده به شدت آسیب دیده و اکنون قابل استفاده نیست.
علی احمدی افزود: با گذشت سه روز هنوز کسی از مسوولان برای کمک رسانی و حتی برآورد خسارت هم به این روستا پای نگذاشته است.
وی با بیان این که ، داروهای موجود در خانه بهداشت روستا کاهش یافته است،افزود: به خاطر مشکلات راه انتقال بیماران احتمالی به شهر بسیار دشوار است.
براساس گزارش اداره هواشناسی شاهرود، از عصر شنبه تا یکشنبه در شاهرود۱٫۳، بیارجمند۶٫۵، میامی۰٫۸، فرومد۱۳، استربند۲۱ ، عباس آباد۲۳ ، دلبر۱۱، زمان آباد۳۲، قلعه بالا۱۳ ، خورزان۶٫۲ و احمدآباد۱۹میلی متر بارش انجام شد.
خبرنگار ایرنا با چند تن از مسوولان شاهرود تماس گرفت ، اما آنان پاسخی در این باره ندادند.
رضا آباد یکی از دورترین روستاهای منطقه خارتوران بیارجمند شاهرود بوده و در منتهی الیه شرق استان سمنان قرار دارد ، پذیرای عشایر کوچ رو استان سمنان هنگام قشلاق و همسایه دیوار به دیوار رمل های ماسه ای کویر می باشد.
این روستا به دلیل جاذبه های فراوان سالانه پذیرای گردشگران داخلی و خارجی بسیاری است. با این که رضا آباد با مرکز بخش بیارجمند ۱۲۰ کیلومتر فاصله دارد اما در ۴۰ کیلومتری شهرستان داورزن خراسان رضوی قرار گرفته است.
شهرستان شاهرود با ۵۳ هزارکیلومتر مربع وسعت و ۲۴۰هزارنفر جمعیت در شرق استان سمنان قرار دارد.
شهر بیارجمند، مرکز بخش بیارجمند، در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شرق شاهرود قرار گرفته و تا سمنان ۳۱۰ کیلومتر فاصله دارد.
این بخش با بیش از ۱۰ هزار نفر جمعیت ۴۰ روستا دارد.
رضا آباد با بیش از ۲۰۰ خانوار جمعیت در شمال منطقه پارک وحش خارتوران در ۲۵۰ کیلومتری جنوب غربی شاهرود و ۱۲۳ کیلومتری جنوب بیارجمند واقع شده است.مهم ترین جاذبه گردشگری این منطقه تپه های ماسه ای ، سیاه چادرهای عشایری و دست بافته های زنان است.

منبع:شاهرود نیوز

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۲۰
مرداد
۹۷

 پیدا شدن 2 عکاس مشهدی ،گمشده در کویر مزینان















   2 عکاس مشهدی گمشده در کویر مزینان پیدا شدند.

به گزارش خبر گزاری صدا و سیما مرکز خراسان رضوی ، رئیس جمعیت هلال احمر سبزوار گفت : این 2جوان برای عکسبرداری و به تصویر کشیدن شب کویر وارد منطقه مزینان شده بودند که مسیر خود را گم کردند.

محمدعلی جباری ثانی افزود : پس از اعلام مرکز کنترل عملیات اضطراری جمعیت هلال احمر خراسان رضوی ، گروه جستجو و امداد هلال احمر سبزوار با پنج امدادگر و نجاتگر پس از 3 ساعت جستجو این 2 عکاس را نجات دادند.

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۴
n5u1_شریعت.jpgxdzq_شریعت3.jpg

همزمان با سالروز شهادت فرزندشایسته کویردکتر علی مزینانی شریعتی مراسم بزرگداشتی با حضور شخصیت ها و فعالان سیاسی در حسینیه برغمدی های مقیم تهران برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که به دعوت دکتر محمدرضا راه چمنی دبیر کل حزب وحدت و همکاری ملی و با حضور اعضاء شورای اسلامی شهر تهران نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و برخی چهر ه های فرهنگی و سیاسی برگزار شد حجت الاسلام سید هادی خامنه ای پیرامون شخصیت دکتر علی شریعتی و همچنان مسائل روز از جمله جنایات گرو ه های تکفیری سخنرانی کرد.

این مراسم همزمان با اذان و  افطار مدعوین در حسینیه برغمدی ها واقع در خیابان هنگام برگزار شد و دکتر راه چمنی نیز توضیحاتی در باره دکتر علی شریعتی و کویرتاریخی مزینان ارائه کرد.

مهندس غرضی ، سید هادی خامنه ای ، مهندس سالاری ، مهندس سبحانی فر، حجج اسلام رجایی نیا و احمدی از جمله مقامات سیاسی بودند که در این مراسم حضور داشتند همچنین جمعی از گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان به دعوت دکتر راه چمنی در این مراسم شرکت کردند.


  • علی مزینانی
۲۵
آبان
۹۳
طی آئینی با حضور جمعی از مسئولان استانی و شهرستانی مراسم افتتاح همزمان 10 واحد آموزشی دو کلاسه در شهرستان سبزوار برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری پانا، معاون پشتیبانی و توسعه مدیریت آموزش و پرورش سبزوار در ابتدای  این مراسم با تقدیر از حضور گروه جامعه یاوری فرهنگی از بهره برداری از ده باب فضای آموزشی در این شهرستان ابراز خرسندی کرد.

حسن محرابی در همایش خیرین مدرسه ساز که با عنوان دستان آسمانی  در محل تالار فرهنگیان برگزار شد، گفت: این مدارس در کهنه آب، باغجر، فسنقر، حارث آباد، استیر، رباط سرپوش، قلعه نو روداب، کلاته میرعلی، و صالح آباد با هزینه 600 میلیون تومان  با همکاری جامعه یاوری و اهالی این روستاها طی امروز و فردا به بهره برداری خواهد رسید.

وی با بیان اینکه این مدارس به همت جامعه یاوری و ستادنکو داشت استاد محمد تقی شریعتی  انجام  شده افزود: تجهیزات این مدارس توسط اداره کل نوسازی خراسان رضوی تامین و در اختیار مدارس قرار خواهد گرفت.
در ادامه این مراسم پوران شریعت رضوی همسر اندیشمند بزرگ دکتر علی شریعتی در مورد تصاویری از مدارس شهرستان که به مهمانان حاضر در جلسه ارائه شد گفت: کشور بر روی ثروت اما فضای فیزیکی مدارس سبزوار بسیار نامساعد است.
همسر دکتر شریعتی در این مراسم  گفت: وجود چنین مدارسی در  شهر بزرگی چون سبزوار که  بر روی ثروت خوابیده جای بسی تاسف است در این فضاها دانش آموزانی تحصیل می کنند که در آینده به بالاترین مدارج علمی در بهترین دانشگاه های ایران و جهان خواهند رسید.
خانم رضوی مشارکت خیرین در ساخت مدارس تخریبی و نیمه کاره را مایه دلگرمی بیان کرد و افزود: این جای تاسف است که ثروت ما در حال از دست رفتن است بدون اینکه در جایی به مصرف برسد.
وی ضمن تقدیر از جامعه یاوری که تمامی این مدارس را به نام دکتر علی شریعتی نامگذاری کردند اظهار کرد: دکتر شریعتی تنها اندیشمند بزرگ جامعه ایران نبود بلکه همه جهان به وجود چنین فردی از دیار سبزوار افتخار می کنند وی دارای 36 اثر نافذ است که امروز به زبان های مختلف این آثار چاپ و و در دسترس همه مردم در داخل و خارج از کشور قرار گرفته است.
خواهر دو شهید قبل از انقلاب ادامه داد: دکتر شریعتی یک معلم بود اما 12اردیبهشت ماه (روز معلم) هیچ کس اسمی از دکتر شریعتی نمی آورد کشورهای خارجی به مفاخر ایران غبطه می خورند اما کشور قدر بزرگان خود را نمی داند.
همسر دکتر شریعتی از مردم دیار بیهق که هر ساله بزرگداشت دکتر شریعتی را در مزینان با افتخار برگزار می کنند تشکر کرد و گفت: متاسفانه زادگاه این اندیشمند هیچگونه امکاناتی برای پذیرایی از کسانی که می خواهند با محل تولد این استاد آشنا شوند ندارد زادگاه دکتر شریعتی باید در شان خودش باشد.
نماینده جامعه یاوری فرهنگی نیز با بیان این موضوع که طرح احداث مراکز اموزشی در سراسر کشور در حال انجام است گفت: 750 واحد آموزشی توسط این جامعه ساخته شده که تا کنون قریب به 650 واحد آن به بهره برداری رسیده است .
حیدری ادامه داد: این جامعه یاوری فرهنگی در تلاش است ضمن قدردانی از خدمات استاد محمد تقی شریعتی  با احداث این مراکز آموزشی یاد آنان را در اذهان زنده نگه دارد.
وی اظهار امیدواری کرد احداث این واحدهای آموزشی در مناطق محروم باعث حذف نیازهای آموزشی دانش اموزان به فضاهای فیزیکی شود .
شایان ذکر است این برای احداث هر یک از این واحدهای آموزشی مبلغ 400 میلیون ریال اعتبار هزینه شده است که مبلغ 100 میلیون ریال آن از محل کمک های مردمی خواهد بود.

  • علی مزینانی
۲۳
آبان
۹۳
 


با پیگیری مداوم و  همت شورای اسلامی و دهیاری مزینان کاروانسرای تاریخی شاه عباسی مزینان دارای برق و روشنایی شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ رباط یا همان کاروانسرای تاریخی شاه عباسی مزینان که مورد توجه و بازدید علاقمندان و بسیاری از مزینانی های مقیم در شهرستانها به خصوص در نیمه های شب می باشد به همت شورای اسلامی و دهیاری مزینان از نعمت برق برخوردار شد.

این بنا چون در بخش جنوبی و در ابتدای صحرا قرار دارد خرافه هایی در بین مردم رایج است که مثلاً کشاورزان در نیمه ی شب صدای آواز و یا بزن و بکوب جن ها را شنیده اند و حتی بعضی از آنها در مراسم عروسی اجنه شرکت کرد ه اند ! اما چند سالی است که جوانها این تابو را شکسته اند و شبها به اتفاق رفقا و یا تازه دامادها همراه نوعروس و  با همراهی تعدادی از فامیل راهی کاروانسرا می شوند و با قرار گرفتن بر روی پشت بام بنا ، از سکوت عجیب کویر که گاه صدای جیرجیرکی این سکوت را درهم می شکند لذت می برند.

کارونسرای تاریخی مزینان از خارج دارای یک پلان مستطیل شکل است که اضلاع شمالی و جنوبی آن طولانی تر از اضلاع شرقی و غربی آن است. ورودی بنا در میان یک ایوان رفیع واقع شده است که این ایوان در ضلع شمالی بنا قرار دارد و در طرفین ایوان در هر طرف سه طبقه طاقنما واقع شده که طاقنمای وسطی و آخری بصورت مربع می باشد.حال اینکه طاقنماهای طبقه اول و سوم بصورت مستطیل بوده که از طریق وروردی باریکی که این قوس هلالی روی آن زده شده به اطاقک انتهای آن راه پیدا می کنیم .در طرفین این طاقناها در هر طرف یک غرفه دو طبقه وجود دارد که هر دو دارای طاقنماها و قوسهای جناغی هستند.
از انتهای دیوار غرفه ها در طبقه دوم دو در گاهی به اطاق پشت غرفه ها نورمی دهند.قوس این در گاهی ها نیز هلالی هستند.در طرفین این غرفه ها نیز در هر طرف دو غرفه یک طبقه وجود دارد که در دیوار انتهای هر کدام از غرفه ها یک یا دو سراخ مستطیل شکل 20*10است که به طاقنمای غرفه نور می دهند.
در داخل ایوان بالای سر در کتیبه مربع شکل به ابعاد 1*1متر در وسط و داخل قاب ورودی در روی هر لچکی یک لوحه مستطیل به ابعاد25*60سانتیمتر نصب شده است.لوحه بزرگ وسطی و لوحه سمت راست از سنگ مرمر سفید و لوحه سمت چپ از سنگ خاکستری رنگ است.در طرفین ایوان دو سکو وجود دارد که هرکدام حدود یک متر از زمین ارتفاع دارند.

قدمت؛
بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده و سپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.
داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده و در اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ،که آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند. متأسفانه در چند سال پیش بنا به دلایل واهی و با نظر شورای سابق مزینان که می خواهند آن را از نو بسازند این کارونسرا و محل توپخانه را از ریشه خراب کرده و هیچ آثاری از آن برجا نگذاشتند.

  • علی مزینانی
۲۰
آبان
۹۳

عاشورا در کویرمزینان نوشته حسین خلیلی یکی از کسانی است که خود نسبت فامیلی با مزینانی ها دارد و امسال شاهد برگزاری مراسم تعزیه خوانی در مزینان بوده و گوشه ای از آنچه را باچشم سر دیده با دیده ی بصیرتی بر صفحات کاغذ به رشته ی تحریر در آورده است  برای او که مبهوت خلوص و صفای کویر نشینان دلسوخته گردیده شور و شعورحسینی بودن این مردم ولایتمدار را وصف ناپذیر می داند و تنها به گوشه ای از این آئین ماندگار و فرهنگ عاشورایی مردم مزینان در روزنامه وزین جام جم می پردازد .

شاهدان کویرمزینان که خود تلاش می نماید تا مزینان و مزینانی را به جهانیان معرفی نماید و در ایام محرم مطالب و تصاویر پر محتوایی را تهیه و تقدیم مخاطبان گرانمایه نمود ه است به پاس قدردانی از این فرهیخته ی  گرانمایه ضمن ارسال پیامک برای تهیه روزنامه فوق و مطالعه متن روایت گری استاد خلیلی توسط همشهریان مزینانی این دلنوشته ی عاشورایی را بدون هیچ تغییری بازنشر می نماید.

عاشورا در کویر مزینان

نویسنده: حسین خلیلی

باید با حال و هوای کویر آشنا باشید تا بدانید مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در آنجا صفا و خلوصی خاص دارد. کویر مزینان یا همان زادگاه دکتر علی شریعتی، از نخستین روزهای ماه محرم حال و هوایی روحانی دارد و این معنویت را می توان در روز عاشورا بیش از پیش مشاهده کرد.
    پس از نماز صبح و طلوع آفتاب در دل کویر، شوری عجیب در میان مردم به پا می شود. محور اصلی مراسم روز عاشورای مزینان، تعزیه یا همان شبیه خوانی است. یاران و اهل بیت امام در ابتدا به تکیه بالامی روند تا مراسم را از آنجا آغاز کنند. از این مرحله به بعد، شبیه سازی کوچکی از حوادث کربلااز سوی تعزیه خوانان و در میان اشک و شور مردم شروع می شود.
    سپاه حر همچون واقعه کربلادر میانه روستا راه را بر امام و یارانش می بندند. حضرت عباس(ع) به عنوان سپهسالار کاروان امام به دفاع از اهل بیت پرداخته و راه را بر امام و یارانش بازمی کند. تعزیه خوانان در مسیر خود به سمت امامزاده سیداسماعیل - از برادران امام رضا(ع)- در مجاورت روستا، در گلزار شهدای مزینان توقف می کنند. اما در پشت سر تعزیه خوانان نیز، شوری وصف ناشدنی در جریان است.
    نخلی که به گفته تمامی اهالی روستا تنها شور و عشق مردم به سیدالشهدا(ع) آن را به حرکت درمی آورد، با نوای یا حسین یا حسین به سمت امامزاده می رود. تعزیه خوانان نیز پس از بیعت با شهدا و زیارت اهل قبور، در مسیر نخل گام برمی دارند. صحن امامزاده سیداسماعیل در روز عاشورا میعادگاه گروه های تعزیه خوان و هیات عزاداری است که از روستاهای مجاور می آیند.
    پس از عرض ارادت و سلام به نواده رسول خدا(ص)، گروه های مختلف مردم به تبعیت از تعزیه خوانان دور روستا را می چرخند تا همچون کاروان امام پس از طی مسافتی به زمین کربلابرسند. محل برگزاری تعزیه یا به گفته اهالی روستا زمین عاشورا، در جنوبی ترین نقطه مزینان واقع شده است. پس از آن تعزیه آغاز و تا زمان تاریکی هوا و همزمان با به آتش کشیده شدن خیمه های حسینی ادامه دارد.
    تمامی طی این مسیر و مراسم شبیه خوانی در واقع الگوبرداری و حرکتی نمادین از مسیر و اقداماتی است که اباعبدالله(ع) تا رسیدن به ارض کرب و بلاپیمود و براستی که چه الگویی بهتر از حسین(ع) و چه نمادی زیباتر از زمین مقدس کربلا.
    

  • علی مزینانی
۱۷
مرداد
۹۳

ارسال پیامک این هفته سامانه شاهدان کویرمزینان که به همت یکی از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس و از فرهنگیان با سابقه ی منطقه 15 تهران جناب آقای حسن دست مراد مزینانی برای همشهریان مزینانی ارسال می شود تعلق گرفت؛ به پیام ارزشمند پاسدار شهید عباس تیماجی ، شهیدی از خطه ی کویرادیب پرور و قهرمان خیز مزینان که این پیام را سی سال پیش و در زمانی که راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شده بود برای دختر خردسالش که اکنون خود دهه ی سوم زندگانیش را سپری می کند و به نام پیام آور کربلا حضرت زینب کبری (س) مفتخر است می فرستد و می گوید : دخترم زینب! با همه ی دلبستگی ها که به زندگی و به تو دختر خردسالم داشتم به ندای «هل من ناصر ینصرنی » حسین زمان لبیک گفتم.

ما نیز بنا بر رسالتی که داریم پس از ارسال هر پیام شهیدی از مزینان سعی می نماییم تا او را برای مخاطبان گرانمایه بیشتر معرفی کنیم چرا که شاهدان کویرمزینان با نام این دلیرمردان به صحنه آمد و امیدواریم همچنان این راه حتی پس از ما هم و حتی پویاتر از ما توسط فرزندان پرتوان مزینانی ادامه یابد. وباز دست نیاز به سوی تمامی یاران اهل قلم و خانواده معزز شهدای مزینان دراز می کنیم و از همرزمان و همسنگران شهدا نیز می خواهیم تا خاطرات خود را یا از طریق بخش نظر شاهدان کویر و یا ایمیل alimazinani@mihanmail.ir  ارسال نمایند.

زندگینامه شهید عباس تیماجی مزینانی :

شهید عباس تیماجی مزینانی فرزندحسین در سال 1335 ه.ش در خانواده ای مذهبی و آشنا به مفاهیم و معارف اسلامی و فرهنگی به دنیا آمد.

پدر و مادر او قبل از به دنیا آمدن عباس برای ادامه ی زندگی و تأمین معاش و اقتضای شغلی از مزینان راهی پایتخت شده بودند . پدر دانای عباس که شاهد و ناظر فساد دربار رژیم پهلوی بود سعی می کرد فرزندانش را به مدارسی بفرستد که آموزه های دینی و اسلامی را به آنها تعلیم دهد برای همین پس از تولد عباس و فرا رسیدن زمان  تحصیل،  او را به مدرسه ای مطمئن فرستاد و پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی عباس برای ادامه ی تحصیل در مقطع دبیرستان راهی مدرسه ی دارالفنون شد.

عباس پس از اتمام تحصیل دبیرستان راهی سربازی شد و روزهای پایانی خدمت سربازی او مصادف شد با انقلاب اسلامی و به فرمان حضرت امام خمینی (ره) از پادگان فرار کرد و به صف مبارزان پیوست.

وی که آشنا به فنون نظامی بود در تمامی صحنه های پیروزی انقلاب فعالیت داشت و همراه دیگر همرزمانش به پاکسازی کلانتری هاپرداخت و پس از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لباس سبز پاسداری را برتن نمود و با توجه به مهارت نظامی که داشت نیروهای زیادی را آموزش و راهی جبهه ها کرد.

شهید عباس تیماجی  علاوه برخدمت شبانه روزی در سپاه تصمیم به ادامه تحصیل گرفت و در سال 1362 در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کرد و در رشته ی آمار و تحقیقات پزشکی قبول شد اما به لحاظ بعضی از خواسته های درونی  نپذیرفت و درسال 64 مجدد با شرکت در کنکور  دانشگاه  با رتبه ی قابل توجه و بالایی در رشته ی پزشکی پذیرفته شد اما عشق به جبهه و جهاد او را باردیگر به میادین نبرد کشاند و عاقبت در 25مرداد سال1364ه.ش در سرزمین تفتیده فکه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش پس از تشییع با شکوه در تهران در گلزار بهشت زهرا(س)آرام گرفت. یاد و نامش جاودانه باد.

فرازی از وصیت نامه شهید عباس تیماجی مزینانی :

در بخشی از وصیت نامه ی او خطاب به همسرش چنین آمده است : ای همسر خوب و مهربانم ، در این روزهای آخر که تا عملیات فرصتی نمانده خواستم بگویم که تو مشوق من در این راه مقدس بودی و من بسیار خود را به شما مدیون می دانم . انشاء الله که خداوند این زحمات را از شماقبول و ذخیره آخرت شما قرار دهد.در تربیت فرزندانمان نهایت دقت را داشته باشید.

شهید تیماجی خطاب به دخترش چنین می نویسد؛ زینبم! بابادر شرایطی به جبهه رفت که جنایتکاران هرروز و شب بدون هیچ بهانه ای شهرهای ما را بمباران می کنندتا اینکه خداوند به من هم لیاقت داد و در جبهه پذیرفت و آنچنان پذیرفت که با همه ی دلبستگی ها به زندگی و به تو دختر خردسالم به ندای «هل من ناصر ینصرنی » حسین زمان لبیک گفتم.

دخترم ! دنیا مار خوش خط و خالی است . بهوش باش که تو را فریفته خود نکند شیطان نفس را به زنجیر بکش . مبادا به مال دنیا فریب بخوری ...

منبع : با نگاهی به کتاب مزینان ، عشق آبادی کوچک (یادمان شاهدان کویر)نوشته دکتر احمد باقری مزینانی
  • علی مزینانی
۱۱
مرداد
۹۳

تعجب نکنید مطلب زیر یک متن عربی نیست بلکه لهجه ی شیرین ما مزینانی هاست لهجه ای که بی شک بر آمده از زبان شیرین فارسی دری است و این اغراق نیست چرا که بعضی از واژه ها و کلمات فراموش شده ی این زبان در گویش ما یافت می شود و چه خوب است که فرهنگستان علوم و زبان فارسی اندک توجهی به این سرزمین کهن و تاریخی داشته باشد و عوض معادل سازی واژه های بیگانه که در عوض چی، چه بگوییم ! بیایند و اصل زبان پارسی را از این سرزمین بیرون بکشند و به فارسی زیانان ارائه نمایند.

البته باز بعضی از مخاطبان گرانمایه که گاهی تنها به دنبال این هستند که ما چه می گوییم و تا تعریفی از زادگاهمان می کنیم بلافاصله حمله ور می شوند و معتقدند ما از خود راضی هستیم و همیشه غرور داریم ! نیایند و بازهم این ادعا را تکرار کنند!  نه مقصودمان تنها مزینان نیست بلکه تمام این سرزمین پهناور است که خراسان نام دارد.

شعر یاد او وِختا سروده ای است که من در دهه ی شصت ساختم و با گروه نمایشی که هنوز بسیاری از همشهریانمان به یاد دارند و از آن به نیکی یاد می کنند در هیئت حسینی و مدارس ابتدایی و راهنمایی مزینان اجرا کردیم و آن زمان برمذاق همگان خوش آمد و این بار تنها برای یاد آوری بخشی از آن تقدیم می شود.


یاد او وختا

اِی رفیق جان یادِ او وِختا بِچَه بی ییم بخیر        غم نَدُشتیم ما دِکُو جییم و چِش دُشتیم بخیر

یا او وِختا که با چند تَه بِچَه تایِر بِدست              صُب تا شَو وَر مینِِ کو یچِِه ها مِگِلُندیم بخیر

یاد او وختا تیشلِر بَزی ما گُل مِکِرد                  تا مُخُست که قُُق رِوَ لُو خَنِِه گِی کِردیم بخیر

یادِ او وِختا دِمین ماهِ مبارک رَمِضو                   شِوا وَر مین بازارُ صَحرا مِگِردییم بخیر

یادِ او وختا که تَپُّو لبیک و هَرَنگ هَرَنگ             ساک ساکُ قَیِم بَزِی در نصفِ شَو دُشتیم بخیر

یاد او وِختا که باچندتَ رفیق وَر پی اَجار            کلِّ صحرا رِ دِ زیر پاها ما مُگذِشتیم بخیر

یاد او وختا مِرَفتیم وَر دلِ دشتِ کویر            دنبالِ قُرسَک بی ییم هِی زِمینار کِندیم بخیر

یاد او وختا که بعد از غُطَّه از او میزینو          اِی بِدَن رِ هِی دِمین خاکا مِغِلتُندیم بخیر

یاد او وختا که دیوارای شاه عباسی ر         با ذغال بس یادگری ها که بنوشتیم بخیر

یاد او وختا که ما از سر نَو غِزِل خانم           هی مُخُسبی یَک نِفِر از روش مِپِرّی ییم بخیر

یادِ او وِختا بِری هِیزِم به پُشتِ گِردِنَه           تا مِزَییم یَک بِغِل رِِسمُو مِبِندِ ی ییم بخیرِ  ...


* ای رفیق جان یادآن وقت ها(زمان ها) که بچه بودیم بخیر / غم نداشتیم ما کجاییم و چی داشتیم بخیر

*یاد آن وقت ها که با چندتا بجّه تایر(لاستیک ) به دست / صبح تا شب در کوچه می چرخاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که تیله بازی ما گل می کرد/ تا می خواست که تیر شود به لب گودال برخوردودر آن می افتادبخیر

*یاد آن وقتها که در میان ما مبارک رمضان / شبها در میان بازار و صحراها می گشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که بازی لبیک وهرنگ هرنگ/ ساک ساک و قایم باشک بازی تا نصف شب داشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که با چندتارفیق در پی جمع کردن اجار(علف آش محلی)/کل صحرا هارا زیرپا می گذاشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که می رفتیم به دل دشت کویر / دنبال قارچ بودیم و هی زمینها را می کندیم بخیر

*یاد آن وقتها که بعد از شنا در آب مزینان/ این بدن را هی در میان خاکها می غلطاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که دیوارهای رباط شاه عباسی را / با ذغال بسیار یادگاری ها که نوشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که ما از سرِ نو غزال خانم(بازی محلی) هی یکی خم می شد و ما از روی آن می پریدیم بخیر

*یاد آن وقتها که برای جمع کردن هیزم در پشت گردنه / تا یک بغل می زدیم باریسمان می بستیم بخیر
  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳
از کویر تا اسطوره: گزیده کتابشناسی دکتر علی شریعتی      
آن چه در این گزارش خواهد آمد، کتابشناسی گزیده‌ای از آثار دکتر علی شریعتی و نیز کتاب‌های منتشرشده درباره واکاوی شخصیت او و نقد آثار اوست که به بهانه 29 خرداد، سی و هفتمین سالگرد درگذشت او فراهم آمده است.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سعیده زادقناد: 29 خرداد سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی (1312 ــ 1356 هـ.ش) از متفکران برجسته و چهره‌های انقلابی تاریخ معاصر ایران است. دکتر علی شریعتی به سبب نوشته‌های اثرگذارش در حوزه‌های دین، فلسفه، تاریخ، ادبیات و جامعه‌شناسی جایگاهی ویژه در حافظه ملی و مذهبی نسل انقلابی و حتی نسل‌های بعدی دارد. سابقه مبارزاتی او نیز که هم با کلام و سخنرانیها و هم با سال ‌های گذشته از عمرش در زندان رقم خورده، اسطوره‌ای از یک روشنفکر انقلابی را از او در ذهن نسل‌هایی ساخته و پرداخته که از تاریخ انقلاب اسلامی ایران جداشدنی نیست. شریعتی از معدود اندیشمندانی است که رواج جملات قصارش در میان نسل رنگارنگ امروز جوانان این مرز و بوم، حکایت از جاودانگی و نفوذ کلام و اندیشه‌اش دارد.

آنچه در این گزارش خواهد آمد، معرفی گزیده‌ای از آثار دکتر شریعتی و نیز کتاب‌های منتشرشده درباره واکاوی شخصیت او و نقد آثار اوست که به کمک داده‌های وبگاه «خانه کتاب» فراهم آمده و در یک دسته‌بندی موضوعی به ترتیب تاریخی مرتب شده است. 
  • علی مزینانی
۲۶
خرداد
۹۳


 
  درنگی در کویر دکتر شریعتی
محمّد فخارزاده

 

دکتر علی شریعتی (١٣٥٦-١٣١٢)

چکیده: دکتر علی شریعتی یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های اجتماعی و فکری ایران در نیم قرن اخیر به شمار می‌رود. در این نزدیک به سی سالی که از درگذشت او می‌گذرد، موافقان و مخالفان در مدح و ذم او سخنان بسیار گفته‌اند و طیف‌های تندروی هر دو گروه بنا به یک قاعده‌ی تجربی، «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». آن‌چه در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته، واکاوی نوشته‌های او به منظور کشف زوایای پنهان شخصیت او از لابه‌لای آن‌هاست. به بیان دیگر بیشتر اندیشه‌ها و عقاید صریح و هویدای او در ترازوی نقد قرار گرفته است -نظیر آن‌چه در تشیع علوی و صفوی گفته است- و به ندرت سواحل دوردست وجود او یا «من ِ او» بررسی شده است. در این نوشتار قطعاتی از کتاب کویر را که محصول لحظات تنهایی شریعتی است با نگاهی ادبی و با هدف آشکارسازی برخی از روحیات نگارشی او مرور می‌کنیم.

*****

 دکتر شریعتی در مقدمه‌ی کویر می‌نویسد: «وجودم تنها یک حرف است و زیستنم تنها گفتن همان یک حرف، اما بر سه‌گونه: سخن گفتن، معلمی کردن و نوشتن. آن‌چه تنها مردم می‌پسندند: سخن گفتن، آن‌چه هم من و هم مردم: معلمی کردن و آن‌چه خودم را راضی می‌کند و احساس می‌کنم که با آن نه کار که زندگی می‌کنم نوشتن». از این جملات به خوبی آشکار می‌شود که نوشتن برای شریعتی مفهوم دیگری دارد و از نظر او صرفا رسانه‌ای برای انتقال عقاید و نظریات نیست. حال این سوال مطرح می‌شود که در میان انبوه نوشته‌هایی که از او برجای مانده کدامشان بیشتر مورد توجه او بوده‌اند و در این «زندگی» که از آن یاد می‌کند همدم و همراه صمیمی‌تری بوده‌اند؟

 شریعتی خود به این سوال پاسخ می‌دهد: «نوشتن‌هایم بر سه گونه‌اند: اجتماعیات، اسلامیات و کویریات. آن‌چه تنها مردم می‌پسندند: اجتماعیات، آن‌چه هم من و هم مردم: اسلامیات و آن‌چه خودم را راضی می‌کند و احساس می‌کنم که با آن نه کار ... که زندگی می‌کنم: کویریات». البته در بیان این جملات و تثلیثی که از آن یاد می‌کند اشاره‌ای دارد به کلام معروف شمس تبریزی که آن خطاط سه‌گونه خط نوشتی ... به این ترتیب جایگاه کویریات در میان نوشته‌های شریعتی بهتر آشکار می‌شود و با توجه به این‌که جایی اشاره می‌کند که «من این سیصد صفحه را با تردید از میان نزدیک به ده هزار صفحه از نوشته‌هایم انتخاب کرده‌ام ...» بهتر در می‌یابیم که منظور او از زندگی کردن با نوشته‌هایش و به‌خصوص کویریات چیست.

 

یکی از نکاتی که خواننده را در مواجهه با کویر شگفت‌زده می‌کند، انبوه اطلاعاتی است که در ذهن نویسنده موج می‌زده و هنگام نگارش بر روی صفحه‌ی کاغذ جاری شده است.
نام‌ها و نمادها دو ویژگی شاخص نوشته‌های شریعتی هستند.

 شریعتی در کویریات به دنبال ایجاد سبک تازه‌ای در نوشتن نبوده١. بلکه این نوشته‌ها را بث‌الشکوی٢ و نامه‌هایی می‌داند که به «هیچ‌کس» نوشته و سخنی سرشار از حقیقت که هیچ مصلحتی گفتن آن را ایجاب نکرده و از قید عنوان و مخاطب آزاد است٣. هم‌چنین تعابیری مانند شقشقیه٤، نفثة‌المصدور٥ و بث‌الشکوی که گاه و بیگاه برای نام‌گذاری این دست از نوشته‌های خویش به کار می‌برد، گویای این واقعیت است که کویریات آیینه بی‌زنگار روح و روح بی‌زنگار اوست، روحی گریزپای و ناآرام و پر از اندوه، اندوه‌هایی که نوشتن بهانه‌ای برای فراموش کردن آن است.

 

شریعتی در برخی از نوشته‌هایش به خواننده می‌قبولاند که مشغول خواندن رمز و رازی است و در پشت الفاظ پرکشش و جذابی که او را با خود می‌برد حقیقتی پنهان شده که باید نقاب از روی آن بردارد.در همین حال به او گوشزد می‌کند که نشانه‌هایی برای دست‌یابی به راز کویر در گوشه و کنار قرار داده است: «با کاروان دل من بر روی جاده‌ی تاریخ سرزمین من، بر سینه‌ی این کویر بران تا به بوی سخنم به دلالت٦ الفاظم به دل این کویرها راه یابی ... و از آن‌جا به ماوراءالطبیعه‌ی این دنیا ... راه پیدا کنی.» شریعتی بر روی این نمونه از کویریات که حاصل تنهایی و خلوت اوست بسیار کار کرده و دست کم مدت‌ها در ذهن فعال و سیال خویش آن‌ها را پرورش داده است.

 شریعتی در جای‌جای این کتاب به‌ویژه در نوشته‌ی اول که نام این کتاب را بر پیشانی دارد، در ترسیم فضاهای مورد نظر خویش از تشبیهات و توصیفات متصل و متوالی استفاده می‌کند. توصیفات او درباره‌ی مزینان (زاد بومش) و کویر، آدمی را به یاد نوشته‌های نویسندگان قرن ١٨ و ١٩ فرانسه و امثال بالزاک و آندره ژید می‌اندازد که توصیف‌گرایی و احساس‌گرایی دو ویژگی غالب آثار آنان است، جالب این‌که در جایی از این کتاب٧ اظهار می‌کند که زمانی بسیار شیفته‌ی دکارت و آندره ژید بوده است و با توجه به سال‌ها زندگی در فرانسه طبیعی است که از ادبیات غنی این کشور نیز بهره برده باشد، بنابراین نمی‌توان تاثیر نویسندگان فرانسوی بر فضای ادبی کویر را انکار کرد.

 

یکی از نکاتی که خواننده را در مواجهه با کویر شگفت‌زده می‌کند انبوه اطلاعاتی است که در ذهن نویسنده موج می‌زده و هنگام نگارش بر روی صفحه‌ی کاغذ جاری شده است. گویی هنگام مطالعه‌ی کویر حجمی از اسامی و اصطلاحات ادبی، تاریخی، جغرافیایی و مذهبی در قالب نام‌ها و نمادها - که دو ویژگی شاخص نوشته‌های او هستند - به سوی خواننده هجوم می‌آورد، گاهی نیز رشته‌ای از اسطوره‌ها را به هم پیوند می‌دهد از بودا تا مانی، تا محمد (ص)، تا ویرژیل، تا الهه‌های یونان و ... گویی هیچ‌کدام از آن‌ها او را راضی نمی‌کند و هر کدام برای تکمیل مثال‌های قبل آمده و باز خود به تکمیل دیگری نیاز دارد: «که روزگارم از روزگار سیزیف سخت‌تر است و همجون لااوکون در شکنجه‌ی افعی‌هایی که بر اندامم پیچیده‌اند که کاهن معبد آپولونم، در این ترازوی مجعولی که خود مستعمره‌ی آتن است و مردمش بندگان و پرستندگان پالس (الهه‌ی یونانی اغنام) و افعی‌ها را نه سربازان یونانی، بل مدافعان و دروازه‌داران تروا بر گردنم پیچیده‌اند»٨.

با توجه به خاستگاه شریعتی که از دامن خراسان برخاسته و آموزش‌ها و تحصیلات ادبی داشته، نوشته‌های او سرشار از آرایه‌های ادبی و تضمین مصراع‌هایی از شاعران پیشین و معاصر است، از رودکی گرفته تا اخوان. گاه می‌بینیم با ظرافت‌ جواهرسازی چیره دست این مصراع‌ها را چنان در نوشته‌های خود می‌آورد که گویی بخشی از کلام اوست و با بافت نوشتار او سنخیت تام دارد؛ مثلاً:

 «بر سر راه عبور بادهای وحشی وحشت، به زمین نشسته و سایه‌ی سیاه اندوهی تلخ سیمایش را پوشانده، چه بگویم؟ شو تا قیامت آید زاری کن! چه سود؟ دریا رحم ندارد ...»٩

 که در این فراز، مصراعی از رودکی را (شو تا قیامت آید زاری کن) از قصیده‌ای که یازده قرن پیش در سوگ امیر سامانی سروده در کلام خویش آورده است. شریعتی گذشته از شعر، از آیات قرآن، جملات نهج‌البلاغه، سخنان نویسندگان و متفکران اروپایی، هندی، چینی و ... به کرات برای انتقال مقاصد خویش استفاده می‌کند مثل این فراز:

 «در هیچ قالبی نتوانستم محصورش کنم که به قول جلال هرجایی جوری بود و همه‌جا یک جور ...»

 در این عبارت هم که نمونه‌ی کاملی از نثر شریعتی محسوب می‌شود، عبارت زیبایی از عین‌القضات همدانی را با مصراعی از حافظ پیوند می‌دهد:

 

«و من که جهان را با چشم‌های شکاک و پرتفکر مترلینگ می‌دیدم از این افیون که ساقی در می‌ام افکند دیدنی تازه یافتم که این کار به درس و کتاب و کلاس میسر نمی‌شود و به گفته‌ی عین‌القضات همدانی این کار را الم باید نه قلم ...»١٠

 

شریعتی بسیار خوش می‌دارد که قاعده‌ای کلی را بیان کند و بعد استثنایی از میان آن بیرون بکشد و به تقدیس آن بپردازد. او همیشه تفاوت‌ها را تحسین می‌کند و از هرچه معمولی و عادی است دلگیر می‌شود

 شریعتی در کویریات در چندین مورد با عین‌القضات «هم‌ذات‌پنداری» می‌کند و حتی این نابغه‌ی ناکام را که در سی و دو سالگی شوکران مرگ نوشید، برادر خویش می‌خواند. بررسی شباهت‌های این دو بزرگ مرد می‌تواند خود مقاله‌ای مستقل باشد و به شناخت بهتر شریعتی رهنمون گردد. آن‌چه به اجمال می‌توان گفت این است که عین‌القضات جان عاشقی بود که حقایق لطیفی از عالم هستی را درک کرده بود، پرده‌هایی را کنار زده بود و جلوه‌هایی را دیده بود که چشمان جاهلان زمانه و شیخان گمراه از تماشای آن ناتوان بود و عاقبت جان خود را بر سر هویدا کردن این اسرار از کف داد و سرٍ دار را سربلند کرد.

 اما رویکرد شریعتی به طنز و شوخ‌طبعی او هم از لابه‌لای کویر جلب توجه می‌کند که شاید در دیگر آثار جدی او مجال ظهور نیافته باشد. شریعتی گه‌گاه از طنز برای تغییر ذائقه و نحوه‌ی بیان استفاده می‌کند، گاهی هم برای تلطیف‌کردن حملات خود به دیدگاه‌های مخالف. چند مثال را مرور می‌کنیم:

 - «مثل این می‌ماند که شما یک موسیقی‌دان بزرگ را که سراسر روحش مملو از هنر است به صفات خوش‌اندام، مهربان، سخاوتمند و «قهرمان شنای قورباغه» معرفی کنید ...»١١

 - «هر دو قرائت را ضبط کرده‌اند به دو اعتبار. توضیحش را از نیمه‌مرحوم معین بخواهید و یا از تمام مرحومان حی و حاضر ...»١٢ (اشاره به سال‌هایی که دکتر معین در حالت کما بود تا جان داد.)

 - «با قیافه‌ای که با همه‌ی بلاهتی که از آن می‌ریخت سخت حکیمانه می‌نمود و هرکس از آن احساس می‌کرد شاغلام چیزهای بسیاری می‌داند که او نمی‌داند و او خود نیز بر این عقیده سخت راسخ بود. می‌کوشید لفظ‌قلم هم حرف بزند تا دیگر نقصی نداشته باشد. تنها کمبودی که احساس می‌کرد همین لهجه‌ی دهاتی‌اش بود که آن را هم به طرز مسخره‌ای جبران کرده بود. حقایق اصولی را از قبیل این‌که: «برای جلوگیری از ازدحام در رفت و آمد مردم بر روی جویی، اگر دو پل بزنند که آیندگان از یک پل و روندگان از پلی دیگر عبور کنند بهتر است از این که یک پل بزنند و آیندگان و روندگان همگی بر آن پل عبور کنند»! با طمطراق و آب‌وتاب بسیار می‌گفت و سخت جدیت می‌کرد تا به همه بفهماند و با لب و چشم و ابرو و اصرار و پشتکار از همه‌ی حضار تصدیق آمیخته با تحسین بگیرد ...»١٣

 

 بزرگ‌نمایی یا اغراق هم یکی دیگر از ویژگی‌های نوشتار شریعتی است اگرچه مبالغه، اغراق و غلو هر کدام با تعریقی که دارند در شعر و ادبیات یک نوع صنعت ادبی محسوب می‌شوند اما شاید از یک دانشمند جامعه‌شناس یا اسلام‌شناس توقع دیگری برود. شریعتی به‌ویژه آن‌جا که مهار کلام را به دست احساس می‌سپارد در دریای اغراق غرق می‌شود. مثلاً در توصیف استاد محبوب خویش ماسینیون می‌نویسد: «دست کوتاه بلندترین اندیشه‌ها به او نمی‌رسد.»

 او بسیار خوش می‌دارد که قاعده‌ای کلی را بیان کند و بعد استثنایی از میان آن بیرون بکشد و به تقدیس آن بپردازد. او همیشه تفاوت‌ها را تحسین می‌کند و از هرچه معمولی و عادی است دلگیر می‌شود:

 «چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می‌زنند بی‌آن‌که چیزی بگویند و چه کم‌اند کسانی که حرف نمی‌زنند اما بسیار می‌گویند ...»

 این نوشتار را با ذکر فرازی زیبا از کویریات دکتر شریعتی که تا حدودی متضمن نکته‌ی اخیر است و نمونه‌ی مناسبی از نثر او به شمار می‌رود به پایان می‌بریم:

 «هرکسی دو نفر است. نمی‌خواهم بگویم خاک و خدا ... یا شیطان و الله که دو عنصر متناقض ساختمان آدمی‌اند ... اما این حرف دیگری است: هر اروپایی دو تن است: یک پاسکال و یک دکارت، در هر مسلمانی یک بوعلی و یک بوسعید زندگی می‌کند زندگی و نه جنگ. در هر من چینی کنفسیوس و لائوتزو با هم در کشمکش‌اند ...مگر نه انسان یک عالم صغیر است؟ پس شرق و غرب را در خویشتن خود داراست و انسان عبارت است از یک تردید، یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است. یک دانته‌ی آواره و بی‌سامان در هیچستان نامعلوم برزخ تا ناگهان بر سر راه ویرژیلی قرار گیرد تا او را به غرب براند و به راه دکارت، کنفسیوس، ارسطو ... یا بئاتریسی و او را به شرق کشاند و ...

 

 اما گاه معجزه‌ای در یک زندگی سرمی‌زند. کسی که از برزخ بلاتکلیفی از پوچی نوسان و یا رنج‌های بی‌ثمر تردید، به غرب خویش افتاده است و در آن‌جا سر و سامانی یافته و کاخی برافراشته و جایگاهی معتبر و رفیع دارد، ناگهان صاعقه‌ای بر سرش فرو می‌کوبد و در یک حریق، یک انقلاب شگفت، یک‌باره افق‌های پیش نظر، دیگر می‌شود و آسمان بالای سر دیگر می‌شود و هوای دم زدن دیگر و نگاه دیگر و دل دیگر و خیال دیگر و ... جهان هستی، و حتی خدا دیگر می‌شود ... و تولدی دیگر و عمری دیگر ...

 

شمس چنین صاعقه‌ای بود بر سر مولوی که در مغرب خویش به مرادی رسیده بود.»١٤

 

نتیجه‌گیری

 در این نوشتار، نخست دلایل برجستگی کویریات در میان آثار دکتر علی شریعتی نشان داده شد و بیان شد که کویریات آیینه‌ی بی‌زنگار روح اوست و لذا دریچه‌های تازه‌ای را برای شناخت بیشتر شخصیت او بر روی خواننده می‌گشاید. در ادامه برخی از ویژگی‌های ادبی کویریات از قبیل تشبیهات متصل و متوالی، فضای رمزآلود، استفاده‌ی فراوان از نام‌ها و نمادها، تضمین اشعار و جملات دیگران، شوخ‌طبعی و تمایل به اغراق با ذکر مثال واکاوی گردید. هم‌چنین اشاره شد که بررسی شباهت‌های شریعتی و عین‌القضات همدانی می‌تواند به شناخت بهتر دنیای درون شریعتی منجر گردد.

منبع : ماهنامه ی - ادبی - اجتماعی و فرهنگی دانشجویان واترلو

 پاورقی‌ها: ١ کویر، صفحه ٢٤٩
٢ بث‌الشکوی: شکوه‌های پراکنده، نام کتابی از عین‌القضات همدانی نیز هست.
٣ کویر، صفحه ٢٤٦
٤ شقشقیه: اشاره به خطبه‌ی سوم نهج‌البلاغه که امام علی (ع) در آن بخشی از ناگفتنی‌های خویش را بیان می‌کند و شقشقیه در اصل چیزی است شبیه بادکنک که به هنگام خشم از دهان شتر بیرون می‌آید.
٥ نفثة‌المصدور: آه انسان مصیبت‌دیده
٦ دلالت: راهنمایی
٧ نامه‌ای به دوست، صفحه ٣١٥
٨ کویر، صفحه ٢٧١
٩ معبودهای من، صفحه ٣٦٢
١٠ معبودهای من، صفحه ٣٦٨
١١ نامه‌ای به دوست، صفحه ٣٠٦
١٢ کویر، صفحه ٢٧٧
١٣ کویر، صفحه ٢٨٨
١٤ معبودهای من، صفحه ٣٦٦

  • علی مزینانی
۲۶
ارديبهشت
۹۳

چند روز پیش خبری در خبرگزاری های رسمی از جمله خبرگزاری مهر منتشر شد که در آن از امضاء تفاهم نامه مشترک همکاری به منظور توسعه طبیعت گردی پایدار و تقویت زیرساخت های کشور درحوزه گردشگری و محیط زیست توسط معصومه ابتکارˈ معاون رییس جمهوری و رییس سازمان حفاظت محیط زیست و ˈ مسعود سلطانی فرˈ معاون رییس جمهوری و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خبر دادند.

پس از امضاء این تفاهم نامه رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران را به لحاظ جاذبه های گردشگری جزو 10 تا 12 کشور اول دنیا دانست و گفت: عرصه کویری جنوب و مرکز کشور مقصد اصلی توریست های اروپایی است.

سلطانی فر در ادامه افزود : امروزه گردشگری به صورت عمومی دنبال نمی شود بلکه گردشگرها تخصصی شده اند و اکنون گردشگر مذهبی ، علمی و حتی شکار داریم که قطعا با توسعه این صنعت زمینه اشتغالزایی در کشور بیش از پیش فراهم می شود.

وی ادامه داد:عرصه طبیعی کشور دربخش کویرهای جنوب و مرکز بسیار مورد توجه اروپایی ها و بخش شمالی مورد توجه کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس است که باید از این ظرفیت به نحو مطلوبی استفاده کنیم.

پس از این اظهار نظر معاون رئیس جمهوری  مجله اینترنتی اسرارنامه یکی از از رسانه های فعال شهرستان سبزوار که به حق باید گفت در حال حاضر مدافع اصلی و معرف واقعی حقوق دیار ادیب پرور سربداران است با انتشار مطلبی با عنوان :جذابیت کویرهای مرکزی ایران برای گردشگران اروپایی / کویر مزینان را دریابید. به جذابیت های خاص گردشگری کویرمزینان پرداخت که ضمن تشکر از دست اندرکاران این رسانه وزین ضمن نقل این مطلب مانیز پیرامون جاذبه های گردشگری مزینان توضیحاتی با بهره مندی از تحقیق علمی جمعی از دانشجویان دانشگاه حکیم سبزواری مبنی بر اکوتریسم کویرمزینان ارائه می نماییم.

و اما اسرارنامه در ادامه مطلب کویرمزینان را دریابید که به همت فرهنگ دوستان پایگاه اینترنتی فرهنگ دانشجو نیز بازنشر شده است چنین می گوید:

کویرها هرچند سرزمین هایی خشک و لم یزرع هستند، اما همواره جذابیت های خاص خود را داشته اند. به ویژه برای ساکنان مناطقی از جهان نظیر اروپا که در گستره هایی وسیع ، سرزمین هایی سر سبز و با آب و هوایی معمولا ابری و بارانی دارد.

کویرها برخلاف نگاه عوامانه رایج که معمولا این سرزمین ها را بی فایده و بی ارزش می داند، در صورت دریافت رسیدگی صحیح و برنامه ریزی دقیق می توانند به یکی از مهمترین جاذبه های گردشگری مناطق کویری تبدیل شوند.

منطقه سبزواربزرگ در غرب خراسان رضوی در مجاورت با کویرهای مرکزی ایران به خوبی از این استعداد برخوردار است که به یکی از مقاصد جذب گردشگران کویر تبدیل شود.

خصوصا وجود کویر معروف و خاطره انگیزی چون کویر مزینان در شهرستان داورزن که مهد پرورش و الهام بخش نوشته های ادبی معلم بزرگ انقلاب دکتر علی شریعتی بوده است، به منزله فرصت ارزشمندی است که در همه سال های گذشته مغفول واقع شده است و متأسفانه در همین مدت بسیاری از مردم روستاهای منطقه به دلیل خشکسالی ، بیکاری و درآمد اندک به سبزوار، تهران ، مشهد و بعضی دیگر از شهرهای کشور مهاجرت کرده اند. حال آنکه اگر گردشگری کویر با کمک پتانسیل های موجود در منطقه به خوبی شکل می گرفت زمینه ایجاد اشتغال و افزایش درآمد مردم محلی فراهم می آمد.

مزینان در طول تاریخ چندین هزارساله اش بارها محل حضور حاکمان ، علما ، سیاحان ، گردشگران ، و به لحاظ موقعیت جغرافیایی محل تاخت و تاز یاغیان و جنگجویان بوده است .

حدودالعالم من المغرب الی المشرق که در در قرن چهارم هجری نگاشته شده یعنی حدود 1100سال پیش از آن به عنوان شهرکی آباد نام می برد و پس از آن در دو قرن بعد  در تاریخ بیهق ابوالفضل زید بیهقی ربع مزینان را یکی از مناطق اصلی بیهق معرفی می کند و در صفحات متعدد از شاعران و نام آوران و صاحبان علم و ادب این دیار تاریخی نام می برد. شاهان قاجاری از جمله ناصرالدین شاه و فتحعلیشاه با حضور در مزینان از برج و بارو و مردان رشیدش به وجد می آیند و کاتبان وزرای آنها همچون صنیع الدوله و میرزا قهرمان و حکیم الممالک دردیوان ناصری این نظر اربابانشان را به ثبت می رسانند که یکی از این نوشته کتاب مطلع الشمس منسوب به ناصرالدین شاه است که در مطلبی طولانی به معرفی مزینان و مردمان و ابنیه های تاریخی آن می پردازد. همچنین تیمور لنگ در کتابی که مربوط به خاطرات اوست از کشته شدن فرزندش در این کویر سخن می گوید و اروپائیانی که به مناسبتهای مختلف چه برای کشیدن سیم تلگراف و تلفن که مزینان در دویست سال پیش شبکه ی تلگراف داشته و یا قبل از آن که چاپارخانه محل ورود و خروج مکاتبات و مراسلات بوده که این نیز خود یکی از نمادهای تاریخی بودن این دیار است یاد می کنند وجود کارونسراهای مأمونی و صفوی و حدیره که می گویند دختر هارون الرشید در آن مدفون است و مساحد و اماکن مذهبی دیگر از دوران دیلمان و سلجوقی و نادری و قنات دوهزار و پانصدساله اش وچندین بنای تاریخی دیگر که ما پیش از این در سلسله نوشتار مزینان ازنگاهی دیگر به آن پرداخته ایم و مردانی چون پدر و پسر شریعتی که اکنون هریک خود تاریخی ساز شده اند همه و همه مدعایی است برای التفاط بیشتر دولت مردان که این کویرتاریخی را به قول اسرارنامه دریابند. 

این کویر تاریخی برپایه تحقیقات بعضی از محققین و صاحب نظران شاهد اولین حضور تمدن پارس ها بوده و اقوام پارت و آریایی پس از گذر از صحرای سیبری برای ورود به صحرای مرکزی وارد کویرمزینان می شوند و با توجه به موقعیت آب و هوایی و ارتفاع آن از سطح دریا و امنیت موجود این مکان را برای سکنی بر می گزینند و براین اساس مزینان به مدنیت می رسد و یکی از شهرهای بزرگ آن زمان نام می گیرد و محل رفت و آمد تجار و بازرگانان می شود گذر راه باستانی ابریشم با تاریخ دو هزار ساله اش یکی دیگر از این جاذبه هایی است که می توان با احیای آن بازهم مزینان را دریافت .

شاهدان کویرمزینان نیز پیش از این بارها با انتشار مطالبی پیرامون بهره مندی از صنعت گردشگری و جذب توریست و همچنین جاذبه های گردشگری مزینان مطالبی را تقدیم داشته است که مخاطبان گرانمایه می توانند در حاشیه همین وب گوشه هایی از این ادعا را مشاهده نمایند.

اکوتوریسم منطقه کویرتاریخی مزینان موضوع تحقیق جمعی از دانشجویان علاقمند دانشگاه حکیم سبزواری یکی دیگر از منابع ما برای توجه به مزینان است که این توجه خود می تواند موجب بهبود وضعیت معیشتی و آبادانی مزینان، داورزن و سبزوار بزرگ باشد و در ادامه چکیده ای از این مقاله را تقدیم می نماییم :

اکوتوریسم، به طور عمده بر منابع و جاذبه هایی استوار است که محیط طبیعی دراختیار گردشگر قرار می دهد که بهره گیری از آن هم به امکانات و شرایط مناسب نیاز دارد و هم مستلزم حفاظت از منابع طبیعی می باشد، این امر از طریق ارزیابی توان و ظرفیت محیط زیست طبیعی برای جذب گردشگران به بررسی و تحلیل SWOT قابل تحقق است. مقاله ی حاضر با تکیه بر پژوهش انجام شده با مدل قابلیت و محدودی تهای عوارض ژئومورفولوژیکی مؤثر براکوتوریسم در کویر مزینان از توابع شهرستان سبزوار پرداخته است . جهت ارزیابی و تحلیل پتانسیل ها و تنگناهای توسعه ی اکوتوریسم در کویر مزینان و به منظور دستیابی به راهبردهای کلی توسعه ی گردشگری در محدوده ی مطالعاتی، با طبقه بندی شده و ضمن SWOT ساختارهای مربوطه، اقدام به استخراج راهبردهای تلفیقی با استفاده از مدل با استفاده از این مدل، نقاط قوت، GIS تهیه ی نقشه ی ژئومورفولوژی کویر مزینان از طریق نرم افزار ضعف، فرص تها و تهدیدها و اولوی تبندی آن ها تعیین گردیده است. مجموع امتیاز وزنی نقاط قوت 1/ 2 به دست آمده در حال یکه مجموع امتیاز وزنی مجموع نقاط ضعف منطقه 83 / منطقه برابر با 65 تعیین گردیده است که نشان دهنده ی بالا بودن تأثیر نقاط قوت منطقه ی کویر مزینان در میان عوامل 2 محاسبه شده است، در صورتی که / داخلی است. هم چنین مجموع امتیاز وزنی فرصت های منطقه 25 1 تعیین شده است . بدین ترتیب بالا بودن امتیازهای مربوط / مجموع امتیاز وزنی تهدیدهای منطقه 07 به فرص تهای گردشگری و نقاط قوت داخلی از جمله وجود جاذبه های اکوتوریستی ممتاز در سطح منطقه و تنوع چشم اندازهای طبیعی و بکر، شرایط مناسب جهت برگزاری تورهای کویرنوردی و شن نوردی با کاروان های شتر و انواع فعالیت های اکوتوریستی نشان دهنده ی شرایط بسیار مطلوب برای توسعه ی گردشگری در کویر مزینان است . در حالی که نبود زیرساخت ها و امکانات لازم و تبلیغات مؤثر و عدم سرمایه گذاری های مناسب و کمی توجه به مناطق کویری به عنوان سرمایه های اکوتوریستی کشور در سطح کلان، از موانع توسعه ی اکوتوریسم پایدار دراین ناحیه شده است.

در این تحقیق علمی یکی دیگر از جاذبه های مورد توجه صنعت گردشگری در مزینان می تواند کویر پرستاره مزینان باشد که پیش از این نیز مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و باور دارند که یکی از مناطق بسیار مناسب برای رصد ستارگان است .

 دانشیاران دانشگاه حکیم سبزواری در باره نقاط قوت گردشگری مزینان چنین نوشته اند :

اگر چه طبیعت سبز، کوه های بلند و سواحل نیلگون زیباست، اما در کویر ، مناظر زیبا و شگفت انگیزی وجود دارد که در هیچ جای دیگر نمی توان مشابه ی آن را دید، بیابا نهای پوشیده از نمک، تپه های طلایی شن های روان و آسمان پر از ستارهة گوشه ای از چشم اندازهای بی نظیر کویر است. از شگفتی های جاذبه های کویری مزینان، انواع تپه های ماسه ای در اشکال متنوع و زیبا چون برخان، سیف، هرم های ماسه ای، تل های نباتی، چین و شکن ماسه ای، پیکان ماسه ای و...هستند که چشم اندازی وهم انگیز و رؤیایی را برای هر ناظری فراهم می سازند.
از نظر این محققین جاذبه های گردشگری در کویر مزینان را می توان به صورت زیر طبقه بندی نمود:

عوامل داخلی موثر در گردشگری کویر مزینان:

1 - مستعد بودن و وجود پتانسیل های متنوع و خالی جهت سرمایه گذاری برای استفاده از منابع طبیعی به عنوان قطب گردشگری منطقه
2 - دسترسی نزدیک و آسان به جاده ی آسفالته ی اصلی تهران  مشهد
3 - شرایط طبیعی مناسب برای استفاده از انرژی خورشیدی و بادی جهت تولید و تأمین انرژی منطقه
4 - نزدیکی به شهر داورزن و امکان استفاده از تسهیلات رفاهی آن
5 - شرایط آب و هوایی مناسب در فصل سرد سال
6 - وجود جاذبه های اکوتوریستی ممتاز در سطح منطقه و تنوع چشم اندازهای طبیعی و بکر بودن آنها

7 - شرایط مناسب جهت برگزاری تورهای کویرنوردی و شن نوردی با کاروان های شتر
8 - پهنه های پوشیده از ماسه و نمک و شوره زارها جهت املاح درمانی و نمک درمانی
9 - شرایط مناسب جهت رؤیت پدیده ی سراب در پهنه های کویری
10 - نبود آلودگی نوری و غباری و آسمان شفاف و تاریکی مطلق، جهت رصد اجرام آسمانی و پدیده های خاص جوی مانند خورشید گرفتگی و بارش های شهاب سنگی
11 - جاذبه های ورزشی و تفریحی متعدد و متنوع در منطقه از جمله اتومبیل رانی و موتورسواری و ورز شهای هوایی
12 - حجم و ارتفاع مناسب هرم های ماس های منطقه و شرایط ایده آل جهت ورزش مهیج اسکی روی شن
13 - شرایط ایده آل جهت برگزاری مسابقات رالی در سطح منطقه
14 - وجود انواع تپه های ماسه ای طلایی در اشکال متنوع چون برخان، برخان عرضی، برخان طولی، برخانW  سیف، هرم های ماسه ای، تل های نباتی،پیکان ماس های، ریپل مارک، تپه های ماس های طولی و موازی

15 - شرایط مناسب جهت طبیعت گردی و سفر

عوامل خارجی موثر در گردشگری کویر مزینان:

1 - امکان اشتغال زایی در زمینه های اقامتی و خدماتی و افزایش درآمد برای جمعیت ساکن منطقه
2 - وجود و عبور جاد هی اصلی تهران  مشهد از شمال منطقه
3 - وجود شرایط مساعد توپوگرافی به منظور احداث سایت ورزش های ویژه مانند کایت سواری، چتربازی، پاراگلایدر سواری و بالن سواری
4 - وجود شرایط مساعد جهت احداث اکو کمپ، اکو پارک و ژئو پارک در منطقه
5 - امکان برگزاری جشنواره ها و نمایشگاه های محلی در منطقه
6 - فرصت مبادلات فرهنگی با خارج از منطقه
7 - ایجاد فرصت های مناسب برای مردم محلی جهت درک و حفاظت از ارزش های طبیعی و استفاده ی بهینه از محیط طبیعی به منظور تفرج
8 - وجود پتانسیل های طبیعی متنوع منطقه جهت انجام فعالیت های اکوتوریستی
9 - فرصت مناسب جهت جلب تورهای آموزشی و گردشگران علمی وجود فرودگاه سبزوار در فاصله ی 75 کیلومتری منطقه

این دانشجویان در ادامه چند رویکرد مناسب برای بهر برداری از جاذبه های کویرمزینان ارائه می نمایند که قابل تأمل است :

رویکرد اول: ارائه ی تعریف شفاف و قابل فهم از جایگاه گردشگری کویر مزینان در برنامه ی کلان توسعه ی منطقه و ارتباط و پیوند آن با طرح های اقتصادی - تجاری بزرگ ، تدوین قوانین برای از بین بردن چالش های احتمالی، شفاف سازی اهداف برای مجریان طرح ، استفاده چند منظوره از تاسیسات زیربنایی و....، تعریف و تدوین مقررات روشن و شفاف در خصوص گردشگری منطقه در سطح کلان ، تدوین قوانین محکم برای حفاظت از آثار تعریف شده ی طبیعی و فرهنگی منطقه به عنوان یک منبع مورد نیاز جامعه با تأثیرات سودآور اقتصادی پایدار.
رویکرد دوم: جهت گیری کلان مدیریتی در ارائه ی برنامه برای آماده سازی بستر نیازهای ساختاری و زیربنایی صنعت گردشگری در منطقه، شناسایی و معرفی جاذبه های گردشگری طبیعی منطقه با کمک گروهای علمی، محیط زیست و منابع طبیعی و... ، مطالعه و پژوهش در ساختارهای جهانی صنعت گردش گری و ارائه ی تأثیرگذاری های مثبت و منفی آن برای مدیریت کلان، ساماندهی و سرمایه گذاری در رسیدن به استانداردهای جهانی در صنعت حمل و نقل در منطقه، سرمایه گذاری دولتی و یا خصوصی برای ساخت هتل و اقامتگاه های مناسب در منطقه.
رویکرد سوم: تعریف ساز و کار خدماتی در منطقه ، ایجاد مناسبات ویژه و نزدیک به استانداردهای جهانی برای سرویس دهی مناسب به گردشگران ایرانی و خارجی، فعال نمودن م ؤسسه های گردشگری در منطقه ، تعریف تسهیلات گمرکی برای گردشگران، آماده سازی زمینه های روانی پذیرش گردشگر ایرانی و خارجی توسط متولیان فرهنگی و مذهبی جامعه.

و در پیایان نیز این محققین در راستای تحقق هر چه سریعتر اهداف توسعه ی اکوتوریسم کویر مزینان پیشنهادات جالبی را ارائه می نمایند:
 - شروع فعالیت های اصولی در زمینه ی گردشگری در مناطق کویری و تدوین برنامه ی جامع اکوتوریسم برای شهرستان و اولویت بندی جاذبه های اکوتوریستی آن؛
 - معرفی جاذبه های اکوتوریستی کویر از جمله شن های روان ، ریگزارها، دق ها، جنگل های تاغ ، نیزار ها ،و
نمک زار ها، باتلاق های کویری از طریق GIS پایگاه داده های مکانی و رسانه های تصویری و نوشتاری
 - تبدیل کویر مزینان با توجه به عوارض ژئومورفولوژی آن از جمله تپه ها و هرم های ماسه ای به پیست اتومبیل رانی و موتور سواری و برگزاری مسابقات رالی در سطح منطقه؛
 - برگزاری تورهای کویرنوردی و شن نوردی با کاروا نهای شتر؛
- احداث جاده های ارتباطی مناسب از داورزن به کویر مزینان جهت جذب و رفاه بیش تر گردشگران؛
 - تأسیس اکوکمپ و سایت های گردشگری طبیعی در نواحی مختلف کویر؛
 - شناساندن تاریخ و فرهنگ مردم کویر با توجه به قدمت طولانی تاریخی و غنای فرهنگی این منطقه به هموطنان در سایر نقاط؛
 - آشنا نمودن مردم محلی با صنعت گردشگری و راه های کسب درآمد و اشتغال زایی براساس این صنعت؛امید است با شناخت توانمندی ها و قابلیت های مختلف اکوتوریستی کویر مزینان و ایجاد زیرساخت های اصلی و زیربنائی و تبلیغات مؤثر و تدوین سیاست های صحیح و برنامه ریزی ه ای اصولی جهت بهره برداری بهینه و بالفعل نمودن توانمندی ها و پتانسیل ها و قابلیت های موجود گامی مؤثر و مثبت جهت توسعه ی گردشگری و توسعه ی پایدار و رفع محرومیت از چهره ی منطقه برداشته شود و در آینده ی نزدیک با توسعه ی اکوتوریسم در کویر مزینان ، شاهد پیشرفت و توسعه ی پایدار این منطقه ی محروم کویری باشیم

اکنون ما مردم کویرمزینان ضمن در خواست از مسئولین پرتلاش فرهنگی و گردشگری برای نگاه وِیژه به مزینان از نمایندگان پرتوان شهرستان می خواهیم که برای معرفی این دیار تاریخی و ارتقاء مزینان به جایگاه اصلی آن که یکی از آنها شهر شدن آن است و بارها مورد عنایت روسای جمهور قرار گرفته و در در وزارت کشور مطرح شده کوشش نمایند چرا که تبدیل این منطقه به شهر و فراوانی تعداد شهرستانها یکی از امیدهای رسیدن سبزوار بزرگ به استانداری است وگرنه آن می شود که پیش از آن شد و استان به غرب و جنوب و مرکز رسید و بس...

  • علی مزینانی
۱۵
ارديبهشت
۹۳

j5nm_مجتمع.jpg

روزگذشته با خوشحالی فراوان خبری از سایت خبری وزین" سبزوار ما "را در شاهدان کویرمزینان بازنشر نمودیم مبنی براینکه با پیگیری نماینده محترم شهرستان سبزوار جناب آقای سبحانی فر مبلغ یک میلیارد ریال برای تکمیل کانون فرهنگی جوین و مجتمع فرهنگی مزینان تخصیص داده شده است و بلافاصله رئیس محترم شورای اسلامی مزینان با مدیر شاهدان کویرمزینان تماس گرفت و با دلخوری فراوان اعلام کرد که ما نیز در این تخصیص سهم بسزایی داریم و پیگیری های ماست که حالا نتیجه داده و این مبلغ برای مجتمع فرهنگی هنری مزینان در نظر گرفته شده ولی هیچ نامی از ما برده نشده است ! و ما هم قول دادیم در کوتاهترین فرصت نسبت به اصلاح خبر و رنج فراوان شورا مطلبی ارائه نماییم .

اما خوشحالی ما زیاد طول نکشید و با مراجعه به صفحه نظر دهی شاهدان کویرمزینان، یکی از همشهریان فرهیخته با نظری انتقادی تمام این شادی رابه کاممان تلخ کرد وی مدعی است هیچ تخصیصی به مزینان نرسیده و در بین راه مستقیم به حساب اداره ارشاد سبزوار واریز شده است بهتر است متن این نظر را خودتان بخوانید: «برادر بزرگوار خبر شما کاملا سوخته است ،لطفا در ارتباط با ادامه اخبار پیگیری نمایید چرا که مبلغ به حساب مجتمع مزینان واریز شد اما چون دیون زیادی نسبت به مهندسین قبل داشت کل پول هزینه شد و هیچ ریالی به مزینان تعلق نگرفت»

پس از دریافت این انتقاد به سراغ آقای نورالله مزینانی رفتیم و ایشان مدعی شد که نظرش کاملا منطقی و درست است و استناد نمود به خبری که پیش از این خود ما در شاهدان کویرمزینان منتشر نموده ایم .

مزینانی اظهار داشت : مبلغ پنجاه میلیون تومان برای ادامه ساخت مجتمع فرهنگی هنری شریعتی مزینان تخصیص یافته ولی اداره ارشاد اسلامی سبزوار که خود یکی از مراکز اصلی مدیریت این پروژه است مبلغ فوق را ضبط کرده و مدعی است که پیمانکاران قبلی از مجتمع طلبکارند و ما این پول را تقدیم آنها نموده ایم.

از صحت و سقم این مطلب ما هیچ اطلاعی نداریم و تنها بسنده می کنیم به همین نظر جناب نورالله مزینانی که خود یکی از افراد دلسوز مزینانی است که برای آبادانی مزینان از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزد اما حالا که پس از سیزده سال نور امید در دل ما سوختگان کویر تابیده است درخواست می نماییم که نماینده محترم شهرستان خودشان بار دیگر آستین همت را بالا بزنند و برای اختصاص بودجه ای در خور توجه همت نمایند چرا که به نظر می رسد این پروژه عظیم فرهنگی با این مبالغ تکمیل نمی شود و باید طرحی دیگر در انداخت و ضمناً مراقب باشند اگر باز توفیقی حاصل شد و میلیاردی دیگر تخصیص گرفتند تا رسیده به مزینان راهش را به اداره ای و سازمانی کج نکند چرا که گویی این مجتمع دوباره باز به همان قصه ی اسافل اعضا و زیبای حجاز شیخ حسین مزینانی دچار شده است...

  • علی مزینانی
۱۷
دی
۹۲

در بخش "اول بررسی چگونگی شهادت معلم شهید انقلاب فرزند شایسته دیار سربداران ابر مردی که به کویر معنا بخشید دکتر علی مزینانی شریعتی" از قول بعضی افراد و جوابیه فرزند برومندش دکتر احسان مزینانی  شریعتی مطالبی را عنوان کردیم که موجب قدر دانی مخاطبان گرانمایه شاهدان کویرگردید و خواستار آن شدند که بیشتر در این باره تحقیق و نوشته شود این بار به سراغ وب سایت خانواده شریعتی رفتیم و مطالب تازه و ارزشمندی با عنوان  هجرت شریعتی از این وبسایت منتشر می نماییم.

 


درباره‌ی هجرت شریعتی

در مورد هجرتِ شریعتی در سال پایانیِ عمرش (1356) به اروپا و مرگِ مشکوکش سؤال‌های فراوانی در جامعه وجود دارد. با ارجاع به چندین سند سعی کرده‌ایم تا حدی این ابهامات را برطرف کنیم.

 

پوران شریعت‌رضوی همسر علی شریعتی در کتاب «طرحی از یک زندگی» مقدمات سفر همسرش را اینچنین شرح می‌دهد:‌

«پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان علی شریعتی و یا علی شریعتی مزینانی طبقه‌بندی شده است. حتی مدارک تحصیلی علی در ایران و فرانسه احکام اداری‌اش در وزارت فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد همه به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی صادر شده است. در حالی که نام خانوادگی علی طبق شناسنامه مزینانی بود و نه شریعتی و یا شریعتی مزینانی. ضمن اینکه پاسپورت قبلی علی نیز به نام مزینانی یعنی نام خانوادگی واقعی علی صادر شده بود. قرار بر این شد که علی به من برای اخذ گذرنامه خودم رضایت‌نامه و برای بچه‌ها وکالت بدهد اما پیش از آن برای گذرنامه خودش اقدام کند تا مشخص شود که موفق به دریافت آن می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم که کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره مذکور مراجعه نکند زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد. در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته وجود یک ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل می‌بایستی ضمانت فرد بازنشسته را به عهده می‌گرفت که طرف موظف به بازگشت به کشورش باشد. بنابراین من چون کارمند شاغل آموزش و پرورش بودم طبق قانون می‌توانستم ضمانت همسرم را بر عهده گیرم. ابتدا از آموزش و پرورش منطقه سیزده تهران تاییدیه گرفتم که شاغل هستم بعد با علی به کلانتری منطقه محل کارم رفتیم خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند. سپس سایر مدارک لازم را تهیه کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف میم مراجعه کردم. با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست‌کننده بایست مدارکش را تسلیم می‌کرد ولی در ان ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص بایست مراجعه کند. چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان را هم همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید. ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که همسرم بیمار است و ناتوان و.... با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان و غیره توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز 26 اردیبهشت یعنی 4 روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.»

 

 


صبح 26 اردیبهشت 1356 شریعتی به همراه دو دوست آقای عبدالله رادنیا و همسرش به فرودگاه مهرآباد رفت.

شریعتی در نامه‌ای که از بروکسل برای پسرش احسان (که آن زمان مقیم آمریکا بوده است) دلایل سفرش به بروکسل را اینچنین توضیح می‌دهد: «من فعلاً به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل؛ یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم». (با مخاطب‌های آشنا)

بعد از اقامتی دو روزه در بلژیک شریعتی عازم انگلستان و شهر ساتامپتون می‌شود و در خانه پسردایی همسرش ساکن می‌شود.

خبر خروج شریعتی کم‌کم در سطح شهر پخش می‌شود و واکنش‌های ساواک آغاز می‌شود. از آغاز ماه خرداد تا بیستم خرداد ساواک هنوز از خروج شریعتی مطمئن نیست. از این تاریخ به بعد خروج او برای ساواک قطعی می‌شود و همسر شریعتی ممنوع‌الخروج می‌شود. اسناد ساواک این سردرگمی را از روزهای پایانی اردیبهشت تا 18-17 خرداد به صراحت نشان می‌دهد. اسناد همچنین نشان می‌دهد که تصور ساواک این است که شریعتی با نام جعلی محمدعلی مزینانی از ایران خارج شده.

 از تاریخ 18-17 نام‌های سارا شریعتی مزینانی، احسان شریعتی مزینانی و پوران (بی‌بی‌فاطمه) شریعت‌رضوی را ممنوع‌الخروج اعلام می‌کند. مشخص است که باز هم نمی‌داند که فرزندان شریعتی همچون پدرشان پیشوند شریعتی را در شناسنامه ندارند و اگر قرار بر ممنوع‌الخروجی است باید با نام مزینانی ممنوع‌الخروج شوند. بر همین اساس است که فرزندان شریعتی (سوسن و سارا) علی‌رغم این حکم در تاریخ 28 خرداد از ایران خارج می‌شوند. حتی معلوم است که مامورین اطلاع ندارند که احسان شریعتی یکسال پیش ایران را ترک کرده و مقیم آمریکا است.

اسناد دیگر چگونگی شهادت فرزند شایسته کویرمزینان را در ادامه مطلب ببینید...

  • علی مزینانی
۱۴
دی
۹۲

سایت خبری و تحلیلی هزارسنگر به مناسبت ایام سالگرد درگذشت دکتر شریعتی، اقدام به نشر متن کتاب "امت و امامت" نوشته دکتر علی مزینانی شریعتی کرده است. متأسفانه این کتاب کمتر مورد استفاده برخی از طرفداران دکتر قرار می گیرد.به همین منظور شاهدان کویرمزینان با بهره مندی از این سایت وزین متن کامل این کتاب ارزشمند را تقدیم می نماید

 

 

متن کتاب "امت و امامت" بخش چهارم


«برتر از همفکری»!

عالیترین و مقدس ترین پیوندها، پیوند هم فکری و هم اعتقادی است. و من تا کنون به این معتقد بودم، یعنی احساس می کردم که نزدیکترین و خویشاوندترین کسان من، به من کسانی هستند که مثل من می اندیشند، و ایمانی هم رنگ من دارند، و در مقایسه با همه پیوندهای دیگر، براستی چنین است.

اما، در کلمه «امت» به «تعصب» رسیدم، یا بیک پیوند انسانی بسیار بلند تر و متعالیتر از پیوند «ما هم فکران»، یعنی خویشاوندی اعتقادی.

افرادی که در یک امت زندگی می کنندتنها و تنها خویشاوند فکری هم نیستند – که پیوندی بسیار عمیق تر و نیرومند تر دارند- پیوند «هم طبقه ها، همکار ها، هم خون ها، هم خاک ها، همرنگ ها» همه بیهوده است، وجود حقیقی عملی ندارد، و هم فکری و هم اعتقادی گرچه عالی تر از آن پیوندهاست، ولی هیچ نیست! بقول سارتر اساساً «وجود» ندارد، چون از «عمل» نگذشته است.

«من چنین می اندیشم»، «من این عقیده را دارم»، «من آدم خوبی هستم»، «من آدم بدی هستم»- و مانند این ها- مفاهیمی ذهنی و پوچ است. و وقتی «وجود»، یعنی واقعیت و معنا می یابند که تحقق عملی بیابند.

بنابر این «من خوبم» و «من بدم» هر دو مساویند، «من مانند تو فکر می کنم»، :«ما همه هم فکر هستیم»، «ما با هم هم فکر نیستیم» همه مساویند، چون هیچکدام نیستند، ما دو انسان مثل هم می اندیشیم و هم فکر و عقیده ایم، اما هنوز انسان بوجود نیامده است، و وقتی بوجود می آید که «بدی» یا «خوبی»، «زشتی» یا «زیبایی»، «خدمت» یا «خیانت»، در عمل جان بگیرد. بنابر این، همفکران، وجودی بالقوه ذهنی دارند و هنوز وجود بالفعل عینی نیافته اند، فقط دو ماهیت فلسفی هستند. و وقتی وجود پیدا می کنند و می توانند مورد قضاوت قرار گیرند که بعمل دست یازند.

می بینیم که تنها داشتن فکر یا ایمان مشترک، بی ارزش است، یعنی در زندگی افراد تاثیری نمی کند، و بوجود انسان هم اثری نمی بخشد. از هنگامی این همدلی، هم ایمانی و همدردی وجود پیدا می کند و در قضاوت می نشیند که با عمل در آمیزد. این است که علمای شیعه دین را «ایمان به دل، اقرار به زبان و عمل به جوارح» معنی کرده اند!

«امت» جامعه ایست از افراد انسانی که همفکر، هم عقیده، هم مذهب و همراهند، نه تنها در اندیشه مشترک اند، که در عمل نیز اشتراک دارند.

افراد یک امت – از هر رنگ و خون و خاک و نژاد- یک گونه می اندیشند و ایمانی همسان دارند و در عین حال، در یک رهبری مشترک اجتماعی، تعهد دارند که بسوی تکامل حرکت کنند، جامعه را به «کمال» ببرند، نه به «سعادت». که پیشتر گفتیم میان دو اصل «به خوش گذراندن» و «به کمال گذشتن»، امت طریق دوم را می گزیند.

رهبری امت (امامت) متعهد نیست که همچون رئیس جمهور امریکا، یا مسئول برنامه «شما و رادیو»، مطابق ذوق و پسند و سلیقه مشتری ها عمل کند، و تعهد ندارد که تنها خوشی و شادی و برخورداری- در حد اعلا- به افراد جامعه اش ببخشد. بلکه می خواهد و متعهد است که در مستقیم ترین راه ها، با بیشترین سرعت و صحیح ترین حرکت، جامعه را بسوی تکامل رهبری کند، حتی اگر این تکامل بقیمت رنج افراد باشد، البته رنجی که اکثریت، آگاهانه پذیرفته اند، نه که بر آن ها تحمیل کرده باشند. بدین ترتیب، «امامت» عبارت می شود از رسالت سنگین رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه باید باشد»، به هر قیمت ممکن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلکه بر اساس ایدئولوژی ثابتی که امام نیز بیشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همین جا است که امامت از دیکتاتوری جدا میشود و رهبری فکری انقلابی با رهبری فردی استبدادی تضاد می یابد.


در ادامه مطلب این اثر جاودانه ی فرزند شایسته کویرمزینان را بخوانید...

  • علی مزینانی
۱۴
دی
۹۲


صبح امروز سیزدهم دی ماه و در اولین روز از ماه ربیع الاول اولین برف زمستانی مزینان را پس از چندین ماه سفید پوش کرد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ پس از اعلام مزینان به عنوان منطقه  کم بارشاز سوی رسانه های رسمی وانعکاس آن در شاهدان کویرمزینان که موجب نگرانی شهروندان نیز شده بود ؛ بار دیگر نزول رحمت الهی براین کویر تاریخی باریدن گرفت و صبح امروز مزینان ها شاهد بارش برف قابل توجهی بودندکه از ساعات اولیه روز شروع به باریدن کرده و همچنان ادامه دارد.

یادش بخیر در دهه های گذشته هرگاه نزول رحمت الهی در مزینان کم می شد مرحوم سید قوچعلی حلیم  نذری می پخت و بین مردم پخش می کرد و با نذر و دعای این سیدبزرگوار ، مردم شاهد بارش برف و باران بودند.


 

عکس : محسن مزینانی (کویرمزینان)


  • علی مزینانی
۱۳
دی
۹۲

سایت خبری و تحلیلی هزارسنگر به مناسبت ایام سالگرد درگذشت دکتر شریعتی، اقدام به نشر متن کتاب "امت و امامت" نوشته دکتر علی مزینانی شریعتی کرده است. متأسفانه این کتاب کمتر مورد استفاده برخی از طرفداران دکتر قرار می گیرد.به همین منظور شاهدان کویرمزینان با بهره مندی از این سایت وزین متن کامل این کتاب ارزشمند را تقدیم می نماید

 

 

متن کتاب "امت و امامت" بخش سوم

سیاست و پولیتیک

این دو بینش بدون اینکه در تاریخ رسماً مظرح شود و حتی متفکران به اختلاف این دو اشاره کنند، نا خود آگاه (شاید)، در اصظلاحات مظرح شده است.

معادل سیاست در زبان یونانی – که اکنون نیز در تمام زبان های اروپائی هم هست، و در همه متون نیز تکرار می شود- پلی تیک POLITIQUS است که از کلمه پلیس POLICE به معنای شهر گرفته شده است. پس حکومتی که کارش پلیتیک است- یعنی اداره شهری به بهترین وضع- وظایفش در کشور ، از نوع وظایف شهرداری است در شهر. دستگاه شهرداری در یک شهر هرگز متعهد نیست که از لحاظ بینش، مردم را اصلاح کند، که نسل جوان خوب تر فکر کند، نسل گذشته بهتر بچه ها را تربیت کند، طرز تفکر مذهبی اشان را عالی کند، بی مذهب یا با مذهبشان کند، و اخلاق را عوض کند و ... این ها در قلمرو مسئولیت سازمان شهرداری و شخص شهردار نیست زیرا شهردار و شهرداری فقط تعهد خوش گذشتن و اداره آزاد و راحت زندگی جمعی مردم شهر و نظام شهر را بر دوش دارد. و رژیم حکومت نیز در محدوده کشور، وظیفه اش همین است، یعنی نگاهداری جامعه و سالن داشتن آن و فراهم آوردن امکان زندگی آسوده برای افراد کشور. «اداره امور مملکت» که این همه یعنی پلیتیک، علتش هم این بود که در یونان هر شهری یک کشور بوده و یک دولت مستقل ویژه خود داشته (Cite-Etat) مثلاً شهر آتن یک کشور بوده و یک حکومت داشته، پس Police (پلیس) کشور- شهر است و ناچار شهرداری و کشورداری، شهردار و مملکتدار با هم مترادف بوده اند. ازین نظر پلیتیک که اداره شهر است و مجموعه مسئولیت های شهرداری، بعد ها به اداره کشور و یا جامعه و مجموعه مسئولیت هایی که در قلمرو کار حکومت و دولت است طلاق شده است.

اما در شرق بجای «پلیتیک» (اداره جامعه یا کشورداری) «سیاست» بکار رفته، که معنایش نگهداری مردم و اداره کشور یا اجتماع نیست، سیاست در معنی لغوی اش تربیت کردن اسب وحشی است بنابر این اصل تغییر و تربیت و تکامل در سیاست مطرح است. چنین حکومتی وظیفه دارد که مردم را از وضع روحی، اخلاقی، فکری و اجتماعی یی که اکنون دارند، به وضع روحی، اخلاقی، فکری و اجتماعی یی که ندارند- و باید داشته باشند- منتقل کند.

پس حکومت در دو نوع فلسفه و مسئولیت دارد: یا باید تعهد رهبری و تربیت مردم را به بهترین شکل و بر اساس یک مکتب تعهد کند که معلم و رهبر مردم است (سیاست). و یا مدیر جامعه است و نگهبان و حافظ آن (پلیتیک) !

در ادامه مطلب این اثر جاودانه ی فرزند شایسته کویرمزینان را بخوانید...


  • علی مزینانی
۲۰
آبان
۹۲

باز نشر بخشهای هشتم تا یازدهم مزینان از نگاهی دیگر پیرامون آداب عزاداری مزینانی ها درمحرم

محرم که فرا می رسد کمتر مزینانیی است که بر روی این کره ی خاکی زندگی کند و برای عزاداری سالار شهیدان به خصوص در روز عاشورا به زادگاه خویش بازنگردد! چه بسا مزینان زاده ای که درکشورهای دیگر مانند آمریکا و انگلیس و آلمان و کانادا زندگی می کنند اما چون محرم می رسد آنها نیز دلشان پرمی کشد و برای برپایی عزای امام حسین (ع) به مزینان سفر می نمایند تا پس از روزها درغربت زیستن، غم فراق را در وطن خویش نجوا نمایند. یکی از این مهاجرین عاشق که در کانادا زندگی می کرد مرحوم خواجوی بود که هر سال به مزینان می آمد و یک دهه ی کامل در تکیه ای *که با وقف منزل پدری خویش ساخته بود عزاداران را اطعام می داد . ولی افسوس که یک ماه پیش دار فانی را وداع گفت و بنا بر وصیتش فرزندانش او را در مزینان به خاک سپردند و امیدوارم  آنها نیز را ه پدر را به نیکی ادامه دهند که درحقیقت چنین خواهد بود.


محرم درمزینان از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است و شاید دربین تمامی روستاهای ایران چنین مراسمی  کم نظیر باشد دلیل آن استقبال بی شمار هموطنانی است که در اطراف مزینان زندگی می کنند و تنها وصف تعزیه خوانی  آن را شنیده اند و هرسال در صبح روز عاشورا خود را به مراسم می رسانند والبته مزینانیها هم درمهمانداری زبانزد هستند و برای عزاداران فرزندفاطمه (س) در هیئت حسینی و ابوالفضلی و تکیه بالا و بعضی در خانه های خود غذا تدارک می بینند  . حضور مزینانی های مقیم درشهرها ویا کشورهای دیگر از جمله ی این کم نظیری مراسم عزاداری محرم مزینان است که در چنین موسمی چه در گرمای سوزان و یا سرمای شدید کویر رنج سفر را به جان می خرند و به زادگاهشان می آیند تا محرم را درک نمایند و حقیقت نیز همین است ما که سالهاست به اقتضای شغلی درتهران زندگی می کنیم امکان ندارد که عاشورا را در این شهر بمانیم و اگر خدای نکرده به هر دلیل چنین اتفاقی بیفتد مانند مأموریت خاصی که در سال  هفتاد ودو برایم رخ داد  و نتوانستم عاشورای آن سال را درمزینان باشم و هنوز پس ازگذشت دو دهه حسرتش بردلم مانده ، از آن پس همیشه درعاشورا هر چند مراسمی است تکراری ولی برایم تازگی خاصی دارد شرکت می کنم. و معترفم که تا وقتی به مزینان نیایم محرم را حس نمی کنم.


MIM_8181.jpg

همراه با نخل چوبی آن سالها و آهنین کنونی به میدان قتلگاه می رسم . میدان قتلگاه از مزینان جدا نیست  و در حقیقت  مکانی برای یک رویداد بزرگ در هر سال است جایی که برای پیر و جوان ، زن و مرد مزینانی و روستاهای همجوار از تقدسی خاص برخوردار است سرزمینی که در عاشورای حسینی (ع) جمعیتی هزاران نفری را شاهد است .


               

میدانی که تا هفت هشت سال پیش  مدور و خاکی بود و مردم بر روی خاکها می نشستند وهنر تعزیه خوانی مرحوم محمد شمشیری درنقش شمر را تماشا می کردند دربیرون از لباس مخالف خوان مهربان وخندان ودر زمین عاشورا به راستی شمر بود وبا آمدن او به میدان، ما که نوجوانان فهمیده ای بودیم ومی دانستیم ؛ این یک مراسم آئینی ویک نمایش است  ازترس پشت سرپدرانمان مخفی می شدیم وبزرگترانمان اورا نفرین می کردند وپس ازاو عبدالله ، پسرش این نقش را برعهده گرفت و به راستی جانشینی خلف برای پدر بود وهمان شمری بود که ما  ازاودرخردسالی ونوجوانی  می ترسیدیم  ودرکنار حبیب حسینعلی که نقش عمرابن سعد را از مندلی خان به ارث برده بود وعاشق تعزیه خوانی واجرای این نقشها بود وهمین امسال در کنار تربت اربابش حسین ابن علی (ع) به دیار باقی شتافت  وبه رفیق قدیمیش عبدالله که دوسه سال پیش اونیز نقش شمر را به پسرش سپرد ه بود پیوست .واکنون این میدان به همت فرزند حاج حسن ناطقی که حربن یزید ریاحی را درمیدان به حضارمعرفی می کرد وبه راستی تعزیه خوانی با سوادبود که یکی از دوستان هنرمند سبزواری اعتراف می کرد :"پس از سالها حضور بر روی سن تاتر آرزودارم که مثل حاج حسن نسخه  حر را بخوانم." وچون حاج حسن نیز میدان را به فرزندانش سپرد و به میهمانی سالار شهیدان رفت آنها نیز اهتمام والایی دربرپایی عزای امام حسین (ع) دارند واین میدان را به شکل استادیومی چند طبقه ساخته اند تا مراسم روز عاشورا هرچه با شکوهتر برگزار شود.


درادامه  مطلب با آداب و رسوم مزینانی ها در محرم بیشتر آشنا شوید...


  • علی مزینانی
۱۲
آذر
۹۱

ناگفته های کتاب «حسین وارث آدم» پس از43 سال در گفت وگوبا دکترسوسن شریعتی


ناگفته های کتاب «حسین وارث آدم» پس از43 سال در گفت وگوی شفقنا با سوسن شریعتی؛ عاشورا چکیده مواجهه تاریخی از آدم تاکنون است، در برابر سه جلوه قدرت

پیش از انقلاب اسلامی ایران در سال 57، سه کتاب با موضوع عاشورا و انقلاب امام حسین (ع) منتشر شد که سه زواریه دید پیش روی خوانندگان قرار می داد. "شهید جاوید" صالحی نجفی آبادی، "حماسه حسینی" (مجموعه آثار شفاهی شهید مطهری) و "حسین وارث آدم" علی شریعتی... هر سه اثر با محوریت امام حسین (ع) نگاهی دیگر به قیام مولا حسین (ع) داشتند. از این میان در کنار "حماسه حسینی" شهید مطهری، "حسین وارث آدم" دکتر شریعتی جایگاهی در مخاطبان دانشگاهی یافت، مضافا اینکه با سه سخنرانی ثار، شهادت و پس از شهادت تکمیل شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛سوسن شریعتی، دختر دکتر علی شریعتی،متولد 1341، روزنامه نگار و پژوهشگری است که فارغ‌التحصیل رشته تاریخ از انستیتوی عالی مطالعات اجتماعی پاریس بوده و رساله دکترایش درباره نقش انتظار در تاریخ معاصر ایران است.، وی در گفت‌و گو با پایگاه خبری شفقنا درباره کتاب «حسین وارث آدم» نوشته دکتر علی شریعتی سخن گفته است. در زیر،متن کامل این گفت و گو را می خوانید.

شفقنا: بسیاری «حسین وارث آدم» را در میان آثار دکتر شریعتی از حیث مفاهیمی که ایشان مطرح می کند، ادبیات آن که یک ادبیات شورانگیز هیجان آفرین است و هم از این جنبه که مجموع 26 کتابی که از دکتر منتشر شده، چه در قالب سخنرانی و چه در قالب دست نوشته، کتاب متفاوتی می دانند. درمحرم سال49 همانطور که خود دکتر در مقدمه آن شرح می دهد که می خواستم روضه ای ... خشمی در این کتاب نسبت به مخاطبین پیام امام حسین (ع) که بیشتر از همه شیعیان هستند وجود دارد؛ این بخشی از کار است. بخش دیگر این کتاب این است که دکتر، منازعه و واقعه کربلا را چکیده و خلاصه تمام درگیری های تاریخ از فرعون تا خود امام حسین (ع) باز با تاکید بر آن تثلیث قارون و بلعم و باعور (زر و زور و تزویر) می داند. اولین پرسش مخاطب امروزی که به کتاب مراجعه می کند این است که چه ضرورتی داشته دکتر این کتاب را بنویسد و این موضوع را مطرح کند؟ ضرورت آن از کجا احساس شد؟ این کتاب و این موضوع چه جایگاهی در پروژه دکتر دارد؟

شریعتی: خیلی خوب است که دارید به حسین وارث آدم توجه نشان می دهید زیرا درباره شریعتی، بیشتر بر کتاب شهادت یا پس از شهادت تکیه می شود و نیز تفسیر او از فلسفه شهادت یا به اصطلاح آن زمانه، استراتژی امام حسینی که بعد خروجی هایی پیدا کرد مثلا تشویق یا ترغیب نوعی رادیکالیسم سیاسی یا نوع مواجهه با قدرت. حسین وارث آدم یکسال قبل از این دو سخنرانی ایراد شده است. حسین وارث آدم مربوط به سال 49 است. مشخصات این کتاب در مقایسه با شهادت و پس از شهادت را باید برشمرد: یکی این که مکتوب است. اکثر سخنرانی های شریعتی درحسینیه ارشاد، شفاهی است (به جز چند مورد استثنایی: نیایش، آری اینچنین بود برادر و...) یادداشت هایی بر روی کاغذی می نویسد و سخنرانی اش را آغاز می کند. حسین وارث آدم نیز جزو آن نادر سخنرانی های مکتوبی است که شریعتی پشت تریبون می خواند و البته گهگاه شرحی را بر آن می افزاید. دومین مشخصه این متن این است که تقریبا حجم پاورقی های آن با متن اصلی برابر است. مقصود اینکه علی رغم نوعی شاعرانگی در متن، کاملاً با رفرانس حرف می زند و به اصلاح با سند و مدرک. (معرفی پرسوناژها، معرفی کتب مرجع و...) سومین مشخصه این متن این است که اول شخص مفرد در آن خیلی فعال است؛ اگرچه این اول شخص مفرد در نوشته های شریعتی همیشه فعال است اما عمدتا در نوشته های کویریات این را می توان دید. اما در کتاب حسین وارث آدم، اصلا شروع آن با «من» است، از تنهایی اجتماعی خود صحبت می کند و از این که 20 سال است صحبت می کند اما تنها و بی تریبون مانده است. چپ برای خود مجله، تئاتر و جنگ ادبی دارد؛ مذهبی سنتی تریبون، منبر، پامنبری و مسجد دارد و...اما او که نه این است و نه آن مانده است معلق. مقصود اینکه با شرح این احساس تنهایی نوشته اش را آغاز می کند و از همان آغاز، متن را وجهی تراژیک می دهد. تاکید چندباره شریعتی بر عاشورای 49 و اینکه «عاشورای 49بود» شکی نیست که ارجاع به تجربه ای شخصی هم هست. شریعتی از این روش در نوشته های دیگر هم استفاده می کند: در هم آمیختن زمان ها یا سمبلیک نشان دادن برخی تاریخ هایی که به زندگی شخصی اش بر می گردد. شده است تاریخ هایی را که برای خود او منشا یک حادثه، یک تجربه یا یک مواجهه بوده طوری در یادداشت وارد کند که گمان رود صحبت از یک اتفاق تاریخی است. در یادداشت های کویری شریعتی از این تمهید بارها استفاده شده. حسین وارث آدم نیز این حالت را دارد مدام می گوید عاشورای 49 بود... امضای  پایان متن «حسین وارث آدم» اسفند 49 است؛ اعدام اعضای سیاهگل  در 26 اسفند اتفاق افتاد. آیا امضای این تاریخ ربطی به این حادثه دارد؟ مبارزه سیاسی شکل چریکی به خود گرفته، دستگیری های وسیعی از پاییز همان سال شروع شده و ...  اینها زمینه های سیاسی آن زمانه است اما در هر حال فکر می کنم فقط اشارت بیرونی و تاریخی نیست، باید ربطی به یک تجربه شخصی نیز داشته باشد.  اما نکته دیگر: جنس سخن در نوشته حسین وارث آدم و سخنرانی «پس از شهادت» است. در سخنرانی« پس از شهادت» حتی آهنگ کلمات نشان می دهد که او دارد لحظات  سنگینی را می گذراند. دوستی که در آن سخنرانی پس از شهادت حضور داشته، می گفت اگر در سالن دماسنج می گذاشتید، دمای سالن از نظر تنش و برافروختگی به 40 درجه می رسید. شریعتی آدمی نیست که به دلیل قایل بودن به ضرورت و اولویت کار فرهنگی و آگاهی بخشی به آن قهرمانی ها بی اعتنا باشد. همین همدلی و احساس همبستگی است که سخنرانی پس از شهادت را تا این حد تکان دهنده، اثر گذار و بسیج کننده ساخته است. در حضور جمع سخن می گوید و شاید بگویند که از جمع و فضای عمومی اثر پذیرفته و کلامش رنگ و روی تند و عاطفی گرفته. یعنی اگر بخواهیم آن شور و تنش را در سخنرانی پس از شهادت، به حساب این فضا و این رابطه با مخاطب تحریک شده پس از اعدام ها بگذاریم  در مورد حسین وارث آدم، صدق نمی کند.

  • علی مزینانی
۱۰
خرداد
۹۱


یک نیمروز در «مزینان»
گزارش سفری کوتاه به زادگاه دکتر علی شریعتی
درست ساعت 5/1 بعدازظهر، در هرم هوای تب­دار حاشیۀ کویر، از «داورزن» سبزوار پیچیدیم به عمق جنوبی جاده و... به طرف کویر. و این «داورزن» که اکنون از بخش به شهر ارتقاء یافته است حدود صد کیلومتر با سبزوار فاصله دارد و در حاشیۀ جادۀ اصلی سبزوار – شاهرود واقع است. و مزینان از روستاهای وابسته به این بخش است با فاصله­ای حدود پنج و شش کیلومتر از آن.
و همین که وارد جادۀ مزینان می­شوی تصویر دکتر علی شریعتی با «لا» ی چشم آشنای او و خوشامدی گرم و مزینانی، بر تابلویی جلب نظر می­کند. در کناره­های جاده، درختچه­های گز، خشک مزاج و گردآلود، سایه­های کم حال بریده بریده­ای ایجاد کرده­اند تا بزها و گوسپندان گرمازدۀ چوپانی، اینجا و آنجا چون لشکری شکست خورده بدن خود را به آن سایه­های کمرنگ بکشانند و از آفتاب مغز جوش کویر در امان مانند.
این جاده تا خود مزینان آسفالت است و عبور و مرور زیاد خودروها در این روز 29 خرداد، نشان می­دهد که مراسم وعده داده شده در این کویر مظلوم مهربان، جدی است. هر ساله کمابیش، پر رنگ و کمرنگ مراسمی به یاد دکتر علی شریعتی از این نگین درخشان کویر مظلوم برپا می­شود و این بار از پس سال­ها تفریط در مورد مصلح و متفکر بزرگ دینی در دورۀ معاصر که نسل نو و هم انقلاب به گونه­ای جدی و شدید وامدار وی و دردهای استخوان سوز صداقت مدار اوست، در این بیابان سوزان و عطشناک کویر مزینان و در کنار دیوارهای گلین و آب گوارای قناتش، آرام و بی­صدا، برگی تازه از منش فرهنگی و عقل­گرایانه ورق می­خورد.
خیلی مشتاقان دکتر علی شریعتی در میان غرور و متانت و استواری خاصی که در چهره­هاشان پیداست آرام و عمیق دردهای کهنۀ سکوت را در روی گشاده و شعف پنهان خود می­پوشند. گویی کویر امروز شادمان است که یاد علی او بار دیگر پاس داشته می­شود.
... و ما وقتی به آستانۀ روستا می­رسیم که مجلس برشکسته است و خیلی ماشین­ها و مردم از مزینان به داورزن می­گریزند، گویی کندوی عسل را با ملکه از پیش می­برند و خیلی زنبوران از پی می­شتابند. اکنون وقت نماز و ناهار فرا رسیده است و در مسجد ده، سفره­ای به وسعت دل­های مهربان مزینانیان و گشادگی کویر پایین دست ده پهن است تا از میهمانان پذیرایی کند... ذهن و ضمیر شعفناک شرکت­کنندگان اگرچه هنوز اندک دغدغه­ای از سلامت ادامۀ جلسه دارد اما همه چیز به آرامی می­گذرد و همه همچون کویر از در متانت و وقار درآمده و موافق و مخالف برادروار در کنار یکدیگر این پاسداشت عمیق را از نظر می­گذرانند.
... و مزینان از پس این آمد و شدها، همچون روزان پیشین و ایام همیشه­اش آرام و پهن در کنارۀ کویر لمیده است؛ روستایی بزرگ و دلگشا با خانه­هایی کوتاه، بالا، اما پهن و گسترده در دل کویر، همچون پیکرۀ انسانی که پهن خوابیده است و آرام و خرسند آسمان را می­نگرد. و وقتی از جادۀ مزینان به روستا می­رسی کویی وسیع و دراز دامن به تو خوشامد می­گوید؛ و یک جوی سیمانی منظم، صاف و کشیده و یکدست آب قنات «ینگه قلعه» را زا خود عبور می­دهد و این آب درست از وسط این کوچۀ پهن می­گذرد و نه تنها کوچه بلکه ده را به دو نیم می­کند و در کنار این آب گوارا درختانی تا انتهای کوچه قد کشیده­اند. مزینان یک نگین سبز است در چنبرۀ کویر و پیشتر تصور دیگری از مزینان داشتی؛ دهی کوچک و خشک اما اکنون با روستایی بزرگ روبرویی که بجز آب ینگه قلعه، قنات پر آب دیگری دارد موسوم به قنات مزینان که مظهر آن در پایین ده است که از همان جا آب به دو نیم می­شود و باغات ده را با دو بازوی ستبر آبیاری می­کند.
از قنات مزینان که می­ گذری می ­رسی به کوچه باغ­های روستا که به مدد همین آب، خندان شده ­اند.
بی­اختیار به یاد کوچه باغ­های دلنواز و رؤیایی نیشابور می­افتی که آندره ژید حسرت دیدن آن را داشته است؛ کوچه باغ­هایی که در آن رندان سینه چاک نیشابور نیم شب آوازهایی سرخ را زمزمه­گر بودند و تو گویی آوازهای سرخ علی، آن رند سینه چاک مزینان را از حلقوم کوچه­ ها به گوش جان می­شنوی.
در دور ترک، یک برج گلین نیمه ویرانه دیده می­ شود و راهنمای خوب و محجوب ما – حسین مزینانی – می ­گوید: این یکی از چهار برج ده است که در جنوب غربی افتاده است.
در کنار مظهر قنات تلی خاک و بناهایی ویرانه از خشت خام دیده می­شود که دوست مزینانی ما می­گوید: این کوره­پز خانه­ای بوده است که در آن سفالینه می­ساخته­اند و اکنون ویران شده است. آنچه دیده می­شود عمری بیش از دورۀ معاصر ندارد... و در آن سوی تر ویرانه­ای دیگر که گویا مسجدی بوده است و همینطور بناهای متروکۀ گلین که در میانۀ کوچه باغ­ها رها شده­اند و کمی آنسوی تر دشتی که ساقه­های سرسبز و شاداب گندم را بخود پذیرفته است و این سرسبزی یکدست، تنها به آن اندازه می­پاید که آب قنات مزینان قد می­دهد.
و در این مزینان آنچه توجه هر تازه­واردی را جلب می­کند کثرت مساجد و تکایاست. در این روستای 550 خانواری، 14 مسجد و حسینیه و تکیه وجود دارد و این به غیر از مساجدی است که ویران شده و بلااستفاده افتاده است؛ و چراغ این 14 مسجد و حسینه همچنان روشن است و فروغ و رونق دارد؛ برخی بسیار جادار و بزرگ و برخی کوچک­تر. اینجاست که میهمانان چند هزاری مزینان در این روز بیست و نهم خرداد، در هرم ظهر کویر در سحن این مساجد و تکایا در زیر پنکه­های سقفی از گرما رهیدند و به استراحت پرداختند و وقتی کمی به فکر فرو می­روی و می­اندیشی، احساس می­کنی که مزینان باید هم 14 مسجد و حسینیه داشته باشد. روستایی مذهبی، صادق، مهربان، عمیق و روشن ضمیر با مردمانی فوق­العاده دوست­داشتنی و عزیز و از همین مسجدهاست که پدر دکتر شریعتی و جد و او اجدادش بالیده­اند و خمیرمایۀ اندیشه و روح مذهبی این خانواده نیز در همین مساجد شکل گرفته است و از مزینان جز این انتشاری نیست.
و در چهرۀ مردمانش دوستی موج می­زند. حسین مزینانی نمونه­ای از آنهاست که وقتی ما را جویا دید، مغازۀ خود را بست تا با موتورش ما را به پایین ده برساند و چه صادقانه تا آخر با ما ماند تا گزارش خود را در صفحۀ ذهن و فیلم دوربین نقش کنیم.
و در چهرۀ جوانان و پیران این بزرگ روستا جز سرخی و شادابی و نشاط و کار و ایمان نمی­توان دید. چهره­های زرد و تکیده و استخوانی و چشمان خمارآلوده­ای که بسیار می­توان در روستاها مشاهده کرد و بر مصیبت بیکارگی و افیون زدگی آنان گریست در این روستا بی­نام­ونشان است و من در یک آن هوس کردم مدتی را در این مزینان زندگی کنم؛ عجب روستایی که دل آدمی را به ساعتی می­رباید، روستایی که ساکنان آن را گویی که بارها و بارها دیده­­ای یا با آنان قرابت و خویشاوندی داری؛ روستایی که در آن اصلاً احساس غربت نمی­کنی. روستایی فهیم و دارا اما ساده و صمیمی.
ظهر را به اصرار یکی از دوستان مزینانی به خانۀ پدرش رفتیم و چه مهربانانه ما را پذیرفت. خانه­های گلین با سقف گنبدی و دیوارهایی به قطر یک متر، ساکت و آرام و تمیز و... مناسب یک اقامت چند ماهه برای مطالعه و تفکر و ما که از هیاهو به مزینان گریخته بودیم در این خانه­های صمیمی که دیوار و درش از جنس روح ماست لحظاتی آرام گرفتیم.
چنین روسایی می­باید چنان روح­های پاک و بلندی را شکل دهد.
سقف­های گنبدی و دیوارهای گلین ضخیم از مشخصه­های غالب خانه­های مزینان است و هنوز خوشبختانه «رویش هندسی آهن، سیمان، سنگ» بر این روستای دلشگای کویری غالب نشده است.
... و این روستا از نام و یاد شریعتی لبریز است و روح کویری او در همه جا حاضر. کتابخانۀ کوچک عمومی ده که در حوزۀ علمیۀ تعطیلِ آن، دایر است، از مجموعۀ کتاب­های دکتر شریعتی مملو است و تقریباً اکثر کتب موجود در آن، از آن دکتر شریعتی است و مگر انتظاری جز این از مزینان می­توان داشت...
هنوز پاسی از غروب مانده بود که با مزینان وداع کردیم اقامت ما در مزینان اگرچه کوتاه، اما سرشار از معرفت و معنا بود و ما از نگین سبز کویر خارج شدیم و همچنان در این آرزو که کی فرصت اقامتی ماهانه و سالانه در مزینان شریعتی دست می­دهد..
نویسنده:
جواد محقق نیشابوری

  • علی مزینانی