اربعین در آینه شعر شاعران مزینانی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

اربعین در آینه شعر شاعران مزینانی

سه شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۲:۰۴ ب.ظ

بارانِ پُر  مهرِ  حرم  را  دوسـت  دارم
الماس ِ چشمان ترم را دوست دارم

وقتی که دفتر نوحه خوانِ ماتم توست
خون گریه ی چشم ِ قلم را دوست دارم

کنج رواق عاشقی ... در زیر باران  
طوفانِ شعر محتشم را دوست دارم

غرقم میانِ موج موجِ روضه هایت
طوفانِ اشک و سیلِ غم را دوست دارم

عمری نمک گیرم کنار سفره ی تو
احسانِ این بیت الکرم را دوست دارم

چون  از  ازل  مثلِ  تمام  خاندانم
این خاندانِ محترم را دوست دارم

هم پایِ جابر....اربعین... پایِ برهنه
تا کربلایت، هر قدم را دوست دارم

جانا  اگر مقصد  تویی تا  پای  جانم
این جاده یِ پر پیچ و خم را دوست دارم

نامت دلیلِ آشکار معجزات است
بر نام تو حتّیٰ قسم را دوست دارم

آقا به گیسویت قسم، از عمقِ جانم
جان  دادنِ زیرِ علم را  دوست  دارم

در بیت آخر یک صِله می خواهم ارباب
گرمایِ آغوشِ حــــــــرم را دوست دارم

🌹شاعر؛ منصوره محمدی مزینان

 

🌴🌴🌴🌴

چهل روز سخت در غم آل عبا گذشت
بر آل بوتراب چه جور و جفا گذشت

شد کشته سید بطحا در آن زمین
در کربلا به زینب کبری چها گذشت

تا اربعین سید و سالار کربلا
دانی چه بر عشیره ی خیرالنسا گذشت

در بارگاه ابن زیاد  و  یزید دون
بر زین العابدین بسی ماجرا گذشت

با آن که بود پر غم و تبدار و ناتوان
بر او چگونه این همه درد و بلا گذشت

زد خیزران چو بر لب آن شمس مشرقین
فریاد وا حسین ز ارض و سما گذشت

تا لب گشود بر سخن آن دخت بوتراب
دُرج جواهر از سر برج حیا گذشت

گفتند که کیست اینکه بیان می کند فصیح
کاه و  نفیر از سر  قوم دغا  گذشت

گفتند که زینب است بود خواهر حسین
کز هر چه داشت بهر رضای خدا گذشت

تا شد اسیر آل زنا خاندان وحی
گوی شرف زقله ی شرم و حیا گذشت

بستند دختران و زنان را به ناقه ها
کان آه و ناله ها ز در کبریا گذشت

هرگز ندیده است کسی این همه ستم
کز آن سپاه دون به زن و بچه ها گذشت

در حیرتم که چرا واژگون نشد
چرخ فلک چگونه ازین ابتلا گذشت

دانی مزین به خاطر این ظلم بی حساب
اشک از دو چشم عمده ی خلق خدا گذشت

🌹شاعر؛ اکبر مزینانی علیشاه

🌴🌴🌴🌴

اربعین است و جهان شور و نوایی دارد
دل  بیچاره ی من  حال و  هوایی  دارد

آروزیی است که هرسال شوم شیدایی
و خدا بهر بشر کرب و بلایی دارد

جابرآن عاشق وشیدا به سر کوی حبیب
با دل غمزده بین، چه ماجرایی دارد

کو نشانی ز تو ای گل به گلستان رسول
اندر این وادی چرا جسم تو جایی دارد

که فکنده چنین جسم تو عریان این جا
رأس تو در چه سرا  قصه سرایی دارد

زینب زارحزین آمده باز سوی حسین
بر قتیل عبرات نوحه سرایی دارد

آمدم یاور زینب که سلامت بکنم
قصه از شام بگویم که نوایی دارد

رفتم از کوی تو ای جان برادر نگو
دشمن آنجا به اسیران چه جفایی دارد

روی نی دیدن رأس تو گل باغ نبی
خواندن آیه ی قرآن چه بهایی دارد

وای آن دم که به دیدم چشم حیران تورا
معجر خاکی دختر چه عزایی دارد

هلهله بر لب بام و زدن سنگ به سر
خیزران بر لب و دندان چه صدایی دارد

آه این خواهر محزون تو ای نور دوعین
با  رقیه  به  خرابه  همنوایی   دارد

کاخ جور دیدم و هم خنده ی آن قوم لعین
دشمن آن جا نه مروت نه حیایی دارد

قصدشان بود که تا نور تو خاموش شود
لیک این زینب تو چه خطبه هایی دارد

یادگار تو علی پرده ی ظلمت بدرید
همچو بابش بنگر شور و نوایی دارد

مانده مبهوت یزید و نگران از ستمش
که هنوز هم حسین چند فدایی دارد

دانم ای پورعلی بعد از این کرب و بلا
کوی عشاق شود وه که صفایی دارد

حَرَمت کعبه ی آمال شهیدان خداست
نینوای تو در این جا چه نمایی  دارد

به خدا می سپرم جسم شریفت،حسین
اربعین در همه سال رنگ خدایی دارد

بده  توفیق  مزینانیِ   عاشق ، اخا
همه دم بهر حرم  ذکر و  ثنایی دارد

🌹تقدیمی؛ علی مزینانی عسکری

🌴🌴🌴🌴

جانم به لب رسید، ولی لب به آه نه
بی یاور و غریب، ولی بی پناه نه

من با حسین عازم دریای غم شدم
تنها شدم چه زود، ولی خسته راه نه

از کودکی عجین شده جانم به مِهر او
همراه او شدم به سفر، با سپاه نه

از من بگیر دار و ندار مرا حسین
بهرِ رضای حضرت حق، بهرِ جاه نه

چشمان زینبت به رهِ رَدِّ پای تو
می رفت هر کجا،وسطِ قتلگاه نه

می رفت یک به یک سرِ یاران به رویِ نی
خاموش و بی کلام، ولی رأس شاه نه

بعد از تو من مدافعِ طفلانِ کوچکت
از ضربه های خصم، ولی جان پناه نه

یک اربعین زِ دوریِ تو بر سرم گذشت
گاهی به خواب زینبت آیی و گاه، نه

🖤السلام علی قلب زینب الصبور🖤

🌹شاعر؛ محبوبه سادات مزینانی

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">