آب مزینان :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آب مزینان» ثبت شده است

۱۹
آذر
۹۴

در حالی که مزینان در مهر و آبان و بین ایستگاه های هواشناسی مقام اول بی بارشی را از آن خود کرد بالاخره این دیار کویری از نعمت باران پاییزی برخوردار شد.

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ هر چند این روزها و شب ها سرمای طاقت فرسایی بیشتر مناق کشور را فرا گرفته اما با رسیدن سامانه ی جدید بارش برف و باران  به شهرهای شرق و جنوب شرقی به خصوص استان های سمنان و خراسان رضوی ،مزینان نیز از لطافت قطرات باران پاییزی بهره مند شد و گل لبخند بر روی لبان کشاورزان مزینانی شکوفا گردید و به پاس این لطف پروردگار سجده شکر گذاشتند.

در سنوات گذشته هربار که مزینان با کم بارشی مواجه می شد حلیم مرحوم حاج میرزا حسن حسینی معروف به قوچعلی کارساز می شد و آن سید بزرگوار در تکیه ی بالا حلیم نذری می پخت و به خاطر دل پاک و نورانیش که فرزند شایسته ی کویر دکتر علی شریعتی نیز از او در آثارش یاد می کند بلافاصله نزول رحمت الهی مزینان را در بر می گرفت و باران به دعای او شروع به باریدن می کرد به خاطر همین همیشه تک بیتی:" حلیم قوچعلی بَروُ(باران) وَبار کِرد..." توسط زن ها و مردان مزینانی خوانده می شد.نباریدن باران در روزهای گذشته بار دیگر یاد این سید جلیل القدر را در خاطر مردم به خصوص قدیمی ها زنده کرد و زمزمه ی حلیم نذری او همه جا شنیده می شد و شاید روح جاودانه ی او از خداوند متعال برای هم وطنانش طلب باران کرد که چنان بارانی در مزینان بارید که تمامی معابر را آب فرا گرفت زمین های عطش زده ی کویر را سیراب کرد.

باران مزینان

باران مزینان


  • علی مزینانی
۱۱
مرداد
۹۳

تعجب نکنید مطلب زیر یک متن عربی نیست بلکه لهجه ی شیرین ما مزینانی هاست لهجه ای که بی شک بر آمده از زبان شیرین فارسی دری است و این اغراق نیست چرا که بعضی از واژه ها و کلمات فراموش شده ی این زبان در گویش ما یافت می شود و چه خوب است که فرهنگستان علوم و زبان فارسی اندک توجهی به این سرزمین کهن و تاریخی داشته باشد و عوض معادل سازی واژه های بیگانه که در عوض چی، چه بگوییم ! بیایند و اصل زبان پارسی را از این سرزمین بیرون بکشند و به فارسی زیانان ارائه نمایند.

البته باز بعضی از مخاطبان گرانمایه که گاهی تنها به دنبال این هستند که ما چه می گوییم و تا تعریفی از زادگاهمان می کنیم بلافاصله حمله ور می شوند و معتقدند ما از خود راضی هستیم و همیشه غرور داریم ! نیایند و بازهم این ادعا را تکرار کنند!  نه مقصودمان تنها مزینان نیست بلکه تمام این سرزمین پهناور است که خراسان نام دارد.

شعر یاد او وِختا سروده ای است که من در دهه ی شصت ساختم و با گروه نمایشی که هنوز بسیاری از همشهریانمان به یاد دارند و از آن به نیکی یاد می کنند در هیئت حسینی و مدارس ابتدایی و راهنمایی مزینان اجرا کردیم و آن زمان برمذاق همگان خوش آمد و این بار تنها برای یاد آوری بخشی از آن تقدیم می شود.


یاد او وختا

اِی رفیق جان یادِ او وِختا بِچَه بی ییم بخیر        غم نَدُشتیم ما دِکُو جییم و چِش دُشتیم بخیر

یا او وِختا که با چند تَه بِچَه تایِر بِدست              صُب تا شَو وَر مینِِ کو یچِِه ها مِگِلُندیم بخیر

یاد او وختا تیشلِر بَزی ما گُل مِکِرد                  تا مُخُست که قُُق رِوَ لُو خَنِِه گِی کِردیم بخیر

یادِ او وِختا دِمین ماهِ مبارک رَمِضو                   شِوا وَر مین بازارُ صَحرا مِگِردییم بخیر

یادِ او وختا که تَپُّو لبیک و هَرَنگ هَرَنگ             ساک ساکُ قَیِم بَزِی در نصفِ شَو دُشتیم بخیر

یاد او وِختا که باچندتَ رفیق وَر پی اَجار            کلِّ صحرا رِ دِ زیر پاها ما مُگذِشتیم بخیر

یاد او وختا مِرَفتیم وَر دلِ دشتِ کویر            دنبالِ قُرسَک بی ییم هِی زِمینار کِندیم بخیر

یاد او وختا که بعد از غُطَّه از او میزینو          اِی بِدَن رِ هِی دِمین خاکا مِغِلتُندیم بخیر

یاد او وختا که دیوارای شاه عباسی ر         با ذغال بس یادگری ها که بنوشتیم بخیر

یاد او وختا که ما از سر نَو غِزِل خانم           هی مُخُسبی یَک نِفِر از روش مِپِرّی ییم بخیر

یادِ او وِختا بِری هِیزِم به پُشتِ گِردِنَه           تا مِزَییم یَک بِغِل رِِسمُو مِبِندِ ی ییم بخیرِ  ...


* ای رفیق جان یادآن وقت ها(زمان ها) که بچه بودیم بخیر / غم نداشتیم ما کجاییم و چی داشتیم بخیر

*یاد آن وقت ها که با چندتا بجّه تایر(لاستیک ) به دست / صبح تا شب در کوچه می چرخاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که تیله بازی ما گل می کرد/ تا می خواست که تیر شود به لب گودال برخوردودر آن می افتادبخیر

*یاد آن وقتها که در میان ما مبارک رمضان / شبها در میان بازار و صحراها می گشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که بازی لبیک وهرنگ هرنگ/ ساک ساک و قایم باشک بازی تا نصف شب داشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که با چندتارفیق در پی جمع کردن اجار(علف آش محلی)/کل صحرا هارا زیرپا می گذاشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که می رفتیم به دل دشت کویر / دنبال قارچ بودیم و هی زمینها را می کندیم بخیر

*یاد آن وقتها که بعد از شنا در آب مزینان/ این بدن را هی در میان خاکها می غلطاندیم بخیر

*یاد آن وقتها که دیوارهای رباط شاه عباسی را / با ذغال بسیار یادگاری ها که نوشتیم بخیر

*یاد آن وقتها که ما از سرِ نو غزال خانم(بازی محلی) هی یکی خم می شد و ما از روی آن می پریدیم بخیر

*یاد آن وقتها که برای جمع کردن هیزم در پشت گردنه / تا یک بغل می زدیم باریسمان می بستیم بخیر
  • علی مزینانی