میرشکاری :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرشکاری» ثبت شده است

۲۷
آذر
۰۱

🖌نویسنده؛ علی مزینانی عسکری

✋️گاهی اوقات از قدیمی ها با حالت افسوس می شنویم :«قدیم یادش بخیر اگر نان نبود ، اگر پول نبود، اگر آب و برق و گاز نبود ؛جایش دل های باصفایی بود که مهربانی را به یکدیگر هدیه می کردند صداقت سرمایه ای بود که آن ها را با دل های ساده و بی آلایش به هم دیگر پیوند می زد ، رفت و آمدهای مهربانانه ، احوال پرسی های بی منت همه و همه موجب می شد که خوش باشند و در فقر و نداری با هم بگویند و بخندند.»

🔹این ها را گفتم تا بهانه ای شود برای متن نامه ای که حدود 5 سال پیش زمانی که هنوز تلگرام پایش را به خانه های مردم باز نکرده بود و سایت های اینترنتی رونق خاصی داشت دوست عزیز و اهل فن جناب آقای «قاسم ملا» که برای زادگاهش بهمن آباد صدها مطلب نوشته و در وبلاگ ها و سایت های مختلف منتشر کرده است و الحق قلمی توانا و فکری خلاق دارد آن را برایم فرستاد و امروز با بررسی مطالب وب سایت شاهدان کویر بار دیگر تجدید خاطره ای شد و آن را تقدیم نگاه های مهربان شما نمایم . نامه ای که زنده یاد سیداسماعیل میرشکاری مزینانی حدود 60سال پیش یعنی سال 1337 شمسی برای اهالی دوست داشتنی بهمن آباد فرستاده و برادر بزرگوارم جناب قاسم ملا طی مطلبی برای ما ارسال کرده اند: «سلام در یکی از کتاب های قدیمی مرحوم پدرم این نامه را یافتم نمی دانم صاحب نامه کیست اگر به رحمت خدا رفته روحش شاد باد و اگر زنده است سالم و سلامت باشندمن با همان سبکی که نوشته بود رونویسی کردم.»

🔆شایان ذکر است که شادروان میرشکاری سال 1352 دارفانی را وداع گفته و معنا و مفهوم میرشکاری به خاطر این بوده که اجداد آن ها در چاپارخانه مزینان (اداره پست قبلی) فعال بوده اند و با پای پیاده نامه ها را به اطراف می رسانده و چون از چالاکی خاصی برخوردار بوده و مانند آهوی تیزپا می دویده اند و در فرهنگ عامه مزینان به آن شکاراطلاق می شود فامیلی این قوم در مزینان میرشکار شده است.

👈متن نامه ی زنده یاد سیداسماعیل میرشکاری مزینانی

« آقایان محترم اهالی بهمن آبادی
محترما"بعرض میرساند برای رفاه حال کلیه بلوک مزینان آسیابی وارد و نهایت درستی و صحت عمل مراجعین آرد و بدون کسری و افت بقرار هر خروار پنج من آرد کندم و پنج من آرد جو برداشته میشود و بدون هیچ گونه تقلب و خیانت بهترین آرد را تحویل می دهیم لذا مستدعی است لطف و مرحمت خودتانرا دریغ نفرمایید تا زحمات و مخارجات حقیر هم ضایع و دماغ سوز نباشم ان شاالله تعالی و این کارخانه هم برقرار بماند بلطف پروردگار کمال تشکر از کلیه آقایان دارم اقل السادات و دعاگو سید اسماعیل میر شکاری 37/9/22 »

🌐درمرام هرکسی را حرمتیست آسیاب هم همیشه نوبتیست

🔹نویسنده / علی جعفری مزینانی
✍️زنده یادان، سید اسماعیل میر شکاری و فرزند برومندش سید رضا میرشکاری که هر دو درجوار رحمت حق آرمیده و درسن و سال کم دارفانی را وداع و ازنعمت و فیض وجود ارزشمندشان اهالی محترم مزینان و روستاهای مجاور محروم گشتند به همراه برادرش سید مهدی میرشکاری از سادات جلیل القدر و جلیل الشأن مزینان بودند که هر سه بزرگوار در عصر خود خدمات سودمندی را به همشهریان ارائه دادند۰
🔹برابر اظهارات پیشینیان در سالهای دور ازسال 1337 و قبل از ورود کارخانه آسیاب توسط شادروان می شکاری اهالی برای آرد کردن گندم دچار زحمت بودند و ناگزیر بودند تا گندم را به داورزن ببرند تا بوسیله آسیاب آبی آرد شود علت اینکه آسیاب آبی در داورزن قرار داشت این بود که آن روستا از آب جاری بیشتری برخوردار آنهم به دلیل داشتن موقعیت اقلیمی واینکه تقریباً دردامنه کوه و منطقه ی کوهستانی واقع بود، باید اضافه نمایم که آسیاب های آبی وقبل از آن بادی به کندی کار می کردند درنتیجه راندمان بالایی نداشتند۰
🔹مرحومان میرشکاری ها با دایر کردن آسیاب در مزینان زحمت طاقت فرسای حمل و نقل گندم جهت آرد شدن را از دوش مردم برداشتند و علاوه بر این در رونق مزینان در زمان خود نقش مهمی را ایفا و موجب باقیات و صالحات این بزرگواران گردید۰
عزیزان میر شکاری ها انسانهایی بودند متدین ،زحمت کش و آراسته به اخلاق خوش و صفات نیکو و ازنظر نیروی بدنی بسیار چابک ،قوی و ورزیده و شغل آسیابی درآن روزگار بدلیل نبود نیروی برق و به تبع آن عدم امکانات لازم تا کارها راحت تر انجام گیرد وابسته و محتاج نیروی بدنی قوی و خاص خود و شغلی بود طاقت فرسا و بسیار پر زحمت
آسیاب در ضلع شمال غربی میدان عاشورای فعلی قرار داشت و جلو آن استخری کوچک و یا حوضی بزرگ که آب موجود در آن جهت خنک کردن موتور آسیاب که دیزیلی بود و فاقد رادیاتور استفاده می شد و بصورت ورود و خروج جریان داشت و وقتی عیب و ایرادی در آسیاب بوجود می آمد سیدمهدی برطرف می کرد و باصطلاح دست به آچار بودند البته با کمک مرحومان سید اسماعیل و سید رضا تانگذارند آسیاب از حرکت و چرخش باز ماند و یا وقفه ای بوجود آید و مردم در فشار قرار گیرند و همیشه مقداری لوازم یدکی ضروری ذخیره داشتند۰
🔹همیشه ی ایام چندین نفر بخصوص جوانان مزینانی در آنجا صبح ها و غالباً بعد از ظهرها اجتماع می کردند و با سنگ های آسیاب که برای توزین گندم و آرد کاربری داشت زور آزمایی می کردند ۰
🔹در آن روزگار واحد اندازه گیری اوزان کیلو نبود و درمقیاس اضعاف وزن و براساس من و خروار و تن سنجیده می شد و سنگها دراندازه های 5 و 10 و 15 و نهایتاً تا 20 من از جنس چدن و گرد و دارای دسته منحنی شکل ساخته شده بودند۰ ( یک من معادل سه کیلو)
آسیاب از صبح درساعات اولیه که هوا نسبتاً سرد بود شروع بکار می کرد و تا نزدیکی های غروب مداوم فعالیت داشت تا پاسخگوی همشهریان مزینانی و مراجعه کنندگان روستاهای مجاور بوده تا زیاد درنوبت قرار نگیرند۰
🔹چنانچه چند دقیقه در مجاورت دواتاق موتورخانه و آرد خانه قرار می گرفتی تمام سر و کله و لباس و کفش سفید و آردی می گشت بطوری که به زحمت شناخته و شناسایی می شدی و صدای ناهنجار و گوش خراش موتور هم مزیدی بود بر علت ها و وقتی دونفر باهم آنهم با صدای بلند صحبت می کردند صدای یکدیگر را به زحمت می شنیدند به طوری که با فریاد با یکدیگر در مکالمه و گفتگو بودند آن هم مختصر و مفید و کوتاه در سال های آخر دهه ی چهل و اوائل دهه ی پنجاه شمسی به دلیل پاسخ به نیاز بیشتر مردم و قرار نگرفتن در نوبت های چند روزه دو آسیاب دیگر یکی در وسط بازار روبروی حمام یا گرمابه عمومی قبلی جنب کوچه تکیه ی میان و دیگری در شمال مزینان به مرور شروع به فعالیت کردند البته با تکنولوژی پیشرفته تر(و بعدها مرحوم علیشاه و زنده یاد حاج علی عباس و تعزیه خوان مزینانی حاج اکبر ملایی و اکنون عبداله فرزند عباس عبداله اقدام به راه اندازی آسیاب کردند )
👈باتشکرفراوان از برادر گرامی جناب آقای علی مزینانی عسکری که باب نوشتن این خاطرات فراموش شده را در رسانه ی شاهدان کویر مزینان گشودند.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

 

#️⃣شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

 

  • علی مزینانی
۲۲
دی
۰۰

 

 

خانواده سیدجلیل القدر میرزاحسن مزینانی که مردم مزینان به خاطر پیک بادپایی آنان و رساندن نامه ها به دست عزیزان شان لقب میرشکار به آن ها داده بودند در اولین روز بهار سال 1341شاهد تولد کودکی بودند که سال ها بعد قرار بود برای دفاع از اسلام جانش را فدا کند و پدر با یاد و نام جد بزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در گوشش اذان و اقامه خواند و نامش را سیدعلی گذاشت.

مرحوم میرزاحسن مدتی همراه با برادرانش در کارخانه(جین) پنبه که در مزینان داشتند مشغول به کار بود و برای ادامه زندگی راهی شهرستان سبزوار شد.

سیدعلی پس از طی کردن دروس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و اخذ دیپلم به کار و فعالیت در سبزوار محل سکونتش پرداخت .

وی به مطالعه به خصوص کتب علمی و مذهبی علاقه زیادی داشت و هیچگاه از نماز اول وقت و عزاداری آل الله غافل نبود.

این جوان متین و مهربان با شروع انقلاب اسلامی در راهپیمایی ها حضوری فعال داشت و با پوشیدن لباس مقدس سربازی از طریق ژاندارمری عازم جبهه های نبرد شد و در کردستان به دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخت تا اینکه  22 دی ماه 1362 در سقز، ارتفاعات کرونه ایرانخواه و در درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهرستان سبزوار قطعه اصلی ردیف3 شماره 11 به خاک سپرده شد.

 

🖌سفارش شهید سیدعلی مزینانی میرشکاری:

 بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر خمینى بت شکن، من راهم را شناختم و با آگاهى در آن گام برداشتم. این همان راه حسین (ع) سرور شهیدان است. این نهضت باید تداوم پیدا کند و امیدوارم شما دنباله این نهضت را تداوم بخشید. پدر و مادر مهربان، حلالیت مى طلبم، امیدوارم که مرا ببخشید. از خداوند منان آرزوى پیروزى اسلام و صبر براى شما را خواستارم. و هرگز از اینکه من شهید شده ام نگران نباشید و اشک مریزید، که مبادا دشمن خوشحال شود. و آرزو دارم که همیشه از خداوند متعال بخواهید که رزمندگان ما را در تمام جبهه های حق علیه باطل موفق و پیروز گرداند، و همچنین این قربانى و خون ناقابلى را که در راهش فدا کرده اید مورد قبول و مرحمت قرار دهد. به امید پیروزى مستضعفین برمستکبرین، و افراشته شدن پرچم اسلام در اقصا نقاط دنیا.
والسلام على من التبع الهدى
سید على بنده خدا


براى حفظ آئین محمد ، جان مى بازم من
براى محو کفار ستمگر، سنگرم را حفظ مى دارم من
و اما سنگرم ایران، دلم را لبریز از شوق خدا بینم
به سنگر یک قلم سازم، قلم را یار خویش سازم
به زیر لب کنم زمزم ، قلم من را دهد یارى
به یاد یاوران قرآن می نویسم من
ولیکن این نوشتن هیچ اثر بر جا نمى گذارد
چرا که این نوشتن جز دوات و رنگ نمى باشد
مگر رنگ برایم چیست ؟
همان رنگى که رنگش درخشان لاله ها خون است
همان رنگى که نظاره مى کند روشن
همان رنگى که زنده میکند قرآن
همان رنگى که لبریز مى کند ایمان
همان رنگى که جسم را مى کند گلگون
همان پرورده مادر که پر پر میشود اکنون
که این شیران روز و شب زنده داران هست آن لیک
جوانان چنین مستور با شوق خدا مى روند به قربانگاه
که در وقت خداحافظی ، به مادرها مى گویند اى مادران
شما قربانى خویش را به درگاه خدا تقدیم میدارید ؟
جواب مادران دیگر این چنین باشد
خدایا! کن قبول این نوجوان من
که اینست حاصل عمرم
هر آنچه در جهان تنها، مهمانم من
و اما رو به درگاه تو بیارم
نداى مادرم این است
زمین و آسمان باشد گواه امروز
که این رعنا جوانان مى شوند پیروز
به صد رحمت بود بر مادران این چنین امروز
خداوندا! دوباره کربلا آزاد گردیده
هزاران نوجوان در خون خویش غلطان گردیده
خداوندا! دهیم جان را پى احقاق دین حق
خداوندا! سلامت دار خمینى این امام حق

 

والدین شهید سیدعلی مزینانی میرشکاری
 

 به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی