این یک داستان نیست /وقتی امام رضا(ع) جواب یک مزینانی را می دهد :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شرایط بدی  بود ، زندگی همه جوره در تنگنا قرارم داده بود، فشارهای روحی و روانی زیادی بر من  وارد می شد و جسمم را نیز  روز به روز ضعیفتر می ساخت ، اوضاع جسمی خوبی نداشتم ،دل دردها  امانم را بریده بود ،کارم کم کم به جایی رسید که بیشتر چیزها را نمی توانستم بخورم ، یا در جا می خوابیدم یا آن چنان سرگیجه می گرفتم که بدون کمک دیگران نمی توانستم روی پاهایم بایستم .گاهی این قدر اسید معده ام زیاد می شد که بیهوش  می شدم  و کارم به بیمارستان می کشید و حتی چند بار تشخیص سرطان دادند.  روزها به همین منوال می گذشت و درمان ها اثری نداشت و طبق همیشه  تابستان شد و مسافرت و شهرستان و از آن جا قصد زیارت مشهد مقدس ،یادم نمی رود حال خوشی نداشتم وارد حرم شدم همسرم گفت :می توانی ؟ گفتم:  هر طور شده  می روم دستم را به دیوار حرم گرفتم ، نا گهان خودم را روبروی ضریح دیدم! خلوت بود ،دستی بر ضریح مبارک کشیدم،قصد نماز کردم ،هنگامه نماز دوباره حالم بد شد سرم گیج می رفت ،به زور دو رکعتی خواندم و نشستم،دستم را زیر فرش بردم  و کشیدم به سرم ،با خودم گفتم :ای بابا من همه مشکلاتم در داخل شکمم است ،باز خواستم دستی به شکمم بکشم با خودم گفتم : گدا هم عاقل خوب است حالا همون هم خوب شود بس است ،خیلی جوان بودم از آقا امام رصا(ع) خجالت می کشیدم درخواست زیادی بکنم ،ازحرم بیرون آمدم و به شهرستان برگشتیم. اثری از درد نبود،چند روزی گذشت. گفتم شاید دورم شلوغ است حس خوبی دارم ، به تهران آمدیم و روز ها گذشت به همسرم گفتم :حقیقت من خوب شدم شفا گرفتم ،گفت : من متوجه حالت بودم و فهمیدم .

من مخلصانه آقا را صدا زدم و ایشان هم جوابم رادادند و چندین سال است دیگر آن حال و روز بد را ندارم ... کس در این درگه نیاید باز گردد ناامید /گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست.     (م.مزینانی)

✅ضمن آرزوی سلامتی و طول عمر برای این بانوی مزینانی و بر آورده شدن حاجات تمامی حاجت مندان، نام فرستنده این مطلب بنا به درخواست در شاهدان کویرمحفوظ است.

به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی

شاهدان کویر

مزینان

مزینانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">