این یک داستان نیست /وقتی امام رضا(ع) جواب یک مزینانی را می دهد
شرایط بدی بود ، زندگی همه جوره در تنگنا قرارم داده بود، فشارهای روحی و روانی زیادی بر من وارد می شد و جسمم را نیز روز به روز ضعیفتر می ساخت ، اوضاع جسمی خوبی نداشتم ،دل دردها امانم را بریده بود ،کارم کم کم به جایی رسید که بیشتر چیزها را نمی توانستم بخورم ، یا در جا می خوابیدم یا آن چنان سرگیجه می گرفتم که بدون کمک دیگران نمی توانستم روی پاهایم بایستم .گاهی این قدر اسید معده ام زیاد می شد که بیهوش می شدم و کارم به بیمارستان می کشید و حتی چند بار تشخیص سرطان دادند. روزها به همین منوال می گذشت و درمان ها اثری نداشت و طبق همیشه تابستان شد و مسافرت و شهرستان و از آن جا قصد زیارت مشهد مقدس ،یادم نمی رود حال خوشی نداشتم وارد حرم شدم همسرم گفت :می توانی ؟ گفتم: هر طور شده می روم دستم را به دیوار حرم گرفتم ، نا گهان خودم را روبروی ضریح دیدم! خلوت بود ،دستی بر ضریح مبارک کشیدم،قصد نماز کردم ،هنگامه نماز دوباره حالم بد شد سرم گیج می رفت ،به زور دو رکعتی خواندم و نشستم،دستم را زیر فرش بردم و کشیدم به سرم ،با خودم گفتم :ای بابا من همه مشکلاتم در داخل شکمم است ،باز خواستم دستی به شکمم بکشم با خودم گفتم : گدا هم عاقل خوب است حالا همون هم خوب شود بس است ،خیلی جوان بودم از آقا امام رصا(ع) خجالت می کشیدم درخواست زیادی بکنم ،ازحرم بیرون آمدم و به شهرستان برگشتیم. اثری از درد نبود،چند روزی گذشت. گفتم شاید دورم شلوغ است حس خوبی دارم ، به تهران آمدیم و روز ها گذشت به همسرم گفتم :حقیقت من خوب شدم شفا گرفتم ،گفت : من متوجه حالت بودم و فهمیدم .
من مخلصانه آقا را صدا زدم و ایشان هم جوابم رادادند و چندین سال است دیگر آن حال و روز بد را ندارم ... کس در این درگه نیاید باز گردد ناامید /گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست. (م.مزینانی)
✅ضمن آرزوی سلامتی و طول عمر برای این بانوی مزینانی و بر آورده شدن حاجات تمامی حاجت مندان، نام فرستنده این مطلب بنا به درخواست در شاهدان کویرمحفوظ است.
به جمع شاهدان کویردر تلگرام بپیوندید: https://telegram.me/shahedanemazinan