خاطره نوشت حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلی تاج مزینانی(مهدوی)...قسمت هفتم :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

🖌شرکت در مراسم استقبال(37)
صولت رژیم شکسته شده بود حکومت نظامی و دولت نظامی کاری از پیش نبرده و زندانی ها آزاد شده بودند و شاه فرار کرده و بی شین و خانه نشین شده بود حکومت بختیار با تعیین دولت امام مواجه بود. سناتور رئیس شورای سلطنتی تقاضای ملاقات با امام را در نوفل لوشاتوی فرانسه کرده بود که امام ملاقات با او را موکول به استعفایش نمود و او هم بعد از استعفاء به دیدار امام رفت.
 پس از مدتی که به علت قضیه محرم و تحت تعقیب قرار گرفتن به قم رفته بودم مجددا به مزینان برگشتم و در تظاهرات مزینان داورزن و سبزوار همراه مردم شرکت و در روستاهای مجاور سخنرانی می کردم در رفتن مردم برای شرکت در تظاهرات سبزوار سه نفر مسلح به کلت بودند که یک نفر از آنها مرحوم ابوی بودند حالا ایام نوید پیروزی و بوی رسیدن انقلاب را می داد خورشید انقلاب که در محاق برای جهان تلألو داشت باید دوباره به ایران نیز تابیده و ابرهای تیره کنار می رفت اگر چه به تاخیر می افتاد و مردم شعار می دادند:« وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد ...خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه توست...» تا اینکه قطعی شد روز 12 بهمن امام خمینی می آید ما که مثل اکثر قریب به اتفاق مردم ایران ملجاء و مرجع و مقلَّدمان خمینی بود انتظار دیدن او را داشتیم تا از نزدیک سکان دار انقلاب گردد لذا برای دیدن او سر از پا نشناخته و خطرات را پذیرا بودیم و شبانه از مزینان راهی تهران شدم به همراه دو نفر دیگر ( حاج حسن اسلامی فرزند حاج شکرالله و حاج محمد علی باقری ) و قبل از اذان صبح به تهران رسیدیم به خانه عمویم رفتم که آنها برای استقبال از امام به بهشت زهرا(س) رفته بودم نماز صبحم را خواندم و مسیر خیابان صفا تا جلو دانشگاه را پیاده طی کردم و به علت تراکم جمعیت متوقف شدم تا امام برسد و جمال نورانی او را تماشا کنم که موفق نشدم لذا مسیر از دانشگاه تا بهشت زهرا را اکثرا پیاده رفتم وقتی رسیدم به جلو در بهشت زهرا که الان ایستگاه مترو است وسط سخنرانی امام بود که راه جلو رفتن نبود در نتیجه تصمیم گرفتم همانجا سخنان قائد اعظم روح الله را استماع کنم و بعد بدون دیدن مرادم به خانه اقوام برگشتم و روز بعد در مدرسه علوی و رفاه توفیق زیارت وی را پیدا کردم.

🖌زیارت مجدد امام (38)
بعد از زیارت امام در مدرسه علوی به قم برگشتم ولی دلم نزد امام بود و خوشحال از توفیق دست داده و تشنه زیارت مجدد که اعلام کردند قرار است چند اتوبوس طلبه ها را به دیدن امام ببرد لذا با آنها راهی تهران شدم. حکومت بر اوضاع مسلط نبود تعدادی از مردم در سراسر ایران شهید شده  بودند دو دولت بود دولت بختیار بی اختیار و دولت مهندس مهدی بازرگان . در اتوبوس شعار می داند :«بختیار بختیار نوکر بی اختیار ...بختیار شیره کش توهم برو مراکش» و او می گفت من مرغ طوفانم . اعتصابها سراسر ایران را گرفته بود راهپیمایی عظیمی در تایید دولت بازرگان انجام شد .روز 21 بهمن در تهران بودم و تا پاسی از شب در خیابانها بودیم که بحمدالله انقلاب به پیروزی رسید و امروز که این خاطرات نوشته می شود ماه آذر و در آستانه چهل و دومین جشن پیروزی آن هستیم ان شاء الله تا ظهور مهدی موعود (عج) ادامه داشته باشد
من الله التوفیق و علیه التکلان
🔷تاج مزینانی دو دقیقه مانده به دوم آذر 99

🔷استارت

سال 1361 بود که در نیروی هوایی آبدانان ایلام خدمت می کردم با استوار غلامی و استوار ملکی قرار شد کمک های مردمی پایگاه هوایی را مستقیما برای رزمندگان به خط مقدم ببریم برای اینکار وانت استیشن آبی رنگی را اختصاص دادند و از راه کوه های آبدانان به دهلران رفتیم شب را در سپاه دهلران خوابیدیم.

 به علت حمله پیروزمندانه رزمندگان و پیشروی در خاک عراق پیشنهاد شد می توانید از خطوط مقدم بازدید کنید با همان ماشین رنگی غیر استتاری خودمان و به همراه مسئول آموزش سپاه دهلران عازم خط مقدم جبهه شدیم یعنی در جلو ماشین چهار نفر بودیم به علت نزدیکی به خطوط مقدم با آخرین سرعت مسیر را ادامه داده تا به خط اول حمله شب گذشته رسیدیم دنیای مین کاشته شده در بیابان که معبری باریک باز شده بود و دو طرف جاده مین های ضد نفر ضد تانک و سنگرهای خالی پر از امکانات بعثیان. بعد از گذر از میله های خطوط مرزی بین ایران و عراق 8 کیلومتر در خاک عراق رفتیم تا به سنگرهای اصلی رسیدیم ناگفته نماند به علت روشن نشدن ماشین ما و استارت نخوردن باید در جایی سرازیری و بلند پارک می کردیم نگو که با قوسی بودن خطوط مقدم ماشین در تیررس مستقیم بعثی ها قرار گرفته و با گراهای متوالی آن را مورد هدف قرار می دادند لذا در برگشت با اینکه تمام اطراف آن گلوله بود باید با هل دادن نجات می دادیم.

لباسهایم را جلو ماشین گذاشته با دو نفر دیگر اقدام به هل دادن کردیم و با سوار شدن در عقب وانت در حال حرکت از شیشه به داخل آمدیم تعجب ما اینجا بود که در بین راه قبل موسیان متوجه استارتی در وسط جاده شدیم که استوار ملکی که راننده بود گفت بر می داریم شاید صاحبش پیدا شود بعد از رسیدن به موسیان و بازدید ماشین خودمان متوجه شدیم سرعت ماشین ما آنقدر بالا بوده که استارت آن کنده شده است.

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">