شریعتی شناسی8 :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

شریعتی شناسی8

پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۴ ق.ظ
شریعتی و تصوف / الیزابت سریه

شریعتی و تصوف / الیزابت سریهمتنی که در پیش روی شماست ترجمه بخشی از فصل «تصوف و تصوف ستیزان معاصر» از کتاب صوفیان و صوفی ستیزان Sufis and Anti - Sufis است که توسط خانم الیزابت سریه Elizabeth Sirriyeh نوشته شده و انتشارات Curzon آنرا در سال 1999 منتشر کرده است. آقای منصور معتمدی این متن را ترجمه کرده و پیش از این در تاریخ 31/3/80 در روزنامه ایران منتشر شده است.

 

علی شریعتی در مشهد، و در محضر پدری که با پایبندی به تجدد به تفسیر دین می پرداخت پرورش یافت. وی سی سال از ابوالاعلی مودودی کوچکتر بود و در مقایسه با این احیاگر سنی اهل پاکستان روابط کمتری با طریقه های صوفیان داشت. بار خاطر پدرش، بازگرداندن جوانان تحصیلکرده امروزی به ایمان و رهایی آنان از ایدئولوژی های غربی بی ارتباط با نیازهای جهان سوم بود و در عین حال، می خواست راه حل های اسلامی یی ارایه کند که برای مشکلات زندگی در جهان جدید مناسب تر از دین غامض گرای [برخی از] روحانیان باشد و علی در این راه یار شاطر پدر شد. به نظر او، تصوف رکن این غموض گرایی و مظهر کناره گیری از درگیری فعال و ضروری برای برقراری نظام اسلامی بوده است. در سیاهه اسامی کسانی که شریعتی آنان را به عنوان طلایه داران اصلاحات انقلابی اسلامی در طول دو قرن گذشته تحسین می کرد نام عده یی از بارزترین مصلحان تصوف و بازاندیشان در نقش اجتماعی آن به چشم می خورد. وی از عبدالقادر الجزایری، سیداحمدخان، سیدجمال الدین، عبده، سلفیه، حسن البنا و اقبال به خوبی یاد می کند.(1) با این همه، از آنجا که شیعه است ابن عبدالوهاب را در زمره این قهرمانان پرآوازه اصلاح قرار نمی دهد بلکه وهابیان را همتراز بابیان و بهاییان که مرتکب ایجاد بدعت در اسلام شده اند ذکر می کند. لذا، با وجود موضع صوفی ستیزانه یی که وهابیان داشتند شریعتی در کنار مصلحان مذکور جایی برای آنان قایل نمی شود.

از میان اصلاحگرایانی که شریعتی زبان به ستایش از آنان می گشاید سیدجمال و اقبال از جایگاه ممتازی برخوردارند و گویا قویترین تأثیر را براو گذاشته اند. او از جمال الدین به علت اینکه از استغراق در «کشف و کرامات عرفانی و مقامات زهد و ریاضت و تحقیقات عمیق و موشکافی های دقیق در کلام و اصول و فقه و ادب و حکمت» (2) تن زده است با احترام سخن می گوید. به اقبال هم به دیده تصویب می نگرد چون از جامعه کنار نکشید و در تحصیلاتش که تا اخذ مدرک دکتری فلسفه پیش رفت خود را در زیر انبوه مطالعات فلسفی و عرفانی و وقتگذرانی با سقراط و ارسطو و افلاطون و ابن سینا و ملاصدرا و جلال الدین مولوی مخفی نکرد.

وی بر همین مردم مبعوث است، فلسفه «خودی» او یک تئوری فلسفی تخصصی نیست، یک روح انقلابی است که باید در کالبد جامعه بدمد. (3)

شریعتی جایگاهی بس والا برای این فیلسوف شاعر قائل است و او را الگویی بزرگ می بیند و چنان می نماید که احساسات مشترکی با او داشته است. شریعتی نیز از سال 1338 تا 1342 / 1960 تا 1964 برای اخذ دکتری در اروپا، در دانشگاه پاریس تحصیل کرده بود. وی در این دانشگاه رساله دکتریش را که تصحیح و ترجمه فضائل البلخ، که یک متن فارسی قدیمی است، ارایه کرد، اما می توان گفت که مطالعات شخصیش در جامعه شناسی تأثیر ژرف تری بر او نهادند و نزد عموم مردم هم معروفترند. در فرانسه هم به محض ورودش در سال 1338 / 1960 با تأسیس «نهضت آزادی ایران در خارج» و کمک به انتشار نشریه ایران آزاد که مخاطبانش ایرانیان اروپا بودند، به فعالیت سیاسی در مبارزه با شاه پرداخت. لذا جای شگفتی ندارد که می بینیم همین که به ایران برمی گردد دستگیر و شش ماه در مرز ورودی بازداشت می شود. پس از آزادی تنها کاری که توانست پیدا کند تدریس در دبیرستان بود ولی بعداً به مدت کوتاهی در برنامه های درسی شبانه دانشگاه مشهد هم به تدریس پرداخت. اما از سال 1347 / اواخر دهه 1960 که از او برای ایراد سخنرانی در مؤسسه حسینیه ارشاد تهران دعوت به عمل آمد صیت شهرتش فراگیر شد و سخنوری پرشورش خیل عظیم جمعیت را به آنجا می کشید.(4) حسسینیه ارشاد با حسینیه های رایج در میان شیعیان که درآنها با ذکر مصیبت شهادت امام حسین [ع] در کربلا به سال 61 ق. / 680 م. احساسات حضار را برمی انگیزند تفاوت بسیار زیادی داشت. غرض از تأسیس حسینیه ارشاد، بیشتر انجام کارهای آموزشی و پژوهشی برای تبلیغ نوعی تشیع تجددخواه بود. شریعتی شمع محفل و ماه مجلس حسینیه ارشاد شد و آماج دشمنی شاه که بر استبداد و فساد رژیم او بطور غیرمستقیم می تاخت و هدف خصومت متدینان محافظه کار گردید. بسیاری از آثار منتشر شده اش حاصل سخنانی است که در حسینیه ایراد کرده و در جملاتی که بر مسلک [برخی از ] روحانیان می کند تصوف را هم به عنوان بخشی از آن مسلک محکوم می دارد. سرانجام، خودشاه در سال 1351 / 1972 فرمان تعطیلی حسینیه را صادر کرد و مجدداً شریعتی به حبس افتاد. پس از رهایی از زندان به امید آنکه بتواند در یکی از دانشگاههای الجزایر به تدریس پبردازد راهی انگلیس شد، ولی در ساوت همپتون (5) به علت عارضه حمله قلبی در 29 خرداد 1356/19 ژوئن 1977 درگذشت، هر چند، هوادارانش مدتها احتمال می دادند که ساواک، سازمان امنیت شاه، در مرگ او دست داشته است.

آنجا که شریعتی با نفی و انکار از تصوف سخن می گفت و کراراً هم این کار را می کرد، محسنات عرفان را یکسره نادیده نمی گرفت بلکه تصوفی را رد می کرد که در کنار و همراه مذهب روحانیان مرتجع رشد کرده و «مذهب منحط و خواب آور» بود و این مذهب را مخالف «مذهب بیدار کننده مترقی» می دید. (6) او در عین حال که اقرار می کرد که جوامع پیشرفته صنعتی برای غلبه بر محیط مادی زده خود به معنویت و عرفان نیازمندند معتقد بود که [عرفان آن چنان برای] جهان سوم و جوامع اسلامی حداقل اهمیت را دارد و دلسپردگی افراطی به چنین اشتغالاتی ممکن است که بهترین اذهان را از اینکه فعالانه در مسائل اجتماع درگیر شوند منحرف سازد. این را که غالب جوامع، در طول تاریخ یا دنیا زده یا زهد زده شده اند فاجعه تاریخ می دانست و بر آن بود که انسان همیشه به توازن میان این دو نیاز داشته است. انسانها باید قادر باشند که فعالیت مسؤولانه در دنیا را با بعد معنوی وجود خویش برآمیزند تا به شأن بالقوه و حقیقی خود که مقام خلیفة اللهی است فعلیت بخشند. (7) صوفیان که از ایفای وظیفه اول یعنی انجام اعمال مسؤولانه در دنیا بازمانده و زندگی سراسر عزلت گزینانه یی در پیش گرفته اند در راه خطا گام زده اند.

شریعنی در مورد هر صوفیی موضعی جداگانه داشت. آنان را که در سنت اصلاحگری جدید دستی دارند مثل مجاهد الجزایری، عبدالقادر، تحسین می کند چرا که اینان به هر دوبعد مادی و معنوی در زندگی توأماً توجه می کنند. از شخصیتهای متقدمتر دیگری نظیر مولانا جلال الدین (1273/672)یا ملاصدرا (1050ق1641/) نیز گاهی با احترام نام می برد و آرایشان را باارزش می خواند. ازاین رو، در تفسیر آیه72 از سوره احزاب با مولانا جلال الدین هم رأی است. در این آیه از اعتماد خداوند بر انسان، خلیفه خدا بر زمین، سخن می رود که نشان می دهد انسان اراده آزاد و قدرت انتخاب دارد به گونه یی که می تواند برخلاف طبیعت و غریزه خویش عمل کند. (8) ملاصدرا را نمونه اندیشه و ارزشهای اصیل اسلامی ـ ایرانی می داند. (9) اما، شهید رنج کشیده در راه حب الهی یعنی حلاج (309ق922/) را به دیده منفی می نگرد و از او تصویر مردی را ترسیم می کند که جانش مشتعل از شعله عشق الهی است ولی به هیچ وجه حس مسؤولیت اجتماعی ندارد.

حسین بن منصور حلاج... همواره غرق در سوختن یاد خدا است که البته در آن رشته و آن مقام عالی است، اما جامعه ایران را درنظر بگیرید که 25میلیون منصور حلاج داشته باشد، یک دیوانه خانه درست می شود. (10)

شریعتی درخاتمه می گویدکه جامعه یی که الگویش حلاج باشد راهی جز «بدبختی و هلاکت» پیش رویش نیست.

با این همه، در عین حال که شریعتی به خطرات حاد زهدگرایی افراطی و زیاده روی در توجه به احوال جذبه آمیز برای جامعه تفطن دارد مع الوصف، سخنانی در تأیید عرفان تجددطلب اسلامی که معتقد است با تصوف تفاوت دارد ایراد می کند. (11) برخلاف نظر مودودی، وی بدن را زندان روح می داند و از لزوم رهایی انسان از این واپسین زندان باتوسل به قدرت عشق سخن می گوید. البته منظورش از عشق، عشق صوفیانه یا عارفانه نیست:

عشق بدین معنی که، یک نیروی مقتدر، بالاتر از عقل محاسبه گر و مصلحت پرست باید که در ذات من، من انسان، در عمق فطرت من، من را منفجر کند واز درون، علیه خویشتنم، مرا بشوراند [...] از درون باید علیه من عصیان شود. چون زندان چهارم جزو درون من است، از درون باید مشتعل بشوم. چگونه؟ چرا به صورت آتش؟ چرا با عقل منطقی [...] نمی شود از چهارمین زندان درآمد؟ چرا؟ (12)

لیکن به هنگام سخن از لزوم آزادی «من» از زندان انانیت، لحن کلامش کاملاً همان است که از صوفیان معهود است و در حقیقت حال و بوی کلام حلاج را دارد و یادآور سرگذشت حلاج در واپسین روزهای عمر قبل از شهادت است. حلاج که شهید شد خودش و زندانش [=نفسش] با هم نهان شدند چرا که او پیشتر بر این زندان نفس فائق آمده بود. اما جای تعجب بسیار دارد که شریعتی نمی تواند خود را راضی کند تا به یک چنین منبع الهامی اشاره بنماید بلکه برای تأیید سخنان خویش نظر به نمونه یی از غیر مسلمانان دارد و می گوید که انسان «به منظور رهایی از زندان نفس، به قول رادها کریشنان (13) «به دین و عشق نیازمند است». (14)

گرایش بی سابقه شریعتی به عرفان اسلامی (15)، البته اگر چنین عنوانی درست باشد، گرایشی است به جنبه جمعی و همچنین فردی آن. وی در این رأی با نظر مودودی و شاید بیشتر، با عقیده ضیا گوکالپ (16) اشتراکاتی داشت. احتمالاً روشنترین موضعش در این مورد را درکتابی با عنوان کوتاه حج (17) آورده باشد. در توصیف حالی که در حج بر حجگزار عارض می شود آن را یک تحول پرشور اجتماعی می خواند. حاجیان در این حال سودای رهایی از قوای شر را که جانشان را به قید اسارت کشیده است در سر می پرورند. در تقلا برای رهایی از روادع و هوا جس دنیوی که نماد این رهایی قربان کردن تمام دلبستگهایشان است (همانگونه که ابراهیم نبی [ع] پسرش، اسماعیل را قربان کرد) به صورت جمعی تزکیه می شوند و حال که خود را اعضای یک جامعه اسلامی و دارای احساس اوج گرفته مسؤولیت اجتماعی می بینند به خدا نزدیکتر می شوند. یک نوع احساس درونی رازآمیزی ایشان را به سوی فعالیت و ادای خدمت در جمیعت سوق می دهد و راه تفرید را که برخی برای ذوق مواجید شخصی، اختصاصی و انتقال ناپذیر در پیش می گیرند سد می کند.برخلاف مودودی که تشکیلاتی اسلامی راه انداخت علی شریعتی هیچ سازمانی بناننهاد اما با وجود این، طنین صدایش نه تنها در حلقات پیشرو دینی ایران، بویژه در میان جوانان، به گوش می رسد بلکه احیاگران سنی و شیعه در جاهای دورتر، وعده یی از صوفیان مکتبی (18) ترکیه و آسیای مرکزی و عده یی از فعالان مسلمان که به نظرات نقادانه اش در موردتصوف گرایش دارند به آن گوش سپرده اند.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دکتر علی شریعتی

  • علی مزینانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">