🎬 حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (17) :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

🎬 حکایت شیرین مردم خوش طبع مزینان (17)

يكشنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۳۷ ق.ظ

مش قربون چای خور

🖌نویسنده؛ علی جعفری مزینانی



اصل داستان و این خاطره بر می گردد نزدیک به صد سال قبل
 در دیار مزینان شخصی بوده که علاقه شدیدی به نوشیدن چای داشته و در ضمن اهل مطالعه وبا معلومات وصف ناپذیر...
وی در خانه ی خود با کاسه چای می خورده!! و نامش قربان بوده از این رو آن مرحوم به«مش قربان چای خور» مشهور می شود.

مش قربون تا زمانیکه در منزل خود یا مهمانی های خانوادگی به نوشیدن چای سر گرم بوده  مشکلی نداشته لیکن وقتی به مراسم ختم یا از این دست مجالس می رفته؛ چای خوردن برایش یک مشکل و یک مسأله ی مهم و درد سر ساز بوده که به سادگی امکان عبور از آن برایش فراهم نبوده! چرا که بیش از دو استکان امکان‌نوشیدن چای ‌نداشته است.

از این رو به فکر چاره می افتد که چگونه وبا کدام‌فرمول یا روشی می تواند مشکل خودرا حل کند؟تا اینکه پس از مدت ها فکر کردن راه حل مسأله را به شرحی که در ادامه می خوانید پیدا می کند.
 
مش قربون با خود می گوید: خب وقتی به مجالس بروم حداکثر دو استکان چای علی القاعده حقم هست که در کمال احترام جلوم خواهند گذاشت ومن هم طبعاً نوش جان خواهم کرد .
او برای سومین و چهارمین و .....به شرح ذیل عمل می کنم.

وی جزو اولین نفراتی بوده که به محض شروع مراسم در هیآت یا مساجد شرف حضور پیدا می کند و پس از صرف دو استکان چای از اینجا به بعد دقیقاً روبروی درب ورودی می نشیند به طوریکه هر فرد یا مستمع تازه واردی را بتواند رصد کند.

فرض بفرمایید که شخص «الف» وارد می شود و مش قربان از جای قبلی خود بلند می شود و کنار شخص «الف » می نشیند.
 از این لحظه به بعد به فردی که مسؤول چای دادن بوده زل می زند و آنقدر نگاهش می کند تا اوهم تصادفاً ‌ نگاهش به مش قربون بیفتد واز آنجایی که نمی خواسته مجلس دستخوش بی نظمی گردد صدا نمی زده وبا دست اشاره می کرده؛ به این معنا که بیا نزد من عرضی دارم.
وقتی مسؤول چای می آمده می گفته:دریای وَرَع و عرفان و از کِبار آقای« الف » تازه تشریف فرما شده اند و چای میل نکرده اند لطف بفرمایید برای ایشان چای خوشرنگ بیاورید.... درضمن یک چای رنگ ورو رفته نیز برای نوکرتان(مش قربون) مرحمت فرمایید.

پس از اینکه چای سوم را می خورد مجدداً نگاه به درب ورودی می کند تا ببیند تازه وارد بعدی کیست وکجا می نشیند.
فرض کنید این بار تازه وارد آقای «ب »باشد و باز به همان روش قبل با تغییر جای خود ودرکنار شخص «ب » می نشیند ومجدداً با اشاره ی دست مسؤول چای را که غالباً در وسط مجلس به پذیرایی مشغول است متوجه خود می سازد و می گوید:
آفتاب کَرَم واحسان ومستوره ی سِتر دراخلاص جناب مستطاب آقای «ب » تازه وارد شده اند لذا چای میل نفرموده اند... احیاناً فراموش نفرمایید چای تازه دَم بیارین ..‌..و چنانچه  قبول زحمت فرمایید و یک چای کم رنگ و تلخ ناقابل وبی خاصیت هم برای چاکرتان(مش قربون) بیارین.... جزاکم ا..‌ خیرا....

بدین ترتیب اولاً: مرحوم مش قربون گل گلاب این ادبیات را عمداً طوری بکار می برد تا فرد توزیع کننده چای را مجبور به آوردن چای کند.ثانیاً:تا حد کمی سیر چای شود ونیز تا اندازه ای شنگول و منگول مکان مراسم را ترک گوید.

📣نقل خاطره از مرحومان: حاج غلامرضا صدیقی و ابوی حاج محمد جعفری/عکس تزئینی است

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">