شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۱۰
تیر
۹۳

بررسی ابعاد فقهی اقتصادی خمس با حضور حجت الاسلام مزینانی

وﻳﮋه ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﺤﺮ ﮔﺎھﻲ ﺑﺮ ﺑﺎل ﻗﺪﺳﯿﺎن ﻛﺎری از ﮔﺮوه ﺧﺪﻣﺎت و ﺗﺠﺎرت ﺷﺒﻜﻪ اﻗﺘﺼﺎد اﺳﺖ که در سومین روز از ﻣﺎه رﻣﻀﺎن ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع زﻛﺎت اﺧﺘﺼﺎص یافت. 
ﺑﻪ ﮔﺰارش شاهدان کویرمزینان،ﺣﺠﺖ اﻻﺳﻼم ھﺎدی ﻣﺰﻳﻨﺎﻧﻲ ﻣﻌﺎون ﺿﻮاﺑﻂ ﺷﺮﻋﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﻋﻘﯿﺪﺗﻲ ﺳﯿﺎﺳﻲ ﻧﺎﺟﺎ ﻣﯿﮫﻤﺎن ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﻮد و در ﺧﺼﻮص زﻛﺎت، اھﻤﯿﺖ آن، وﺟﻮب زﻛﺎت و آﺛﺎر آن در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ھﻤﺮاه دﻛﺘﺮ ﻋﺮب اﺣﻤﺪی ﻛﺎرﺷﻨﺎس ﻣﺠﺮی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﮔﻔﺖ و ﮔﻮ پرداختند. 
در ﺑﺨﺶ ﺑﻌﺪی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺣﺠﺖ اﻻﺳﻼم و اﻟﻤﺴﻠﻤﯿﻦ ﻛﯿﺎﻳﻲ ﻣﻌﺎون ﻓﺮھﻨﮕﻲ ﭘﻠﯿﺲ رھﺒﺮ ﻧﺎﺟﺎ در ﺧﺼﻮص اﺣﻜﺎم روزه ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ را ﻋﻨﻮان  ﻛﺮد. 
از دﻳﮕﺮ آﻳﺘﻢ ھﺎی ﺟﺬاب اﻳﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﺤﺮﮔﺎھﻲ ﭘﺨﺶ ﻧﻤﺎﻳﺶ ھﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﯿﺖ ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ بود. 
ﺑﺮ ﺑﺎل ﻗﺪﺳﯿﺎن ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ 10ﺗﯿﺮ ﻣﺎه ﺳﺎﻋﺖ 3 ﺑﺎﻣﺪاد ﺑﻪ ﻣﺪت 120 دﻗﯿﻘﻪ از ﺷﺒﻜﻪ اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻪ روی آﻧﺘﻦ رفت.

از دیگر برنامه هایی که حجت الاسلام هادی مزینانی به عنوان کارشناس مذهبی در ماه مبارک رمضان حضور خواهد داشت می توان به برنامه لحظه های اجابت که قبل از اذان مغرب و عشا از رادیو فصلی پخش می شود اشاره کرد.

همچنین این روحانی جوان مزینانی تاپایان ماه مبارک رمضان هر بامداد در برنامه سحرگاهی بربال قدسیان به عنوان کارشناس حضور خواهد داشت و به سوالات مخاطبان پاسخ می دهد.

  • علی مزینانی
۱۰
تیر
۹۳

همزمان با ایام پر خیر و برکت ماه مبارک رمضان هیئت شاهزاده علی اصغر (ع) مزینان ویژه برنامه ی خانواده قرآنی را برگزار می نماید.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ هیئت شاهزاده علی اصغر(ع) مزینان در ایام مبارک رمضان علاوه بر برنامه های جزء خوانی قرآن کریم روزانه طرح خانواده قرآنی را برای نوجوانان و جوانان علاقمند بعد از برنامه تلاوت قرآن کریم برگزار می نماید .

در این ویژه برنامه فرهنگی و مذهبی حجت الاسلام محمدمزینانی ضمن تفسیر آیات نورانی کلام الله مجید و همچنین نوع زندگی و رفتار با والدین و فرزندان از منظر قرآن به سئوالات مطروحه پاسخ می دهد.

یکی دیگر از برنامه های این هیئت در ماه مبارک رمضان  احیا سازی امامزاده ها با برگزاری برنامه های مختلف در امامزاده سید اسماعیل (ع) بهمن آباد می باشد که همانند سال گذشته همراه با ادعیه توسل و کمیل و همچنین تلاوت قرآن کریم با حضور قاریان برجسته مزینانی  برگزار می شود.

مراسم احیا و لیالی قدر و همچنین برنامه های شب شهادت مولای متقیان حضرت علی (ع) و جشن عیدسعید فطر از دیگر برنامه هایی است که هیئت شاهزاده علی اصغر (ع) مزینان برگزار خواهد کرد.

علاوه بر این برنامه ها که به همت دست اندرکاران هیئت شاهزاده علی اصغر(ع) و کانون فرهنگی هنری زینبیه(س) در شبهای پرخیر و برکت رمضان برگزار می گردد برنامه تلاوت روزانه قرآن کریم و همچنین سخنرانی در شبهای ماه مبارک در مسجد جامع مزینان و برنامه های روضه خوانی و تلاوت قرآن کریم ویژه خواهران در هیئات بیت الرقیه (س)و حضرت زهرا(س) با حضور بانوان مزینانی برگزار می گردد.

 

  • علی مزینانی
۰۹
تیر
۹۳

با حضور استاندار خراسان رضوی، طرح ملی توسعه ی روستایی در استان رونمایی شد.

استاندار خراسان رضوی طی سخنانی در این مراسم گفت: فضای عمومی روستاها باید به سمت رشد و توسعه هدایت شود و این روند با آگاهی بخشی به مردم و مشارکت آنان در فرایند تحقق توسعه، میسر خواهد شد.

به گزارش روز شنبه روابط عمومی استانداری خراسان رضوی، علیرضا رشیدیان با اشاره به نقش روستائیان در تولید افزود: جامعه روستایی باید به سطح بالایی از برخورداری های عمرانی نایل گردد.

استاندار خراسان رضوی، مولفه تقویت آموزش در بحث توسعه را مورد تاکید قرار داد و گفت:تحقق توسعه روستایی یک رویکرد مردمی است که دولت پشتیبان و هماهنگ کننده همه جانبه آن خواهد بود.

وی افزود : توسعه زمانی محقق می شود که فاصله بین مرکز و پیرامون به کمترین حد کاهش یابد و لذا باید تمام سعی خود را در راستای تعریف مبانی توسعه ملی در روستاها بر اساس منویات مقام معظم رهبری معطوف نماییم.

استاندار خراسان رضوی خواستار تعامل و همکاری همه جانبه مردم، دهیاران، بخشداران و فرمانداران در اجرای این طرح ارزشمند شد.

در این جلسه متن سند توسعه روستایی با حضور فرمانداران، بخشداران و دهیاران 29 روستای منتخب قرائت و به آنان ابلاغ شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مهدی مزینانی (آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان که در این مراسم حضور یافته بود اظهار داشت : مزینان یکی از این 29 روستای طرح مذکور در شهرستان داورزن انتخاب شده است که مبلغی نیز برای آبادانی آن از سوی استانداری خراسان رضوی تخصیص یافت که به زودی به حساب دهیاری واریز می گردد

  • علی مزینانی
۰۷
تیر
۹۳

شهید سبیلیان

نویسنده زندگینامه شهید سبیلیان:

حامیان خلق اثر "دعا کردم برنگردی؟" همرزمان شهید سبیلیان بودند

شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری تسنیم: نویسنده کتاب دعا کردم برنگردی در باره انگیزه خود از نگارش این کتاب گفت: حامیان خلق این اثر همرزمان شهید سبیلیان بودند.

طیبه مزینانی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در مشهد مقدس اظهار کرد: در سوم اسفند ماه سال 1360 در تهران متولد شدم، تاکنون حدود پنجاه عنوان کتاب را در زمینۀ ادبیات دفاع مقدس و ادبیات مذهبی داشتم که بسیاری از آنها به چاپ رسیده و بسیاری دیگر نیز با وجود تأییدیه کارشناسان، در نهادها منتظر بودجه بوده و در صف چاپ هستند.

وی درباره عنوان اثر ارائه شده‌اش هم افزود: سال گذشته گروهی از همرزمان سردار شهید سید محمود سبیلیان با من تماس گرفتند و گفتند تا به حال چندین کتاب از زبان همرزمان این شهید نگاشته شده و در دسترس مردم قرار گرفته است، حال به این مسئله علاقمند شده‌ایم که سید محمود را از نگاه همسرش بشناسیم، اما خانم بتول نصرتی اهل حرف زدن از خودشان نیستند و من توانستم که با وی هم کلام شوم.

مزینانی درباره هدف خود از تولید این اثر گفت: معتقدم که بسیاری از افراد به دنبال جستجوی رفتار، کردار و اعمال نیک هستند و خیلی از انسان‌ها را با این خصلت دیده‌ام و گفتم که می‌روم تا سید محمود را توی این کتاب‌ها بهتر بشناسم.

وی تصریح کرد: پیگیری و هم صحبتی من سبب شد همسر ایشان هم سر ذوق بیایند و برای تألیف این کتاب ساعت‌های زیادی بنشنیم و با هم حرف بزنیم و پس از ماه‌ها نتیجۀ همین صحبت‌ها کتابِ دعا کردم برنگردی شد.

نویسنده کتاب «دعا کردم برنگردی» اظهار کرد: حامیان خلق این اثر همرزمان شهید در یادواره سردار شهید سبیلیان بودند و به دلیل کسری بودجه، چاپ آن را به بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی سپردند.

مزینانی در رابطه با نقش شهید در زندگی‌اش هم خاطرنشان کرد: هر چه فکر می‌کنم پاسخی مناسب به ذهنم نمی‌رسد و هر چه که بگویم، حق مطلب ادا نمی‌شود و فقط می‌دانم که در خیلی جاها شهدا دستم را گرفته‌اند و امیدم این است روز قیامت نیز شافعم باشند.

وی درباره افتخارات به دست آمده اش هم گفت: راستش را بخواهید یادم نمی آید در جشنواره‌ای شرکت کرده باشم که بخواهم جایزه و افتخاری به دست آورده باشم، گرچه شاید پاسخم کلیشه‌ای باشد اما واقعیت این است که تنها افتخارم بعد از این همه سال کار بر روی خاطرات شهدا بوده و هنوز هم دوست دارم درباره آنها بخوانم و بدانم و بنویسم.

مزینانی تصریح کرد: آرزویم این است لایق باشم اثری فاخر از تاریخ گمنام شهیدان مبارز و مجاهد عراق و ایران بنویسم.

وی به مشکلات خود و عدم حمایت مسئولان اشاره کرد و افزود: نخستین مشکلی که به ذهنم رسید این بود که چه فایده دارد بگویم در حالی که تاکنون نه چشم بینایی و نه گوش شنوایی دیده‌ام و نه وعده‌ای که به اجرا درآمده باشد؟! حال آنکه در این سالها یکی از مهمترین دلایل مصاحبه نکردنم با رسانه‌ها همین موضوع بوده است.

مزینانی درباره خواسته‌اش از مسئولان هم گفت: زمان انتخابات ریاست جمهوری، بنده نامه‌های الکترونیکی را به سایت‌های کاندیداهای محترم ارسال کردم که نه آن زمان و نه پس از آن هیچ پاسخی دریافت نکردم و هنوز هم تحرک خاصی در ادارات ندیدم که بدانم حرف من و امثال من به گوش آنها رسیده است.

  • علی مزینانی
۰۷
تیر
۹۳

ازحدیره تا باغستان
ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش بیست و پنجم

و اما دو مدرسه دخترانه و پسرانه در کنار هم قرار دارد که مدرسه دخترانه پایه ابتدایی و پسرانه پایه راهنمایی و دبیرستان در آن تدریس می شد و بعدها که تعداد دختران متقاضی برای ادامه تحصیل بیشتر شد کلاسهای راهنمایی و بعدها دبیرستان نیز جزء کلاسهای جنبی در زمان ما شد اکنون دبیرستان دخترانه با خوابگاه شبانه روزی در بالای مزینان ساخته شده که پذیرای مهمان از دیگر روستاها می باشد.
مدرسه راهنمایی با عنوان کوروش کبیر پیش از انقلاب و دبیرستان دکترعلی شریعتی  در سال  1364ه.ش افتتاح شد قبولی ما در امتحانات نهایی پنجم ابتدایی موجب می شد که هجرتی بزرگ را آغاز کنیم و با آمدن به مدرسه ی راهنمایی، گویی همه چیزمان را تغییر می داد.
هنوز صدای گامهای معلم ریاضی آقای حسینی بر فرق سرم کوفته می شود گویی او با همین روش قصد آن را داشت تا تمامی غرور  آمدن به مقطع بالاتر را زیر پایش له کند و البته موفق هم بود این را زمانی درک کردم که صدای قلب همکلاسی هایم را به وضوح می شنیدم و تا پایان سال چنان از او می ترسیدیم که هرگاه او را حتی زمانی که با جوانان مزینان در حال بازی والیبال می دیدیم سعی می کردیم ازدید نگاهش مخفی شویم و بی تأثیر نبود قصه هایی که پیش از این؛ کلاس بالایی های ما برایمان از او نقل کرده بودند تنبیه هایش هم منحصر به فرد بود . قلم و خودکار را لای انگشتان دانش آموز می گذاشت و با خونسردی آن را می فشرد.
در سکوت زجر آور گامهایش ناگهان بالای سرم ایستاد و من را که از ترس نزدیک بود قالب تهی کنم به سمت تخته هدایت کرد و خواست که ماههای سال شمسی را برایش بگویم از دلواپسی هیچکدام را درست نگفتم و او با طعنه گفت : این هم دانش آموز سال اول راهنمایی است که ماه های سال خودش را بلد نیست . وقتی از دیگران پرسید تازه متوجه شد که همه مثل من بی سوادند و او از این موضوع تبسمی زد معلوم نبود افسوس می خورد و یا از غروری که ترس را برما مستولی کرده بود ابراز خرسندی نمود!
همین رفتار خشکِ بعضی از حسینی هایِ مدرسه باعث شد که بسیاری از دانش آموزانی که ابتدایی را با موفقیت گذرانده بودند در سال اول درجا بزنند و یا مثل من رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل را به لقایش ببخشیم ولی باز خدا پدر و مادر آقای دادرسی را بیامرزد که وقتی مرا دید که آزادانه در وسط بازار بازی می کنم بدون آنکه از او و حسینی بترسم این طرف و آن طرف می دوم و این بار با آمدنشان از آنها فرار نمی کنم دعوت به درس و مدرسه و کلاس کرد و سال بعد باز برگشتم ولی نه تبنل بلکه در سه ماهه ی اول شاگرد اول کلاس شدم و این را وقتی در سوسنگرد بودم مرتضی یکی از رفقای دوران کودکی ام برایم نوشت و خبرش را داد.
پس از بازگشت از جبهه  مدرسه راهنمایی برایم محل پیشرفت و نبوغ هنری شد و ما گروه اصلی نمایش شدیم به گونه ای که تمامی روستاها از حضورمان لذت می بردند چون همان طورکه پیش از این گفتم نمایش را به خوبی اجرا می کردیم .
سال دوم که از جبهه برگشتیم؛ حتی  دبیران و معلمان احترام خاصی برایمان قائل بودند و گاهی هم از این برخورد آنها خوش به حالمان می شد و بعضی از دوستان در مقابل رئیس مدرسه می ایستادند و به او می فهماندند که  بزرگ شده اند و نباید مثل دیگر دانش آموزان با آنها رفتار نمایند . و از حق نگذریم آن بزرگواران هم بزرگی می کردند و به چشم دیگری به ما می نگریستند. مهدی دادرسی مدیر پرتوان  مدرسه، گاهی از ما دعوت به سخنرانی می کرد و گاهی در کارهای هنری و فرهنگی دخیلمان می نمود و در بعضی از امور هم با گروه ما مشورت می کرد.چنان جسارتی به ما داده بود که خود من از اینکه در مقابل حتی پیرمردان و جوانان و فرهنگیان و دانش آموزان بایستم و سخنرانی بکنم هیچ ترسی نداشتم و به آسانی می پذیرفتم و ای کاش آموزش و پرورش این گونه افراد را برای مدیریت فعلی مدارسش انتخاب کند مدیرانی که بچه های مردم را فرزندان خود بدانند و برای آینده اشان نگران باشند نه آنکه تنها در فکر این بمانند که چگونه از والدین پول بگیرند و خرج در و دیوار نمایند...
ای بابا هی می خواهم وارد سیاست نشوم و حرف نامربوط نزنم ولی مگر این خاطرات شیرین امان می دهد که به راه خودمان برویم و گواهی بر این ادعای خود نیاوریم!
به هر حال ما از آن پس برای ادامه تحصیل و امتحان یا در مجتمع رزمندگان سبزوار درس می خواندیم و یا در مدرسه مزینان! ولی مزینان و قرار گرفتن در کنار دیگر دوستان خوشتر بود هرچند از لذت بودن در کنار دانشجویان مرکز تربیت معلم سبزوار که اکنون باید یا بازنشسته اداره آموزش پرورش شده باشند و یا در سالهای آخر خدمتشان به سر می برند نمی توان آسان گذشت به خصوص سال 1365 که با جمعی از دانش آموزان رزمنده مزینان محل استراحتمان خوابگاه تربیت معلم سبزوار بود و درسمان را در مدرسه ابن یمین سبزوار ادامه می دادیم و مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان آن سال و ما به اقتضای سن جوانی بعد از خوردن سحری راهی مدرسه می شدیم و در بین راه مردم روزه دار را از خواب ناز بعد از سحربیدار می کردیم و فریاد می زدیم : جوجه مرغ آی بدو که ارزانش کردیم ...! و آنها کمین می کردند که ما را گیر بیندازند و حسابی از خجالتمان در بیایند و عاقبت روزی این گونه شد ولی فقط فحش ها و نفرین آنها را شنیدیم چون سریع فرار را بر قرار ترجیح دادیم و فلنگ را بستیم و از معرکه گریختیم هرچند آنها فهمیده بودند که ما در کجا درس می خوانیم و شکایتمان را به مدیران کرده بودند ولی بازهم با ترفند و دروغ همه چیز را منکر شدیم و...

و ادامه دارد...
  • علی مزینانی
۰۷
تیر
۹۳

ÃæÑÇÏ ÇáÊÍÕíä

ماه رمضان  آمد زیباترین ماهی که موجب جلای روح و صمیمت بیشتر باخدا و بنده ی خدا می گردد دقت کرده اید چقدر در این ماه خوب خدا مهربانی ها زیادتر می شود؟ آیا تا به حال اظهار نظر مقامات قضایی و پلیسی را خوانده اید که می گویند جرم و جنایت در این ماه کمتر شده؟ و حتی آنان که نمی توانند روزه باشند سعی می کنند احترام روزه دار را حفظ نمایند و حداقل در مقابلش چیزی نخورند تا مبادا اندام او تحریک شود و به عذاب گرسنگی و تشنگی گرفتار شود! دیده اید در این ماه کسانی که به هردلیلی نتوانسته اند نمازشان را به موقع بخوانند می کوشند تا قضای آن را بجا آورند و بیشتر عبادت کنند؟

دقت کرده اید چرا در بسیاری از شبهای رمضان حتی کسانی که ما فکر نمی کنیم مسجدی و هیئتی باشند یه جورایی خودشان را به این اماکن می رسانند تا با برادران و خواهران مومنشان هم نوا شوند !

دقت کرده اید که چون مراسم دعا و نیایش در مساجد تمام می شود افرادی که بیرون می آیند سبکی خاصی در خود احساس می کنند! 

به هرحال فرا رسیدن ماه رمضان را به شما بندگان خوب خداوند و مخاطبان همیشه همراه شاهدان کویرمزینان تبریک می گوییم و برایتان مطلبی از یک مزینانی اهل قلم تقدیم می نماییم تا با برکات دعا بیشتر آشنا شوید البته اول به خودمان می گوییم چون شما به یقین داناتر از ماهستید.

دعا در آینه وحی الهی

نویسنده: عاطفه مزینانی

چکیده:

رساله‌ای که این حقیر توفیق جمع‌آوری آن را به دست آوردم شامل شش فصل زیر می‌باشد:

فصل اول: حکمت دعا

فصل دوم: مقدمات و آداب قبل از نیایش

فصل سوم: آداب و مقارنات حال نیایش

فصل چهارم: فواید و آثار دعا

فصل پنجم: در باب استجابت دعا

فصل ششم: دعاهای قرآن.

و سعی شده مطالبی با استناد به آیات قرآن ذکر شود. جا دارد در اینجا ابتدا حمد خدای تعالی گویم که مرا یاری کرد و توفیق این گام مثبت را به من ارزانی داشت و پس از آن از عزیزان ذیل تشکر نمایم که در این زمینه مرا یاری نمودند:

ـ سرکار خانم دکتر خزعلی، استاد محترم تاریخ .

ـ سرکار خانم دکتر کلهروری، استاد محترم معارف.

ـ کادر محترم کتابخانه مرکزی دانشگاه الزهرا (س) .

ـ کادر محترم کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا (س).

ـ کادر محترم کتابخانه خوابگاه دانشگاه الزهرا (س).

به امید موفقیت روزافزون این عزیزان و تمامی دلسوزان این عرصه.

پیشگفتار:

قرآن کتاب زندگی ماست و هر آنچه که برای تکامل روح و سازندگی شخصیت انسان لازم است در آن آمده است. یکی از نیازهای فطری بشر، راز و نیاز با خداوند است. او می‌خواهد خوشبخت زندگی کند و در آخرت نیز سعادتمند شود. بدین منظور و برای رسیدن به این مقصود همواره درصدد داشتن رابطه و انس با خداوند است تا به هنگام بروز شداید و مشکلات به او رجوع نماید. برای این منظور لفظ و بیان‌خاص و الفاظ و متن مخصوصی لازم نیست. هر قوم و ملتی با زبان خود و به مقدار فهم خویش خدا را می‌خواند.

اما متن دعاها و مناجات‌هایی که از زبان اهل معرفت و انسانهای الهی و وارسته برخاسته است، دارای ظرافتهای معنایی و لفظی گسترده ای است به گونه‌ای که در کلام و دعای دیگران یافت نمی‌شود و این خود رمز جاودانگی و قابل سرمشق بودن دعاهاست.

یکی از بخشها کتب احادیث ما، دعاها و مناجات‌هایی است که بر زبان اولیی الهی جاری شده است که با آن کلمات همواره خدا را می‌خوانده‌اند و یا به پیروانشان تعلیم داده اند. لیکن دعاهایی در قرآن کریم آمده است که از زبان فرشتگان و پیامبران و بندگان صالح صادر شده و یا تعلیم خداوند به بندگانش است که به آنها به طور مستقل پرداخته. اینک این بنده حقیر نیز مجال و توفیقی یافته‌ام که یک چشمه از این دریای وسیع را گرد آوری کرده و به محضر حق تقدیم نمایم. به امید اینکه این پژوهش راهگشای من و دیگران باشد، دفتر را باز می‌کنم.

تهران / اردیبهشت 82

..... و سپاس و ستایش پروردگاری راست که اگر معرفت ثنایش و آیین سپاسگزاریش را از بندگانش دریغ کرده بود و به آنان، رسم سپس و ستایش نمی‌آموخت تا در برابر انبوه نعمت‌های وزین و ارجمندش و نیکی‌ها و دهش‌های پی‌درپی‌اش او را بستاید، در نعمت‌هایش تصرف می کردند و از ثنای او لب فرومی‌بستند و در روزی‌هایش دست می‌بردند و او را پاس نمی‌داشتند و اگر چنین می‌بودند، از قلمرو انسانیت بیرون رفته به مرز حیوانیت می‌رسیدند؛ بلکه در مرتبه‌ای فروتر از آن گام می‌نهادند و چنان می‌بودند که در کتاب حکمت آموزش (قرآن) به توصیف آنان پرداخته است:

«ناسپاسان جز مانند چارپایان نیستند، بلکه گمراه ترند.» سوره فرقان / 44

  • علی مزینانی
۰۵
تیر
۹۳

آشنایی با مزینان دیار دکتر شریعتی و زادگاه دانشمندان و اندیشمندان

بارها از مزینان و مردم خونگرم و مهربان و قدر شناسش گفته ایم و یاد آور شده ایم که مزینانی ها در هرجا که زندگی کنند دلشان برای زادگاهشان می تپد و هرطور هست در سال چندین بار خود را به بهانه های مختلف از عید نوروز گرفته تا عاشورای حسینی و عید فطر و یا عروسی و عزای یکی از دوستان و بستگان به هر روی مزینانی باید بیاید و خاستگاه خود را ببیند. این موضوع تنها به زندگی در شهرهای دیگر ایران برنمی گردد بلکه بسیاری از هموطنانی که در خارج از ایران نیز زندگی می کنند همانند خانواده بزرگ مرحوم خواجوی که سالهاست در کانادا سکونت دارند محرم راهی مزینان می شوند و  دهه ی دوم، همشهریان خود را به روضه دعوت می نمایند و آنها را اطعام می کنند.

اما این خانواده بزرگ و دیگر مزینانی های نوعدوست تنها به مراجعت و دیدن اقوام بسنده نمی کنند و وقتی محرومیت و نیازمندی زادگاه خود را می بینند آستین همت را بالا می زنند و سعی می نمایند با کمک مالی خود به طرح های عمرانی؛ گوشه ای از نیاز مادی آن را برطرف نمایند.

روز گذشته وب موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) طی گزارشی از کمک شایان دکتر علی خواجوی به این موسسه و پروژه عام المنفعه خدمات بهزیستی مزینان خبر داد و خانم گلستانی نیز در پیامی از ایشان و سرکار خانم سخاور مادر بزرگوار وی تشکر و قدردانی نمود که هردوی این حرکت مزینانی ها در خور تحسین و قابل تأمل است از یک طرف هموطن مزینانی هرچند دور از زادگاه خود زندگی خوبی را دارد ولی مردمش را فراموش نکرده است و برای همیشه برای خود و فرزندانش باقیات الصالحاتی برجای می گذارد و از طرفی هموطن او این کار خیرخواهانه اش را قدرمی داند و آن را پاس می دارد.

شاهدان کویرمزینان نیز ضمن تبریک به این مزینانی های باهمت و باغیرت بر تمامی کسانی که به طریقی سعی می نمایند تا مزینان به جایگاه اصلی خود بازگردد درود می فرستد و تمامی شهروندان را به وحدت و یکپارچگی دعوت می نماید که اکنون که مقامات مسئول بعضی از ادارات دولتی برنمی تابند که زادگاه دکتر علی مزینانی شریعتی آباد شود بهتر است ما خودمان دست به دست هم بدهیم و در کنار یکدیگر مزینانمان را بسازیم .

  • علی مزینانی
۰۵
تیر
۹۳

روابط عمومی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان به مناسبت فرا رسیدن ماه رمضان نوشت:

رمضان المبارک بهار قرآن و شکوفایی دلها در راه است و در چند روز دیگر مؤمنان و عاشقان الهی مدت یک ماه میهمان خداوند قرار می گیرند .
در این ماه علاوه بر برگزاری مجالس معنوی ، فرهنگی و مذهبی ؛ خیل عظیمی از روزه داران ، برادران و خواهران مسلمان خود را دعوت به سفره افطار می نمایند که سنت حسنه و بسیار خوبی است اما گاه این دعوت ها موجب می شود که میزبان هزینه ای بیش از توان مالی و حقوقی متحمل شود و یا میهمان برای تلافی آن شرمنده احسان برادر مؤمنش گردد و نتواند مراسمی در خور و شأن او برگزار کند که همین عامل باعث می شود این گونه دعوت ها و اطعام دادن ها برخلاف آن نیّت خیرخواهانه باشد و دلها از همدیگر فاصله بگیرد پس چه زیباست که در سادگی برگزاری این مجالس کوشش کنیم و از تجمل گرایی و سفره های اعیانی پرهیز نماییم تا هم از معنویت رمضان بهره مند شده و هم از زیارت برادران مؤمن خود محروم نگردیم.
و اما جدای از میهمانی های خانوادگی و دوستانه که در این ماه به یمن نام رمضان برگزار می گردد گاه سفره های گروهی و مجلسی در هیئات و مساجد شهر و روستاهای ایران اسلامی به خصوص در مزینان خاستگاه عابدان و سکونتگاه زاهدان و عارفان انداخته می شود و زن و مرد به صرف افطاری دعوت می گردند که این نیز سنتی بسیارخوب و مورد تأیید است اما با عنایت به اینکه در حال حاضر افراد کهنسال زیادی در زادگاهمان زندگی می کنند و توان آن را ندارند که در این مجالس حضور پیداکنند و قطع یقین نیت دعوت کنندگان و خیرین نیکوکار مزینانی نیز خیرخواهانه می باشد و می خواهند از دعای خیر شرکت کنندگان بهره مند شوند آیا بهتر نیست که این دعا ماندگاری و تداوم بیشتری داشته باشد و نه تنها در یک مجلس و فقط در یک سال خودش و درگذشتگانش را دعا نمایند بلکه روزها و سالها بندگان خوب خداوند برایشان درود بفرستند ؟ راه آن چیست ؟
مطلع هستیم که در حال حاضر مؤسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) مزینان با کمک خیرین نیکوکار مزینان و غیر مزینانی و با همت جمعی از شیفتگان خدمت به محرومان و مستضعفان اقدام به ساخت مجتمع بهزیستی مزینان نموده اند که به حول و قوه الهی لحظات ثمردهی آن نزدیک است و به زودی شاهد شکوفایی این کار خداپسندانه خواهیم بود پس بیاییم ما نیز دست به دست هم بدهیم و در این حرکت ماندگار سهیم باشیم تا برای همیشه فرزندانمان به نیکی از ما یاد کنند . باورکنیم با همین مبالغ که بابت میهمانی های یک روزه هزینه می کنیم می توانیم دلهای بسیاری را شاد نماییم؛ چرا که این مؤسسه نه تنها به فکر معلولان و سالمندان است بلکه با تهیه سبد کالا و اقلام مورد احتیاج نیازمندان در ماه مبارک رمضان کمک می نماید تا بندگان خوب خدا به راحتی در ماه خدا بندگی نمایند و شرمنده زن و فرزندانشان نباشند .

راههای کمک به به محرومان و نیازمندان و ساخت مجتمع بهزیستی مزینان:
1- از طرق واریز وجه به شماره حسابهای موسسه؛
بانک صادرات شعبه مزینان بنام موسسه خیریه نرجس خاتون(س):
شماره حساب:03344476832006
شماره کارت:6037691751899311
2- از طریق عضویت در موسسه و دریافت کارت یکساله و واریز وجه بصورت ثابت
3- از طریق دریافت صندوقهای صدقات
لازم به ذکر است تمامی عزیزان می توانند با شماره تلفن 09123392960 جهت هر گونه مشاوره تماس حاصل فرمایند.

موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س) مزینان
  • علی مزینانی
۰۴
تیر
۹۳

هنرمند سنتی خوان مزینانی استاد سید مصطفی جلالی پور که اخیراً با همت مردم قدرشناس مزینان در برنامه هفت ترانه با نوای زیبایش درخشید و در مقابل خوانندگان برجسته موسیقی پاپ همچون علیزاده و چاوشی و یگانه با رأی قاطع برگزیده شد طی یادداشتی در خبرگزاری فارس ضمن تبریک به دست اندرکاران این برنامه، هفت ترانه را رقیب اصلی برنامه های مبتذل ماهواره ای ارزیابی کرد که در ادامه مطلب یادداشت  این استاد موسیقی تقدیم می گردد.


یادداشت/ سیدمصطفی جلالی‌پور
برنامه‌ای که بی‌صدا رقیب ماهواره شد

خبرگزاری فارس: برنامه‌ای که بی‌صدا رقیب ماهواره شد

ضمن تبریک به صدا و سیما جهت تهیه و پخش برنامه «هفت ترانه» پیشنهاد می‌کنیم امکان دسترسی چنین برنامه‌هایی در شبکه‌های اصلی فراهم شود.

 سید مصطفی جلالی پور خواننده موسیقی اصیل کشورمان طی یادداشتی در شبکه اطلاع سانی دانا نوشت: بیش  از یک سال است که در یکی از شبکه های جدید تاسیس صدا و سیما بنام شبکه "شما " برنامه ای با محتوای موسیقی بنام  "هفت ترانه " ، تهیه و پخش می شود.

این برنامه رویکردی خلاقانه و نوین به هنر موسیقی و مخصوصا موسیقی سنتی و نغمه ها و آواهای محلی ایرانی داشته  و به مرور زمان مخاطبان بسیاری را در تمامی نقاط شهری و روستایی کشورمان داشته است و آرام و بی ادعا رقیب قدرتمندی برای شبکه های ماهواره ای بوده است.

جامعه شناسان معتقدند رفتارها و اخلاقیات جامعه ارتباط مستقیمی با نوع موسیقی که افراد گوش می‌دهند دارد و از آنجایی‌که این برنامه درکنار موسیقی پاپ باعث شناخت و ترویج هرچه بیشتر موسیقی سنتی و بومی اقوام ایرانی بوده می‌تواند در این زمینه بسیار تاثیرگذار باشد و همچنین اساتید موسیقی سنتی و محلی نیز ازین امر خشنودند.

باتوجه به اینکه این حجم استقبال و مخاطب این برنامه از یک شبکه نوظهور و دیجیتال می‌باشد که امکان دیدن آن حتی برای همه هموطنان میسر نیست ضمن تبریک به صدا و سیما به جهت تهیه و پخش این برنامه پیشنهاد می‌کنیم چنین برنامه هایی را در شبکه های اصلی که امکان دسترسی برای تمام مخاطبان باشد نیز فراهم کنند.

در اخر از عزیزانی که اینچنین هنرهای اصیل کشور مان را زیبا و با وقار ارایه می‌دهند تشکر کرده و خدا قوت می‌گوییم و امید است که مسئولین این برنامه در راستای اجرای بهتر و ضابطه مند تر این برنامه تلاش کنند.


  • علی مزینانی
۰۴
تیر
۹۳

خبرگزاری فارس: خاطره جالب محمدتقی شریعتی از علی شریعتی/ پسری که پدرش را جاودانه کرد


محمدمهدی عبد‌خدایی در گفت‌وگو مشروح با فارس:
خاطره جالب محمدتقی شریعتی از علی شریعتی/ پسری که پدرش را جاودانه کرد

یک شب دیدم چراغ منزل علی روشن است نگاه کردم که علی دارد گریه می‌کند. دیدم مقاله‌ای در مورد حضرت رسول می‌نویسد و وقتی به مظلومیت حضرت رسول رسیده است خودش دارد گریه می‌کند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  خبرگزاری فارس، رحمت رمضانی: علی شریعتی مخالفان و موافقان جدی داشت و طنز روزگار این است که موافقان و مخالفان شریعتی دچار دگردیسی شدند و دوستان دیروز مخالف شدند و مخالفان شریعتی عموما با حفظ مواضع خود و انتقاد‌ها از شریعتی دفاع می‌کنند. برای بررسی دقیق‌تر این موضوع با محمد مهدی عبد‌خدایی به گفت‌وگو پرداختیم که در ذیل می‌آید:

 *علی شریعتی در چه فضای تاریخی دست به مبارزه زده است و شرایط آنروزگار چگونه بوده است؟ 

 تبلیغات گسترده‌ای علیه رژیم شاه در دانشگاه‌ها می‌شد این تبلیغات ضد رژیم در دانشگاه‌ها بیشتر جنبه توده‌ای و مارکسیستی داشت تا جنبه مذهبی.

 با نگاهی به تاریخ مبارزات علیه رژیم شاه در دانشگاه‌ها در سال‌های 26 ـ 27 تا 1330 پی به این نکته می‌برید بیشترین جمعیت معترضان به رژیم شاه و مبارزان کمونیست‌ها بودند. به همین دلیل کمونیست‌ها مبارزات علیه رژیم را در دانشگاه رهبری می‌کردند. حتی جبهه ملی در برابر کمونیست ها در اکثریت نبود. علی شریعتی با فعالیت و سخنرانی در حسینه ارشاد در سوق دادن دانشجویان به سمت روحانیت و مذهب نقش موثری داشت و توانست دانشجویان را متمایل به دین کند البته مدرسه و دبیرستان علوی و مرحوم کرباسچیان و روزبه در فرستادن بچه  مذهبی‌ها به دانشگاه نقش موثری داشتند.

اما فعالیت دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد وزن نیروهای مذهبی را در دانشگاه بیشتر کرد. علاقه دکتر به روحانیت ـ به قول خودش تشیع علوی ـ و استفاده از ادبیات روز و چپ گرایانه که کل نیرو‌های جوان و دانشجو که فکر می کردند. با نگاه چپ و نظریات چپ می توانند علیه رژیم شاه مبارزه و انقلاب کنند. را علاقمند به انقلاب اسلامی و روحانیت کرد.

جوانان مبارز که نگاه چپ‌گرایانه به مبارزه داشتند رهبری به نام دکتر علی شریعتی پیدا کردند که با توجه به این نقش می توان دکتر علی شریعتی را یکی از پیشگامان وحدت حوزه و دانشگاه بعد از استاد مطهری دانست.

 *منتقدان شریعتی دو دسته هستند برخی مانند حجت الاسلام حمید روحانی معتقدند که شریعتی عامل ساواک بود و برخی دیگر معتقدند علی شریعتی از لحاظ فکری نزدیکی های به رژیم پهلوی داشت نظر شما چیست؟

ـ این سخن که شریعتی با رژیم پهلوی اشتراکاتی داشت یک سخن است و اینکه رژیم پهلوی از سخنان دکتر علی شریعتی بهره وری تبلیغاتی می‌کرد یک چیز دیگر است.

دکتر علی شریعتی فارغ التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه است. ژان پل سارتر فیلسوفان هم عصر شریعتی و مطرح در فرانسه بود که ـ  طرفدار سوسیالیسم دموکراتیک  و نظریه پرداز اگزیستانسیالیسم بود. دکتر شریعتی تحت تاثیر نگاه سارتر و کارل مارکس به تاریخ قرار می گیرد.

اگر چه در اروپا به منابع تاریخی مسلمانان و شیعه توجه داشت. اما بیشترین منابع تاریخی اسلام که به آن رجوع می‌کرد تاریخ طبری بود که از منابع معتبر تاریخی اهل سنت است. دکتر بعد از خوانش تاریخی متون اسلامی به خصوص منابع اهل سنت بدون اینکه آنرا با تاریخ شیعه تطبیق دهد. برداشت فلسفی از تاریخ کرده است. برای روشن شدن این مطلب مثالی می‌زنم به طور مثال در شیع علوی و شیعه صفوی اینگونه برداشت می کند. دلیل موفقیت محمود افغان نابسامانی حکومت صفویه از درون بود.

این نگاه به تاریخ براساس نظریه تز و سنتز هگل است. که معتقد است درون هر حکومتی و در طول زمان نیروی اجتماعی ضد آن حکومت ایجاد می شود و در نهایت پیروز می‌شود. اما به نظرم دلیل شکست شاه سلطان حسین این نیست. شاه سلطان حسین مردی بی‌عرضه و مقدس مآب بود به این دلیل کشور را به سمت هرج و مرج و آشفتگی برد و محمود افغان از این آشفتگی نهایت استفاده را برد.  خود شریعتی هم می نویسد درحالی که محمود افغان به دروازه های اصفهان پایتخت آنزمان ایران رسیده بود سلطان حسین بجای اینکه چاره‌ای بیاندیشد در حال بحث بی مورد و خشک‌مقدسانه بود.  شریعتی این شکست تاریخی را با سقوط تاریخی بیزانس مقایسه می‌کند. بیزانس در حال سقوط بود. اما کشیشان در حال بحث بودند که عیسی وقتی به آسمان رفت لاهوتی رفت یا ناسوتی.

نخستین کتاب دکتر شریعتی به عنوان ابوذر اولین سوسیالیست خدا پرست است. شریعتی در ایران تحت تاثیر سوسیالیست های خدا پرست مانند محمد نخشب بوده است. و بعد از رفتن به اروپا و آشنا شدن با تفکر سارتر و ماسینیون و دیگران این تفکر بر او غلبه پیدا کرد.

من از این جهت به دکتر شریعتی انتقاد دارم و استاد مطهری نیز با توجه به این دیدگاه شریعتی می گوید: «وقتی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد باشد من نمی‌آیم» چون مرحوم مطهری فلسفه خوانده است. سرچشمه سوسیالیسم را می داند همچنین اطلاع دارد که ماتریالیسم تاریخی از کجا سرچشمه پیدا می کند. سر انجام این نوع سخنرانی را درک می کند.

 دانشجویان آنروز ما درک مطهری و مطالعات او را نداشتند و سخنرانی شریعتی مورد استقبال آنان قرار می گیرد.  از این جهت بین آیت الله  مطهری و دکتر شریعتی اختلاف ایجاد می شود. دلیل استقبال از شریعتی در میان دانشجویان این بود که بین نوع استدلال شریعتی و دانشجویان آنزمان که تحت تاثیر سوسیالیسم بوده‌اند همخوانی وجود داشت. شریعتی به خوبی استدلال محمد نخشب و سوسیالیسم های خداپرست را تبیین می کرد. شریعتی اذعان دارد که کارشناس تاریخ است  تاریخی که هم خوانده است تحت تاثیر نگاه چپ آنروز است. به همین جهت شریعتی از دید فلسفه تاریخی سوسیالیسم به تاریخ نگاه می‌کند که این نگاه نقد دارم.

رضاشاه دانشگاه را در ایران تاسیس کرد تا پایه‌های نظری نظام پادشاهی در ایران به وسیله نظریه‌پردازان علاقمند به سلطنت مستحکم شود تا جوانان تحصیلکرده به نظام پادشاهی و کوروش علاقمند شوند. اما جنگ جهانی دوم موجب شد روشنفکران و فیلسوفان دچار دگردیسی در اندیشه شوند و بنیاد‌ها را تغییر دهند و به شدت ادبیات روشنفکری جهان چپ شد. ادبیات تحصیل‌کردگان و روشنفکران ایران نیز پیرو نظام جهانی چپ شد. فضای عمومی و دانشگاه‌ها و به خصوص دانشگاه تهران تغییر کرد به نحوی که اگر جوانی فارغ از کتاب‌های دانشگاهی کتابی را می‌خواست مطالعه کند.

انتخاب محدودی داشت یا باید کتاب‌های تقی ارانی و ترجمه کاپیتان مارکس را می‌خواند یا اگر علاقمند به رمان و ادبیات بود باید  خوشه‌های خشم «جان اشتاین بک» «خرمگس» با داستان «پیرمرد و دریا»‌ارنست همینگوی را می‌خواند. که این رمان‌ها نیز منتقد نظام سرمایه‌داری و حرکت به سمت سوسیالیسم را تبلیغ می‌کرد.

*خاطره‌ای از دکتر علی شریعتی دارید؟

محمدتقی شریعتی پدر علی شریعتی نزد پدر من آشیخ غلامحسین تبریزی درس تفسیر خوانده است.

در این زمینه مقام معظم رهبری سال 59 یا 60 در مجله سروش یک مصاحبه‌ای دارد که من به این علت خاطره دکتر علی شریعتی از پدرم است را بازگو می‌کنم در یک روز جمعه‌ای آقای دکتر علی شریعتی به اتفاق مقام معظم رهبری به منزل پدری ما می‌آیند. دکتر علی شریعتی نظریات خودش را نسبت به تاریخ می‌گوید پدرم می‌گوید: اشکالی ندارد که شما چنین استنباطی از تاریخ دارید اما نظرم(پدرم) نسبت به شما فرق دارد.

رهبری می‌گوید: زمانی از منزل آشیخ بیرون آمدیم دکتر علی شریعتی به من گفت: نمی‌دانستم در شیعه چنین روحانیون آگاه وجود دارد.

من دکتر را هم از نزدیک دیدم و هم در برخی از مجالسی که ایشان بودند حضور داشتم از جمله کانون حقایق اسلامی نیز رفتم.

محمد تقی شریعتی قبل از انقلاب از مشهد به تهران مهاجرت کرد و پشت حسینیه ارشاد آپارتمانی تهیه کرد و آنجا زندگی می‌کرد. من و چند نفر دیگر به دیدنش رفتیم و مقام معظم رهبری و محمدرضا حکیمی هم در خانه آقای شریعتی مهمان بودند.

 من برگشتم به آقای محمدتقی شریعتی گفتم بعضی‌ها در همه عمر خود قلم می‌زنند اما نویسنده نیستند برخی‌ها یک مقاله می‌نویسند اما نویسنده هستند. برخی تاریخ می‌نویسند اما مورخ نیستند اما ابن خلدون یک مقدمه نوشت و مورخ شد.

آقای شریعتی شما یک پسر داشتید اما پسرتان پسر بود. جاودانه‌تان کرده است برای همیشه نامت در تاریخ زنده نگه داشت.

محمد تقی شریعتی بلند شد و پیشانی مرا بوسید و زمان خداحافظی نیز دوباره مرا بوسید گفت حرف خوبی زدی.

 پدر دکتر خاطره‌ جالبی را نقل کردند و گفت: یک شب دیدم چراغ منزل علی روشن است نگاه کردم که علی دارد گریه می‌کند. دیدم دیدم مقاله ای در مورد حضرت رسول می‌نویسد به مظلومیت حضرت رسول رسیده است خودش دارد گریه می‌کند.

  • علی مزینانی
۰۳
تیر
۹۳

شاهدان کویرمزینان : اخیرآً علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی اظهار نظری در سبزوار اعلام کرده است که موافق انتقال پیکر مطهر دکتر علی مزینانی شریعتی است اما باید به استحضار این مقام عالی دولتی رساند که  : جناب وزیر محترم ! تنها موافقت شما کافی نیست بفرمایید تا کنون چه اقدامی انجام داده اید و چه می خواهید بکنید چون از این قولها و وعده و وعید ها و موافق بودنها در دولتهای پیش زیاد دیده ایم و شنیده ایم ازجمله عطاءالله مهاجرانی و دکتر معین وزرای علوم و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی که اتفاقاً به مزینان آمدند و تأکید کردند به محض رسیدن به تهران مقدمات انتقال جنازه شریعتی از سوریه و دفن آن در حسینیه ارشاد و یا زادگاهش مزینان را فراهم می نمایند اکنون چیز حدود سیزده ، چهارده سال از آن وعده ها گذشته و هنوز پایتخت نشینها هیچ خبرشان نیست !

سال گذشته نیز شاهدان کویرمزینان ابراز نگرانی کرد که با توجه به بی رحمی های گروه های سلفی و وهابی و جنگ داخلی در سوریه بهتر است مقامات دولتی تدبیری بیندیشند تا مقبره دکتر شریعتی در امان بماند و یا بهتر است از چنین فرصتی استفاده شود و پیکر به امانت گذاشته شده این فرزند شایسته کویر به وطن باز گردانده شود ولی علی رغم انتشار این مطلب در سایتهای مختلف گویا صدای ما هم به جایی نرسید و اکنون خانواده معظم او این احساس نگرانی را دارند که در ادامه گوشه هایی از دغدغه دکتر احسان مزینانی شریعتی فرزند برومند دکتر علی شریعتی را می خوانید.

سی و هفت سال پس از درگذشت دکتر علی شریعتی یا به تعبیر خانواده‌اش «شهادت» او، هنوز پیکر این پژوهشگر و جامعه‌شناس برجسته تاریخ معاصر در زینبیه دمشق است و جسد مومیایی شده‌اش که قرار بود بعد از امانت‌سپاری ۵ ساله به ایران برگردانده شود، منتظر موافقت مسئولان است؛ خانواده شریعتی هم چنانکه تنها پسر او، احسان شریعتی می‌گوید هرگز با شرایط مناسبی برای انتقال پیکر او مواجه نشده‌اند.


احسان شریعتی در گفت‌وگو با سایت تاریخ ایرانی ابراز امیدواری کرده که با توجه به وقوع جنگ داخلی در سوریه و عدم اطلاع از مقبره شریعتی، مسئولان موافقت کنند که پیکر پدرش به ایران منتقل شود؛ البته منوط به آنکه اجازه داده شود او طبق وصیتش در حسینیه ارشاد دفن شود و دولت امکان برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری در شأن دکتر شریعتی را فراهم کند.

بخش‌هایی از این گفت‌وگو در پی می‌آید:

****

در روزهای اخیر محمدحسین متقی از دوستان محمد منتظری روایت کرده که دو هفته پیش از خروج شریعتی از ایران پیش او رفته و پیغام محمد منتظری را برای کمک به خروج زمینی و البته غیرقانونی رسانده است که شریعتی می‌گوید دو هفته بعد مراجعه کنید و قبل از موعد قرار هم از طریق مرز هوایی به صورت قانونی خارج می‌شود. چطور دکتر شریعتی این اطمینان را داشت که می‌تواند به صورت قانونی و بی‌دردسر از ایران خارج شود؟ درحالی که همسرش پوران شریعت‌رضوی، در خاطرات خود گفته ظاهرا تا چهار روز قبل از سفر هنوز پاسپورت به دست مرحوم شریعتی نرسیده بود.

شریعتی اطمینان نداشته است و تا لحظه آخر نگران ممانعت از خروج بود. در واقع تنها موردی که امیدواری ایجاد کرد اشتباهی بود که در شناسنامه دکتر ایجاد شده و نام ایشان مزینانی ثبت شده بود، در حالی که در پرونده‌های ساواک و اداری نام ایشان شریعتی مزینانی ثبت شده بود (البته بعد از انقلاب یک افسر گذرنامه گفت که من متوجه این مساله شدم اما به ساواک اطلاع ندادم؛ هر چند درستی این ادعا روشن نیست).

آن زمان در ردیف‌های ممنوعین، «شریعتی مزینانی» ممنوع‌الخروج بوده نه «مزینانی». حتی در مورد من و سارا هم سند وجود دارد. اولین بار من از کشور با نام «مزینانی» خارج شدم. من فرزند اول بودم و ارتباطات بیشتری با دوستان او داشتم و آن موقع با برخی از شاگردان دکتر در حسینیه ارشاد در تماس بودم که برایشان مشکل ایجاد شد و ممکن بود خود من هم دستگیر شوم. به همین دلیل بدون اینکه دیپلم ششم را بگیرم از ایران خارج شدم و دیپلمم را از آمریکا گرفتم. آن موقع فهمیدیم که من ممنوع‌الخروج نیستم. همین مساله در مادرم امیدواری ایجاد کرد که برای دریافت پاسپورت دکتر هم اقدام کنیم. در مجموع، احتمال می‌دهم که دو هفته قبل از سفر که آن‌ها پیشنهاد خروج از مرز زمینی را به دکتر دادند، ایشان احتمال گرفتن پاسپورت را داده بود و این هم یکی از دلایلی است که شاید دکتر بر اساس آن، این پیشنهاد را رد کرده است. شریعتی مساله خروجش را با هیچ کس در میان نگذاشته بود و فقط خودش و مادرم در جریان بودند که احتمالا بتواند در آن تاریخ از ایران خارج شود. به هر حال بعد از خروج دکتر شریعتی از ایران که شایعه آن در شهر پیچید، ساواک با منزل تماس گرفت و پرسید که چطور از مرز خارج شده؟ که در تماس اول مادرم اظهار بی‌اطلاعی کرده بود و در تماس دوم به ساواک می‌گوید که ایشان به طور قانونی از ایران خارج شده است. جالب است که در تماس سوم با منزل، مامور ساواک (حسین‌زاده - عطاپور) به مادرم تسلیت گفته بود؛ یعنی دقیقا همان روزی که آن حادثه برایشان پیش آمد.

  • علی مزینانی
۰۲
تیر
۹۳

با شروع عملیات نوسازی مرکز بهداشتی درمانی مزینان ، خیرین مزینانی به کمک شورای اسلامی مزینان  مجری طرح نوسازی درمانگاه شتافته  و اولین مبلغ اهدایی توسط پدر شهید علی مزینانی  اهدا شد .

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ حاج اکبر مزینانی حاج محمد علی پدر بزرگوار شهید علی مزینانی بعد از بازدید از روند ساخت مرکز بهداشتی درمانی مزینان ، مبلغ 500 هزار تومان اهدا نموده که امیدواریم با همت والای خیرین و نیکوکاران مزینانی هر چه زودتر این پروژه به سرانجام  .

همچنین خانواده معززشهید علی مزینانی مبلغ 500هزار تومان دیگر نیز به دیوار کشی و حصار بندی گلزار شهدا  کمک کردند .

معاونت و همکاری  مزینانی ها به ویژه خانواده معظم شهدا در ساخت و تکمیل پروژه های عمرانی همیشه الگوی خیرین بوده است و در همین راستا پدر شهید سیدرضا مزینانی حسینی، والدین شهید تاجفر مزینانی، پدر شهید محمد اسدی مزینانی و والدین شهدای شهیدی مزینانی نیز پیش از این مبالغی را به موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) برای تکمیل مجتمع بهزیستی کمک نموده اند.

شایان ذکر است ساختمان قدیمی بهداری مزینان با پیگیری های شورای اسلامی،دهیار و مسئولین مرکز بهداشت مزینان پس از موافقت دانشگاه علوم پزشکی و اداره بهداشت و درمان شهرستان سبزوار به طور کامل تخریب و با مبلغ اولیه اهدایی بستگان مرحومه بتول رفیعی به ارزش یکصد و پنجاه میلیون تومان  همزمان با میلاد فرخنده حضرت زهرا (س) طرح بنای جدید درمانگاه با حضور مسئولین شبکه بهداشت و درمان شهرستان سبزوار و داورزن و همچنین مسئولین محلی در زادگاه معلم شهید انقلاب دکتر علی مزینانی شریعتی  آغاز شد.

  • علی مزینانی
۰۲
تیر
۹۳

فهرست رمان‌های راه‌یافته به مرحله نهایی جایزه ادبی قلم زرین اعلام شد.
  

به گزارش شاهدان کویربه نقل از خبرنگار مهر، علی اکبر والایی دبیر دهمین جایزه ادبی قلم زرین فهرست آثار راه یافته به بخش پایانی داوری رمان این جشنواره ادبی را اعلام کرد.

بر اساس اعلام والایی هیئت داوران این بخش رمان‌های «لحظه‌ها جا می‌مانند» نوشته یوسف قوجق، «چشمی که بست، چشمی که گشود» نوشته مریم مقانی، «گرگ سالی» تالیف مرحوم امیر‌حسین فردی و «آه با شین» نوشته محمدکاظم مزینانی را راه یافته به مرحله نهایی داوری‌های این جشنواره ادبی اعلام کرده‌اند.

والایی همچنین تاکید کرد: فهرست آثار راه یافته بخش نقد ادبی این دوره از جایزه قلم زرین نیز هفته آینده اعلام می‌شود.

مراسم پایانی این دوره از جایزه ادبی قلم زرین روز 14 تیرماه در حوزه هنری برگزار می‌شود.

  • علی مزینانی
۰۱
تیر
۹۳

آنچه پیش روی دارید، تصاویری است که توسط شهید دکتر مصطفی چمران و با دوربین دکتر سید صادق طباطبایی، از مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی در بیروت برداشته شده است. این محفل نکوداشت که با حضور امام موسی صدر، یاسر عرفات، خانواده دکتر شریعتی و شماری از فعالان سیاسی و فرهنگی ایران و لبنان برگزارشد، در محافل سیاسی و خبری بازتابی مهم و نمایان داشت.

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۳

در رزمایش گردان بیت المقدس بسیج حوزه امام رضا (ع) شهرستان داورزن ، تست سلامت بسیجیان توسط کادر بهداشت ودرمان انجام شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خانه بهداشت مزینان ؛ طبق هماهنگی های صورت گرفته حوزه مقاومت بسیج امام رضا (ع) و خسروجردی مسئول شبکه بهداشت و درمان شهرستان داورزن در خصوص معاینات بسیجیان در روز رزمایش ، اکیپ سه نفره کادر شبکه متشکل از مهدی تاج مزینانی ( مزینان ) ، سید حسن موسوی ( داورزن ) و سید تقی هاشمی اصل ( بیزه ) در محل رزمایش حاضر و معاینات بسیجیان را انجام دادند 

در حین انجام معاینات که شامل اندازه گیری قد ، وزن ، محاسبه نمایه توده بدنی ، فشارخون و معاینات قلبی بود ، آموزشهای لازم نیز به گروه هدف ارائه گردید و یک مورد فشار خون بالا بعد از هماهنگی های صورت گرفته با اورژانس به پزشک ارجاع گردید که پس از دریافت خدمت در مرکز بهداشتی درمانی خوشبختانه با سلامت کامل به منزل بازگشت .

شایان ذکر است در رزمایش دیگر که همزمان با این رزمایش در مقیسه صورت گرفت نیز اکیپی شامل از مهندس شهرآبادی ، سلیمانی و ده نبی به انجام تست سلامت مبادرت ورزیدند .

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۳

صدا ی جمهوری اسلامی مرکز خراسان رضوی اقدام به تهیه نمایشی رادیویی با نام یکی از شهدای پر افتخار مزینان با هنرمندی هنرمندان عرصه ی نمایش کرده است که در هفته گذشته از مرکز خراسان پخش شد

به گزارش شاهدان کویر مزینان نمایش "شقایق های اروند "، داستان مادرشهید حمیدرضا مزینانی است که پس از گذشت سالها هنوز در انتظار فرزند شهیدش است .

بیقرار ی ها و چشم انتظاری این مادر روز به روز بیشتر می شود و خبری از گمشده اش نمی رسد تا اینکه شرایطی فراهم می شود تا با کاروان راهیان نوربه سمت مناطق جنگی همراه شود . او(مادر ) که در آنجا به دنبال فرزند مفقودالاثر اش می گردد ناگهان سوار بر قایقی در اروند خود را می بیند؛ گویی حمیدرضا اشکهای مادر را دیده و تاب نیاورده است و او را به نشانه هایی از خود آگاه می سازد ، پس از بازگشت مادر از اروند خبر پیدا شدن جنازه ی شهید مزینانی در حاشیه اروند که چیزی جز یک پلاک وچند استخوان نبود به قلب این مادر آرامش داد . 

تهیه کننده ، کارگزدان و نویسنده این نمایش عباس طاهری است که به همراه هنرمندان حامد حبیبی ، وحید مرکزی، علی رضا قبادی ، اکرم مولانژاد، نسیم رضایی  و... شقایقهای اروند را آماده و تقدیم مخاطبان رادیو نمودند.

خاطرات مادرشهید حمیدرضا مزینانی پیش از این در روزنامه قدس و همچنین با قلم شیوای نویسنده دفاع مقدس سرکار خانم طیبه مزینانی به رشته ی تحریر در آمده است اما مشخص نیست که آیا نویسنده این نمایش این خاطراترا خوانده و یا ناخود آگاه نام شهید حمیدرضا را انتخاب کرده است !

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۳

محسن مزینانی خبرنگار و عکاس خبرگزاری بسیج پرس با حضور در بابلسر به شکار لحظه هایی از زیبایی دریای مازندران پرداخته که تصاویر این هنرمند جوان مزینانی مورد استقبال مخاطبین و کاربران اینترنتی قرار گفته است و در ادامه گوشه هایی از هنرنمایی وی تقدیم می گردد.

 

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳

مزینانی بودن به دکتر شریعتی و فرزندانش کمک کرد

مزینانی بودن به دکتر شریعتی و فرزندانش کمک کرد

دکتر علی شریعتی از بزرگترین مشاهیر منطقهسبزوار بزرگ و به ویژه شهرستان داورزن است که در سال 1312 در کویر تاریخی مزینان که آن زمان از توابع شهرستان سبزوار بود ، متولد شد و نام زادگاهش به عنوان نام خانوادگی او در شناسنامه اش ثبت شد.

فامیل او اما بعدها در زمانی که به شهرت دست یافت، نزد عموم مردم به شریعتی معروف شد.

هر چند خود شریعتی در بعضی کتاب هایش خود را سبزواری ، سبزوارزاده ، سربداری ، خراسانی و ... نیز معرفی کرده است. (منبع1) ، (منبع2) اما از بین همه این نام ها چنان که گفته شد، مزینانی در شناسنامه اش ثبت شد و شریعتی شهرت عمومی پیدا کرد.

همین موضوع ساده در آخرین سال زندگی ، کمک زیادی به شریعتی کرد تا بتواند در شرایط خفقان ساواک که می خواست مانع خروج او از ایران شود، به راحتی پاسپورت خود را دریافت نماید.

در واقع مزینانی بودن به شریعتی کمک کرد تا مأموران رژیم شاه که طبق قانون موظف شده بودند مانع از خروج فردی به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی شوند، به راحتی پاسپورت علی مزینانی را صادر کنند و بدین ترتیب هجرت انقلابی این معلم مبارز به خارج از کشور ، با موفقیت رقم بخورد.

اما افسوس که مدت کوتاهی بعد از هجرت شریعتی از ایران ، روح او نیز از این جهان فانی هجرت کرد و یادش برای همیشه در خاطره ایرانیان ماندگار شد.

خبرگزاری ایسنا مدتی قبل ، مشروح جریانات هجرت شریعتی از ایران و سپس درگذشت مشکوک او را منتشر کرده است که اسرارنامه در ادامه به مناسبت نزدیک شدن به سی و هفتمین سالروز درگذشت این معلم بزرگ ایران به انتشار مطلب کامل ایسنا می پردازد:

در مورد هجرت شریعتی در سال پایانی عمرش (۱۳۵۶) به اروپا و مرگ مشکوکش سؤال‌های فراوانی در جامعه وجود دارد. با ارجاع به چندین سند سعی کرده‌ایم تا حدی این ابهامات را برطرف کنیم.

به گزارش ایسنا، سایت تاریخ ایرانی به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر علی شریعتی نوشت: پوران شریعت‌رضوی همسر علی شریعتی در کتاب «طرحی از یک زندگی» مقدمات سفر همسرش را اینچنین شرح می‌دهد:

«پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان علی شریعتی و یا علی شریعتی مزینانی طبقه‌بندی شده است. حتی مدارک تحصیلی علی در ایران و فرانسه، احکام اداری‌اش در وزارت فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد همه به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی صادر شده است. در حالی که نام‌ خانوادگی علی طبق شناسنامه مزینانی بود و نه شریعتی و یا شریعتی مزینانی. ضمن اینکه پاسپورت قبلی علی نیز به نام مزینانی یعنی نام‌ خانوادگی واقعی علی صادر شده بود. قرار بر این شد که علی به من برای اخذ گذرنامه خودم رضایت‌نامه و برای بچه‌ها وکالت بدهد اما پیش از آن برای گذرنامه خودش اقدام کند تا مشخص شود که موفق به دریافت آن می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم که کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره مذکور مراجعه نکند زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد.

در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته وجود یک ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل می‌بایستی ضمانت فرد بازنشسته را به عهده می‌گرفت که طرف موظف به بازگشت به کشورش باشد. بنابراین من چون کارمند شاغل آموزش و پرورش بودم طبق قانون می‌توانستم ضمانت همسرم را بر عهده گیرم.

ابتدا از آموزش و پرورش منطقه 13 تهران تاییدیه گرفتم که شاغل هستم، بعد با علی به کلانتری منطقه محل کارم رفتیم، خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند. سپس سایر مدارک لازم را تهیه کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف میم مراجعه کردم. با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست‌کننده بایست مدارکش را تسلیم می‌کرد ولی در آن ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص بایست مراجعه کند.

چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان را هم همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید. ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که همسرم بیمار است و ناتوان و … با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان و غیره توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز ۲۶ اردیبهشت یعنی ۴ روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.»

صبح ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ شریعتی به همراه دو دوست آقای عبدالله رادنیا و همسرش به فرودگاه مهرآباد رفت.

شریعتی در نامه‌ای که از بروکسل برای پسرش احسان (که آن زمان مقیم آمریکا بوده است) نوشت، دلایل سفرش به بروکسل را اینچنین توضیح می‌دهد: «من فعلا به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل؛ یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم.» (با مخاطب‌های آشنا)

بعد از اقامتی دو روزه در بلژیک شریعتی عازم انگلستان و شهر ساتامپتون می‌شود و در خانه پسردایی همسرش ساکن می‌شود. خبر خروج شریعتی کم‌کم در سطح شهر پخش می‌شود و واکنش‌های ساواک آغاز می‌شود. از آغاز ماه خرداد تا بیستم خرداد ساواک هنوز از خروج شریعتی مطمئن نیست. از این تاریخ به بعد خروج او برای ساواک قطعی می‌شود و همسر شریعتی ممنوع‌الخروج می‌شود. اسناد ساواک این سردرگمی را از روزهای پایانی اردیبهشت تا ۱۸-۱۷ خرداد به صراحت نشان می‌دهد. اسناد همچنین نشان می‌دهد که تصور ساواک این است که شریعتی با نام جعلی محمدعلی مزینانی از ایران خارج شده.

از تاریخ ۱۸-۱۷ نام‌های سارا شریعتی مزینانی، احسان شریعتی مزینانی و پوران (بی‌بی فاطمه) شریعت‌رضوی را ممنوع‌الخروج اعلام می‌کند. مشخص است که باز هم نمی‌داند که فرزندان شریعتی همچون پدرشان پیشوند شریعتی را در شناسنامه ندارند و اگر قرار بر ممنوع‌الخروجی است باید با نام مزینانی ممنوع‌الخروج شوند. بر همین اساس است که فرزندان شریعتی (سوسن و سارا) علی‌رغم این حکم در تاریخ ۲۸ خرداد از ایران خارج می‌شوند. حتی معلوم است که مامورین اطلاع ندارند که احسان شریعتی یک سال پیش ایران را ترک کرده و مقیم آمریکاست.

سوسن و سارا پس از خروج از ایران، به پدرشان که در فرودگاه لندن منتظرشان است می‌پیوندند.

منبع : مجله اینترنتی اسرار نامه

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳
  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳
 

امسال نیز سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی در حالی که بهانه ای به جز جام جهانی فوتبال وجود نداشت در سکوت و خاموشی آمد و گذشت و فقط مزینانی ها بودند که فرزند شایسته کویرتاریخی زادگاهشان را فراموش نکردند و با جان و دل مراسم ویژه ای را برگزار کردند.

شاهدان کویرمزینان که با هدف معرفی بیشتر مزینان و مزینانی ها فعالیت خود را آغاز کرده است پیش از این با انتشار مطالبی از برگزاری این مراسم خبر داد که قرار بود با هماهنگی های قبلی جناب آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مزینان تشریف بیاورند و در این مراسم سخنرانی داشته باشند اما به دلیل سفر کاری ایشان به خارج از کشور، این مراسم بدون حضور جناب وزیر و حتی دعوت کنندگان از او یعنی نمایندگان محترم شهرستان سبزوار و تنها با حضور عاشقان و شیفتگان شریعتی و مردم قدرشناس مزینان برگزار شد.

البته بنا بود فرزندان شایسته دکتر به خصوص دکتر احسان مزینانی شریعتی در این مراسم هم حضور داشته باشند اما در آخرین لحظه دکتر احسان با ارسال پیامی از مردم خوب مزینان و دست اندرکاران برگزاری این مراسم تشکر کردند و اظهار داشتند : باتوجه به اینکه در روز سالگرد منزل پدری ایشان محل رفت و آمد شخصیتها و دوستداران شریعتی است باید در کنار مادر حضور داشته باشند و انشاء الله در موقعیت دیگری به مزینان خواهند آمد.

ما نیز از این همه لطف احسان عزیز نسبت به مزینان و مزینانی ها که الحق والانصاف مردم دار هستند و مزینان را دوست دارند تشکر و قدردانی می کنیم چرا که به دعوت شاهدان کویرمزینان این فرزند برومند شریعتی پیش از این به مزینان تشریف آورده اند و معتقدیم بازهم طبق قولی که داده اند خواهند آمد.

اما مراسم سی و هفتمین سالگرد بازهم در مزینان مظلوم با شکوه خاصی برگزار گردید و عاشقان ، اندیشمندان ، صاحب نظران ، اساتید و دانشجویان فراوانی در این روز میهمان مزینانی های خونگرم بودند و مراسم با شکوهتر از سالهای گذشته برگزار شد و جا دارد که از تمامی خادمان و برگزار کنندگان این مراسم تشکر و قدردانی ویژه ای بشود.

اول رئیس شورای اسلامی مزینان، آزاده سرافراز حاج مهدی مزینانی  که می دانیم چند روزی است برای بهتر برگزار شدن این مراسم آرام و قرار نداشته و مدام در حال رفت و آمد به سبزوار و مشهد و تماس با افراد مختلف و آماده کردن مقدمات برگزاری مراسم بوده و روز پنجشنبه نیز لحظه ای آرامش نداشته و با آبرومندی این مراسم را به اتمام رساندند.

دوم مزینان دوستی که برای آبادانی مزینان رنجهای فراوان دیده و تمام هم وغمش پس از بازنشستگی برای عمران مزینان بوده و هست حاج احمدمزینانی صباغ ، که حتی جلسه های هماهنگی را در منزل شخصی خودش در سبزوار برگزار نمود و زحمت دعوت و ارسال دعوتنامه به مسئولین را متحمل شده بود و با آغوش باز دبیری ستاد بزرگداشت را پذیرفت و خداوکیلی خوب از پس آن برآمد.

سوم سید مصطفی جلالی پور مزینانی هنرمند جوان مزینانی که علی رغم سفر مهم و تدریس در استان همجوار دعوت شاهدان کویرمزینان راپذیرفت که به مراسم بیاید و او هم با اجرای ترانه ای همگان را به وجد آورد 

 جهارم گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان که با ارسال پیام و تهیه مطلب در فضای مجازی سعی نمود سهم بسزایی در اطلاع رسانی این مراسم به همشهریان و عاشقان شریعتی داشته باشد.

پنجم مردم خوب و شریف مزینان که به قول استاد صباغ چون خلق و خوی کویری دارند و مهربان مردمی هستند که باید میهمانانش را آب و نان بدهند و تکریم نمایند به خوبی میزبان میهمانان مراسم بودند.

ششم همشهریان مزینانی که رنج سفر را برجان خریدند و از نقاط مختلف به زادگاهشان راهی شدند تا این مراسم باشکوه برگزار شود

هفتم تمامی میهمانانی که از خراسان بزرگ آمده بودند به ویژه کاروان فرهنگی نیشابور و اساتید و دانشجویان سبزوار  تا ثابت کنند شریعتی همچنان زنده است.

هشتم مسئولین محترم شهرستان داورزن به ویژه فرماندار فهیم و سایت داورزن نیوز این شهرستان که در این مراسم سنگ تمام گذاشتند.

نهم روحانیت و فرهنگی های مزینانی به ویژه استاد محمدشریفی که با بیان زیبایش همه را مات و مبهوت کرده بود و پسر خواهرش جانباز گرانمایه حاج محمد مزینانی ساعت ساز که هم مانند دائیش خوب سخن می گوید و هم طبع و ذوق شعری دارد و علی نامه اش موجب افتخار ماست.

از همه ی این عزیزان و دیگر زحمت کشان مراسم تشکر و قدردانی می شود.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳

خبرگزاری فارس: میزان مهریه همسر شریعتی و ماجرای وصول آن/ خاطرات سوسن شریعتی از پدر

یکی از تابلوهایی که روی دیوار خانه‌موزه شریعتی نصب شده، عقدنامه او و همسرش پوران شریعت رضوی است که مهریه 16 هزار تومانی را نشان می‌دهد. جالب اینکه پوران شریعت رضوی در ذیل آن نوشته که وصول شد.


 

خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: نام خانوادگی‌اش در شناسنامه «مزینانی» بود اما لقب خاندانش شریعتی. نام خانوادگی شریعتی حتی در شناسنامه خود او هم نبود اما در شناسنامه خواهرانش «شریعتی» درج شده است. بنابراین نام او در گذرنامه‌اش علی مزینانی است و به همین دلیل با وجود مراقبت‌های ساواک توانست از ایران خارج شود.

در سالمرگ این معلم اندیشمند (۲۹خرداد ۱۳۵۶) در خانه‌موزه او پای گذاشتیم، پیش از پرداختن به خانه‌موزه شریعتی، گذری خلاصه وار بر تاریخچه زندگی شریعتی می‌اندازیم.

 

شریعتی در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدرش محمدتقی شریعتی مردی پارسا و عالم علوم نقلی و عقلی بود. وی در دانشسرای مقدماتی مشهد تحصیل کرد، آموزگار شد و در سال 34 به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد رفت با پوران شریعت رضوی ازدواج کرد و به دلیل ممتاز بودن در رشته ادبیات برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد و در رشته‌های علوم انسانی تحصیل کرد.

وی آثار زیادی خلق کرد و در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی مبارزات فراوانی انجام داد مقالات زیادی در نشریات داخلی و خارجی نوشت و حتی در فرانسه هم مورد آزار قرار گرفت و به زندان افتاد. در سال 43 به ایران آمد و اینجا هم به زندان منتقل شد و پس از آزادی در مشهد به تدریس پرداخت تا اینکه سال 48 به حسینیه ارشاد آمد و مسئول امور فرهنگی شد و همینجا به تحلیل و سخنرانی و تدریس پرداخت که باز هم به زندان افتاد و زندگی سختی گذراند پس از آزادی باز هم توسط ساواک به زندان افتاد و در نهایت در 29 خرداد 56 دار فانی را وداع گفت.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳


سالگرد شریعتی مزینان مصطفی جلالی پور

 سیدمصطفی جلالی پور مزینانی استاد موسیقی سنتی روز پنجشنبه 29 خردادبا حضور در مراسم گرامیداشت سی و هفتمین سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی به اجرای برنامه پرداخت .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از داورزن نیوز ؛ استاد سید مصطفی جلالی پور هنرمند جوان مزینانی  با صدای دلنشین خود با غزلی از سعدی و شعرسوتک منسوب به  دکتر شریعتی محفل دوستداران شریعتی را طراوت بخشید.

وی که به همراه استاد شجره برای تدریس فن  لحن و بیان به هنرجویان رشته تئاتر و موسیقی به استان سمنان مسافرت کرده بود با اطلاع از برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر علی مزینانی شریعتی در زادگاهش، راهی مزینان شد و به اجرای موسیقی پرداخت که مورد تشویق و استقبال حضار قرار گرفت.

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد 
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
که او یکریز و پی در پی 
دم گرم چموش اش را بفشارد
بی هیچ فریادی 
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد 
و بشکاند سکوت مرگبارم را… 

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳
  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳

سالگرد شریعتی مزینان3

همزمان با سی و هفتمین سالروز شهادت فرزند شایسته کویر دکتر علی مزینانی شریعتی مراسم بزرگداشتی با حضور اساتید و دانشجویان دانشگاه های خراسان  و اندیشمندان و صاحب نظران و مسئولین فرهنگی و منطقه ای  در زادگاهش مزینان برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که روز پنجشنبه 29 خرداد به همت شورای اسلامی  و ستاد مردمی بزرگداشت دکتر شریعتی در هیئت ابوالفضلی (ع) مزینان برگزار گردید حنیف پور مسئول آموزش وپژوهش اداره کل امور شهری وشوراهای خراسان رضوی ، دکتر حسینی استاد دانشگاه حکیم سبزواری ، مهندس فلاحی فرماندار شهرستان داورزن ، جانباز و دبیر آموزش و پرورش  حاج محمد مزینانی و حجت الاسلام معلمی فر روحانی مستقر در مزینان سخنرانی کردند.

از دیگر برنامه های جالب توجه در این مراسم اجرای دکلمه و مقاله و میزگرد دانشجویی به همراه پرسش و پاسخ اساتید و همچنین حضور خواننده جوان مزینانی سید مصطفی جلالی پور و  گروه مرشدخوانی شهرستان سبزوار بود که به اجرای برنامه های هنری  پرداختند.

 نمایشگاهی از آثار معلم شهید انقلاب دکتر علی مزینانی شریعتی در بازار مزینان آماده شده بود که مورد استقبال و بازدیدشرکت کنندگان قرار گرفت .

مهدی مزینانی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان ضمن تشکر از آحاد مردم قدرشناس مزینان در باره حضور اقشار مختلف مردمی در این مراسم اظهار داشت : حضور گسترده همشهریان مزینانی  که بعضی از آنها فرسنگ ها راه دور را طی کرده اند و از شهرهای تهران و مشهد و سبزوار برای شرکت در این مراسم خود را به مزینان رسانده اند موجب شگفتی حاضرین شده بود .

وی افزود: علاوه برحضور جناب آقای اکبری معاون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی جمعی از مسئولین شهرستان سبزوار مانند اعضای شورای شهر و همچنین مسئولین شهرستان داورزن که اغلب روسای ادارات این شهر بودند به همراه دهیاران و شوراهای اسلامی روستاهای مجاور و کاروانهای دانشجویی و فرهنگی از شهرستان نیشابور و دیگر شهرهای استان دعوت ما را لبیک گفتند و در این مراسم حضور یافتند.

مهدی مزینانی خاطر نشان کرد: انتظار می رود مسئولین مملکتی در سالهای آینده بیشتر دراین مراسم حضور داشته باشند چون شریعتی تنها متعلق به مزینان نیست و تمامی ایرانیان به وجودش افتخار می کنند لذا می طلبد که این مراسم با جدیت بیشتر و حضور  مقامات و چهره های فرهیخته برگزار شود.

رئیس شورای اسلامی مزینان باردیگر بر پیگیری تکمیل مجتمع فرهنگی هنری دکتر شریعتی که قریب به دو دهه از کلنگ زنی آن می گذرد تأکید کرد و گفت : مزینان به لحاظ نام خاندان شریعتی در طول سال پذیرای میهمانانی است که می خواهند زادگاه دکتر شریعتی را ببینند و امیدواریم این مجتمع و منزل پدری دکتر برای بازدید علاقمندان با کمک دستگاه های دولتی هرچه سریعتر آماده شود.


سالگرد شریعتی مزینان مصطفی جلالی پور

سالگرد شریعتی مزینان1

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳

مراسم بزرگداشت سی و هفتمین سالروز شهادت معلم شهید انقلاب دکتر علی مزینانی شریعتی  با حضور اساتید و دانشجویان دانشگاه ها و علاقمندان به شریعتی در زادگاهش مزینان صبح روز پنجشنبه 29 خردادبه همت شورای اسلامی وستاد مردمی مراسم بزرگداشت شریعتی برگزار شد .

در ادامه تصاویر این مراسم را ببینید

سالگرد شریعتی مزینان10

سالگرد شریعتی مزینان11

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳
از کویر تا اسطوره: گزیده کتابشناسی دکتر علی شریعتی      
آن چه در این گزارش خواهد آمد، کتابشناسی گزیده‌ای از آثار دکتر علی شریعتی و نیز کتاب‌های منتشرشده درباره واکاوی شخصیت او و نقد آثار اوست که به بهانه 29 خرداد، سی و هفتمین سالگرد درگذشت او فراهم آمده است.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سعیده زادقناد: 29 خرداد سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی (1312 ــ 1356 هـ.ش) از متفکران برجسته و چهره‌های انقلابی تاریخ معاصر ایران است. دکتر علی شریعتی به سبب نوشته‌های اثرگذارش در حوزه‌های دین، فلسفه، تاریخ، ادبیات و جامعه‌شناسی جایگاهی ویژه در حافظه ملی و مذهبی نسل انقلابی و حتی نسل‌های بعدی دارد. سابقه مبارزاتی او نیز که هم با کلام و سخنرانیها و هم با سال ‌های گذشته از عمرش در زندان رقم خورده، اسطوره‌ای از یک روشنفکر انقلابی را از او در ذهن نسل‌هایی ساخته و پرداخته که از تاریخ انقلاب اسلامی ایران جداشدنی نیست. شریعتی از معدود اندیشمندانی است که رواج جملات قصارش در میان نسل رنگارنگ امروز جوانان این مرز و بوم، حکایت از جاودانگی و نفوذ کلام و اندیشه‌اش دارد.

آنچه در این گزارش خواهد آمد، معرفی گزیده‌ای از آثار دکتر شریعتی و نیز کتاب‌های منتشرشده درباره واکاوی شخصیت او و نقد آثار اوست که به کمک داده‌های وبگاه «خانه کتاب» فراهم آمده و در یک دسته‌بندی موضوعی به ترتیب تاریخی مرتب شده است. 
  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳


چرایی دفن پیکر دکتر علی مزینانی شریعتی در سوریه

44030_879با وجودی که شریعتی وصیت کرده بود پیکرش در حسینیه ارشاد به خاک سپرده شود، شرایط طور دیگری پیش رفت تا دمشق، آخرین میزبان او در دنیا باشد.

 بهاران نیوز: دکتر شریعتی در سال های پایانی عمر، به شدت تحت نظارت ساواک بود. تا جایی که بالاخره تصمیم گرفت از کشور خارج شود. او به دلیل ممنوع الخروج بودن با نام خانوادگی «مزینانی» گذرنامه گرفت و به بروکسل بلژیک و از آنجا به انگلستان رفت اما سه هفته بعد از اقامت در ساوت همپتون انگلیس، در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ درگذشت. با وجودی که شریعتی وصیت کرده بود پیکرش در حسینیه ارشاد به خاک سپرده شود، شرایط طور دیگری پیش رفت تا دمشق، آخرین میزبان او در دنیا باشد.

 مرحوم دکتر ناصر میناچی، مدیر حسینیه ارشاد و یکی از بنیان‌گذران این موسسه‌ فرهنگی – مذهبی، چهارسال  قبل در مراسم بزرگداشت سی و دومین سالگرد اسارت امام موسی صدر روایت مرگ شریعتی را این طور عنوان کرد: «مطلع شدیم که تیمی از ماموران و کارشناسان حرفه‌ای ساواک (حدود ۴۰ نفر) عازم لندن شده‌اند و هدفشان ربودن جسد شریعتی و انتقال آن به تهران به هر وسیله‌ای می‌باشد. آنها حتی به منزل آقای فکوهی مراجعه کردند و درخواست خود را اظهار داشته بودند. هدف آنها که توسط شخص شاه و ساواک تعیین شده بود، انتقال جسد شریعتی به ایران و برپایی یک مراسم گسترده و پر سرو صدا برای شریعتی در مشهد بود. آنها می‌خواستند کاری را که در دوران حیات شریعتی نتوانستند با او انجام دهند، در این شرایط محقق سازند و او را بدنام و بی‌آبرو سازند. خودشان برایش مراسم بگیرند و از او تجلیل کنند! و پس از تشییع در حرم امام رضا و طواف او در حرم، در کنار ضریح، جایی او را دفن کنند و برای همیشه به خاطره‌ی شریعتی پایان دهند!

ما در آن روزها بسیار حساس و هوشیار بودیم و حتی تیمی از دانشجویان دائم کشیک می‌دادند که مبادا کسی بیاید و جسد شریعتی را از سردخانه برباید. در همین حال بود که افراد نظرسنجی می‌کردند و هرکس برنامه‌ی خود را برای فرار از چنین موقعیتی شرح می‌داد… با استاد محمدتقی شریعتی تماس گرفتیم و نظر ایشان را پرسیدیم، که در جواب ایشان در جریان امور قرار گرفتند و با این نظریه که شریعتی را به سوریه برده و آنجا دفن کنیم موافقت کردند. ایشان همانجا گفتند که بدلیل علاقه‌ دکتر شریعتی به زینب(س) و ارتباط خوب آقا موسی صدر با روحانیون شیعه، این امر میسر است و قابل قبول.

امام موسی صدر تلاش‌های بی‌دریغ خود را برای کمک به علاقمندان شریعتی و خانواده و شاگردان او انجام داد و با نفوذ و اعتباری که در لبنان و کشورهایی نظیر سوریه و فلسطین داشت، توانست مستقیما با حافظ اسد رئیس‌جمهوری سوریه صحبت کرده و مراحل انتقال پیکر شریعتی را به آن کشور آسان گرداند. حافظ اسد ضمن حمایت از آقا موسی‌صدر در شرایطی که سوریه سه روز در تعطیلات بسر می‌برد، یک هواپیمای اختصاصی برای ما در لندن ارسال کرد و تمام آن جمعیت حاضر در لندن را همراه با جسد دکتر شریعتی، بدون ویزا و مراحل امنیتی سوار هواپیما کرد و به مقصد سوریه فراخواند.

امام موسی صدر از ما پرسید که آیا دکترشریعتی وصیتی کرده است یا خیر؟ پاسخ من مثبت بود و اعلام کردم که طبق وصیتی مکتوب که از شریعتی بجای مانده ایشان قبلا با مشورتی که با من و دوستان کردند، علاقمند به دفن خود، در همین حسینیه ارشاد بودند. از آنجا که این وصیت عهدی است در زمان حیات او، با این وصیت نیز موافقت شده است، بنابراین واجب است که پیکر این مسلمان نهایتا در همین محل دفن گردد و هرکس که با این موضوع به هر طریقی مخالفت کند، گناه بزرگی مرتکب شده است. امام موسی صدر نیز این موضوع را متذکر شدند و از این رو ایشان خود اقدام به برگزاری آن مراسم‌های با شکوه برای شریعتی کردند و بخشی از فعالان و شخصیت‌ها و احزاب سیاسی لبنان و فلسطین و سوریه نظیر «عرفات» نیز در مراسم‌های شریعتی حضور پیدا کرده و اعلام حمایت کردند»

منبع : بهاران نیوز،

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳


downloadاین سند را علی شریعتی در آذرماه ۱۳۵۵ (حدود شش ماه قبل از مرگش) خطاب به محمدرضا حکیمی نوشته است. خانواده‌ی شریعتی پس از باخبر شدن از نوشته شدن این نامه، متنی خطاب به محمدرضا حکیمی نوشتند و درخواست کردند که او نوشته‌ها و گفته‌های شریعتی را بازبینی کند اما حکیمی هرگز چنین نکرد و نهایتاً اصل نامه را نیز به خانواده بازگرداند.


 

بهاران نیوزاین سند را علی شریعتی در آذرماه ۱۳۵۵ (حدود شش ماه قبل از مرگش) خطاب به محمدرضا حکیمی نوشته است. خانواده‌ی شریعتی پس از باخبر شدن از نوشته شدن این نامه، متنی خطاب به محمدرضا حکیمی نوشتند و درخواست کردند که او نوشته‌ها و گفته‌های شریعتی را بازبینی کند اما حکیمی هرگز چنین نکرد و نهایتاً اصل نامه را نیز به خانواده بازگرداند.

 

بسمه تعالی

امروز دوشنبه، سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره‌های بیهوده تر، شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه، جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست نشانهای از تحمیل مدرنیسم قرن بیستم، بر گروهی (که به قرن بوق تعلق دارند). گرچه هنوز از حال تا مرز، احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور،عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است، چه خواهد بود!؟ جز اینکه همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بیدریغی، تماماً واگذار کنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوت قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشته‌هایم و آنچه دارم و ندارم، بپردازد که چون خود میداند، صورت ریزش ضرورتی ندارد.

همه امیدم به احسان است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و اُمل بودن من است. به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است. که دو راه بیشتر در پیش ندارد و به تعبیر درست دو بیراهه: یکی، همچون کلاغ شوم در خانه ماندن و به قارقار کردن‌های زشت و نفرت بار احمقانه زیستن، که یعنی زن نجیب متدین؛ و یا تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن، و عروسکی برای بازی ابله‌ها و یا کالایی برای بازار کسبه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایه‌داری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدّد. و این هر دو یکی است، گرچه دو وجهه متناقض هم. اما وقتی کسی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چغوک. یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح. مستراح شرقی گردد، یا مستراح فرنگی. و آن گاه در برابر این تنها دو بیراه‌هائی که پیش پای دختران است، سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند تا چه حد میتواند معجزه‌آسا و زمانه شکن باشد، و کودکی تنها در این تند موج این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو میرود تا کجا میتواند برخلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟

گرچه امیدوار هستم که گاه در روح‌های خارق العاده چنین اعجازی سر زده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستان‌های دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاه‌ها، و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفته‌ها، و مصدق از میان همین دوله‌ها و سلطنه‌های «صلصال کالفخارمن حمامستون»، و اینشتین از همین نژاد پلید، و شوایتزر از همین اروپای قسی آدمخوار، و لومومبا از همین نژاد برده، و مهراوه پاک از همین نجس‌های هند و پدرم از همین مدرسه‌های آخوند ریز و به هرحال آدم از لجن و ابراهیم از آزر بُت تراش و … محمد از خاندان بتخانه دار، به دل من امید می‌دهند که حساب‌های علمی مغز مرا نادیده انگارد و به سرنوشت کودکانم، در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بتخانه می‌پرورد، امیدوار باشم.

دوست می‌داشتم که احسان، متفکر، معنوی، پراحساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید. خیلی می ترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مابی این خواجه، تا شأن نسل جوان معاصر و عقده‌ها و حسدها و باد و بروت‌های بیخودی این روشنفکران سیاسی، که تا نیمه‌های شب منزل رفقا یا پشت میز آبجوفروشی‌ها، از کسانی که به هرحال کاری میکنند بد میگویند، و آنها را با فیدل کاسترو ومائو تسه تونگ و چه‌گوارا می‌سنجند و طبیعتاً محکوم می‌کنند، و پس از هفت هشت ساعت درگوشیهای انقلابی و کارتند و عقده گشایی‌های سیاسی، با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن درگیر است، و طرح درست مسائل، آن چنان که به عقل هیچ کس دیگر نمیرسد، به منزل بر‌می‌گردند و با حالتی شبیه به چه‌گوارا و در قالبی شبیه لنین زیر کرسی میخوابند.

و نیز میترسم از این فضلای افواه الرجالی شود: از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسر سیاسی و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی، و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی ونیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابان شهر می‌گذرند، نیهیلیست، و هیپی و آنارشیست، و یا نشخوار حرفهای بیست سال پیش حوزه‌های کارگری حزب توده، مارتیالیست و سوسیالیست چپ، و از روی کتابهای طرح نو «اسلام و ازدواج»، «اسلام و اجتماع»، «اسلام و جماع»،اسلام و فلان بهمان … اسلام شناس و از روی مرده ریگ انجمن پرورش افکار دوران بیست ساله، روشنفکر مخالف خرافات و از روی کتاب چه میدانم، در باب کشورهای در حال عقب رفتن، متخصص کشورهای در حال رشد. و از روی ترجمه‌های غلط و بی‌معنی از شعر و ادب و موزیک و تئاتر و هنر امروز، صاحبنظر وراج چرند باف لفاظ ضد بشر هذیان گوی مریض هروئین گرای خنک، که یعنی، “ناقد” و شاعر نوپرداز…

و خلاصه، من به او«چه شدن» را تحمیل نمیکنم. او آزاد است. او خود باید خود را انتخاب کند. من یک اگزیستانسیالیست هستم، البته اگزیستانسیالیسم ویژه خودم، نه تکرار و تقلید و ترجمه که از این سه «ت» منفور همیشه بیزارم. به همان اندازه که از آن دوتای دیگر، تقی زاده و تاریخ.

از نصیحت نیز هم؛ از هیچ کس هیچ وقت نپذیرفته‌ام و به هیچ کس، هیچ وقت نصیحت نکرده‌ام. هر رشته‌ای را بخواهد میتواند انتخاب کند اما در انتخاب آن، ارزش فکری و معنوی باید ملاک انتخاب باشد، نه بازار داشتن و گران خریدنش. من می دانستم که به جای کار در فلسفه و جامعه شناسی و تاریخ اگر آرایش می‌خواندم یا بانکداری و یا گاوداری و حتی جامعه شناسی به دردبخور (آنچنان که جامعه شناسان نوظهور ما برآنند که فلان ده یا موسسه یا پروژه را «اتود» می‌کنند و تصادفاً به همان نتایج علمی می‌رسند که صاحبکار سفارش داده)، امروز وصیتنامه‌ام به جای یک انشاء ادبی، شده بود صورتی مبسوط، از سهام و املاک و منازل و مغازه‌ها و شرکتها و دم و دستگاهها که تکلیفش را باید معلوم میکردم و مثل حال، به جای اقلام، الفاظ ردیف نمیکردم اما بیرون از همه حرفهای دیگر، اگر ملاک را لذت جستن تعیین کنیم، مگر لذت اندیشیدن، لذت یک سخن خلاقه، یک شعر هیجان آور، لذت زیبایی‌های احساس و فهم، و مگر ارزش برخی کلمه‌ها از لذت موجودی حساب جاری یا لذت فلان قباله محضری کمتر است!؟ چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت می‌برند و چه گاو انسانهایی که فقط از آخور آباد و زیر سایه درخت چاق میشوند.

من اگر خودم بودم و خودم، فلسفه می‌خواندم و هنر. تنها این دو است که دنیا برای من دارد. خوراکم فلسفه و شرابم هنر و دیگر بس! اما من از آغاز متاهل بودم. ناچار باید برای خانواده‌ام کار میکردم و برای زندگی آنها زندگی می‌کردم. ناچار جامعه شناسی مذهبی و جامعه شناسی جامعه مسلمانان، که به استطاعت اندکم شاید برای مردمم کاری کرده باشم، برای خانواده گرسنه و تشنه و محتاج و بی‌کسم، کوزه آبی آورده باشم.

او آزاد است که یا خود را انتخاب کند و یا مردم را، اما هرگز نه چیز دیگری را، که جز این دو، هیچ چیز در جهان به انتخاب کردن نمی‌ارزد، پلید است، پلید فرزندم! تو میتوانی «هرگونه بودن» را که بخواهی باشی، انتخاب کنی. اما آزادی انتخاب تو در چهارچوب حدود انسان بودن محصور است. با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب، سخن گفتن بی معنی است، که این کلمات ویژه خدا است و انسان، و دیگر هیچ کس، هیچ چیز.

انسان بودن یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد (به خود و جهان) و میآفریند (خود را و جهان را) و تعصب می‌ورزد و میپرستد و انتظار می‌کشد و همیشه جویای مطلق است. جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیتهای روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه می‌زند. اگر این صفات را جز ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که می‌بینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری همه دارد پایمال میشود. انسان در زیر بار سنگین موفقیت‌هایش دارد مسخ میشود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل میکند. تو هرچه میخواهی باشی باش، اما… آدم باش.

اگر پیاده هم شده است سفر کن. در ماندن می‌پوسی هجرت کلمه بزرگی در تاریخ «شدن» انسانها و تمدنها است. اروپا را ببین. اما وقتی که ایران را دیده باشی، و گرنه کور رفته‌ای، کر باز گشته‌ای. آفریقا مصراع دوم بیتی است که مصراع اولش اروپا است در اروپا مثل غالب شرقی‌ها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان. این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفته‌های ماست. از آن اکثریتی که وقتی از این زندان به بیرون می‌گشایند و پا به درون اروپا می‌گذارند، سر از فاظلاب شهر بیرون میآورند، حرفی نمیزنم که حیف از حرف زدن است! اینها غالباً پیرزنان و پیرمردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را با متن راستین اروپا عوضی گرفته‌اند. چقدر آدمهایی را دیده‌ام که بیست سال در فرانسه زندگی کرده‌اند و با یک فرانسوی آشنا نشده‌اند. فلان آمریکایی که به تهران میآید و از طرف مموشهای شمال شهر و خانوادههای قرتی لوس اشرافی کثیف عنتر فرنگی احاطه میشود، تا چه حد جوّ خانواده ایرانی و روح جاده شرقی و هزاران پیوند نامرئی و ظریف انسانی خاص قوم را لمس کرده است؟

اگر به اروپا رفتی، اولین کارت این باشد که در جائی اتاق بگیری که به خارجیها اتاق اجاره نمی‌دهند. در محله‌ایکه خارجیها سکونت ندارند. از این حاشیه مصنوعی بی‌مغز آلوده دور باش. با همه چیز در آمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن، نه سخت است و نه با ارزش. «کن مع الناس و لا تکن مع الناس» واقعاً سخن پیغمبرانه است.

«واقعیت، خوبی و زیبایی» در این دنیا جز این سه هیچ چیز دیگر به جستجو نمی ارزد، نخستین با اندیشیدن، علم. دومین با اخلاق، مذهب. و سومین با هنر، عشق، می تواند تو را از این هر سه محروم کند. یک احساساتی لوس سطحی هذیان گوی خنک. چیزی شبیه جواد فاضل، یا متین ترش نظام وفا، یا لطیف ترش لامارتینیا احمق ترش دشتی و کثیف ترش بلیتیس! ونیز می‌تواند تو را از زندان تنگ زیستن، به این هر سه دنیای بزرگ پنجره‌‌ای بگشاید و شاید هم … دری و من نخستینش را تجربه کرده‌ام و این است که آنرا دوست داشتن نام کرده‌ام. که هم، همچون علم و بهتر از علم آگاهی بخشد وهم، همچون اخلاق روح را به خوب بودن می کشاند و خوب شدن وهم، زیبایی و زیبائی‌ها (که کشف میکند، که میآفریند، چقدر در همین دنیا بهشت‌ها و بهشتی‌ها) نهفته است. اما نگاه‌ها ودل‌ها همه دوزخی است، همه برزخی است و نمی‌بیند و نمی‌شناسد، کورند، کرند، چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هست و نمی‌شنوند. همه جیغ و داد و غرغر و نق‌نق و قیل و قال و وراجی و چرت و پرت و بافندگی و محاوره.

وای که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن سرمایه‌دار است، لبریز است. چقدر مایه‌های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته است. زندگی کردن وقتی معنی می‌یابد که فن استخراج این معادن ناپیدا را بیا‌موزی و تو میدانی که چقدر این حرف با حرفهای ژید به ناتانائلش شبیه است، با آن متناقض است! تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو می کنم، تصادف با یکی دو روح خارق العاده، با یکی دودل بزرگ، با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیباست. چرا نمی‌گویم بیشتر؟ بیشتر نیست! «یکی» بیشترین عدد ممکن است. دو را برای وزن کلام آوردم و نیست گرچه من به اعجاز حادثه‌یی، این کلام موزون را در واقعیت ناموزون زندگی‌ام به حقیقت داشتم، برخوردم (به هر دو معنی کلمه).

کویر را برای لمس کردن روحی که به میراث گرفته‌ام و به میراثت میدهم بخوان و آن دست خط پشت عکسم را که در پاسخ خبر تولدت فرستادم برای تنها و تنها (نصیحت) که در زندگیم مرتکب شده‌ام حفظ کن.

اما تو، سوسن ساده مهربان احساساتی زیبا شناس!منظم و دقیق و تو، سارای رند عمیق. عصیانگر مستقل! برای شما هیچ توصیه‌ای ندارم. در برابر این تندبادی که بر آینده پیش ساخته شما می‌وَزد، کلمات، که تنها امکاناتی است که اکنون در اختیار دارم، چه کاری میتوانند کرد؟ اگر بتوانید در این طوفان کاری کنید، تنها به نیروی اعجازگری است که از اعماق روح شما سَر زند، جوش کند و اراده‌ای شود مسلح به آگاهی‌ای مسلط بر همه چیز و نقاد هرچه پیش میآورند و دور افکننده هر لقمه‌ای که میسازند. چه سخت و چه شکوهمند است که آدمی خود طباخ غذاهای خویش باشد. مردم همه نشخوار‌کنندگانند و همه خورندگان آنچه برایشان پخته‌اند. دعوای امروز بر سراین است که لقمه کدام طباخی را بخورند. هیچ کس به فکر لقمه ساختن نیست. آنچه می‌خورند غذاهایی است که دیگران هضم کرده‌اند. وچه مهوع.

آن هم کی‌ها میسازند؟ رهبران روشنفکران امروز اجتماع ما. آنها که مدل نوین زن بودن شده‌اند. «هفده دی‌ایها» آزاد زنان! این تنها صفتی است که آنها موصوفات راسیتن آنند،آزاد از… عفت کلام اجازه نمی‌دهد. این چادرهای سیاه را، نه فرهنگ و تمدن جدید و نه رشد فکری و نه شخصیت یافتن واقعی و نه آشنایی با روح و بینش و مدنیّت اروپا، بلکه آجان و قیچی از سر اینان برداشت، بر اندام اینان درید و آنگاه نتیجه این شد که همان شاباجی خانم شد که بود، منتها به جای حنا بستن، گلمو میزند و به جای خانه نشستن و غیبت کردن، شب نشینی می‌کند و پاسور میزند. از خانه به خیابان منتقل شده است.هم اوست که فقط تنبانش را درآورده است و بس. یک ملا باجی، اگر ناگهان تنبانش را در آورد و یا به زور در آوردند چه تغییراتی در نگاه و احساس و تفکر و شخصیتش رخ خواهد داد؟ اما مسأله به همین سادگی‌ها نیست. زن روز آمار داده است که، از ۱۹۵۶ تا ۶۶ (ده سال) مؤسسات آرایش و مصرف لوازم آرایش در تهران پانصد برابر شده است و این تنها منحنی تصاعدی مصرف در دنیا، و در تاریخ اقتصاد است، ونیز تنها علت غائی همه این تجدد بازیها و مبارزه با خرافات و آزاد شدن نیمی از اندام اجتماع که تاکنون فلج بود، زندانی بود و از این حرفها …اما اینها باز یک فضیلت را دارا‌یند، یعنی یک امتیاز بر رقبای املشان. چه گرفتاری عجیبی در قضاوت میان این دو صف متجانس متخاصم پیدا کرده‌ام. هر وقت آن «ملاباجی گشنیزخانم»ها را می‌بینم می‌گوییم باز هم آنها و هر وقت آن «جیگی جیگی ننه خانم»ها را می‌بینم می گویم باز هم اینها.

و اما تو همسرم، چه سفارشی میتوانم به تو داشت؟ تو که با از دست دادن من هیچ کس را در زندگی کردن از دست نداده‌ای. نه در زندگی، در زندگی کردن به خصوص بدان«گونه» که مرا می‌شناسی و بدان صفات که مرا میخوانی. نبودن من خلائی در میان داشتن‌های تو پدید نمیآورد، و با این حال که چنان تصویری از روح من در ذهن خود رسم کرده‌ای، وفای محکم و دوستی استوار و خدشه ناپذیرت به این چنین منی، نشانه روح پُر از صداقت و پاکی و انسانیت توست به هرحال، اگر در شناختن صفات اخلاقی و خصائل شخصیت انسانی من تو اشتباه کرده باشی، در این اصل هر دو هم عقیده‌ایم که: اگر من هم انسان خوبی بوده‌ام همسر خوبی نبوده‌ام، و من به هر حال، آنقدر خوب هستم که بدی‌های خویش را اعتراف کنم، و آنقدر قدرت دارم که ضعف‌هایم را کتمان نکنم و در شایستگی‌ام همین بس که خداوند با دادن تو، آنچه را به من نداده است، جبران کرده است و این است که اکنون احساس محتضر را ندارم. که با بودن تو میدانم که در حالیکه همچون یک محتضر وصیت می‌کنم، نبودن من، هیچ کمبودی را در زندگی کودکانم پدید نمیآورد و تنها احساسی که دارم همان است که در این شعر توللی آمده است که:

برو ای مرد برو چون سگ آواره بمیر

که وجود تو به جز لعن خداوند نبود

سایه شوم تو جز سایه ناکامی و یأس

بر سر همسر و گهواره فرزند نبود

از طرف مالی تنها یادآوری است که به حساب خودم آنچه را از پول خود در هنگام زلزله خرج کردم از حساب شماره ۲ بانک تعاونی و توزیع برداشت کرده‌ام و البته دلم از اینکار چرکین بود و قصد داشتم در عید امسال که قرضی می کنم یا چیزی می‌فروشم، برای پول منزل آن را مجدداً باز گردانم و امیدوارم تو این کار را بکنی.

آرزوی دیگرم این بود که یک سهم آب و زمین از کاهه بخرم به نام مادرم وقف کنم و درآمدش صرف هزینه تحصیل شاگردان ممتاز مدرسه این ده شود که سبزوار تحصیلاتشان را تا سیکل یا دیپلم ادامه دهند (که ماهی پنجاه تومان برای هر محصل در ماههای تحصیلی که نه ماه است، یعنی سالی چهارصد و پنجاه تومان برای هر فرد و بنابراین سالی سه محصل می‌توانند از این بابت درس بخوانند البته با کمکهای اضافی من و خانواده خودش)

کار سوم اینکه، جمعی از شاگردان آشنایم، همه حرفها و درسهای چهار سال دانشکده را جمع و تدوین کنند و منتشر سازند که بهترین حرفهای من در لابه‌لای همین درسهای شفاهی و گفت و شنود‌های متفرقه نهفته است… و نیز کنفرانسهای دانشگاهیم جداگانه و نوشته‌های ادبیم در سبک کویر جدا و نوشته‌های پراکنده فکری و تحقیقیم جدا، و آنچه در اروپا نوشته‌ام جمع آوری شود و نگهداری تا بعدها که انشاالله چاپ شود. و شعرهایم همه به دقت جمع آوری شود و سوزانده شود که نماند مگر «قوی سپید» و «غریب راه» و«در کشور» و «شمع زندان» و درسهای اسلام شناسی از «سقیفه به بعد»، با «امت و امامت» در ارشاد و کنفرانسهای مربوط به حضرت علی و علت تشیع ایرانیان و دیالکتیک پیدایش فرق در اسلام و هرچه به این زمینه‌ها میاید ازجمله «بیعت» در کانون مهندسین و «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» و… همه دریک جلد به نام جلد دوم اسلام شناسی تحت عنوان «امت و امامت» تدوین شود.

اگر مترجمی شایسته پیدا شد متن مصاحبه مرا با گیوز به فارسی ترجمه کند درباره این آثار بخصوص کتاب desalienation des societes musu lmanes مرا وهمچنین مقاله خارجی sociologie d’ initiation مرا که با چهار جامعه شناس تحقیق کرده‌ایم و «اوت زتود» چاپ کرده است. کتاب L’ ange solitaire را دلم نمیخواهد ترجمه کنند. کار گذشته‌ای و رفته‌ای است.

همه التماس‌هایت را از قول من نثار… عزیزم کن، که آنچه را از من جمع کرده و درباره‌ام نوشته، از چاپش منصرف شود که خیلی رنج میبرم. از دوستانم که در سالهای اخیر به علت انزوایی که داشتم، و خود معلول حالت روحی و فشار طاقت شکن فکری و عصبی بود، از من آزرده شده‌اند، پوزش میطلبم و امیدوارم بدانند که دوری از آنها نبود، گریز به خودم بود و این دو یکی نیست.

کتاب «کویر» را با اتمام آخرین مقاله و افزودن «داستان خلقت» یا «درد بودن» (پس از پاکنویسی) تمام کنید و منتشر سازید. مقدمه‌اش تنها نوشته عین‌القضا است. و در اولین صفحه‌اش این جمله توماس ولف: «نوشتن برای فراموش کردن است نه به یاد آوردن».

در پایان این حرفها برخلاف همیشه احساس لذت و رضایت میکنم که عمرم به خوبی گذشت. هیچ وقت ستم نکردم. هیچوقت خیانت نکردم و اگر هم به خاطر این بود که امکانش نبود، باز خود سعادتی است. تنها گناهی که مرتکب شده‌ام، یکبار در زندگیم بود، که به اعوای نصیحت‌گران بزرگتر و به فن کلاه‌گذاری سَرِ خدا، در هیجده سالگی، اولین پولی که پس از هفت هشت ماه کار یکجا حقوق مرا دادند، و پولی که از مقاله نویسی جمع کرده بودم، پنج هزار تومان شد، و چون خرجی نداشتم، گفتند به بیع و شرط بده. من هم از معنی این کثافتکاری بی خبر، خانه کسی را گرو کردم، به پنج هزار تومان و به خودش اجاره دادم ماهی صد تومان. و تا پنج شش ماه، ماهی صد تومان ربح پولم را به این عنوان میگرفتم و بعد فهمیدم که برخلاف عقیده علما و مصلحین دنیا، این یک کار پلیدی است و قطعش کردم واصل پولم را هم به هم زدم، اما لکه چرکش هنوز بر زلال قلبم هست و خاطرهاش بوی عفونت را از عمق جانم بلند میکند و کاش قیامت باشد و آتش آن شعله‌ها بسوزاندش و پاکش کند. و گناه دیگرم که به خاطر ثوابی مرتکب شدم و آن مرگ دوستی بود که شاید میتوانستم مانع شوم کاری کنم که رخ ندهد نکردم، گرچه نمیدانستم که به چنین سرنوشتی میکشد و نمیدانم چه باید میکردم؟ در این کار احساس پلیدی نمی‌کنم، اما ده سال تمام، گداخته‌ام و هر روز هم بدتر میشود و سخت تر. و اگر جرمی بوده است، آتش مکافاتش را دیده‌ام و شاید بیش از جرم. و جز این اگر انجام ندادن خدمتی یا دست نزدن به فداکاری گناه نباشد، دیگر گناهی سراغ ندارم و خدا را سپاس میگذارم که عمر را به خواندن و نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین «شغل» را در زندگی، مبارزه برای آزادی مردم و نجات ملتم میدانستم و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب، معلمی است و نویسندگی و من از هیجده سالگی کارم این هر دو.

و عزیزترین و گرانترین ثروتی که می‌توان بدست آورد، محبوب بودن و محبتی، زاده ایمان، و من تنها اندوخته‌ام این و نسبت به کارم و شایستگیم ثروتمند، و جز این هیچ ندارم و امیدوارم این میراث را فرزندانم نگاه دارند و این پول را به ربح دهند و ربای آنرا بخورند که، حلال‌ترین لقمه است و حماسه‌ام اینکه، کارم گفتن و نوشتن بود و یک کلمه را در پای خوکان نریختم. یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم و قلمم همیشه میان «من» و «مردم» در کار بود و جز دلم یا دماغم کسی را و چیزی را نمی‌شناخت و فخرم اینکه، در برابر هر مقتدرتر از خودم، متکبرترین بودم و در برابر هر ضعیف تراز خودم، متواضعترین.

وآخرین وصیتم به نسل جوانی که وابسته آنم، و از آن میان به خصوص روشنفکران و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ وقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمی‌توانسته‌اند به سادگی، مقامات حساس و موفقیتهای سنگین به دست آورند، اما آنچه را در این معامله از دست می‌دهند، بسیار گرانبهاتر از آن چیزی است که به دست میآورند. و دیگر این سخن یک لاادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که «شرافت مرد همچون بکارت یک زن است. اگر یکبار لکه‌دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمیتواند». و دیگر اینکه نخستین رسالت ما کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن «متن مردم» است و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گـُنگیم. ما از آغاز پیدایش‌مان زبان آنها را از یاد برده‌ایم و این بیگانگی، قبرستان همه آرزوهای‌مان و عبث کننده همه تلاشهای ماست.

و آخرین سخنم به آنها که به نام روشنفکری، گرایش مذهبی مرا ناشناخته و قالبی می‌کوبیدند اینکه:

دین چو منی گزاف و آسان نبود

روشنتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر چو من یکی و آن هم مؤمن

پس در همه دهر یک بی ایمان نبود

ایمان در دل من، عبارت از آن سیر صعودیی است که، پس از رسیدن به بام عدالت اقتصادی، به معنای علمی کلمه، و آزادی انسانی، به معنای غیر بوروژازی اصطلاح، در زندگی آدمی آغاز میشود.

 

 

 http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_38200.jpeg

 

 

  توضیح شاهدان کویرمزینان : این نامه نمی تواند آخرین وصیتنامه دکتر شریعتی باشد و در تاریخ ثبتی آن نیز بهاران نیوز اشتباه کرده است چون در متن وصیت نامه مرحوم دکتر اشاره کرده اند که در سی و پنج سالگی و همچنین هیچ اشاره ای به فرزند چهارمش مونا نکرده است که از چنین انسانی بعید است که یکی از فرزندانش را فراموش کند...

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳

 فرزند دکتر علی شریعتی گفت: شریعتی معلم مبارزه با سلطه بود چرا که به جایگاه انسانی بها می داد.

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرنگار ایرنا ،در سی و هفتمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، دوازدهمین نشست تفکر از نمای نزدیک با عنوان «شریعتی و روایتی از تجربه های زیسته» معصومه علی اکبری، نویسنده کتاب «قرائتی فلسفی از یک ضد فیلسوف» و دکتر سوسن شریعتی در موزه دکتر علی شریعتی برگزار شد.

سوسن شریعتی فرزند این پژوهشگر دینی دراین مراسم اظهارداشت: همچنان بعد از گذشت این سال ها یاد ،خاطره این پژوهشگر وتاریخ دان همچان زنده و پویا است.

وی گفت: خطوط و اندیشه های فکری شریعتی در اندیشه های جوانان دهه های 40،60و در حال حاضر می توان جست زیرا به جوانان توجه داشت.

شریعتی با بیان اینکه مهم ترین و اصلی ترین کتاب پدرم کویر بود اظهارداشت: در این کتاب به ابعاد اجتماعی این پژوهشگر اشاره شده است .

وی ادامه داد: دکتر شریعتی در حالیکه جغرافیا را بیان می کند با نوعی آگاهی با انسانها ارتباط برقرار می کند.

فرزند علی شریعتی ادامه داد: راز بقای این پژوهشگر سرباز زدن انتخابات دوگانه وی است که در حوزه دین برسر این دوگانگی ها حرکت می کند.

وی اظهارداشت:بهترین منتقد و دشمن شریعتی خودش بود زیرا تفکر نگاه فلسفی شریعتی به بیان آزادی بود.

همچنین در این مراسم سعید رضادوست، شاعر نیشابوری اشعاری در باره یاد دکتر علی شریعتی سرود.

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۳
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه در نشست «شریعتی و آینده تفکر ما» با بیان اینکه شریعتی در تاریخ ایران منحصر به فرد است و نسخه دومی ندارد که با آن مقایسه شود، گفت: شریعتی یک نسخه ایدئولوژیک طراحی کرد و با آن هزینه اعتقادی افراد را آنقدر پایین آورد و در مقابل هزینه حریف را تا حدی بالا برد که منجر به سقوط حکومت شد. 
 
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  خبرنگار مهر، به مناسبت سی و هفتمین سالگرد وفات دکتر علی شریعتی، عصر امروز 28 خردادماه انجمن جامعه‌شناسی ایران نشستی با عنوان «شریعتی و آینده تفکر ما» در دو پنل با حضور استادان جامعه‌شناسی و فلسفه برگزار کرد. 
 
بخش نخست این مراسم با حضور دکتر راغفر، هادی خانیکی، تقی آزاد ارمکی، فرشاد مومنی و علی رضاقلی برگزار شد. 
 
علی رضا‌قلی در بخش دیگری از این نشست با اشاره به برخی از خاطرات خود درباره سخنرانی‌های دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد گفت: زمانی که دکتر شریعتی ظهور پیدا کرد عرصه جولان نیروهای کمونیستی و چپگرا بود و قبل از آن همه تحت تاثیر جریان توده بودند بنابراین عرصه برای مباحثه با دانشجویان غیرمذهبی بسیار کم بود و البته کتابی هم وجود نداشت. 
 
وی ادامه داد: در این زمان بود که اندیشه‌ها و آثار شریعتی موجب شد تا نهضتی اسلامی فشار بسیاری را به چپها وارد کند. بسیاری از سخنان شریعتی به سرعت تبدیل به کتاب می‌شد. پیش از آن سطح آگاهی افراد نسبت به مباحث ایدئولوژیک بسیار پایین بود و شریعتی این فتح را به حدی رساند که فصل‌الخطاب شد و دیگر هیچ کس حریف بحث‌های دکتر شریعتی نبود. 
 
به گفته وی در تاریخ ایران شریعتی منحصر به فرد است و نسخه دومی ندارد که با آن مقایسه شود. شریعتی یک نسخه ایدئولوژیک طراحی کرد و با آن هزینه اعتقادی افراد را آنقدر پایین آورد و در مقابل هزینه حریف را تا حدی بالا برد که منجر به سقوط حکومت شد. 
 
 
این جامعه‌شناس در بخش دیگری از سخنانش به دغدغه اصلی دکتر شریعتی اشاره کرد و گفت: عملکرد ضعیف اقتصادی و سیاسی ایران در طول تاریخ دغدغه اصلی شریعتی و این موضوع در تمامی آثار او مشهود است شریعتی می‌کوشد تا در دوره‌ای که ایران بین انگلیس و روس تقسیم شده است راهکاری را برای برون‌رفت از این وضعیت اقتصادی و سیاسی ارایه دهد. 
 
رضاقلی یادآور شد: متاسفانه در طول تاریخ حکومت نتوانسته با مردم خود کنار بیاید تا همچنین نتوانسته با کشورهای دیگر نیز رابطه درستی داشته باشد. این موضوع از گذشته وجود داشته و دارد. شریعتی می‌خواهد راهکاری را برای برون‌رفت از این وضعیت ارایه کند. 
 
وی تاکید کرد: شریعتی می‌خواست با بازسازی دین و ایدئولوژی این مساله را حل کند و البته او در زمان خود توانست این کار را انجام دهد. کاری که فردوسی اگر چه می‌خواست آن را عملی کند اما موفق نشد او در شاهنامه بارها می‌خواست ایرانیان را از بند اعراب و ترکان بیرون بکشد. 
 
رضاقلی با بیان اینکه تمام متفکران بزرگ عالم تاریخی‌نگرند اظهار کرد: شریعتی نیز یک متفکر تاریخی‌نگر است باید توجه داشت که مساله وارداتی نمی‌شود چرا که مساله بومی است و باید یک روش بومی برای آن ارایه کرد به همین جهت است که شریعتی گفت: هرکس می‌تواند باید حسینی شود و اگر نتوانست باید زینبی باشد و پیام برساند در غیر این صورت یزیدی است. 
 
این جامعه‌شناس در بخش پایانی سخنانش شریعتی را با محمد غزالی مقایسه کرد و افزود: غزالی مولف کتاب احیاءالعلوم است او یک احیاگر دینی است با این وجود نتوانست حرکت اجتماعی بیافریند اگر چه شرایط هم با او موافق نبود. اما شریعتی توانست در زمان خود به تمامی اهدافش برسد. اینکه بعداً توفیقی حاصل نشد ربطی به شریعتی ندارد. من پس از انقلاب اسلامی هیچگاه شریعتی را نقد نکرده و نمی‌کنم و آمادگی آنرا هم ندارم چون من مجنون او هستم. 
  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳

ویژه برنامه "آری اینچنین بود برادر" در روز درگذشت دکتر علی مزینانی  شریعتی، از شبکه جهانی صدای آشنا پخش می شود.


به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران ، به نقل از روابط عمومی و امور مخاطبان شبکه جهانی صدای آشنا ، "آری اینچنین بود برادر" به بررسی تاثیر افکار دکتر شریعتی در رشد و نمو نهضت اسلامی در عصر پهلوی و تاثیر آن بر نسل جوان خواهد پرداخت.

در بخشی از این ویژه برنامه اندیشه، دکتر شریعتی توسط دکتر شریعتی روایت خواهد شد.

طاهره توفیقی تهیه کننده و عباس فراهانی گوینده، در این ویژه برنامه همراه شما هستند.

"آری اینچنین بود برادر" کاری از گروه فرهنگ و تمدن را روز پنجشنبه بیست و نهم خرداد ساعت 22:00 به وقت تهران برابر با ساعت 17:30 به وقت گرینویچ از کانال اروپای شبکه جهانی صدای آشنا بشنوید.

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳

تحلیل فرزند دکتر شریعتی از مبنای اختلاف پدرش و مرحوم مطهری

[تصویر :  e2.jpg]

نام دکتر علی شریعتی و حسینیه ارشاد در طول بیش از ۴ دهه اخیر چنان به هم درآمیخته است که شاید نتوان به سادگی از یکی بدون دیگری نام آورد. مهمترین و تاثیرگذارترین سخنرانی‌های «معلم انقلاب» در همین حسینیه واقع در خیابان «کوروش کبیر» سابق انجام شد و جوانان و دانشجویان زیادی را با نام «حسین»، «زینب» و «علی» آشنا کرد. جوانانی که شاید برخی‌‌شان پیش از آن با مسجد و حسینیه و دیانت چندان سرآشتی نداشتند، اما ایجاز کلام شریعتی آنان را به راهی دیگر رهنمون ساخت. این شد که حسینیه ارشاد یکی از مهمترین پایگاه‌های انقلاب اسلامی ۵۷ شد و دکتر علی شریعتی «معلم انقلاب» و یکی از برجسته‌ترین رهبران فکری آن.

به مناسبت درگذشت مرحوم ناصر میناچی پایگاه خبری-تحلیلی پیام نو گفتگویی با دکتر احسان شریعتی، فرزند دکتر علی شریعتی، انجام داده که در آن به جایگاه حسینیه ارشاد و خدمات مرحوم میناچی، مبنای اختلاف بین دکتر شریعتی و آیت‌الله مطهری، تفاوت دیدگاه مرحوم مهندس بازرگان با سایر خانواده فکری نواندیشان دینی زمانه‌اش و دلایل برخوردهای خصمانه کسانی چون دکتر سیدحسین نصر و دکتر نراقی پرداخته شده است.

 آنچه در پی می‌آید مشروح گفتگوی پیام نو با احسان شریعتی است:

در مورد چگونگی راه‌اندازی حسینیه ارشاد و نوع سبک آموزشی که در این حسینیه به جامعه مذهبی ما معرفی شد، توضیح بفرمایید.

در این باره باید به نقش زنده‌یادان محمد همایون و سپس یارِ همراه او، ناصر میناچی که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد از سال ۱۳۴۳ بودند، اشاره کرد. پس از سقوط رضاخان و در دهه بیست فضای آزادتری بر کشور حاکم شد. این گشایش موجب شد در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی-مذهبی فعالیت‌هایی شکل گیرد. در برخی شهرهای مذهبی نظیر مشهد، از سویی آزادی فضا از نوعی گرایش قوی بازگشت به سنت ظهور کرد؛ از سوی دیگر نیز در فضای سیاسی، روشنفکران فعال شدند و حزب توده رشد کرد. در این میان، قشر ملی و مذهبی موجود در کشور همزمان با پاگرفتن «نهضتِ ملی»، نظیر استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمدزاده در مشهد با تأسیس «کانونِ نشرِ حقایق اسلامی» و مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی در تهران، فعالیت‌های‌ مذهبی و سیاسی خود را آغاز کردند و تحت تعالیم آنان «انجمن‌های اسلامی» دانشجویان در دانشگاه تهران شکل گرفت و برخی اماکن مذهبی مروج نوعی اسلام‌گرایی با خوانش و رویکردی نوین شدند.

در همین راستا و تداوم همین طرز تفکر بود که «حسینیه ارشاد» به عنوان مکانی برای ترویج نوعی گرایش مذهبی مدرن تشکیل شد و در آن سعی می‌شد تا در تبیین معتقداتِ دینی از روش‌های علمی و منطقی استفاه شود. آن زمان حسینیه ارشاد فعالیت‌های محدودی انجام می‌داد و روحانیون و علمایی نظیر زنجانی، طالقانی و... مشغول سخنرانی و تدریس بودند و در این مرکز دینی بحث‌های علمی‌تر و به‌روزتری برای مخاطبان روشنفکر و اقشار متوسط شهری بیان می‌شد. این فعالیت‌‌های رایج با حضور دکتر شریعتی جهش و کیفیت و رونق قابل ملاحظه‌ دیگری یافت.

 

آقای دکتر! می‌فرمایید که استاد محمدتقی شریعتی در مشهد فعالیت‌های مذهبی را آغاز کرده بود و افرادی چون مرحوم بازرگان و طالقانی و کسانی دیگر نیز در تهران این فعالیت‌ها را در یک دوره نسبتا نزدیک انجام می‌دادند. نقطه اتصال این نیروها در نقاط مختلف کشور و نزدیک شدنشان به هم چه بود؟

به‌ نظر می‌رسد نقطه‌ اتصال و پیشرفت آن جنبش فکری، بروز نهضت ملی شدن صنعت نفت بود. ببینید بعد از شهریور ۱۳۲۰ که رژیم سلطنتی در موقعیت ضعیفی قرار داشت، نیروهای ملی با دو گرایش عمده ملی‌ و مذهبی به رهبری دکتر مصدق گردهم آمدند. در این میان برخی از روحانیون حامی مشروطه که همچنان به سنت روحانیونی چون آخوند خراسانی، نایینی و... وفادار بودند از نهضت ملی حمایت می‌‌کردند. این‌ها طبیعتا در شهرستان‌ها هم شاخه‌ها و نمایندگانی داشتند. حمایت‌ و حضور اولیه‌ چهره‌هایی چون آیت‌الله کاشانی و به خصوص، آیات سیدرضا و ابوالفضل زنجانی، طالقانی و... یادآورِ سنت مدرس بود و در فراگیر شدن جنبش ملی در اقشار و لایه‌های مذهبی جامعه‌ی ایران موثر بود و همه‌ این‌ها موجب بسط و گسترش اندیشه‌ نهضت ملی به لحاظ سیاسی و در افق بلندتر فکری، شنیده شدن صدا و نظرات جریان نواندیش و اصلاحگر مذهبی در میان طبقات مختلف اجتماعی آن زمان شد. در واقع باید گفت که چسب همه این جریانات در جاهای مختلف ایران همین نهضت ملی (شدن صنعت نفت) بود.

 

چنان که گفتید و از منظر تاریخی نیز روشن است، حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد جهش قابل توجه در کمیت و کیفیت مخاطبان حسینیه ایجاد کرد. فکر حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و دعوت از وی چگونه رقم خورد و بانی این حضور چه کسانی بودند؟

دکتر شریعتی وقتی از اروپا بازگشت، پس از مدتی بازداشت و سرگردانی در دانشگاه مشهد مشغول به تدریس شد، آنجا تحلیل تاریخ اسلام را آغاز کرد. همین پژوهش‌های صورت گرفته در زمینه تاریخ اسلام زمینه‌ساز دعوت او از سوی مسئولان حسینیه ارشاد برای نگارش مقاله، ایراد سخنرانی و تدریس شد. کتاب «اسلام شناسی» منتشر شده بود که بحث‌های بسیاری را هم در پی داشت، زیرا به عنوان متد تحقیق دکتر شریعتی در این درس‌ها، از منابع اهل سنت نیز استفاده کرده بود. وی معتقد بود که ما باید از منابع آن‌ها استفاده کنیم تا آن‌ها نیز از منابع ما بهره برند. این رویکرد باعث شد تا عده‌ای در جامعه مذهبی او را متهم به سنی‌گری کنند. با همه‌ این اوصاف باید گفت که دکتر شریعتی پیش از حضورش در حسینیه ارشاد نیز شناخته شده بود. امت و امامت شاید نخستین سخنرانی ایشان در سال ۴۸ در ارشاد بود. به هر حال ایشان توسط حسینیه ارشاد دعوت شدند چنان‌چه پیش از ایشان پدرش را نیز دعوت کرده بودند.

از جمله در اوایل انقلاب و پس از اشغال سفارت آمریکا «دانشجویان خط امام» جلسه‌ای با عنوان «جنبش‌های رهایی‌بخش جهان» در ساختمان سفارت برگزار کردند که در آن از جمله، ما و بسیاری از شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی میهمان بودیم. مهندس موسوی به من می‌گفت که در روزنامه جمهوری اسلامی وارد شده‌ایم و آن‌جا تعد‌ادی از طرفداران مرحوم مطهری با خط فکری شریعتی مخالف‌اند و ما دفاع می‌کنیم. به ایشان گفتم نامه‌ای داریم مبنی بر این‌که خود استاد مطهری خطاب به دکتر نوشته‌اند «از شما دعوت می‌کنیم که با حسینیه ارشاد همکاری کنید»، بنابراین مجموعه‌ مسئولان حسینیه ارشاد و مرحوم شهید مطهری که آن‌زمان با ارشاد بودند، از دکتر شریعتی برای حضور و همکاری در حسینیه ارشاد دعوت کردند.

 

به نظر شما دلیل این دعوت چه بود؟

دکتر در آن برهه چهره شناخته شده‌ای در جامعه‌ دانشگاهی بود و سخنرانی‌هایش در دانشگاه های مختلف کشور او را به جامعه هم شناسانده بود و تنها به مشهد محدود نبود، اما همچون پدرشان در مراکز مذهبی و مساجد حضور نداشت. یادم هست که وقتی دکتر پس از محروم‌التدریسی در دانشگاه وارد همکاری منظم با حسینیه ارشاد شد، بسیاری از دانشجویان دانشگاه مشهد (که اغلب گرایش چپ داشتند)، به خانه ما می‌آمدند و انتقاد می‌کردند که استاد ما در مسجد سخنرانی می‌کند و این برای ما کسر شان است! در سال ۱۳۵۰ در آستانه‌ برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، چند تن از اساتید را از دانشگاه اخراج کردند. در دانشگاه مشهد نیز دکتر سیروس سامی و دکتر شریعتی را کنار گذاشتند و به بخش‌های پژوهشی وزارت علوم تبعید کردند. بعد از گرفتن کلاس‌ها از ایشان در دانشگاه مشهد و محروم التدریس شدن دکتر شریعتی، او بیشتر به سخنرانی در ارشاد می‌پرداخت و در تهران مقیم شد. در واقع وقتش باز شد و این مکان برایش پایگاه شد. در آن زمان حسینیه ارشاد نیز به دلیل حساسیت‌های موجود زیر نظر و مؤاخذه‌ دایم سازمان امنیت بود، اما بین کارشناسان ساواک در مورد ادامه‌ کارش یا ممانعت از آن هنوز اختلاف نظر وجود داشت. اختلاف داشتند که بالاخره چه کنند؟ آن زمان جنگ چریکی آغاز شده بود و فکر می‌کردند این گونه بحث‌های ذهنی مثل تاریخ تمدن و ادیان و اسلام و... جوانان را از جو انقلابی دور می‌کند. البته این تحلیل یک جناح از ساواک بود؛ در جناح دیگر این تصور وجود داشت که اتفاقا این رویکرد خطرناک‌تر است. برای نمونه، تحلیل دکتر سیدحسین نصر به اعتراف اخیر خودشان در این راستا بود. رفته رفته ساواک به این جمع‌بندی رسید که اینجا واقعا در حال تبدیل شدن به پشت جبهه‌ای برای مبارزان شده است و به این نتیجه رسید که باید جلو این مکان و فعالیت‌ها گرفته شود. در این حین شنیدیم برخی از روحانیون وابسته (نظیر امام جمعه شیراز در سفر شاه به آن‌جا) تقاضای تعطیلی ارشاد را می‌کنند. از سوی دیگر برخی از روحانیون توسط ساواک تحریک می‌شدند و سعی می‌شد تا جنگ‌های کاذبی علیه حسینیه راه بیاندازند. با برتری این تحلیل منفی در ساواک و بالا گرفتن تحریک‌ها در میان آن بخش از روحانیت سنتی وابسته، شاه دستور تعطیلی حسینیه ارشاد را صادر کرد. کماندوها به حسینیه ارشاد حمله کردند و درگیری نیز پیش آمد. به هر حال حسینیه ارشاد از آبان ماه سال ۵۱ تعطیل و دکتر نیز مخفی شد و حسینیه نیز تا زمان انقلاب باز نشد.

 

در آن ایام شما و سایر اعضای خانواده همچنان در مشهد بودید؟

بله در حال جمع و جور کردن اثاث خانه جهت عزیمت به تهران بودیم که ارشاد تعطیل شد و این اتفاقات روی داد. در حالی که ما در حال اسباب کشی و انتقال به تهران بودیم، مامورین ساواک به منزل استاد محمدتقی شریعتی و منزل ما در مشهد آمدند و تمام کارتون‌ها را باز کردند و کتاب‌ها را وسط راهرو ریختند و با کامیون بردند. استاد محمدتقی شریعتیاز مشهد و دایی بزرگ ما را نیز از تهران گروگان گرفتند تا دکتر از مخفی‌گاه بیاید و خود را معرفی کند. در پی این اقدام، دکتر پس از چند ماه مشورت با دوستان (از جمله مرحوم میناچی) در این مورد یا خروج از کشور، به خاطر پدر و همچنین برادر همسرش که اصلا سیاسی نبود و بی‌دلیل به زحمت افتاده بود، در اواخر تابستان سال ۵۲ نیمه شبی به همین خانه‌ای که در تهران خریده بودیم آمد و صبح به کمیته مشترک شهربانی-ساواک رفت و خود را تحویل داد. از او دیگر خبری نشد و تا آغاز زمستان که چند ماهی با دکتر حق ملاقات نداشتیم و فشار بسیاری روی او بود. وی تا آخر سال ۵۳ در سلول انفرادی کمیته ماند و قرار بر آزاد شدنش نبود تا اینکه در مذاکرات الجزایر و با توصیه آنها، شاه اجازه آزادی دکتر را در سال ۵۴ داد.

 

به مقطع حضور دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و تاثیرگذاری ایشان بازگردیم. در آن برهه افرادی که با ادبیات نواندیشانه دیدگاه‌های اسلامی را طرح کنند وجود داشتند، اگرچه تعدادشان زیاد نبود. با این حال از نظر شما خصوصیت بارز دکتر شریعتی چه بود که توانست چنین تاثیر به‌سزایی بر شکوفایی فعالیت حسینیه ارشاد و تبدیل آن به کانون نشر اندیشه‌ انقلابی بگذارد؟

تلاش شدید و حجم و کیفیت تولید شریعتی باعث تحول کیفی در حیات فکری حسینیه ارشاد شد. علاوه بر نقش خود او، در زمان ایشان، حضور جوانان و هنرمندان و روشنفکران چشم گیرتر شد. شریعتی نیازها و مقتضیات روز جامعه و جوانان را درک می کرد. ورود عنصری چون ادبیات و هنر (تئاتر و نقاشی و ... که با تئاتر ابوذر از مشهد آغاز شده بود) و همین حضور جوانان پرشور در ارشاد باعث شد که قدرت‌های استبدادی-ارتجاعی احساس خطر کنند. به هر حال این جنبش و شکوفایی ایجاد شده بود و سبب شد تا در کشور تحول فکری بزرگی رخ دهد. در این میان، جامعه سنتی هم تحریک شده بود و روحانیون درجه دو علیه ارشاد بر منابر تبلیغ می‌کردند و جوی به وجود آوردند و عده ای به دنبال تکفیر شریعتی و ارشاد حتی نزد مراجع تقلید افتاده بودند. مجموعه‌ این عوامل و نوع نگاه و عملکرد شریعتی، امتزاج اندیشه و هنر و مبارزه و چندساحتی بودن این جریان و جنبش فکری-اعتقادی و سیاسی-اجتماعی تاثیرگذاری خیره کننده‌ای داشت و حتی هنوز با گذشتِ چند دهه و حوادث بزرگ در ایران و جهان دارد.

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳


  انجمن جامعه شناسی ایران به منظور بازخوانی جامعه شناختی آثار دکتر شریعتی، نشست تخصصی«بررسی اندیشه های اجتماعی علی شریعتی» را همراه با نقد اثر بیژن عبدالکریمی با عنوان «شریعتی و تفکر آینده ما» برگزار می کند.

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبر آنلاین ؛ در این نشست اساتیدی همچون دکتر تقی آزاد ارمکی، دکتر یوسف اباذری، دکتر هادی خانیکی، دکتر حسین راغفر، دکتر سارا شریعتی، دکتر بیژن عبدالکریمی، دکتر علی رضاقلی، دکتر حسن محدثی، دکتر محمد محمدی، دکتر محمد علی مرادی، دکتر عباس منوچهری، دکتر فرشاد مومنی، دکتر سیدجواد میری حضور خواهند داشت.

 

نشست «بررسی اندیشه های اجتماعی علی شریعتی» روز چهارشنبه 28 خرداد 93، از ساعت 14 تا 17 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به نشانی؛: بزرگراه جلال آل احمد، زیر پل گیشا، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، نیم طبقه اول، سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران برگزار می شود.

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳

سه عاملی که موجب تأسف امام خمینی (ره) از فوت دکتر شریعتی شد


بی گمان یکی از جذاب ترین بخش های تاریخ مبارزات انقلاب اسلامی ایران، به پدیده ای به نام «دکتر علی شریعتی» اختصاص دارد. تاریخی که در کنار شیرینی هایش، حاوی تلخی هایی چون اختلاف افکنی و به حاشیه راندن نظریه پردازان انقلاب اسلامی است. به تعبیر شهید بهشتی، دکتر شریعتی «انسانی در مسیر شدن» بود، همچنان که طبق روایتی شفاهی، از نظر امام (رحمة الله علیه)، اگر فرصت بیشتری برای ادامه حیات شریعتی وجود داشت، امکان اصلاح برخی از مواضع ناصواب وی نیز فراهم می شد.
محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات و از همراهان امام خمینی (رحمة الله علیه) در نجف اشرف، در مورد نگاه امام راحل به شریعتی می گوید: «روزی خدمت امام بودم، ایشان فرمودند از تهران فردی هزینه پرداخت کرده و آمده تا نظر من را نسبت به دو شخصیت عوض کند؛ کتاب حجاب مطهری را گذاشته و گفته این کتاب جنوب تهران را بی ‌حجاب کرده و اسلام‌ شناسی شریعتی را نشان داده و گفته این کتاب جوانان را از دین منحرف کرده است. امام از قسمت ‌هایی که آن فرد معتقد بود باعث انحراف جوانان است پرسیده بودند و پس از آن گفته بودند برخی قول‌ های شاذ و نادر هست ولی این قول ‌های نادر باعث انحراف نمی ‌شود. البته امام تذکراتی نیز درباره شریعتی و نظرات وی درباره علامه مجلسی و مباحثی پیرامون تشیع وی داشتند، ولی بر نوعی وحدت بخشی نیز تاکید داشتند. امام (رحمة الله علیه) به شدت از درگذشت دکتر شریعتی متاثر شدند. یک روز امام (رحمة الله علیه) به من فرمودند: من به سه دلیل از فوت دکتر شریعتی متاسف هستم. یکی این که ای کاش ایشان با آن قدرت بیان و احاطه‌ ای که بر کلام و نفوذی که در جمع شنوندگان داشت، توجه خود را صرفا به نسل دانشگاهی معطوف نمی‌کرد و همه‌ جامعه اعم از روحانی و بازاری را در نظر می ‌داشت و سعی می‌ کرد همه‌ اقشار از اندیشه ‌ها و تفکراتش بهره‌ مند شوند. تاسف دوم من این است که چرا عده ‌ای با او در افتاده ‌اند و ایشان را به خودشان و خودشان را با او مشغول کردند و نگذاشتند درست کار بکند و درست تبلیغ بکند. تاسف سوم من این است که ایشان زود از دنیا رفت و نتوانست بماند و ادامه بدهد و کار خودش را تصحیح بکند.»
شریعتی از سال 48 با پیوستن به مجموعه حسینیه ارشاد، پایگاه اجتماعی خوبی به ویژه در میان دانشگاهیان یافت. قدرت بیان، شناخت استعمار و آگاهی از تاریخ معاصر ایران به وی کمک می کند با رویکردی انتقادی به آسیب های موجود در جامعه وقت بپردازد. آسیب هایی که به زعم شریعتی ریشه اصلی اش به کم کاری روحانیون برمی گشت.
شریعتی صراحتا میان روحانیت و روحانیون تمایز قائل می شد. اما عدم توجه حامیان وی و مخالفانش بدین تمایز موجب بذر افشانی در زمین اختلاف وی و طبقه روحانیت شد که در نهایت شهید مطهری به عنوان چهره برجسته روحانیت در مقابل شریعتی قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری درباره جایگاه شریعتی در میان جامعه وقت می گویند: «شریعتی یک آغازگر بود. در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ نسل جدید بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آن ‌چنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. بودند کسانی اما هیچ ‌کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند، در قالب واژه ‌ها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل می ‌داد، گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند و جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسایل را بگویند. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به‌ صورتی‌که برای آن نسل پاسخ دادن به سؤال ‌ها و روشن کردن نقاط، مبهم و تاریک بود.»
تفکیک میان روحانیت و روحانیون در بیان شریعتی در نظر مقام معظم رهبری نیز مورد تاکید قرار گرفته است. ایشان در ضمن نقل خاطره ای از جلسات اواخر دهه 40 می فرمایند: «در سال 1349 در مشهد، در یک مجمعی از طلاب و فضلای مشهد، من درس تفسیر می ‌گفتم. در این درس تفسیر، یک روز راجع به روحانیت صحبت کردم و نظراتی را که در مورد بازسازی روحانیت یعنی جامعه روحانیت وجود داشت به صورت فرض و احتمال مطرح کردم. گفتم چهار نظر وجود دارد. یکی حذف روحانیت به کلی، یعنی اینکه اصلا روحانیتی نمی‌ خواهیم. دو، قبول روحانیت به همین شکلی که هست با همین نظام و سازمان کنونی قبولش کنیم و هیچ اصلاحی را در آن ندانیم. سه، تبدیل به کلی، یعنی اینها و روحانیت کنونی را برداریم، یک روحانیت جدید بیاوریم و به‌ جای این روحانیت، با شرایط لازم و مقرری که برایش می پسندیم روحانیت جدید بنیان گذاری کنیم. و چهار، اصلا همان چیزی که هست، بحث کردم روی مساله و صحبت کردم. البته طبیعی است که من آن سه نظر اول را رد می کردم و با ارائه دلیل به نظر چهارم معتقد بودم.
جلسه‌ای داشتیم همان روزها با دکتر شریعتی من برای او نقل کردم که من در جلسه درسمان این مطلب را بیان می‌ کردم، با علاقه فراوانی گوش می‌ داد. من برایش گفتم. گفتم بله، یکی اینکه نفی روحانیت به‌کلی، که گفت این غلط است. دوم اثبات همین روحانیت موجود به کلی، که هیچ تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می‌ کنید! گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناک ‌تر است، این از همه استعماری ‌تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله این نظر خوبی است.»
شریعتی خود در بخشی از کلام خود پیرامون این موضوع می گوید: «من به عنوان کسى که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعى است، ادعا مى ‏کنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قراداد استعمارى، امضاى یک آخوند نجف رفته، نیست. در حالى که در زیر همه این قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دکتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست (باعث خجالت بنده و سرکار!). این یک طرف قضیه، از طرف دیگر، پیشاپیش هر نهضت مترقى ضد استعمارى در این کشورها همواره و بدون استثنا قیافه یک یا چند عالم راستین اسلام و به خصوص شیعى وجود دارد.»
اگرچه ممکن است در پاره ای از موارد شریعتی براساس این دیدگاه دچار نوعی رفتار و موضع گیری افراط گرایانه نیز شده باشد، اما بر اساس انتقاد منطقی و ارزیابی منصفانه از شرایط زمانی وقت و مطالعه سیر عملکرد وی مشاهده می شود که این مواضع افراطی نیز در طول زمان در حال فروکش کردن بود و با توجه به نگاه امام (رحمة الله علیه) احتمال اصلاح قطعی آنها در صورت تداوم حیات وی کاملا وجود داشت.
رهبری در ادامه بیانات خویش در مورد نگاه شریعتی به روحانیت می فرمایند: «شریعتی به ‌خلاف آنچه گفته می ‌شود درباره او و هنوز هم عده ‌ای خیال می‌ کنند، نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقا مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می ‌گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند، یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می ‌شود. این ‌ها اعتقادات او بود در این هیچ شک نکنید. این از چیزهایی بود که جزو معارف قطعی شریعتی بود، اما در مورد روحانیت او تصورش این بود که روحانیون به رسالتی که روحانیت بر دوش دارد، به ‌طور کامل عمل نمی ‌کنند.»
نگاه دیگری که از شریعتی در مورد رویکرد انتقادی وی به روحانیون مطرح شده است نیز اعتقاد و باور عمیق وی به این نهاد را نشان می دهد. وی در توضیح چرایی انتقادات فراوانش به روحانیت اعلام می کند که روحانیت بستر ایجاد توقع بسیار بالا از آن نهاد را فراهم می سازد. جامعه از جریان روشنفکری غرب گرا انتظاری ندارد، اما این روحانیت است که انتظار می رود بتواند در مسیر اصلاح گری حرکت کند. شریعتی یکی از دلایل عمده خود برای نقد عریان از روحانیت را میزان بالای انتظاری که از این نهاد وجود دارد، معرفی می نماید.
در کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران»، نوشته رسول جعفریان نیز به موضوع شریعتی و اختلاف افکنی میان وی و شهید مطهری و نیز نوع نگاه مطهری به شریعتی از منظر مقام معظم رهبری پرداخته شده است. در این کتاب در خصوص نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه، جعفریان دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سیدحمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و ...، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.
در این زمینه مقام معظم رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود. این نظر رهبری که در یکی از چاپ های نخست این کتاب به طور حاشیه نویسی ثبت شده بود در چاپ های جدید کتاب توسط جعفریان در متن اصلی قرار می گیرد.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد. در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم.»
دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های مقام معظم رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه شهید مطهری به حضرت امام (رحمة الله علیه) در سال 56 آمده است. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنایی شان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سال های بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.»
از سوی دیگر با آنکه اصرار هواداران شریعتی بر نکات اختلافی منجر به موضع گیری چهره های برجسته روحانیت علیه وی می شد، شریعتی خود رویکردی تاییدی نسبت به شخصیت و مواضع شهید مطهری داشته است. مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمایند: «شریعتی به خود من بارها می ‌گفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را استاد خودش می ‌دانست و ستایشی که او از مطهری می‌کرد، ستایش یک آشنا به شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوای مطهری بود، اما مطهری در سایه و یا در پرتو حسن ظن و اقبالی که جوان روشن بین روشنفکر و نسل تحصیل کرده به اسلام پیدا کرده بود شناخته شد. قبلا مطهری را همکارها و همدرس ‌ها و شاگردهایش فقط می ‌شناختند، طلوع مطهری در آفاقی شد که آن آفاق را از لحاظ جو کلی کوشش ‌های شریعتی به وجود آورده بود و یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است.»
از این رو دامنه وسیع قرار دادن شریعتی در برابر نهاد روحانیت به وضوح نشان دهنده یک برنامه توطئه آمیز بوده است. برنامه ای که به راحتی توانست در برهه ای از تاریخ حساس معاصر ایران، هزینه های هنگفتی در مسیر رشد و ثمردهی نظریه پردازی و تقویت بنیان های گفتمان انقلاب اسلامی را بر جامعه تحمیل کند.
حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد گرامیداشت دکتر شریعتی در سال 88 در مشهد می گوید: «شریعتی مقلد امام بود، ساواک، دکتر شریعتی را تئوریسین شاخه دانشگاهی خط خمینی (رحمة الله علیه) می دانست. آن زمان که در رساله ها حتی جرات نمی کردند نام امام خمینی (رحمة الله علیه) را بیاورند و به اختصار «خ» می نوشتند، دکتر شریعتی اعلام کرد که مقلد امام خمینی (رحمة الله علیه) است.»

منبع : بیداری اندیشه

مطلب مرتبط شاهدان کویر مزینان را ببینید:
دکتر علی مزینانی شریعتی و امام خمینی(ره) از دیدگاه یکدیگر

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳
 دبیر ستاد مردمی برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی در مزینان گفت: مراسم گرامیداشت سی و هفتمین سالگرد شهادت دکتر علی مزینانی  شریعتی 29 خرداد ماه جاری در زادگاهش ˈمزینانˈ برگزار می شود.

 جلسه هم اندیشی «دکتر علی شریعتی و احیاء اندیشه عدالت» به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ احمد صباغ مزینانی  افزود: قرار است این مراسم با حضور ، جمعی از مسوولان، صاحبنظران، فرهیختگان، اساتید و دانشجویان برگزار شود.

وی افزود : پیش از این قرار بود وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم حضور داشته باشند اما به دلیل سفر ایشان به خارج حضور آقای جنتی به روز دوشنبه موکول شده است که اگر قرار باشد به سبزوار تشریف بیاورند برای ادای احترام به شریعتی و مردم مزینان نیز سفری به زادگاه دکتر شریعتی خواهند داشت.

احمد صباغ تصریح کرد: حضور در این مراسم برای عموم مردم و علاقه مندان به فرهنگ و اندیشه آزاد است و ما از طریق پیامک و ارسال کارت دعوت به مسئولین و فرهیختگان  اطلاع رسانی کرده ایم.

وی خاطرنشان کرد : شریعتی یک چهره فراملیتی است و متعلق به هیچ گروه و یا جناحی نیست که ما از طیف خاصی خواسته باشیم که در مراسم بزرگداشتش شرکت نماید .او به قدرکافی شناخته شده است و علاقمندان و دوستدارانش در سرتاسر جهان بی شمارند همان گونه که بعد از سی و هفت سال یاد و خاطره اش زنده است و در حال حاضر کسانی بانی این مراسم هستند که هرگز دکتر را ندیده اند.

وی سخنرانی، قرائت مقاله و میزگرد پرسش و پاسخ را از جمله برنامه این مراسم عنوان کرد و افزود: برپایی نمایشگاه عکس، پوستر و نمایشگاهی از آثار دکتر شریعتی از برنامه های جنبی این مراسم است.


مراسم بزرگداشت سی و هفتمین سالگرد فرزندشایسته کویر دکتر علی مزینانی شریعتی به همت شورای اسلامی مزینان و جمعی از علاقمندان به معلم شهید انقلاب و با همکاری فرمانداری شهرستان داورزن روز پنجشنبه 29 خرداد از ساعت 10 تا 14 در مزینان برگزار می گردد.
  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳

در آستانه سی و هفتمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی، دوازدهمین نشست تفکر از نمای نزدیک با عنوان «شریعتی و روایتی از تجربه های زیسته» برگزار می شود.

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  ایرنا  این نشست با حضور معصومه علی اکبری، نویسنده کتاب «قرائتی فلسفی از یک ضد فیلسوف» و دکتر سوسن شریعتی، روز چهارشنبه 28 خردادماه در خانه موزه دکتر شریعتی برگزار خواهد شد.

قرائت اشعاری درباره دکتر شریعتی توسط سعید رضادوست، شاعر نیشابوری از دیگر بخش های این مراسم است.

«شریعتی و ادبیات» عنوان نشست سی و ششمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی بود که توسط مصطفی مستور و سوسن شریعتی مورد مباحثه قرار گرفت.
شریعتی نقش بسیاری در انقلاب ایران و احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت داشته است.
شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید می نامند و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای بسیاری به یاد او بر گزار کرده اند و از آن زمان نقدها و تحلیل های بسیاری پیرامون آثار، آرا و تاثیراتی که او بر چند دهه معاصر ایران گذاشته وجود دارد.
شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به طور خاص، تشیع صفوی را مظهر سنت مسخ شده می داند و آن را توام با اسارت پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می کرد.
وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده است.البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی بود.
علاقه مندان برای شرکت در دوازدهمین نشست تفکر از نمای نزدیک با عنوان «شریعتی و روایتی از تجربه های زیسته»می توانند روز چهارشنبه 28 خرداد ماه از ساعت 16 تا 18 به خانه موزه دکتر شریعتی واقع در خیابان جمالزاده شمالی، نرسیده به خیابان دکتر فاطمی غربی، کوچه نادر، پلاک 9 مراجعه کنند.

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۳

پیشنهاد بزرگداشت دکتر علی شریعتی در شورای شهر سبزوار مطرح می شودنایب رئیس شورای شهر سبزوار از پیگیری برای برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر شریعتی در این شهر خبر داد.

 به گزار شاهدان کویرمزینان به نقل از مجله اینترنتی اسرارنامه ، مسعود پسندیده عضو جوان شورای چهارم شهر، بعد از ظهر یکشنبه طی تماسی تلفنی به خبرنگار اسرارنامه گفت: دکتر شریعتی از معلمان ، نویسندگان و متفکران برجسته معاصر است که از محبوبیت بالایی در جامعه برخوردار است و چنین شخصیتی می بایست به درستی در شهر زادگاهش مورد توجه و تجلیل قرار گیرد.

 

پسندیده در ادامه افزود: خوشبختانه بزرگداشت دکتر شریعتی در سالروز وفاتش ، همه ساله در خاستگاه اجدادیش مزینان برگزار می شود، اما این مقدار هرچند ارزشمند است اما برای بزرگداشت چنین شخصیت برجسته ای کافی نیست و می بایست در سبزوار که شهر بزرگ و مرکز دانشگاهی و فرهنگی غرب خراسان رضوی است ، هم مراسم مناسبی برای تجلیل از دکتر شریعتی برگزار گردد.

 وی در ادامه افزود: در همین راستا طی گفتگویی که با مهدی مقصودی رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر داشته، قرار است در جلسه بعد از ظهر امروز شورا، موضوع برگزاری بزرگداشت دکتر شریعتی در عصر روز 29 خرداد در سبزوار، توسط او و تعدادی دیگر از اعضا مطرح شده و مورد پیگیری قرار گیرد.

 پسندیده همچنین از پیشنهاد راه اندازی پروژه پارک مطالعاتی دکتر شریعتی در سبزوار خبر داد و گفت این موضوع نیز بعد از ظهر امروز در جلسه شورا مطرح می گردد.

 وی در پاسخ به این سئوال خبرنگار اسرارنامه که آیا از برگزاری نمایشگاه "شمع" که قرار است پیرامون شناخت شخصیت دکتر شریعتی در بعد از ظهر 29 خرداد در سبزوار برگزار گردد، خبر دارد؟ اظهار بی اطلاعی کرد ، اما گفت: قطعا از هر برنامه ای که قرار باشد در رابطه با دکتر شریعتی در سبزوار برگزار گردد، استقبال و حمایت می کند.

 گفتنی است پسندیده که به تازگی و پس از یک وقفه چند ماهه فعالیت خود را در شبکه اجتماعی فیسبوک از سر گرفته است، ساعاتی قبل خبر این تصمیم را روی صفحه رسمی خود که تا کنون توسط 1677نفر پسند شده ، نیز منتشر کرده است.

 وی در این جدیدترین پست فیسبوکی خود 4 عکس مرتبط با دکتر شریعتی را نیز انتشار داده است که یکی از این تصاویر مربوط به دستخطی از حضرت آیت الله خامنه ای در ارتباط با دکتر علی شریعتی و دیگری مربوط به صحنه اقامه نماز میت توسط امام موسی صدر بر پیکر دکتر شریعتی است.

 تصاویر را در ادامه مشاهده می کنید:

 


 

 

 

 

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۹۳

شهیدنیوز: مادر شهید مزینانی گفت: احساس می­کنم که امید پیش ماست. امید فراموش شدنی نیست. نام امید هیچ وقت از ذهنمان فراموش نمی شود. نه امید بلکه همه بچه هایی که مثل امید رفتند و شهید شدند. یاد امید همشه در خاطرم زنده است.


 برای ر فتن به دانشگاه عجله داشت. مادرش قول داده بود «اگر دانشگاه قبول شدی، رضایت می دهم که بروی جبهه». آن روزها که قبول شدن در دانشگاه به این راحتی ها نبود، امید در آزمون سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و یک ضرب در چهار رشته قبول شد. از شادی در پوست خود نمی گنجید. البته نه به خاطر قبولی در دانشگاه بلکه به خاطر رفتن به جبهه.

 

امید خیلی زود قید دانشگاه را زد و به جبهه رفت و در عملیات نصر 7 شرکت کرد. سرانجام در زمستان سال 66 در ماووت عراق جواز عبور گرفت و از دروازه شهادت گذر کرد و آسمانی شد. برای آشنایی بیشتر با سیره و سلوک این شهید به سراغ خانواده محترم ایشان در شهرک گلستان غربی رفتیم.

 

حاج غلامرضا مزینانی پدر بزرگوار شهید فقط سکوت کرد و چیزی از امید نگفت. اما خانم زهرا وهابیان مادر گرامی شهید با صبر و حوصله فراوان از روزهای گذشته یاد کرد. از روزهایی که با «امید»، شیرین تر و دوست داشتنی تر بود. صحبت های خانم وهابیان به قدری شنیدنی بود که یادمان رفت از ایشان درباره روزهای «بی امید» هم چیزی بپرسیم. مثلاً از غربت دیرینه اش  یا از دلتنگی ها و بیقراری های مادرانه اش. راستی یادمان رفت از حاج غلامرضا دلیل سکوت معنا دارش را بپرسیم و...

 

***

 

بزرگ اما کوچک

 

امید متولد بهار بود. 12 اردیبهشت 47 در خیابان شاپور به دنیا آمد. اسمش را خودم انتخاب کردم. سعید و حمید و امید. پسر اولم اسمش سعید است. دومی حمید. اسم سومی را امید گذاشتم. امید وقتی به دنیا آمد خیلی ریزه میزه بود. به قدری کوچک بود این بچه که بغل کردنش سخت بود. یادم هست امید 10 ماهه بود، بغلش کردم و رفتم دکتر و گفتم: امید به قدری کوچک است که می ترسم بغل کنم. دکتر خندید و گفت: «روحی بزرگ در جسمی کوچک است». از بچگی روح بلندی داشت. بیقرار بود. جسم کوچکش طاقت روح بلندش را نداشت. هیچ وقت به خاطر کارهای کوچک گریه نمی­کرد. عمیق بود امید. فهمیده و باهوش. در سه سالگی اعداد ریاضی را به طور کامل یاد گرفته بود. خودم اعداد و ارقام را به امید یاد دادم. اعداد دو رقمی را به راحتی در ذهنش حل می­کرد و جواب می داد، زرنگ بود خیلی.

 

 

شاگرد نمونه

 

دوره دبستان را در خیابان پیروزی درس خواند. همین که از مدرسه به خانه می رسید، به فکر درس و مشق بود. دو زانو می نشست و کارهایش را انجام می­داد. در دوران تحصیل یک بار نشد به امید بگویم: «بنویس یا بخوان». به قدری مقید و منظم بود که کارهایش را سر فرصت انجام می داد. به خاطر همین کارها بود که در فامیل و خانواده زبانزد بود. از بچگی به درس علاقه نشان می داد. درسش واقعاً عالی بود. یک بار گفتم: امید من هیچ وقت ندیدم که تو در خانه درس بخوانی. خندید و گفت: «مامان، نیازی نیست که در خانه درس بخوانم. سر کلاس حواسم را جمع می کنم و یاد می گیرم». سال 62 از محله پیروزی جابجا شدیم و آمدیم سمت میدان نور. دوره دبیرستان را در دبیرستان تزکیه ثبت نام کرد. باز هم درسش خوب بود.  موقع تعطیلات تابستان می رفت پیش حمید و توی کارها کمک اش می کرد. آن موقع حمید سپاهی بود. امید هم می رفت و کمک حالش بود. خیلی ریزه میزه بود اما پشتکار عجیبی داشت. هر وقت می رفت پیش حمید، آنجا لب به چیزی نمی­زد. می رفت بیرون و با پول خودش غذا می خرید و می خورد. دوستان حمید گفته بودند: امید چرا این کارها را می­کنی؟ تو اینجا با ما کار می کنی پس می توانی همراه ما غذا هم بخوری. گفته بود: «نه این طور نیست. اینها بیت المال است. من مجاز نیستم از امکانات اینجا استفاده کنم». از همان موقع حواسش خیلی جمع بود

 

هوای جبهه

 

امید سوم دبیرستان بود. یادم هست روز 27 اسفند 64 وقتی از مدرسه برگشت خانه؛ بعد از ناهار گفت: «مامان اجازه می دهید بروم جبهه؟» بچه ها همیشه حرف هایشان را به من می گفتند. از اول به خاطر حجب و حیا به طور مستقیم چیزی به پدرشان نمی گفتند. الان هم اینطوری هستند. آن روز هم وقتی امید اجازه خواست برود جبهه، جوابم منفی بود. گفتم: نه اجازه نمی­دهم. فعلاً مدرکت را بگیر تا بعد. امید پرسید: چرا؟ گفتم: دلیل دارم. وقتی حمید دیپلمش را نگرفت و رفت جبهه. خیلی ها گفتند حمید به خاطر فرار از درس و مدرسه رفته جبهه. حالا نمی خواهم که این حرف را در مورد تو هم بگویند. اول دیپلمت را بگیر. بعد اگر خواستی برو جبهه. امید نگاهم کرد و اشک هایش ریخت. بدون اینکه حرفی بزند از اتاق رفت بیرون. پشت سرش گفتم: امید ! اگر خواستی تعطیلات تابستان برو جبهه. من حرفی ندارم. سال آخر دبیرستان دوباره اسفند ماه آمد سراغم و گفت: «مامان اجازه می دهی بروم جبهه». گفتم: امید اول دیپلم ات را بگیر. حالا هم خواستی دانشگاه نروی، مشکلی نیست. بعد از اینکه دیپلم گرفتی، برو دوره آموزشی. بعد هم برو جبهه. من این طوری نمی گذارم بروی جبهه. امید خوشحال شد و گفت:« آن وقت اجازه می دهی بروم؟» گفتم: تو که برای من از حمید و سعید عزیزتر  نیستی. آنها را گذاشتم رفتند جبهه. به تو هم اجازه می دهم که بروی. زیادی نگران نباش. دو باره بی صدا گریه کرد و بدون حرف و بدون چون چرا دو باره گذاشت رفت. خیلی با حیا بود. فهمیده و سربزیر.

 

 

امدادگر

 

امید وقتی دیپلمش را گرفت، همان سال در کنکور سراسری شرکت کرد و در چهار رشته نمره آورد. بعد از مشورت بالاخره رشته متولوژی دانشگاه تهران را انتخاب کرد و رفت سراغ ادامه تحصیل. درست تابستان همان سال(1365) بود که باز هوای جبهه به سرش زد. آمد و گفت:« مامان حالا که دانشگاه هم قبول شدم اجازه می دهی بروم جبهه یا نه؟» دیگر حرفی نداشتم. با رفتن امید هم موافقت کردم. امید وسایلش را برداشت و رفت. حدود 45 روز در بیمارستان امام خمینی (ره) دوره امدادگری را گذراند. سری اول به عنوان امدادگر رفت جبهه. در عملیات نصر 7 در جبهه حضور داشت. سال دوم دانشگاه دو باره پاییز همان سال از دانشگاه که برگشت خانه گفت: «مامان می خواهم دو باره بروم جبهه». گفتم امید پس تکلیف دانشگاهت چی می شود ؟ جواب داد: «درسم را آنجا می خوانم و ادامه می دهم.» سری دوم باز رفت و 45 روز در پادگان قصر فیروزه تهران دوره دید. بعد از پایان دوره آموزشی ، این بار به عنوان آرپی جی زن رفت به جبهه. سری دوم که داشت می رفت، موقع خداحافظی محکم بغلم کرد و چیزی نگفت. فقط سکوت کرد. لحظه آخر که داشت خداحافظی می کرد، جلوتر آمد و گفت: «مامان زیاد توی خانه تنها نمان ، برو بیرون» این جمله را گفت و دور شد.

 

کادوئی

 

موقعی که امید در دانشگاه تهران پذیرفته شد، گفتم امید! می­خواهم برایت یک کادویی بخرم. بلافاصله جواب داد و گفت: «مامان جان لازم نیست. من که کار خاصی نکرده ام. وظیفه ام بوده که درس بخوانم. چیز خاصی نیست». گفتم: نه من دوست دارم برای قبولی دانشگاهت یک کادویی خوب برایت بگیرم. هر چی لازم داری بگو تهیه کنم. گفت: «مامان!  حالا که اصرار می­کنی باشه می گویم. من یک کیسه خواب و یک بادگیر لازم دارم». گفتم اینها را برای چی می خواهی؟ خندید و گفت: «می خواهم موقع رفتن به کوهنوردی استفاده کنم». امید رفت کیسه خواب دوستش را گرفت و آورد خانه. من هم رفتم بازار و یک مقدار پارچه مخصوص خریدم. خودم یک بادگیر، یک شلوار، دستکش و یک کیسه خواب مخصوص برایش دوختم و آماده کردم. وقتی آماده شدند به عنوان کادویی دانشگاهش دادم به امید. از ته دل خوشحال شد. به نظرم بهترین کادویی که گرفته بود همان ها بودند. امید به کوهنوردی خیلی علاقه داشت. هر وقت فرصت می کرد همراه دوستانش می رفتند کوهنوردی. دوستانش می گفتند: امید موقع کوهنوردی توی کوله پشتی اش وزنه می گذاشت و می رفت بالا. خیلی ها نفس کم می آوردند و از نفس می افتادند اما امید خودش را می کشیده بالا. نگو آن موقع با این کارها خودش را برای رفتن به منطقه غرب (کردستان ) آماده می کرده است.

 

صورت زخمی

 

دفعه دوم که رفت جبهه، بعد از مدتی زود برگشت تهران. پرسیدم امید برای چی زود آمدی؟ گفت: «مامان بچه ها مرخصی گرفتند من هم همراه آنها آمدم». یک هفته در تهران ماند و دو باره برگشت جبهه. این سفر آخرش بود. رفت و دیگر ...(بغض می کند). شب شهادت حضرت زهرا (س) بود (27 دی 66). آن شب حال عجیبی داشتم. خواب دیدم امید از جبهه آمده خانه اما صورتش زخمی است. هول کردم و گفتم: امید چیزی شده؟ چرا صورتت زخمی است؟ امید نگاهم کرد و فقط یک کلمه بیشتر نگفت: «قلبم!». دیگر چیزی نفهمیدم. از خواب پریدم. دلم داشت از جا کنده می شد. خیلی بیقرار بودم. گویا حمید بو برده بود که امید شهید شده، دنبال جنازه اش بودند. گویا جنازه­اش گم شده بود. حمید توی خودش بود. چیزی هم به کسی نمی گفت. دلم عین سیر و سرکه می جوشید. به حمید گفتم: امید چیزیش شده انگار. چرا نمی روی سراغش؟ حمید باز سکوت کرد و چیزی نگفت. فردای آن روز رفتم پایگاه مقداد. خودم را معرفی کردم و گفتم همه بچه ها از جبهه برگشتند اما از امید من خبری نیست. مسئول اعزام تلفن را برداشت و یک شماره ای گرفت. حواسم به ایشان بود. دیدم یک شماره الکی گرفت و گفت: امید را فرستاده اند جای دیگر. منتظر باشید برمی­گرده!

 

 

امیدم کو؟

 

کم کم داشتیم نا امید می شدیم. هیچ خبری از امید نبود. آن شب (18 بهمن 66) وقتی حمید آمد خانه، مرا کنار کشید و گفت: «مامان از امید یک خبرهایی رسیده».  خانه مان پر مهمان بود. آمده بودند برای سالگرد مادرم. گفت بیا برویم بیرون دنبالش. سوار ماشین شدیم. بی هدف در خیابان ها چرخ می زد. پرسیدم خوب بگو بینم امید الان کجاست؟ حمید کمی مکث کرد و گفت: مثل اینکه کمی مجروح شده و در بیمارستان است. گفتم حمید راستش را بگو. فرمان ماشین توی دستش می لرزید. خودش هم. آن قدر اصرار کردم که گفت: مامان امید شهید شده. من هم مثل حمید لرزیدم. هنوز آن لرزش توی بدنمه( بغض می کند). برگشتیم پایگاه مقداد پی جنازه امید.

 

پلاک امید

 

بعد از شهادت امید، دوست هم کلاسی اش (افراسیابی) پلاک امید را برداشته بود. بعد از مدتی خودش هم مجروح شده و اعزام شده بود به بیمارستان. پلاک امید مانده بود پیش خودش. از آن طرف، جنازه امید را به عنوان شهید ناشناس به کرمانشاه فرستاده بودند. بعد از 22 روز پیگیری بالاخره از روی پلاک شناسایی کرده بودند. همان شب جنازه امید را با هواپیما فرستادند تهران. بعداً متوجه شدم که امیدم همان شب شهادت حضرت زهرا (س) یعنی شب 27 دی 66 شهید شده بود. همان شبی که خودم خوابش را دیده بود. بالاخره 19 بهمن 66 جنازه امید رسید دستمان. مدیر دبیرستان تزکیه آمد خانه و گفت: اگر اجازه بدهید امید را از مدرسه تشییع کنیم. گفتم: اختیار دارید. فردا همگی رفتیم مدرسه برای خداحافظی آخر. مدیر مدرسه سخنرانی کوتاهی کرد و گفت: « امید زنگ های تفریح می آمد دفتر مدرسه و اشکال دبیران هندسه، ریاضیات و مثلثات را رفع می کرد. بدون اینکه کسی از این ماجرا خبر داشته باشد. امید توی مدرسه بیشتر با دبیران مدرسه دوست بود تا بچه های دیگر»

 

 

تشییع غریبانه

 

امید را غریبانه تشییع کردیم. خیلی غریبانه. تنهای تنها. هیچکس از اقوام خودم در کنارم نبودند. با انقلاب میانه نداشتند. تنهای تنها بودم. سومین روز خاکسپاری امید، یک اتوبوس از بچه های آموزشگاه خیاطی ام آمدند خانه برای عرض تسلیت. یکی از شادگردانم (خانم نظری) گفت: خانم وهابیان، برادرم توی جبهه فرمانده امید بوده . امید چندین بار به برادرم گفته بوده که من دلم برای مامانم خیلی می سوزه؟ برادرم پرسیده بود برای چی؟ امید گفته بود: «چون مادرم خیلی غریبه.» سه چهار ماه بعد از شهادت امید باز یکی از اقوام، خواب امید را دیده بود. می­گفت: خواب امید را دیدم همه اش نگران حال شما بود. می گفت:« مادرم تنهاست. چرا کمک اش نمی کنید» حالا هم احساس می­کنم که امید پیش ماست. امید فراموش شدنی نیست. نام امید هیچ وقت از ذهنمان فراموش نمی شود. نه امید بلکه همه بچه هایی که مثل امید رفتند و شهید شدند. یاد امید همشه در خاطرم زنده است.

 

گفت‌و گو از محمد‌علی عباسی‌اقدم

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۹۳

واکاوی خط خبر از افراط و تفریط موافقان و مخالفان اندیشه های دکتر علی شریعتی

«علی شریعتی» اسیر دست دوستانی که دشمن شدند

مقام معظم رهبری : به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست. یعنی از شگفتی های زمان و شاید از شگفتی های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.

محمدجواد مشتهر: «از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه‌دارند.» این سخنان را مقام معظم رهبری در رابطه همه افراط و تفریط های موافقان و مخالفان تفکرات شریعتی بیان داشتند چراکه به نظر می رسد شریعتی مورد ظلم واقع شده است؛ ظلمی که از سوی دو طیف موافقان و مخالفان علی شریعتی نسبت به او روا داشته می شود و سعی می‌شود تا او را آن طور که می‌خواهند و نه آن چنان که بود معرفی کنند. در این مقال قصد داریم با واکاوی اظهار نظرهای بیان شده پیرامون علی شریعتی به ابعاد تازه ای از او دست پیدا کرده و به این پرسش ها پاسخ دهیم که براستی شریعتی وابسته به طیف خاصی بود؟! ملی مذهبی بودن او تایید شده یا خیر و کسانی که مدعی هستند او پیش قراول «روشنفکری دینی» است، باید دریافت که چه تعریفی از روشنفکری در حوزه دین و مکتب دارند.
  • علی مزینانی