دکتر علی شریعتی :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۹۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دکتر علی شریعتی» ثبت شده است

۰۴
تیر
۹۴


بهمن  ماه سال گذشته  نویسنده ی جوان مزینانی که آثار فراوانی درباره ی شهدای دفاع مقدس به خصوص شهدای مزینان نوشته و به چاپ رسانده اند مطلبی در باره فرزند شایسته کویرمزینان دکتر علی مزینانی شریعتی برایمان ارسال نمودند که منتظر فرصتی بودیم تا این مطلب را منتشر نماییم اما به دلیل مشکلاتی که برای وب شاهدان کویرمزینان در بلاگفا پیش آمد این موضوع به فراموشی سپرده شد اما پس از رفع نسبی مشکل این مطلب آماده ی انتشار گردید که ضمن تشکر از سرکارخانم طیبه مزینانی بدون هیچ تغییری تقدیم مخاطبان گرانمایه می شود.                                                                                                                                                                                                                                                                      
    طیبه مزینانی بسم الله الرحمن الرحیم

چندی قبل پیشنهاد دادند، نریشن مستندی تلویزیونی رادربارۀ عالم بزرگ میرزا جوادآقای تهرانی، متوّفی سال1368 بنویسم. میرزا، از معدود علمایی بود که در دوران 8سال دفاع مقدس با وجود سنی نزدیک به هشتاد سال، چندین بار به جبهه وخط مقدم رفت و به دستور و خواهش مستقیم امام خمینی(ره) جهت تدریس به مشهد بازگشت. زُهد، تقوا و تواضع این عالم ربانی بدان حد بود که هیچگاه از خود با القاب حجت الاسلام و آیت الله یاد نکرد و تنهاخود را ، جواد معرفی می­ کرد حتی در مقابل شاگردانش. برای شناخت حدّت تقوا و علم و بزرگواری میرزا جوادآقای تهرانی همین بس که مقام معظم رهبری از ایشان با عنوان " عبد صالح خدا" یاد کرده­اند.

حین تحقیق دربارۀ ایشان به مطلبی برخوردم که برایم بسیار جالب بود. آن هم روایاتی ازاعلام نظر صریح ایشان دربارۀ اندیشمند بزرگ؛ دکتر علی شریعتی بود که شدت انصاف ایشان در آن دوره، بنده را چنان شگفت زده کرد که تصمیم گرفتم آن را با شما به اشتراک بگذارم.

بنده جهت ادای حق مولف و راوی عین مطلب را با منبع ذکر می ­کنم. خواهشمندم در صورت صلاحدید و بارگزاری بر روی هر سایتی لطفا تمامی مطلب کپی شود تا در صورت ایجاد شبهه، به اصل سند مراجعه گردد.

ارادتمند شما: طیبه مزینانی 

                                                                                                                                                         458814_374

 منبع: کتاب مفسرّ ربانی: مجموعه مقالات بزرگداشت آیت الله میرزا جواد اقا تهرانی(ره) به کوشش جمعی از فضلای خراسان، انتشارات موسسۀ معارف اسلامی امام رضا(ع)، اسفند1388 ، صفحات48، 49، 50، 51

بعد از ظهر تابستانی بود که به اتفاق دو برادر، زنگ درب منزل را فشار دادیم. بعد از چند ثانیه درب باز شد و فردی با قامت بلند و کمر خمیده، با چهره­ ای باز و لبخندی بر لب، گوی سبقت را در سلام از ما گرفت و با تواضع خاص خود، به داخل منزل دعوت نمود. وارد شدیم و به اتاقی که مخصوص ملاقات­ها و مراجعۀ ارباب رجوع بود، رفتیم. اتاقی بسیار ساده و دور از هرگونه تشریفات و تجملات، ولی تمیز و مرتب و خوشبو بود که با پتوی ملافه کشیده و سفید آراسته؛ و پس از لحظه ­ای با سینی چای و چهره­ ای گیرا و خوش­آمدگویی، شخصاً از ما پذیرایی نمود و در کنار ما همچون پدری مهربان نشست و گفت: بفرمایید.

من که پیشنهاد دهنده ملاقات بودم، سخن را آغاز نمودم. بدون مقدمه رفتم سر اصل موضوع و عرض کردم: همانطور که تلفنی خدمت شما عرض کردم ما جلسه­ ای داریم با این خصوصیات... و آقای... استاد و مدیر جلسه­ اند[ایشان استاد دانشگاه فردوسی در رشتۀ فیزیک بود] که در کنفرانسی که من دربارۀ دکتر شریعتی و نسبت­های واردشده به ایشان تحقیق کردم، به عنوان معترض، بحث­هایی مطرح نموده­اند. در نهایت، به علت کافی نبودن اطلاعات افراد جلسه و ادعاهای ایشان بر حقانیت دکتر شریعتی، بنده پیشنهاد مراجعه به نظر و قضاوت حضرت عالی نمودم و افراد جمع پذیرفته ­اند. لذا خواهشمندیم نظر خود را در خصوص مسئلۀ مورد اختلاف ما ابراز فرمایید چرا که شما مورد وثوق همۀ ما هستید.

ایشان با همان وقار و متانت و ادب با حالت تبسم گفتند: البته همه اول ممکن است بپذیرند؛ ولی تا جایی که مطابق ذوق و سلیقۀ آنان باشد و ممکن است با ابراز نظر مخالف ذوق خود، این ایمان و وثوق باطل شود.

در جواب عرض کردم: بدون حب و بغض، تسلیم حرف حق و حقیقت و نظر شما خواهیم بود.

لذا ایشان با شیوایی و گرمی خاص خود، این طور بیان کردند: دکتر علی شریعتی، علی­رغم صحبت­ بسیاری از افراد و حرف­هایی که زده­ اند، فردی بسیار دلسوز، مخلص، پرجوش و با همۀ وجود در خدمت اسلام و نسل جوان است و بسیار خدمت کرده و نسل جوان دانشگاهی را از گمراهی و افتادن در دام مکاتب الحادی، نجات داده است. البته یگانه مشکل ایشان، تخصصی نبودن اطلاعات و معلوماتشان دربارۀ اسلام است؛ با وجود اینکه در علومی مانند جامعه ­شناسی و تاریخ و غیره، اطلاعات بسیاری دارد.

این مطالب را آنچنان متواضعانه و از روی بزرگواری مطرح نمودند که ضمن قابل قبول بودن برای استاد جلسه، انصاف ایشان نظر مرا دربارۀ دکتر شریعتی 180درجه تغییر داد.

    [تصویر :  shariati-1.JPG]

 ** ** در مورد کتاب­ها و آثار مرحوم دکتر علی شریعتی که در نزد برخی از آقایان، مطالعۀ آن مضرّ و بلکه گمراه­ کننده بود و من که کتابدارم نمی­ دانم کتاب­های آن مرحوم را در اختیار مراجعین و طالبین آثار ایشان قرار دهم یا نه، در آن زمان که مرحوم دکتر شریعتی در قید حیات بودند، شاید حدود 15سال قبل، روزی خدمت حضرت آیت الله میرزا جوادآقا رسیدم و چون دیدم آقایی روحانی معمّر خدمتشان بود، حرفی نزدم. نیم ساعتی گذشت آن آقای روحانی نرفت. ناگزیر از حضور وی از فقید سعید آقای میرزا جوادآقا سوال خود را طرح کردم. بدین مضمون: آیا منِ کتابدار می­ توانم کتاب­های دکتر شریعتی را به درخواست­ کنندگان آثار وی، برای مطالعه در اختیارشان بگذارم؟ زیرا عده ­ای کتابهای ایشان را بهترین و ارزنده­ ترین اثر اعتقادی می ­دانند و گروهی کتاب­های او را مضلّ و مُسفّل  می ­دانند. تکلیف من چیست؟

در این موقع آن مرد روحانی که خود را به نام آخوندی مدیر دارالکتب اسلامیۀ تهران معرفی کرد، فرمود حال که این آقا این سوال را طرح کردند فی­ الواقع من از تهران به مشهد که مشرف شده­ ام یک هدفم هم این بود که خدمتتان برسم و از نظر حضرتعالی در این مورد استفاده کنم.

مرحوم میرزا ـ اعلی ­الله مقامه ـ فرمودند: اکثر کتاب­های دکتر را مطالعه کرده­ام؛ از جمله کتاب اسلام شناسی او را.

فوراً حرکت فرمودند و کتاب اسلام ­شناسی را از قفسۀ کتاب بیرون آورده و فرمودند: آنچه اشکال دیده ­ام نشانی گذاشتم و به ابوی محترمشان ـ منظور استاد محمدتقی شریعتی رحمه الله علیه ـ با تلفن، مراتب اشتباهات و اشکالات کتاب را تذکر دادم. پدر ایشان فرمودند: روزی با علی خدمت می­ رسیم. روزی همراه دکتر تشریف آوردند منزل و اشکالات طرح شد و ایشان پذیرفتند و قرار شد در چاپ دوم اصلاح شود. بعد از مدتی که به چاپ مجدد رسید، دیدم اشکالات کتاب تصحیح نشده و من با تلفن، مراتب را به پدر آن مرحوم تذکّر دادم. فرمودند: قضیّه از این قرار است که وقتی دکتر، اشکالات را برای شرکت انتشار تهران فرستادند تا در چاپ مجدد اصلاح کنند، آقای محجوب مدیر عامل شرکت انتشار، اظهار داشتند: خیلی معذرت می­ خواهیم؛ چون کتاب در بازار نایاب شده بود و برای تجدید چاپ آن، مکرر مراجعه می­ کردند، قبلاً ما چاپ وانتشار داده­ ایم و دکتر از این بابت، خیلی ناراحت شده بود.

دربارۀ سایر کتاب­های ایشان هم که بررسی شد، فی ­الواقع دکتر در کتاب­های خود، غرض سوء یا سوءنیتی دربارۀ دین و اسلام ندارند. صرفاً نظرات خود را از دیدگاه جامعه­ شناسی مطرح ساخته ­اند؛ آن هم تحت عنوان نظر، نه واقع امر.

بنابراین، کتاب­های ایشان، برای جامعه اسلامی، یک رسالۀ علمیۀ اعتقادی نیست؛ بلکه نظریۀ جامعه ­شناسی دینی است و طرفداران سرسخت ایشان دربارۀ او غلو می ­کنند و یا مخالفین وی که دربارۀ آثارش نظر بدبینانه داشتند و کتاب­های آن مرحوم را جزء کتب ضالّه می­ دانند، هر دو گروه اشتباه می­کنند. لذا کتاب­های مرحوم دکتر شریعتی را نمی ­توان به هر جوان نوپای دبیرستانی برای مطالعه داد که ممکن است اشتباه فکر کند؛ ولی مطالعۀ آن برای افراد دادرای فهم و سواد مانعی ندارد.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۴

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۴

مراسم سی و هشتمین سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر علی شریعتی مزینانی جمعه شب در زادگاهش مزینان  در غرب خراسان رضوی برگزار شد.





به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛رئیس شورای اسلامی ر مزینان در حاشیه این مراسم به خبرنگار ایرنا گفت: مراسم سالگرد درگذشت مرحوم دکتر شریعتی هر سال به صورت مردمی و با حضور علاقه مندان به فرهنگ و اندیشه در روستای مزینان برگزار می شود.

مهدی مزینانی آزاده افزود: در این مراسم اقشار مختلف مردم بوِیژه نخبگان، دانشجویان، دانشگاهیان، فرهنگیان، فرهیختگان و مردم شهرستان های مجاور در این مراسم شرکت داشتند.

دکتر علی شریعتی مزینانی دوم آذر ماه 1312 در  مزینان از توابع شهرستان داورزن چشم به جهان گشود.

وی پژوهشگر دینی و از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه پردازان انقلاب اسلامی بود که در سن چهل و چهارسالگی در 29 خرداد 1356 در انگلستان درگذشت و در دمشق سوریه به خاک سپرده شد.

خودسازی انقلابی، ابوذر، بازگشت، ما و اقبال، تحلیلی از مناسک حج، شیعه، نیایش، تشیع علوی و تشیع صفوی، هبوط در کویر، زن، تاریخ و شناخت ادیان، حسین وارث آدم، علی حقیقتی بر گونه اساطیر و جهان بینی و ایدئولوژی از جمله آثار دکتر علی شریعتی است.


  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۴

 IMG-20150617-WA0016

مراسم یادی از معلم انقلاب دکتر علی شریعتی  به همت مجمع نیروهای خط امام (ره)استان خوزستان وجمعیت زنان مسلمان نواندیش برگزار گردید.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از کمیته اطلاع رسانی مجمع نیروهای خط امام (ره)در استان خوزستان؛  اسداله سرافراز سخنران این مراسم، به تشریح تفکرات، آثار و آموزه های این روشنفکر دینی پرداخت.

وی اظهار کرد: نخستین پرسشی که درباره شریعتی و گفتمان مطرح می شود این است که چه نیازی به شریعتی داریم و گفتمان او اکنون به چه کار می آید؟

سرافراز افزود: میان شخصیت ها و روشنفکران دینی قبل و بعد از انقلاب شخصیت ها و چهره های زیادی هستند اما علیرغم گذشت زمان توجه نسبت به شریعتی کاسته نشده است.

وی شریعتی را بخشی از تاریخ انقلاب و تاریخ نواندیشی دینی ما عنوان کرد و گفت: وقتی به یاد مفاهیمی چون انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی، اصلاح گری دینی و روشنفکری دینی می افتیم نام شریعتی از بقیه پررنگ تر است.

سرافراز اضافه کرد: شریعتی هنوز برای مخاطب ما حرف و پیام بسیاری دارد و علیرغم اینکه تا کنون نقدهای زیادی به او و آموزه هایش وارد شده هنوز برای جامعه جذابیت دارد به طوری که علیرغم بحران در کتابخوانی کشور، آثار شریعتی هنوز خوانده می شود و این نشان می دهد که او با دیگر روشنفکران دینی تفاوت معناداری دارد.

به گفته وی، شریعتی بی شک نماینده روشنفکران دینی معاصر و یکی از مصلحان اجتماعی است و تردیدی نیست که او تاثیرگذارترین و پرمخاطب ترین روشنفکر دینی است به همین دلیل همه روشنفکران دینی پس از انقلاب از آموزه های او الهام گرفته اند.

وی هویت دینی ما را مدیون استفاده از گفتار و آثار شریعتی دانست و افزود: او مانند قله هایی است که نمی شود آنها را ندید و حتی آنها که با او همدل نیستند نیز نمی توانند از او چشم پوشی کنند که این نشانه تاثیرگذاری شریعتی است.

روی ادامه مطلب کلیک کنید...

  • علی مزینانی
۲۶
خرداد
۹۴

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: مرحوم دکتر علی شریعتی در سالهای قبل از انقلاب با قلم و کلام خود بزرگترین خدمت را به اسلام و تشیع کرد.


  به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛حسن رحیم پور ازغدی عصر دوشنبه در سلسله نشست های بزم اندیشه که با موضوع 'روشنفکری دینی و دکتر علی شریعتی' در موسسه خدمات مشاوره ای جوانان آستان قدس رضوی برگزار شد، افزود: در آن دوران دکتر شریعتی و شهید مطهری و ... طیفی را تشکیل دادند که بار فکری جبهه انقلاب اسلامی را بردوش کشید.

وی بیان کرد: دکتر شریعتی به عنوان عضو جبهه واحد انقلاب اسلامی معتقد بود که دین سیاسی و تمدن ساز است و در سبک زندگی، حاکمیت، مواضع حقوق بشر، اخلاق، روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، معرفت شناسی و ... موضع و تعریف دارد.

وی اظهار کرد: تمام تلاش دکتر شریعتی این بود که اسلام از حاشیه به متن آورده شود و محور تمدن سازی، جامعه پردازی، حکومت سازی و سیستم سازی شود، اسلام فقط در حد احکام و فقه عبادی و فردی نباشد و نظام های اجتماعی را بنا کند.

این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: در آن دوران هم جریان روحانیت متحجر ضد امام راحل در داخل حوزه و هم جریان نواندیش دینی که عملا سکولاریسم را تئوریزه می کردند، در مقابل اندیشه و کلام دکتر شریعتی موضع گرفته بودند.

رحیم پور ازغدی بیان کرد: مرحوم شریعتی به رغم برخی مشکلات و اشکالاتی که در سخنان و نظریاتش وجود داشت و اینکه با معارف اسلامی به روش کلاسیک آشنا نبود، باعث شد همه مردم به نحوی با ادبیات و استدلال های اسلام محور وی تغذیه فکری شوند.

وی اظهار کرد: با سخنرانی ها و نوشته های دکتر شریعتی برای نخستین بار مردم برای سوالات خود در مورد اسلام پاسخ های منطقی یافتند و توانستند به مسلمانی خود افتخار کنند و به جای شرمندگی در مقابل مکاتب مادی شرق و غرب سرشان را بالا نگه دارند که این خدمت بزرگ به ملت ایران بود.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: جوانان مسلمان در دهه 40 و 50 در برابر امواج ضد دینی که از توده ای ها، مارکسیست ها، بهایی ها، ناسیونالیست ها، ملی گرایان غیرمذهبی و ضد مذهب، لیبرالها، جریانات سلطنتی، متحجرین مذهبی در حوزه و روحانیت ضد امام راحل متصاعد می شد، خلع سلاح شده بودند.

وی اظهار کرد: دکتر شریعتی برای جوان مسلمان منزلت ایجاد نمود و با تبیین سیاست دینی و انقلاب اجتماعی مسلمانان را در برابر لیبرال ها، کمونیست ها، متحجرین، سکولارها و دموکراتها، صاحب اندیشه و جایگاه محکم کرد.

رحیم پور ازغدی خاطر نشان کرد: در دورانی که بی حجابی و غربگرایی تجدد به شمار می رفت، دکتر شریعتی کاری کرد گروه گروه پسران و دختران مارکسیست، کمونیست و ... به اسلام علاقه مند شوند و حتی اسمشان را به یکی از نام های مبارک ائمه اطهار (ع) تغییر دهند و دختران محجبه شوند.

وی با بیان اینکه روشنفکران به دکتر شریعتی مرتجع می گفتند و متحجرین او را روشنفکر بی دین می نامیدند؛ افزود: زمانی که به زندان افتاد، جرایم او را شاخه دانشگاهی حضرت آیت الله خمینی بودن، ضربه زدن به نظام سلطنت، ملی گرایی، کمونیست ها، متحجرین، سکولارها و لیبرال ها در آثار و نوشته هایش عنوان کردند.

این استاد دانشگاه گفت: مفهوم بیداری اسلامی و بازگشت به ارزشهای دینی در زمان دکتر شریعتی مطرح شد، وی در راستای تبیین مکتب اسلام به مردم توصیه می کرد که شخص محور نبوده و عقل محور و مکتب محور باشند و اعمال و گفتار و خواسته دیگران را در ترازوی نقد قرار دهند.

وی اظهار کرد: دکتر شریعتی در زمانی که تقلید از حضرت آیت الله خمینی (ره) به عنوان یک مرجع جرم محسوب می شد، مقلد امام راحل بود و با قلم و کلام خود همزمان در چند جبهه علیه مارکسیست ها، کمونیست ها، ملی گراها، متحجرین مذهبی، رژیم سلطنت، سکولاریسم و نظام سرمایه داری می جنگید.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در تبیین روشنفکری دینی گفت: روشنفکری دینی دهه های 40 و 50 و آنچه دکتر شریعتی و شهید مطهری به آن معتقدند بودند با روشنفکری دینی در دهه های 70 و 80 تفاوت دارد.

رحیم پور ازغدی اظهار کرد: بعد از انقلاب افرادی در ایران، روشنفکری دینی را مطرح کردند که جهت گیریهای مبنایی آنها عکس جهت گیریهای شهید مطهری و دکتر شریعتی بود.

وی بیان کرد: جریان نواندیشی دینی که شهید مطهری و دکتر شریعتی دنبال کردند، در جهت ایجاد انقلاب دینی و حکومت مردمی دینی، مبارزه با نظام سرمایه داری، کمونیست، استکبار و استبداد بود و از ایدئولوژی اسلام و شیعه، از جهاد و شهادت و احیای امامت سخن می گفت.

وی افزود: اما نواندیشان دینی دهه های 70 و 80 محور اصلی تلاش شان خارج کردن دین و مذهب از میدان و دوباره به حاشیه راندن اسلام و شخصی کردن دین بود.

علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی نویسنده، جامعه شناس، تاریخ شناس، پژوهشگر دینی ، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه پردازان انقلاب اسلامی ایران بود که در سن 44 سالگی به صورت مشکوکی در انگلستان درگذشت و هم اکنون آرامگاه وی در مکانی نزد مقبره حضرت زینب کبری در دمشق سوریه است.

منبع : ایرنا

  • علی مزینانی
۲۶
خرداد
۹۴


مراسم بزرگداشت دکتر علی مزینانی شریعتی با عنوان ” یادی از معلم انقلاب” در اهواز برگزار می شود.

IMG-20150615-WA0087

به گزارش شاهدان کویرمزینان ، مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی با عنوان ” یادی از معلم انقلاب” با همت جمعی از جوانان اصلاح طلب در اهواز برگزار می شود.

این همایش به مناسبت سی و هشتمین  سال درگذشت دکتر علی شریعتی به همت مجمع نیروهای خط امام خوزستان و جمعیت زنان مسلمان نو اندیش خوزستان برگزار می شود.

همایش “یادی از معلم انقلاب” با حضور علیرضا مسرور و اسداله سرافراز امروز ۳ شنبه، ۲۶ خردادماه ساعت ۱۹ در امانیه، منصفی شرقی، روبروی شرکت توزیع برق، ساختمان امید، طبقه ۶ واحد ۹ برگزار می شود.

منبع : خورنا

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۴

ستادبزرگداشت مراسم سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی همزمان با سالروز شهادت فرزندشایسته کویر مراسم بزرگداشتی را در مزینان برگزار می نماید.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ مراسم سی و هشتمین سالگرد شهادت فرزند شایسته کویرمزینان، اندیشمند شهید دکتر علی شریعتی روز جمعه 29 خرداد با همکاری شورای اسلامی مزینان برگزار می شود.

مهدی مزینانی آزاده رئیس شورای اسلامی مزینان با اعلام این خبر اظهار داشت: هرچند امسال سالگرد شهادت دکتر شریعتی مصادف با ماه مبارک رمضان شده است و ما نمی توانیم در خدمت دوستداران و علاقمندان این استاد شهید باشیم اما طبق سنوات گذشته مراسم سالگرد را برگزار می نماییم ولی با این تفاوت که این مراسم همزمان با نماز مغرب و عشا و افطاری به شرکت کنندگان آغاز می شود.

وی افزود: مزینان در هر شرایطی آماده ی برگزاری مراسم در خور شأن فرزند شایسته اش می باشد حتی اگر هیچ مسئول و مقام مملکتی و دولتی در این مراسم حضور نداشته باشد .

وی تاکید کرد : گاه شنیده می شود که مراسم سالگرد و یا بزرگداشت در شهرهای دیگر مانند سبزوار برگزار شود که این کار دور از انصاف است و بهتر است همشهریان محترم اگر ایده ای دارند با ما در میان بگذارند و مطمئن باشند از هرگونه کمکی دریغ نخواهیم کرد دکتر علی شریعتی به قول پدر فرزانه اش استاد محمدتقی شریعتی ، مزینانی است و خارج کردن او از این دیار جفا به مردم مزینان است. البته در همت و پیگیری این افراد که به یقین دلسوز هستند هیچ شکی نیست ولی مزینان و مزینانی آمادگی هرگونه مراسمی را دارد و بهتر است این عزیزان قبل از هر اقدامی با ستاد بزرگداشت شریعتی در مزینان مشورت نمایند.

مزینانی خاطر نشان کرد: حدود سی سال است که ما مراسم بزرگداشت را در مزینان برگزار می کنیم بدون آنکه ریالی از اداره و یا سازمانی دریافت نماییم امسال هم خود مزینانی ها هزینه های مراسم را برعهده گرفته اند و انشاءالله بتوانیم مجلس آبرومندی برگزار کنیم.

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۴

تفسیر غلط ایدئولوژی‌انگاری دین


نوشتن در باب متفکرین نواندیش اگر نگوییم دشوار، کاری طاقت‌فرساست. با این حال در این نوشتار به بهانه نزدیکی به سالروز تولد دکتر علی شریعتی، به ذکر نکاتی در اندیشه وی به عنوان بانفوذترین چهره میان متفکرین روشنفکر در ایران معاصر پرداخته شده است. شریعتی برآن شده بود تا با اندوخته‌های خود از اسلام و نقد تفکر غرب تعریف جدیدی از روشنفکری در جامعه ایران به دست دهد؛ به خصوص او به دنبال این بود که به گونه‌ای به پیوند روشنفکر و روحانیت نیز دست پیدا کند. وی با تأثیر از روشنفکران غربی و بدون تأثرپذیری از آنها به صورت پراکنده با آرای گئورگ ویلهلم فردریش هگل، ژان پل سارتر، کارل یاسپرس، هربرت مارکوزه و مارتین هایدگر آشنا می‌شود. بنابراین این شخصیت متفکر که اندیشه‌اش به وضوح از شخصیت کاریزماتیکش جداست، چند بعد مهم در سلسله ‌فکری خود شکل داده و بر جامعه اسلامی تزریق می‌کند: امامت و امت، دین، جریان‌های سیاسی.

هندسه امامت در نگاه شریعتی

در نخستین مقوله، علی شریعتی امامت و امت را از کهن‌ترین اصول اعتقادی دین اسلام معرفی نموده، و با تأثیرپذیری از تفکر «سیدجمال‌الدین‌اسدآبادی» به تصفیه و پالایش طرز تفکر اسلامی از جریان‌های منحرفی که در دین نفوذ نموده‌اند مبادرت می‌ورزد. وی در این جریان بر این منطق تأکید می‌نماید که اگر جریان دین را با منطق امروز هماهنگ نکنیم و به ذات اسلام دست نیابیم با حمله‌های پیگیر و نیرومند به نسل جدید مواجه شده و این احتمال هست که در نسل‌های بعدی اعتقاد و ارزش‌های خود را از دست بدهیم. لذا شریعتی تأکید می‌نماید که باید بر سرچشمه زلال احکام صاف اسلامی دست یابیم، دستاوردی که شاید 14 قرن از آن به دور افتاده‌ایم.

اگرچه وی به شخصیت‌های تاریخی توجه می‌نماید و امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) برای او الگویی تمام‌عیار به حساب می‌آید اما وی از تحلیل تاریخ فلسفی جهان اجتناب نموده و به محتوای کلی آن توجهی نمی‌نماید؛ به عنوان مثال ایشان در تحلیل حوادث دوران زندگانی خود می‌توانند شیوه «پژوهش تاریخی» را برگزینند؛ اما زمانی که بر شخصیت و اندیشه «ابوذر غفاری» تأکید می‌نماید نه خودِ شریعتی، بلکه چارچوب اندیشه‌‌اش را به جای مورخانی قرار می‌دهد که در وقایع تاریخی نزول قرآن و دین مبین حضور داشته‌اند که گویی علی شریعتی نیز با ابوذر غفاری در یک دوره به سر می‌برد؛ بنابراین با این دیدگاه محتوای ذکر چنین تاریخی از وقایع گذشته که در سیر تطور اندیشه‌ها نمی‌توانست پیوند عینی با حقایق جامعه آن روز پیدا کند، طبعاً برای نسل جوان نمی‌توانست جامع و همه‌جانبه باشد و ماده اساسی حوادث چیزی نبود که بتواند جوانان را در محیط واقعی و زنده حوادث تاریخ قرار دهد. البته این برداشت به این معنا نیست که اندیشه وی بر نسل جوان اثرگذار نبوده و نخواهد بود، بلکه نکته فوق از عدم توجه فلسفی به تاریخ جهان به صورت کلی حکایت می‌نماید.

البته نباید نادیده گرفت که نگاه شریعتی به مسئله ولایت و رهبری در نظام اسلام برخلاف روشنفکران آن عصر کاملاً متفاوت و پویاست. چنانچه در این زمینه معتقد است: «فرد انسانی وقتی عضو امت است که در برابر رهبری جامعه معتقد باشد و تسلیم، البته تسلیمی که خود آزادانه اختیار کرده است، فرد در امت دارای یک زندگی اعتقادی متعهد در برابر جامعه است و جامعه نیز متعهد به ایدئولوژی یا عقیده، و ایدئولوژی نیز به تحقق ایده آل و نیل به هدف.»

روشنفکران و اصلاح دینی در نگاه شریعتی

از طرفی شریعتی با اثبات اینکه نهضت اصلاح دینی، اروپا را متزلزل ساخته است نشان داد که، اسلام باید اسلام متحرک باشد و با مبانی منطقی که استوار می‌شود هماهنگی لازم را داشته و تا جای ممکن از دل همان منطق استخراج شود. در همین راستا ایشان با نقد مبانی غربی، روشنفکران غرب‌زده (اصلاً غرب‌زدگی چه معنایی دارد؟) را شبه‌روشنفکر خوانده که «ادای» اروپایی‌ها را درمی‌آورند. اما «ادا درآوردن» چیست؟ مگر فکر و اندیشه با شخص یا اشخاص خاص یا کشور سر تمسخر و شوخی دارد که عده‌ای آن را دستاویزی در جهت اهداف خود قرار دهند و ادا دربیاورند؟ آیا روشنفکری در دهه‌هایی که این کشور در زیر سلطه استعمار غرب به سر می‌برد درایت خاصی می‌طلبید؟ آیا نگه‌داشتن این ‌مردم درجهل و نادانی و در زمان سلطه پادشاهان، از قاجار به بعد تا پهلوی دوم و خودفروختگانی که خاک کشور را به خال هندو می‌بخشیدند فرصتی برای ادای روشنفکری باقی گذاشته بود؟(به عنوان مثال بنگرید به پادشاهی که از بلاد‌ خارج به جای انتقال اندیشه و گزارش وضع موجود غرب، برای دربار بادبادک هدیه می‌آورد، یا در زمانی که هنوز برقی وجود ندارد پنکه سقفی به دربار آورده می‌شود) همین بس که این افراد(به عنوان مثال کسروی، میرزاملکم‌خان یا تقی زاده) ادای شبه‌روشنفکران را نیز در‌ می‌آوردند و وانمود می‌نمودند که روشنفکری در این کشور جاری است و نه شبه‌روشنفکری که با ظاهر و لباس می‌خواهد خود را نشان دهد؛ و این مورد دوم به دلیل آغشته شدن با «جهل مرکب» بسیار خطرناک‌تر از شبه‌روشنفکری اولی است که البته شریعتی این حقیقت را فهم نموده بود و تا حد ممکن از باتلاق چنین روشنفکری خود را به دور و منزه نگه داشته بود.

تفسیر غلط ایدئولوژی‌انگاری دین

دکتر علی شریعتی طرح «هندسه مکتب» از ایدئولوژی تعبیر به تکنیک نیز می‌نماید؛ از همین جهت ایدئولوژی در نگاه دکتر شریعتی بینش و آگاهی ویژه‌ای است که انسان نسبت به خود، جایگاه طبقاتی، پایگاه اجتماعی، وضع ملی، تقدیر جهانی و تاریخی خود و گروه اجتماعی که به آن وابسته است دارد و آن را توجیه می‌کند و براساس آن مسئولیت‌ها و راه‌حل و جهت‌یابی‌ها و موضع‌گیری‌ها و آرمان‌های خاص و قضاوت‌های خاصی پیدا می‌نماید و در نتیجه به اخلاق، رفتار و سیستم ارزش‌های ویژه‌ای معتقد می‌شود.

اما در تحلیل این جریان، به صورت دقیق و در آن واحدی که دکتر شریعتی ایدئولوژی را مصادف با تکنیک تفسیر می‌نماید به هیچ عنوان واضح نمی‌کند که تکنیک چیست و ریشه‌اش کجاست؟ و آیا با «تِخنِه» در اصطلاح یونانی آن مرتبط است؟ در این جریان، خط فکری ایشان به سمت و سویی سوق می‌یابد که به صورت یکجانبه به تحلیل اراده آزاد در تاریخ توجه نموده و با یکسو‌نگری، جریان جبر تاریخی را حداقل به عنوان یک فرضیه نادیده می‌گیرد. بنابراین گذشته از این نگرش، دکتر علی شریعتی نظریه ایدئولوژیک بودن دین را مطرح نموده و آن را ایمانی می‌داند که بر چند پایه استوار است: آگاهی، هدایت، رستگاری، کمال و ارزش. بنابراین دین اسلام به عنوان دینی ایدئولوژیکی مطرح گشته و در عین حال مافوق سایر اندیشه‌ها قرار می‌گیرد. از همین جهت فقر ایدئولوژی بر پایه ارکانی چون آگاهی موجب این می‌شود که تضاد، تفرقه و فقر سیاسی به وجود آمده و دین در عین حال در یک حالت ثابت باقی بماند و حالت پویایی خود را از دست بدهد.

برای درک بهتر اینکه دین اسلام فراتر از آن ایده‌ای است که بخواهد در قالبی ایدئولوژیک و صرفاً آگاهی بخش بگنجد - هرچند آگاه بخش نیز هست- باید به نوع نگاه دکارت اشاره کرد. «رنه دکارت» فیلسوف فرانسوی با ارجاع تمام امور به من اندیشنده در قالب «می‌اندیشم پس هستم» انسان را به صورت ماشین اندیشه‌ای درآورد که هیچ‌کار دیگری از او ساخته نبوده است. در حالی که می‌دانیم انسان علاوه بر اندیشه احساس نیز هست، عاطفه نیز هست، محبت را درک کرده و اندیشه فقط یکی از وجوه این موجود است. و همین نگرش نیز مورد تأیید دین است. لذا برخلاف چنین نگاهی، دین اسلام که اساس آن بر مفاهیمی چون «حب» و «بغض» (به تعبیر معصومین) پی‌ریزی شده است هرگز صرفاً ایدئولوژی مکانیکی نبوده و نخواهد بود.

اسلام فراتر از ایدئولوژی

شریعتی با برشمردن ویژگی‌های ایدئولوژی از منظر خودشان دین اسلام را به گونه‌ای تفسیر می‌نمایند که گویا اگر دین فقط در مقام ایدئولوژی مدنظر قرار گیرد نجات‌بخش مظلومان خواهد بود. در حالی که می‌دانیم حضرت رسول‌الله(ص) فارغ از اینکه بخواهند اسلام را ابزاری برای پیشبرد اهداف قرار دهند (که هرگز اینگونه نبوده است) بر یاری مظلومان تأکید نموده و از آن جا که شخصیت ایشان بر حضرت امیر(ع) اثرگذار بوده است، در این نقطه می‌توان شاهد مثالی آورد و نشان داد که مگر شتافتن به یاری مظلومان از سوی امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) و در عین حال دستگیری از یتیمان یا غصه بیرون کشیدن خلخال از پای زن یهودی، از ایدئولوژیک بودن دین مبین و از قرآن کریم استخراج شده بود؟

آنچه به نظر می‌رسد این است که ایدئولوژیک نمودن دین(اینکه دین صرفاً آگاهی، عدل یا قسط است) در دوران پیشین موجب ایستایی و رکود آن شده بود هرچند با خوانش‌های به‌موقع و دلیرانه متفکران دیگر حرکت‌های عظیمی ایجاد نمود (تز و ایده‌ای که در عین حال تفکر و تأثیر دکتر علی شریعتی را بر آن نمی‌توان نادیده گرفت) که منجر به رقم خوردن تحولی شگرف در عرصه نظام سیاسی ایران گردید.

از همین رهگذر و با این تحلیل فلسفی تاریخ، می‌توان فهمید که آگاهی بخشی و آگاهی در دین اسلام فراتر از یک ایده است و این به صورت دقیق همان نکته‌ای بود که حضرت‌امام(ره) بر آن واقف بوده و می‌دانستند که خواه ناخواه ظلم و سیاستِ خوارشمردن مسلمانان و همچنین تصویب قانون کاپیتولاسیون و... در نهایت موجب بیداری اسلامی خواهد شد لذا با صبر و شکیبایی و آگاهی بخشی به نسل جوان انقلابی در عین حال با پویایی دین اسلام به جوانان ثابت نمودند که ظلم و ستم تاب و تحمل را تا حدی مخفی نگه خواهد داشت و بعد از آن انفجار نور بر تاریکی ظلم غلبه پیدا خواهد کرد. لذا اسلام فراتر از ایدئولوژی خواهد توانست انسانی جدید خلق کند، آگاهی‌آفرین باشد و در عین حال در تمام صحنه اجتماع حاضر باشد.

تحلیل چنین سخنانی به این معنا نیست که دکتر علی شریعتی مغرضانه بیان اشتباهی در محدود کردن دین به ایدئولوژی ابراز کرده است‌ یا تأثیر ایشان در انقلاب ایران کمرنگ بوده است بلکه کم اطلاعی از ماهیت ایدئولوژی در اندیشه فلسفه‌غرب مخصوصاً در آثار «پدیدارشناسی‌روح» گئورگ ویلهِلم فرِدریش هِگِل، چنین می‌نمایاند که وی بدون فهم هگل به سراغ اندیشه‌های مارکس رفته و با اطلاعات پراکنده از اندیشه هگل و شاید حتی بدون درک کتاب علم‌منطق به سراغ کتاب «سرمایه» کارل مارکس رفته و در همین وجه به انتقاد ناقص از مارکسیسم نیز پرداخته‌است اما او برای گریز از این انتقاد، ایدئولوژی را ادامه غریزه در انسان می‌داند و معتقد است زمانی که شاخه‌های غریزه در انسان به اتمام رسیده یا ناکارآمد می‌شود، ایدئولوژی آغاز می‌گردد.

به هرحال شریعتی با تسلط کامل بر اوضاع جریان‌های‌سیاسی مختلف که در پی تکه‌تکه نمودن کشور بودند با فریاد اندیشه‌های خود به صورت بلیغ، نسل بانشاط و کارآمدی از جوانان کشور را به مکتب حضرت‌امام(ره) تقدیم کرد و بر همین صورت بر این نسل نشان دادند که جریان روشنفکر کیست و در نهایت امکان موفقیت آن در تحول جریان سیاسی کشور که البته عجین با مسئله دین نیز شده تا چه حدی است. نوعی از روشنفکری‌ که خروج از نابالغی و تن آسایی بود و بر این عقیده تأکید نداشت که تا زمانی که سرباز هست من چرا باید بجنگم و مبارزه کنم؟ تحلیل‌های دکتر علی شریعتی نشان داد که او با افکار خود بر تن‌آسودگی نسل جوان دوران قاجار غلبه نموده ولو آن که بر تحلیل فلسفی تاریخ توجهی نمی‌کرده است.

* دانش‌آموخته فلسفه

منبع : جوان آنلاین
  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۴

رحیم پور ازغدی

به گزارش شاهدان کویرمزینان ، در ادامه سلسله نشست‌های «بزم اندیشه» که ویژه فعالان و نخبگان فرهنگی برگزار می­ شود، حسن رحیم­ پور ازغدی عضو شورای انقلاب فرهنگی  با موضوع «نگاهی به روشنفکری دینی و دکتر علی شریعتی» سخنرانی می‌کند.

این نشست دوشنبه، ۲۵ خرداد ماه از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در سالن اجتماعات موسسه جوانان آستان قدس رضوی، واقع در خیابان شهید چمران، گلستان غربی، پلاک ۹۰ برگزار می‌شود.

یادآور می‌شود؛ سلسله نشست‌های «بزم اندیشه» به منظور آگاه‌سازی نسل جوان با موضوعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روز، از طریق دسترسی مستقیم به اساتید و صاحب نظران تراز اول ملی به همراه پرسش و پاسخ حضوری، هر هفته در موسسه جوانان آستان قدس رضوی در حال برگزاری است.

منبع :صبح توس

  • علی مزینانی
۲۴
خرداد
۹۴
در جوار زینب عنوان دل نوشته ای است که یکی از دوستداران دکتر علی شریعتی در روزنامه ی ابتکار منتشر کرده و از همان دغدغه ای می گوید که شاهدان کویرمزینان در ابتدای هجوم وحشیانه ی گروه های تکفیری به سرزمین سوریه نوشت و درخواست نمود که مسئولین برای انتقال پیکر مطهر فرزند شایسته کویر فکری بکنند به خصوص در این زمان که جانیان داعشی به هیچ چیزی رحم نمی کنند و حتی هتک حرمت مرقد مطهر معصومین را در دستور کار خود دارند و بارگاه مطهر حضرت سکینه(س) را هدف قرار دادند .
بارها دولتمردان و شخصیت های سیاسی و فرهنگی کشور به مناسبت سالگرد فرزند دیار سربداران پا را از محافل حکومتی بیرون نهاده و به مزینان زادگاه دکترشریعتی آمده اند و پس از استقبال باشکوه ما دلسوختگان کویر و چون عطش عشقمان را به او دیدند برمنبر رفتند و قول دادند به محض رسیدن به پایتخت برای رجعت پیکر این اندیشمند بزرگ تلاش فوری نمایند و به آخر همان سال نرسیده او در زادگاهش آرام گیرد! ولی رفتند که رفتند و هیچ گاه یادشان نیامد که چه قول و وعده ای به مردم داده اند مانند همین جناب وزیر کنونی ارشاد اسلامی که سال گذشته پس از کلی می آید و نمی آید در سالروز شهادت دکتر شریعتی به سبزوار آمد و فرصتی نیافتند که سری هم به مزینان بزنند ولی در جمع همشهریان سبزواری قول دادند که برای خاتمه دادن به دل نگرانی های هم ولایتی های شریعتی اقدام فوری نماید اما یک سال از وعده ی جناب وزیر گذشت و بازهم خبری نشد اکنون سی و هشتمین سالگرد در راه است...


http://www.aftabnews.ir/images/docs/000160/n00160674-r-b-000.jpg
در جوار زینب
پدرش معلم قرانی بود که بر « محمد » نازل شد و به خاطر ارادتی که به خاندان او داشت نامش را « علی » گذاشت ، از « سلمان » نوشت و از « فاطمه » گفت و با « حسین » مرثیه ها نوشت ، چون « ابوذر » تنها زیست و تنها مرد و اکنون در جوار « زینب » آرمیده است .
بی شک دکتر علی شریعتی یکی از موثرترین شخصیتهای مذهبی و روشنفکری عصر پیش از انقلاب ایران است ، کسی که در سخت ترین و سنگین ترین زمان حاکمیت تفکرات چپ و مارکسیستی بر جامعه دانشگاهی ایران ظهور کرد و با گویش و نوشته های خود ، خون غرور و صلابت را بر پیکره خمیده جامعه مذهبی ایران تزریق کرد .
جامعه ای که تنها داشته اش پاسداشت مناسبتهای مذهبی و سفره های نذری ، و تنها یافته اش استلام حجرالاسود و پرداخت وجوهات شرعی بود ، به جای استدلال و ادله عقلی برای فهم دین ، روضه و داستان معجزات پیشینیان نشسته بود ، و از کربلا و حسین و زینب فقط سر بریده و موی پریشان مانده بود .
مذهبیون سر به آستان سنتهای گذشتگان می ساییدند و ، مارکسیستها سر به آسمان مکاشفه روند تاریخ ، ابتدای انسان به میمون می رسید و آخرش به نعشی گندیده ، و در این میان تنها اخلاق ( آن هم از نوع نسبی آن ) میانه دار جوامع بشری بود .
دکتر علی شریعتی در این بحبوحه پا در جوامعی گذاشت که مذهب تنها یک میثاق ملی و یادبودی از گذشتگان بود ، نه حرفی برای امروز داشت و نه تحلیلی برای دیروز و نه برنامه ای برای فردا ، دین مجموعه ای بود از مناسک و محدودیت ها .
او بر خلاف عده ای از روشنفکران که مبنا را بر مدرنیته گذاشته و با آن مذهب را تطبیق می کردند ، روندی دیگر گزید ، او به عنوان یک مسلمان , آنهم مسلمانی اصیل ، مبنا را بر دین گذاشت و با آن پدیده ها را مورد مطالعه قرار داده و از دین متریال متناسب با آنرا استخراج کرد .
او در جواب چپگرا ها که دین را افیون توده ها میدانستند و مذهب را عاملی ضد انقلابی ، دو چهره انقلابی اسلام یعنی « ابوذر » و « امام حسین » را مطرح کرد ، و برای توده زنان جامعه ، برای پاسخ به نیازهای اجتماعی و خانوادگی زنان « فاطمه » و « زینب » را ، و برای فهم صحیح دین و پاک کردن برخی انگاره های غلط مذهبی « پروتستانتیزاسیون اسلامی » را .
او در 29 خرداد 1356 در مرگی مشکوک به جوار دوستانش شتافت ، دوستانی چون بلال برده ارزان قیمت بیگانه ای از حبشه , سلمان برده آواره ای از ایران ، ابوذر فقیر درمانده گمنامی از صحرا ، سالم غلام حذیفه این بیگانه ارزان قیمت .
و اکنون در زینبیه دمشق بنا بر وصیت شرعی دکتر شریعتی ، پیکر ایشان به امانت سپرده شده است ، با توجه به اتفاقات اخیر در سوریه چه بهتر است که تمهیدی برای انتقال پیکر ایشان به ایران اندیشیده شود .
« تو قلب بیگانه را می شناسی زیرا در سرزمین وجود بیگانه بوده ای »

 روزنامه ابتکار -صادق رشیدی فرد
  • علی مزینانی
۲۳
خرداد
۹۴


تا سحر ای شمع بر بالین من
امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه ی غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش

آه ای یاران بفریادم رسید
ورنه مرگ امشب بفریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد

گریه و فریاد بس کن شمع من!
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش
قصه’ بیتابی دل پیش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش

همدم من مونس من شمع من
جز توام در این جهان غمخوار کو
ون دراین صحرای وحشتزای مرگ
وای بر من وای برمن یار کو؟

وندرین زندان امشب شمع من

دست خواهم شستن از این زندگی
تا که فردا همچو شیران بشکنند
ملتم زنجیرهای بندگی

  • علی مزینانی
۲۱
خرداد
۹۴

 هشت روز دیگر سالروز شهادت فرزند کویر مزینان می رسد روزی که با رجعتش سرآغاز خیزش دانشجویان و حرکت توفنده ملت علیه رژیم ستمشاهی شد و او شریعتی شد برای نسل امروز و هر روز سخنان ارزنده اش حتی به طنز بعضی از کسانی که می خواستند شخصیت او را بد جلوه دهند؛ هادی راه و گرمی محافل مشتاقان شد .

سی و هشت سال از شهادت دکتر علی مزینانی شریعتی می گذرد چه برایش سالگرد بگیرند و چه به بهانه های مختلف یادی از او نکنند شریعتی شریعتی است و این شمع کویر همیشه نامیراست و پسر مزینان نامش نامی ترین نامداران مزینان ، سبزوار و خراسان بزرگ است...

شاهدان کویرمزینان به مناسبت فرا رسیدن سی و هشتمین سالگرد شهادت فرزند شایسته ی کویر دکتر علی مزینانی شریعتی همانند سالهای گذشته هر روز مطلبی تازه که تا کنون در در این پایگاه منتشر نکرده تقدیم مخاطبان گرانمایه می نماید و در این راه از تمامی فرهیختگان مزینانی و غیر مزینانی طلب همراهی می نماید تا چنانچه خود نوشته ای دارند و یا مطلبی شایسته ی بازنشر در فضای مجازی سراغ دارند  برای ما به ایمیل alimazinani@mihanmail.ir  ارسال نمایند.


۹۳۰۳-۵t323


سفارش دکتر به پسرش بود که: «اگر می‌خواهی در دستان هیچ دیکتاتوری گرفتار نشوی، فقط یک کار کن… بخوان و بخوان و بخوان»

پدرم می‌گفت، آزادی یعنی آزادی مخالف

دکترعلی شریعتی دارنده پروژه‌ای است که البته با او شروع نشده و بعد از او نیز متوقف نمانده است، طرحی برای تحول اجتماعی و شیوه زندگی که موافقین و مخالفین خود را حتی در میان دوستداران خود شریعتی دارد. احسان شریعتی را می‌توان به‌راحتی به پرسش گرفت و با او صمیمانه به گفت‌وگو نشست.

فرزند ارشد و تنها پسر دکتر علی شریعتی. کسی که مخاطب بخشی از نامه‌های معروف و تاثیرگذار پدرش در روزهای طوفانی منتهی به انقلاب بود. یکی از مشهورترین دیوارنوشته‌های آن روزهای به‌یاد ماندنی، این سفارش دکتر به پسرش بود که: «اگر می‌خواهی در دستان هیچ دیکتاتوری گرفتار نشوی، فقط یک کار کن… بخوان و بخوان و بخوان»! شریعتی پسرش را به عنوان نماینده سیل مخاطبانش محسوب می‌کرد و امید داشت که احسان راه ناتمام او را در پیش گیرد. احسان ۱۸ساله که به خواست پدر برای تحصیل در آمریکا اقامت گزیده بود، در ابتدای تحصیلات آکادمیکش، پدر را از دست داد پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در آمریکا و اروپا در سال ۱۹۹۷ میلادی (۱۳۷۶ شمسی) در رشته فلسفه دانشگاه سوربن پاریس ثبت‌نام کرد و شروع به گذراندن واحدهای گرایش جدید خود فلسفه اگزیستانسو فنومنولوژی کرد.

شریعتی در سال ۱۳۸۶ و به‌مناسبت سی‌امین سالگرد درگذشت علی شریعتی به ایران برگشت و در نیمسال اول تحصیلی سال ۸۸_۱۳۸۷ به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد.

در ترم اول تدریس او در دانشگاه تهران، درس فلسفه‌های اگزیستانس به او واگذار شد و در نیمسال دوم تحصیلی به تدریس فلسفه‌های جدید و معاصر در دانشگاه تهران پرداخت. او گاهی به عنوان استاد داور پایان‌نامه‌ها در دانشگاه تهران حضور می‌یابد. سی و ششمین سالگرد درگذشت استاد بزرگ علی شریعتی بهانه‌ای شد تا با وی گفت‌وگو کنیم، مشروح مصاحبه تفصیلی «آرمان» با این استاد دانشگاه در ذیل آمده است:

آقای دکتر برخی می‌گویند که اندیشه را در ابتدای امر دکتر شریعتی بر اساس افکار و اعمال سید جمال الدین اسد آبادی بنیاد گذاشته، آیا شما این تعبیر را قبول می‌کنید؟
اصطلاح اسلام سیاسی توسط مستشرقین اروپایی به وجود آمد و بعد رایج شد واکنون هم ما به کار می‌بریم. اشخاصی مثل اولیویورای فرانسوی و اینگونه شرق‌شناسان، یعنی ایران و اسلام شناسان، این اصطلاح را آوردند برای اصطلاح که چند دهه است در جهان اسلام شروع شده که بعضی اوقات غربی‌ها می‌گویند ولی این اصطلاحات دقیق نیست زیرا اسلام به ذات خودش از روزی که پیامبر (ص) یک دولت شهری را ایجاد کرد، سیاسی بوده و همچنین اسلام به عنوان یک پارامتر دینی، عقیدتی و فرهنگی در همه معادلات سیاسی و تحولات تاریخی نقش بازی کرده است.

دین اسلام از روزی که آمده با امپراتوری‌ها درگیر شد و تا به امروز نقش سیاسی بازی کرده است. بنابراین این اصطلاح اسلام سیاسی رسا و روشن نیست. ولی اگر منظور احیاگری، اصلاح‌گری رنسانس، رفرماسیون معادل‌های اسلامی آن چیزی باشد که در غرب به آن نوزایی و بازپیرایی دینی می‌گویند، بله، این جریانی است که از زمان سید جمال‌الدین اسد‌آبادی تا اقبال لاهوری و تا دکتر شریعتی در ایران یک پروژه‌ای بوده که خیلی به هم پیوسته بوده و یک از حلقه‌هایش شریعتی است ولی پیش از او و پس از او هم تداوم خواهد داشت.

منظورتان این است که دکتر شریعتی از راه و اندیشه سید جمال الدین اسد آبادی الگوبرداری کرده؟
بله، یعنی سید جمال الدین اسد آبادی را یک پیشگام یا یک بنیانگذاری می‌دانستند که یک پروژه‌ای را طرحی افکنده برای رنسانس نوزایی عالم اسلامی، و بویژه چون از ایران خاستگاه آن بوده است، در ایران هم در نهضت‌های تنباکو و مشروطه و غیره می‌بینیم که اثر آن احساس می‌شود، ولی واقعیت این است که او در سطح بین‌المللی کار می‌کرد، یعنی جهان اسلام و حتی به غرب رفت و با متمکنین غربی وارد بحث شد.

تا چه حد آثار و تفکرات لویی ماسینیون روی رویکرد استاد شریعتی موثر می‌دانید؟
لویی ماسینیون شرق شناس و اسلام شناس بزرگی بود تلاش او این بود که اسلام و مسیحیت را به هم نزدیک کند. خودش در تاثیر عرفان اسلامی قرار داشت بویژه حلاج که تمام عمرش را برای نوشتن زندگی حلاج گذاشت و البته درباره سلمان فارسی هم کار کرده است که درباره سلمان فارسی که دکتر شریعتی آن را ترجمه کرده است و همچنین حضرت فاطمه (س) که در فاطمه فاطمه است دکتر تاثیر آن را می‌بینیم. لویی ماسینیون یک نگاه معنوی بین ادیان توحیدی داشت. که بتواند بویژه در عرفان پلی را بزند.

چون به عرفان خراسانی و ایرانی اولیه یعنی بینش آن عرفان حالی یا عرفان شهودی نزدیک بود که تاثیر آن را بر دکتر شریعتی می‌بینیم هست. اما بعضی از شاگردان ماسینیون مثل هانری کربن تحت تاثیر سهروردی که خود ماسینیون به او معرفی کرده بود و بعدابن عربی قرار داشتند. در این جا یک تفاوت‌هایی بین ماسینیون و هانری کربن هست که همان تفاوت را ما بین شریعتی و سایر نحله‌های عرفان نظری وحدت وجود می‌بینیم.

به نظر شما یا خیلی از کارشناسان آقای دکتر شریعتی اصلا توجهی به عرفان داشتند. ما می‌بینیم که نوشته‌های ایشان حالت عارفانه هم دارد اما این بحث اسلامی که به عنوان راه مبارزه معرفی کرده بودند تا چه حد با عرفان ارتباط داشت؟ آیا می‌شود چیزی را بازخوانی کرد؟
بله، عرفانی که مدنظر دکتر بود. آن سنت عرفان اولیه خراسانی، تسامح و عرفان حالی و شهودی بود که ماسینیون هم در غرب روی آن کار کرده ولی دکتر شریعتی در تفاوت با عرفان نظری، عرفان قالی یا عرفان وحدت وجودی، برای آن یک نقش مسئولیت اجتماعی هم قائل بوده است. یعنی می‌گفت این جنبش‌های عرفانی، جنبش‌های انقلابی هم بودند. مثلا شما می‌بینید در جنبش‌هایی مثل نقطویه، سربداریه و حتی تا صفویه در آغاز، اینها یک نقش اجتماعی مستقیمی پذیرفته‌اند.

نقشی که سر بداریه در همه جا بازی کردند. به جرات باید گفت این عرفانی نیست که دنیا گریز باشد و انزوا گرا باشد بلکه عرفانی است که تعهد اجتماعی دارد. و مشخصاتی دارد که آن را با عرفان‌های صوفیانه هندی و دنیا گریز متفاوت می‌کند، ولی علاوه بر آن باز شریعتی یک بازخوانی از همان عرفان سنتی هم می‌کند یعنی با فلسفه‌های اگزیستانست جدید و یک نگاه مدرن به عرفان که در مثلث تکلیف عرفان برابر با آزادی که از آن صحبت می‌کند، دارد. این عرفانی است که با عقلانیت انتقادی، اجتماعی یعنی آزادی‌های برابری طلبی، رابطه تناسب و تعادل و رابطه اکمال متقابل دارد. این طور نیست که فقط معنویت باشد و تعالی خواهی فردی درونی و دنیا و سیاست گریز.

راه و تفکر پدر بزرگ شما مرحوم محمد تقی شریعتی در جهت‌گیری فکری استاد چقدر موثر بود؟
استاد محمد تقی شریعتی در واقع بیشترین تاثیر بین آن معبودهای من به قول دکتر در کتاب کویر ذکر می‌کند داشته است. خود کتابخانه استاد، آموزش استاد و راهی که باز کرد در زمینه نو اندیشی دینی با تشکل کانون نشر حقایق اسلامی در مشهد، بعد از شهریور ۲۰ ایشان یک جلسات قرآن و تفسیر قرآن و نهج البلاغه در مشهد داشت که بعدا به تشکیل کانونی انجامید. این کانون، که خود دکتر علی شریعتی هم در آن زمان شاگرد این کانون بود، در ترجمه‌های اولیه‌ای که از جودت مصری می‌کنند، اصول اقتصادی اسلام یا خود استاد ترجمه می‌کند و ابوذر غفاری که دکتر شریعتی ترجمه و تالیف می‌کند. می‌بینیم که این همسویی و تاثیر اولیه را استاد بر دکتر داشته است.

با توجه به این ۳ پیشینه، آقای دکتر تاثیر داشتند. چشم‌انداز انقلاب اسلامی را در تشکیل یک حکومت اسلامی، بر اساس نو اندیشی دینی تصور می‌کردند. آیا این همان چشم‌انداز مدنظر استاد شریعتی بود.
بهتر است بگوییم اسلام نواندیش. به هر حال در برابر اصولگرایی یا سنت گرایی یک نوع اندیشی نوگرایی هم داریم یا نوزایی یا نوپیرایی، باز پیرایی که هر چه اسم آن را بگذاریم. اصولا جامعه ایران که از زمان مشروطه وارد دوره عصر جدید شده بود، و شهر‌ها تشکیل شد و طبقه متوسط شهری و تحصیلکرده دانشگاهی جوانان و افکار عمومی طبعا با نواندیشی دینی بود که با اسلام آشنا شدند و به انقلاب پیوستند.

اگر دعوتی سنت گرایانه یا بنیاد گرایانه بود از روز اول نمی‌پیوستند به همین دلیل شریعتی از سوی مخالفین انقلاب متهم می‌شود که او زمینه‌سازانقلاب بوده و درست هم هست، شریعتی زمینه‌سازانقلاب بوده است. اما منظور شخص شریعتی نیست، مجموعه نسلی است که با شریعتی، پیش از شریعتی و پس از او، این تلاش‌های مشابه کردند. یعنی نو اندیشان و روشنفکران انقلابی مسلمان که این زمینه‌سازانقلاب شد. اما از نظر نظری، از نظر عملی انقلاب ایران دلایل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشخصی دارد که در اکثر مواقع خارج از اراده هست. یعنی اگر اینها هم نمی‌بودند این به صورت شروع یک انفجار و جنبش‌هایی که الان هم در جهان اسلام هم می‌بینیم راه افتاده به وجود می‌آمد. اما نقش اینان این بوده است که یک پرسپکتیو و یک چشم‌انداز دیگری و تازه‌ای به این جنبش بدهند که در مسیرهایی که الان در کشور‌های دیگر اسلامی می‌بینیم نیفتد بلکه یک مسیر پویش عدالت و آزادی خواهانه و استقلال و توسعه طلبانه‌ای باشد که ملت ایران از زمان مشروطه می‌خواسته بگوید.

تحول وارد عصر جدید شود و عدالت و نظامات مدنی و حقوقی جدید شود، البته با فرهنگ ملی و مذهبی خودش می‌پذیرفته و باید ببینیم ذائقه اش چه بوده است؟ اینها این را درست تشخیص دادند و یک زمینه انقلاب و اصلاح و تغییر خواهی و تحول خواهی در ایران به وجود آورده است، جنبشی است که ادامه دارد نه اینکه فقط همان حوادث دوران انقلابی یا دوران نظام بعدش یا اینها باشد. نه این یک جنبش تغییر و تحول خواهی است که می‌بینیم الان زمینه آن در کشورهای مختلف اسلامی هست. اینکه چه سرنوشتی پیدا می‌کند و بعد ممکن است به انحراف بینجامد، مثل انقلاب فرانسه که ۲۰۰ سال گذشت و همه مراحل و فراز و نشیب‌ها را دید و نهایتا تسلیم شد و این جمهوری دموکراسی شکل گرفت.

آقای دکترتعریف شریعتی از آزادی چه بود و رابطه اش با عدالت در چیست؟
آزادی یک آرمانی است مانند عدالت، قدیمی است در تاریخ بشر، بشر به میزانی که آگاه می‌شود ناقد وضع موجود می‌شود و می‌خواهد آزاد شود از وضعیت اسارت‌باری که احساس می‌کند که گرفتار است. چون انسان یک روال طبیعی دارد، یک جسمی دارد، در طبیعتی زندگی می‌کند و در چهارچوبی محدود است و شریعتی به آن زندان طبیعت می‌گوید. این نخستین زندانی است که ایشان تعریف کرده است. زندان دوم تاریخ است. یعنی هر کدام از ما یک تاریخی داریم که در زمان ما متجلی است. سومین زندان، زندان جامعه است، همه جوامع بشری که می‌بینید، بویژه در جوامع هندی – اروپایی، جوامعی که طبقاتی بودند واستعماری بودند و فئودالیزم و کاپیتالیسم اینها نظام‌هایی هستند که استثماری هستند و بشر به دنبال عدالت و آزادی هست و نمی‌خواهد به نظام‌هایی که سلطنت باشند وجباری باشند یا نظام‌های اریستو کراسی و الیگارشی باشند) یعنی اقلیت حکومت کند و دموکراتیک باشد یا تئوکراتیک باشند به تعبیر شریعتی اراده خدا در تاریخ بر این قرار است که مردم حکومت کنند و مردم نمایندگان خدا هستند.

بنابراین مردم هم خواستار یک نظام مردم‌سالار آزاد هستند، آزاد و برابر یعنی شهروندان، تعریف شهروندی، اصولا زمان یونان باستان، تساوی و آزادی فکر، دو شهروند با هم رابطه شان، رابطه دو انسان مستقل و آزاد و برابر است. در حالی که در نظام‌های کدخدا‌منشی واژه دل ستیز به اصطلاح دسپوتیزم واژه ایرانی هم هست یعنی استبدادی که در غرب می‌گویند، این یک نفر آزاد است، ارباب است، بقیه رعیت یا سوژه‌های او هستند. خوب این تفکر توحیدی که همگان را مساوی می‌داند نفی می‌کند و به انسان، خدا در آفرینش در داستان خلقت آدم و نزدیک شدن به شجره ممنوعه، در واقع این آزادی را می‌دهد که انتخاب کند نه بگوید یا آری و مسئولیت انسان بر عهده اوست شروع می‌شود و در تاریخ و در جامعه تا می‌رسد به خود فرد که من از درون خود چگونه می‌توانم آزاد شوم. یعنی روان شناختی که من دارم که به قول روانکاوان که من ناخود آگاهم بر من حکومت می‌کند و من آزاد نیستم، این جا این ۴ زندان با ۴ روش علم از طریق آزادی از طبیعت، تخصیص یا عمل در تاریخ برای حرکت از جبر به سوی آزادی و در جامعه به سوی جامعه مردم سالار برابر آزاد و در انسان به سمت رستگاری، فلاح و نجات معنوی که شعار اسلام هست. لا‌الله الا‌الله.

اینها همه یک سری پروژه‌رهایی‌بخشی در اندیشه شریعتی است، اندیشه شریعتی یک پروژه رهایی بخشی از این ۴ زندان هست و یکی از این ابعاد هم دور سیاسی آزادی هست که به قول یکی از فلاسفه آزادی یعنی آزادی مخالف. یعنی اینکه ما به قول شریعتی، اینکه یک مکتب خود را حق می‌داند یا باطل این نیست که دیکتاتوری ایجاد می‌کند بلکه برای دیگری حق انتخاب و آزادی عقیده قائل است یا نه. پدر می‌گفت: آزادی یعنی آزادی مخالف.

آقای دکتر حالا چرا جوانان این نسل که فاصله زمانی بسیاری با دکترشریعتی دارند به آرای ایشان روی آورده‌اند؟
به این دلیل که اگر شریعتی پاسخی بود به صورت مساله دوران خودش، امروز کاملا منسوخ می‌شد، ولی شریعتی چون چند بعدی بود و فراتر از دوران و گفتمان زمان خودش حرکت کرد، اول اینکه خود شخصیت و منش شریعتی برای نسل ما جذاب هست به همین دلیل کویریات ایشان مورد توجه امروز است، نکته دوم نقد سنت هست در اسلام‌شناسی شریعتی، تا همه مسلمین بتوانند از زندان استبداد، استثمار و استعمار آزاد شوند بنابراین ریشه را دراستحمارمی‌گیرد. این جنبه نقد سنت و آگاهی بخشی هم برای نسل ما امروزه به روز و زنده، چون مورد مصداق دارد، این دو جنبه البته از جنبه‌های دیگری که مربوط است به آن دوران و مسائل خاصی که دیگر گذشته است، امروزه بیشتر مورد توجه است. امروز هزاران شریعتی داریم.

به نظر شما پروژه شریعتی اگر بخواهد امروز ادامه پیدا کند، در چه قالبی بیشتر می‌تواند موفق شود؟
تثلیث نهایی شریعتی که سنتز فکری او بود، تثلیث عرفان برابری آزادی، است؛ که در بعد فردی از عرفان شروع می شود و در بعد اجتماعی هم از آزادی شروع می شود تا به سمت اجتماع و عدالت یا امر سوسیال برود ونهایتا به سمت فلاح و معنویت و تعالی و رشد به معنای اسپیریتوال. این سه جنبه در شریعتی با هم مطرح است و می‌گوید اگر من بخواهم کل اندیشه ام را خلاصه کنم در همین نفی تثلیث زر-و-زور-و-تزویر است. تزویر هم یعنی استحمار و معادل هایش در آثار شریعتی زیاد است.

در قرآن هم ما داریم که جامعه کتاب، ترازو و آهن یعنی جامعه ای که آگاهی و عدالت و رشد و توسعه یا قدرت اقتصادی یا نظامی همراه شوند. این سه بعد از شریعتی یک تفکر جامع می‌سازد و البته در هر مرحله متناسب با تضاد اصلی روز و مانع اصلی یک جنبه اش برجسته می شود. در حال حاضر به شکل محلی local ، یعنی در ایران و منطقه اسلامی، خوب آن جنبه نقد سنت نوزایی دینی برجسته می شود؛ اما در سطح بین المللی اصولا این جنبه اعتراضی- انتقادی علیه نظم نوین جهانی و اینکه چه جهانی می‌خواهیم ، جهان (دیگر) سازی را در بحثی با مجله «ایران فردا» توضیح دادم. می بینیم که در هر دوره و به قول دکتر با تغییر « جغرافیای حرف» یک جنبه از این تفکر می تواند برجسته شود. اما شناخت شخصیت معنوی و روحی شریعتی مهم‌تر از آثار و اندیشه و نظریات اوست.

نظریه امت و امامت سال‌ها دستمایه انتقاد از دکتر شریعتی بود، برخی از روشنفکران سکولار و افرادی که نسبت به طرح نظریه ابراز ناخرسندی کردند. و معتقدند این رویکرد روند دموکراسی را قبل از انقلاب و پس از انقلاب کند کرده است. دیدگاه شما در این باب چیست؟

این بحث امت و امامت، نخستین سخنرانی بوده که در سال ۴۸ در حسینیه ارشاد دکتر شریعتی مطرح کرده و در آن زمان همزمان بوده با کنفرانس‌های باندونگ، که کشورهای غیر متعهد و به اصطلاح رها شده از استعمار و جنبش غیر متعهد‌ها به رهبری ناصر وتیتو و نهرو و… آمدند و در آن جا بحث‌هایی مطرح شد. دکتر شریعتی هم متاثر از آن نتایج و بحث‌ها بود که اینها برای شان این مساله مطرح شد که در جوامعی که توسعه نیافتند، می‌خواهیم دموکراسی لیبرال سوری را چگونه اجرا کنیم؟ اگر بخواهد فقط سوری نباشد.

چون می‌تواند همین دموکراسی لیبرال سوری، با تجربه‌ای که از زمان دکتر مصدق در رای‌گیری انتخابات مجلس پیش آمد که فئودال‌ها می‌آمدند و دهقان‌ها را بسیج می‌کردند و رای‌سازی می‌کردند، بعد او شرط با سواد بودن را مطرح کرد، این جا دکتر شریعتی یک بحثی دارد به نام رای و عدد که چگونه می‌شودرای را به یک رای آگاهانه مستقل کرد، در یک جامعه عقب مانده و در این جا می‌خواهد بخش روشنفکر را برجسته کند یعنی می‌خواهد بگوید که آگاهی بخشی را می‌توان به این جامعه آموزش داد تا بفهمد حقوق اش چیست، وظایفش چیست؟ ولی در اینجا یک ابهامی که وجود دارد در این تز یا نظریه‌ای که در آن کشور‌ها به تجربه گذاشته شد این بود که روشنفکران انقلابی تا اطلاع ثانوی می‌توانند دخالت کنند و این قدرت را در دست بگیرند تا شرایط مساعد بسازند برای یک دموکراسی واقعی یعنی آگاهی را بالا ببرند. آموزش ببینند، تا مردم مشارکت کنند و به تدریج دموکراسی برقرار شود.

این مرحله گذار قائل شدن، یک ابهام و یک اشکال دارد و آن این است که در خود این آزمون دموکراسی، یعنی تناوب قدرت، همین دوره‌های انتخاباتی هست که مردم با نامزدها و برنامه‌ها آشنا می‌شوند و آگاهی بخشی به وجود می‌آید. اگر قدرت خودش را در معرض انتخاب عموم نگذارد و انتخابات دائم نباشد. اولا خود قدرت فاسد می‌شود. و دوما مردم چگونه آگاه شوند؟ مردم باید تمرین کنند دموکراسی، این جا این تجربه در کشور‌های نامبرده ناموفق بود و بعدها دکتر شریعتی در آثار بعدی مثل بازگشت به خویش و دیگر آثار تجدید نظری می‌کند. یعنی می‌گوید اصلا روشنفکر نباید در قدرت وارد شود. بلکه روشنفکر باید زمینه آگاهی بخشی را فراهم کند تا از میان مردم رهبران و قهرمانان و نمایندگانی برخیزند که آگاه شده باشند و بتوانند این دموکراسی را تحقق ببخشند. این نظریه نهایی شریعتی هست ولی امت و امامت چیزی که از آن باقی می‌ماند که همچنان معتبر هست به نظر من خود صورت مساله هست اصلا فلسفه سیاسی اسلام و تشیع چه هست؟ و این کاری است که شریعتی بعد از فارابی و ابن خلدون یعنی آرا اهل مدینه فاضله فارابی و مقدمه ابن خلدون می‌شود گفت که متون اندیشه سیاسی جدی کم داریم.

به شکل ذاتی و مفهومی بگوید که هدف سیاست و جامعه مدنی در اسلام و تشیع چه هست؟ در حالی که مسیحیت با اینکه دینی است که می‌گوید که باید کار قیصر را به قیصر واگذار کرد یعنی خود را غیر سیاسی می‌داند، اما بزرگ‌ترین متفکرین سیاسی در همین تاریخ مسیحیت به وجود آمدند هم در عصر قرون وسطا اندیشمندانی داریم، خود آگوستین که شهر خدا نوشته. فرض کنیم در قرون وسطی اندیشمندانی مثل پادوا و امثال او کسانی بودند بعد راه مدرن را بنا کردند. اینها اندیشمندان فلسفه سیاسی بودند. همین مفهوم جامعه مدنی را آوردند یا بعدا هم که ماکیاول و تئوریسین‌های قرادا اجتماعی اینها متفکرین بودند اما ما از این متفکرین کم داریم.

بعد از شریعتی هم جریان روشنفکری ضربه جدی دید؛ حتی امروز می‌توان گفت طراوات گذشته را ندارد؟
ولی شریعتی آمد با شجاعت، بدون اینکه بترسد که متهم به راست و چپ شود، گفت صورت مساله این است. قطعا فلسفه سیاسی است. اسلام با فلسفه سیاسی کلاسیک غربی متفاوت است. و بعد هم در تشیع این دوره‌ها گذرانده شده و البته اجتهادی که کرد، و دستاورد بزرگ این کتاب هست، این است که دوره غیبت که ما وارد می‌شویم، دوره دموکراسی است، دوره مردم سالاری است.

همان که فرمودید سطح مردم بالاتر می‌رود؟
بله «رای» بتدریج بوجود می‌آید. همان‌طور که اقبال لاهوری می‌گوید در دوره «خاتمیت» وحی به معنای سنتی قطع می شود و عقل به معنای جدید آن جانشین می شود. انسان دیگر خود اجتهاد می کند. در دوره «غیبت» هم رای مردم وارد می شود. و این به اصطلاح مبنایی برای پذیرش دموکراسی می شود. شریعتی طبعا می گوید این دموکراسی، یک دموکراسی لیبرال ۱۰۰ درصد، به معنای غربی، نیست، بلکه یک دموکراسی متعهد و مهتدی است. «متعهد» غیر از معنای خاص جهان سومی جنبش «غیرمتعهدها»، بلکه به معنای پذیرش یک برنامه وبه هدایت نوعی مبارزه و رهبری فکری. اما به هر حال شریعتی به دموکراسی کامل سیاسی معتقد است (ولو همراه با دموکراسی اجتماعی-سوسیال و معنوی-اسپیریتوال).

اخبار سیاسی – آرمان

 

  • علی مزینانی
۱۱
اسفند
۹۳

اینک لحظه‌ وداع با علی (ع) ! چه دشوار است.اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که – ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست ‌وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه‌ های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می‌رود. به ام رافع گفت: ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران. آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.

لحظه ‌ای گذشت و لحظاتی … ناگهان از خانه شیون برخاست. پلک‌هایش را فروبست و چشم‌هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود‌ ـ گشود. شمعی از آتش و رنج ، در خانه‌ علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش. از علی خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد. اما کسی نمی ‌داند که چگونه؟ و هنوز نمی ‌داند کجا؟ در خانه‌اش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست. آنچه معلوم است،‌ رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه . مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته ‌اند. سکوت مرموز شب گوش به گفت‌وگوی آرام علی دارد. و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی ‌پیغمبر، بی ‌فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است. ساعت ‌ها است.شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می ‌دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی‌وفا و بدبخت، سکوت کرده ‌اند، قبر‌های بیدار و خانه‌ های خفته می‌شنوند.
نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمی‌آید، از سر گور فاطمه به خانه‌ خاموش پیغمبر می‌برد. ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا. ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید . اما، در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.
من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه‌ حلقوم و سینه من جان دادی، “انا لله و انا الیه راجعون”. ودیعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدی است و اما شبم بی‌خواب، تا آنگاه که خدا خانه‌ای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند. هم‌اکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.
اینها همه شد، با این که از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است. بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کننده‌ای که نه خشمگین است، نه ملول. لحظه‌ای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد.
گویی با هر یک از این کلمات، که از عمق جانش کنده می‌شد ـ قطعه‌ای از هستی‌اش را از دست داده است. درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمی‌دانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، این‌جا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است.

در دامه مطلب متن کامل فاطمه فاطمه(س) است را به روایت فرزند شایسته کویرمزینان بخوانید

  • علی مزینانی
۱۰
اسفند
۹۳

پس از انتشار مطلبی با عنوان درد دل جانباز مزینانی در شاهدان کویرمزینان نظریات متفاوتی در باره ی این مطلب دریافت و پاسخ داده شد که قریب به اکثریت خوانندگان مطلب فوق، همراهی خود را با نظر جانباز حاج مهدی حسن زاده مزینانی اعلام کرده و همه بر این ادعا هستند که هیئات در مزینان نباید هرچند وقت خراب و نوسازی شود و مانیز برهمین عقیده ایم که اگر می خواهد اتفاقی هم رخ دهد کار باید سنجیده و با نظر کارشناسان خبره همچون مهندس جواد مزینانی که چون زادگاه خود را دوست دارد در کنار مسئولین بهزیستی قرار گرفت و اکنون فاز یک آن آماده ی بهره برداری شده است و چه نیک رفتاری است اگر به داشته های خود اعتماد کنیم و از آنها کمک بگیریم نه آنکه پس از اینکه ساختیم و بعد نقص آن بیرون زد افسوس بخوریم و دوباره  به قول حاج مهدی کلنگ را برداریم و به در و دیوار بکوبیم که این جفا در باره ی اهل بیت علیهم السلام است نه خدمت!

در بین تمامی نظراتی که شاهدان دریافت کرده نقدی متفاوت از حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی به دستمان رسیده است که وی با نظرات فقهی علما و آیات و روایات اسلامی پاسخ بعضی از انتقادات را به خوبی داده اند که ضمن همدردی با دیگر همشهریان ، عقب ماندگی مزینان را از نظر آبادانی نه به خاطر ساخت و ساز هیئت و نه مهاجرت افراد می داند بلکه معتقد است بعضی از این مهاجرت ها باید انجام شود تا افراد در زمینه ی علمی پیشرفت نمایند در ادامه مطلب این روحانی دلسوز  تقدیم به شما مخاطبان گرانمایه می شود.

 مردم سلطنت بر اموالشان دارند در هر راهی معقول و مشروعی که طبق علاقه آنهاست هزینه می کنند

 بسم الله الرحمن الرحیم

الناس مُسَّلطون عَلی اموالهم

اکثر کمکهای مالی و معنوی از مزینانی های خونگرم تهران و مشهد و سبزوار و غیره و همچنین بخش زیادی از زحمتکشان مقیم مزینان که با آبله های کف دست تحصیل کردند می باشد.کمک های مالی نوعا بر اساس عقیده عشق و احساسات است گاهی هم جنبه نذورات دارد هر کسی به قهرمان عشق و ایمان و عقیده اش کمک می کند با اختیار است.شعله پر حرارات محبت به امام حسین(ع) دلهای مومنین را فتح کرده است.و شعله حرارت عشق و ایمان به انقلابش روز به روز در دلها بیشتر تجلی می کند.وعده الهی ست که فرمود :«ان الذین آمنو و عملوالصالحات سیجعل اهم الرحمان ودّاً.»این مودّت به سر حد عشق رسیده است که امسال در اربعینش حضور 35 میلیون جمعیت در استان نینوا و در شهر کربلا حماسه بزرگ آفرید.حال نسبت به تخریب و بازسازی هیئات که تلاش دست اندر کاران بر اساس آبادانی و عمرانی و آبرو و اعتبار این خاندان است نه اسراف است و نه خلاف .مگر اینکه بگوییم کاش از اول اینطور ساخته می شد که حالا محتاج به تخریب نباشد.امروز که 2 هیئت محترم حسینی و علی اکبری ساخته شدند به طور آبرومندانه و نوبت به بازسازی هیئت محترم ابوالفضلی است مولایی که دست هایش را در راه خدا داد و امروز دستان گدایی ما همه بسوی اوست چون واسطه فیض است و باب الحوائج.مغالطه نکنید بگذارید بسازند تشویقشان کنید و بجای تقدیر و تشکر آنها را دلسرد نکنید.

2سوال؟ 1.ایا اموال ذخیره شده هیئت ها را می شود صرف موسسات خیریه دیگر کرد؟ چون درمانگاه یا بهزیستی؟ می دانید که از طریق نذر و همچنین بذل علاقه مندی به این هیئات است.آیا می شود کارخانه ساخت؟ 2.مهاجرت چرا صورت گرفته و آیا مهاجرت فقط مربوط به مزینان است؟

جواب: در صورتی که افرادی که کمک می کنند به گردانندگان و متولیان تکایا و هیئات اختیار مطلق بدهند که در هر راهی که نیاز جامعه در اولویت است هزینه کنند که تا کنون انجام نشده است.و غیر صرف خود هیئات جایز نیست.و برای تولید کار باید در کدام وزارت خانه را کوبید؟

جواب دوم:مهاجرین اعم ار آنهایی که برای توسعه زندگی یا رسیدن به مقامات علمی هجرت کرده اند هدف دیگری نداشته اند.اگر استاد محمدتقی شریعتی هجرت نمی کرد خود او و فرزند متفکرش اینطور رشد نمی کردند.ما نباید در استاد محمدتقی شریعتی و فرزندش توقف می کردیم چه بسا همانند آنها استعدادهایی در دیار کویر است که شکوفا نشد و زیر خاک رفت.ما باید از تحصیل ، آینده بهتری را در نظر می گرفتیم.علت انحطاط و عقب ماندگی این است که دنبال مکاسب کاذب و درآمد زا هستیم.نه دنبال علم و دانش و کمال.ما باید فرزندان خود را از کودکی در هر رشته ای چه دانشگاهی چه حوزوی تشویق می کردیم که بجز رسیدن به مقامات علمی و کمال ایمان به چیز دیگر فکر نکنند.

آری در مزینان یک پدر و پسری (مرحوم شیخ قربانعلی و شیخ محمود شریعتی)هم نزدیک به یک قرن از همان خاندان شریعتی زحمت کشیده اند منبر رفته اند و مایه ی عزت و آبروی مزینان بوده اند تا زنده بودند از آنها قدردانی نکردیم وقتی از دنیا رفتند برای ایشان عَلَم و عماری برداشتیم اما برای تمجید و تقدیر از آنها واعظی که در حد خودش داشت تقدیر می کرد به چالش کشیدیم و در برابر او موضع گرفتیم می گویم ما آنها را علامه طباطبایی و یا عالمان دارای مکاشفه نخواندیم گفتیم آنها ده ها سال است که ما را با تاریخ تفسیر و نهج البلاغه آشنا کردند مزینان قبل از انقلاب طعمه حاکمیت آنروز بود که از دکتر علی شریعتی به عنوان یک چهره ضد شاه به تصویر کشیده بودند و بعد از انقلاب بعضی از متحجران او را به مسلخ بردند او را همراه ساواک معرفی کردند اتفاقا بعکس نظریه مقام معظم رهبری که در نقد بر شریعتی می فرماید او مکنونات خودش را زود بروز داد و بعد دستگیر شد و ارشاد تعطیل.

ما می بینیم دکتر تحت تعقیب ساواک به انگلستان هجرت می کند به قول استاد محمدتقی شریعتی معلوم نشد که چگونه از دنیا رفت او را در دمشق کنار محبوبه دلش حضرت زینب(س) به خاک سپردند.و موقع تلقین دکتر چمران بر جنازه اش مرثیه سرایی کرد.

البته آثار دکتر، فکر او اندیشه انقلابی او در جبین تاریخ ثبت است.ما برای حفظ آثار او باید تلاش کنیم و همواره کتابهای علی تنهاست، فاطمه فاطمه است ،سیمای محمد، ابوذر و سلمان و حسین وارث آدم و شهادت و حج او را به فرزندانمان و نسل های بعدی سفارش کنیم.

من  از احساسات پاک آقای جانباز عزیز حسن زاده و اقای مهدی آزاده که در راه پیشرفت مزینان و عمرانی مزینان و حفظ کیان مزینان رنج می برند تشکر می کنم عرضم این است که بناهای حسینیه ها اگرچه برای چند روز معدود است اما ارزش دارد چون تمام اینها زمینه و بستری است برای چند ساعت همان ساعاتی که حسین بن علی از همه چیز خود گذشت پس این عشق و احساسات و صفای دل را نمی شود با چیز دیگر مقایسه کرد البته انقلاب امام حسین عاشورا محصولش خدمات اجتماعی رسیدگی به محرومین و دستگیری فقراست خصوصا آزادی از نظام های استبدادی .جای بسی تاسف است که از رسانه ها پخش میشود که هزارها میلیارد دلار یا تومان از بیت المال اختلاس می شود ولی جوانان مزینان نه تنها تمام جوانان ایران پس از پایان تحصیل بیکارند و از این جهت نسبت به اینده مایوس باید در وزارت خانه ها را کوبید هستند کسانی که نسبت به شریعتی دارای ارادت اند بگویید قسمتی از حق دکتر که به گردن انقلاب دارد صرف زادگاهش کنید در اینجا زمینه کارخانه فراهم است دست جوانان را بگیرید همچنان که اقای نوذری به عشق دکتر شریعتی اول گاز را به مزینان آورد بعد قراء مجاوراز همین امروز به مشورت به تفاهم به تعقل و برنامه ریزی ارزش بدهیم تا دچار اشتباه نشویم.تحت تاثیر بعضی از القائات این و آن قرار نگیریم.تلاش کنیم در کنار هیئات؛ درمانگاه؛ بهزیستی ؛محیط ورزش را گسترش دهیم.

شاهدان کویرمزینان ؛ انتشار نظر دیگران در این پایگاه به منظور تأیید آن توسط شاهدان نیست و مسئولیت هرگونه پیشنهاد و انتقادی برعهده شخص ارسال کننده نظر می باشد.

  • علی مزینانی
۲۰
بهمن
۹۳

سی و ششمین بهار انقلاب اسلامی ایران نیز فرا رسید بهاری که اکنون شکوفه های آن در دیگر سرزمین های خاور دور و نزدیک و آمریکا و اروپا و تا شاخ آفریقا را نیز در نوردیده و هر روز آوای فتح و ظفر مسلمین و آزادیخواهان جهان از آن به گوش می رسد اینک نام امام خمینی (ره) به عنوان یک منجی برتارک تمامی این انقلاب ها می درخشد و امروز در کشوری امن به لطف فداکاری تمامی آنهایی که رفتند تا ما به آرامش برسیم یاد و نام تمامی شهیدان راه امام را گرامی می داریم.

بی تردید مردم ولایتمدار مزینان در تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس یکی از آماده ترین مردمی بودند که در منطقه ی داورزن و سبزوار جان نثاری کردند یادمان نمی رود که روزهای اول انقلاب بازار مزینان هر روز شاهد حضور زن و مرد مزینانی بود و انگار آنها تنها انقلابیونی بودند که برعلیه رژیم ستمشاهی به پا خواسته راهپیمایی می کردند و چه روزهای باشکوهی بود وقتی که حاج شیخ علی تاج مزینانی (مهدوی) در مقابل مسجد جامع برسکویی ایستاده بود با شادابی خاصی می گفت : مردم می گن ! ما می گفتیم : مرگ برشاه! و او دوباره فریاد می زد : همه می گن! و ما جواب می دادیم : مرگ برشاه و او نام همه رو می برد حتی صغرا می گه کبرا می گه اصغر می گه اکبر می گه !همینطور می گفت: کی می گه و آخر سر هم دیگه کارش به اشیاء و در و دیوار کشید و می گفت : درخت می گه و ما هرچند با خنده اما با هیجان پاسخ می دادیم مرگ برشاه !

  و آن روزهای خوبِ همبستگی با قوّت تمام ادامه داشت و پدران و مادران و خواهران و برادران ما با مینی بوس و وانت و کامیون به همراه روحانیت مستقر در مزینان ؛ مرحوم حاج شیخ محمود شریعتی و دخترانش که هدایت بانوان مزینانی را برعهده داشتند و حجت الاسلام معلمی فر راهی سبزوار می شدند و در مقابل ژاندارم های شاه فریاد می زدند: بگو مرگ برشاه!

آری مزینان در انقلاب ایران بزرگترین نقش را هم ایفا کرد و آن تقدیم اولین شهید بود که خونش موجب حرکت دانشجویان و آغاز نهضت به زعامت امام خمینی (ره) بود از آن روز در پیشاپیش راهپیمایان این عکس امام و دکتر علی شریعتی بود که در دست تظاهرات کنندگان خودنمایی می کرد.

روحانیت مزینانی که به دیگر شهرها هجرت کرده بودند در این ایام به مزینان آمدند تا انقلاب مردمی را هدایت کنند و آنها همچنان با این مردم ماندند در دفاع مقدس هرگاه پیکر مطهر جوان مزینانی به عنوان شهید تشییع می شد این روحانیت بود که شهر محل سکونت خود را رها می کرد و به مزینان می آمد. از جمله ی این قشر همیشه درصحنه حجج اسلام عسکری ، محمدزاده ، شیخ حسن مزینانی ، شیخ ژیان شیخ صادق تاج و مهدوی  بودند که در آن روزگار برای تلمذ اساتید راهی حوزه های علمیه ی مشهد و قم شده بودند و با شروع انقلاب هریک به مزینان آمدند تا یار و مدکار و پیشرو مردم باشند.

البته بعد از مدتی یک روحانی مزینان دوست که به یقین توسط همین روحانیت مزینانی به زادگاه ما آمده بود کسی بود که ما به او می گفتیم شیخ نقره و او هم در حرکت مردم مزینان نقش به سزایی داشت به طوری که هنوز اشعار زیبایی را که روی منبر می خواند و دولت موقت را تشویق  به همراهی با انقلاب می کرد در یادمان هست!

هنرمندان مزینانی که یکی از آنها رمضانعلی مزینانی عسکری برادر حجت الاسلام عسکری است به همراه برادران همت آبادی  تصاویر شاه و فرح را کولاژ می کردند و گاه چند تصویر را درهم می آمیختند مثل قرار دادن فرح در فرغون و راندن آن توسط شاه خائن و زیرآن  نوشته بودند شاه فراری شده سوار گاری شده!

همان صفا و سادگی و برخوردعالمانه ی روحانیت قدیم مزینان جمعی دیگر از نوجوانان را به سوی مشهد و قم و تهران کشاند تا با حضور در سنگر حوزه اکنون مزینان مفتخر به وجود ده ها روحانی جوان و باتجربه باشد.یکی ازاین جوانان ذاکر اهل بیت علیهم السلام و خادم الشهدامرحوم حاج شیخ علی مزینانی (متقی)است که شش سال پیش در چنین ایامی برای قرار گرفتن در میان مردم محروم و همراهی آنها در راهپیمایی 22بهمن جانش را نیز فدا کرد و شاهدان کویر یاد این طلبه ی فاضل واولین سالگرد سردارشهید حاج محمد مزینانی (خسروی شاد) را گرامی می دارد.

و اما یکی از روحانیون همیشه در صحنه که همچنان انقلابی عمل می کند حاج شیخ حبیب الله مزینانی عسکری است که یادمان نرفته خطبه های آتشین او موجب آغازی دیگر برای ما نوجوانان و جوانان بود برای رفتن به میادین نبرد و گاه مزینان بیش از یک صد رزمنده را در جبهه داشت.

او همچنان ایستاده و اکنون در سنگری دیگر فعالیت می کند و در هر مناسبتی با تبحری خاص اشعاری زیبا می سراید و درکمال خلوص در اختیار شاهدان کویر قرار می دهند و این بار ما به تقاضا رفتیم و از وی خواستیم به مناسبت سی و ششمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برایمان شعری بگویند و این روحانی متعهد نیز درخواستمان را اجابت کرد و قصیده ی بهار انقلاب را تقدیم نموده به  امام و شهدای انقلاب و مردم خوب مزینان

 تصاویر منتشر نشده از تظاهرات مردم سبزوار در سال ۵۷

 

بهار انقلاب

در زمستانی پدید آمد ؛ بهار انقلاب

هم طبیعت کرده اعجاز ؛ ز اعتبار انقلاب

 

طائران قدسی ایران زمین را از قفس

دیده اند آزاد به یُمن ابتکار انقلاب

 

آنکه جرمش بوده است آزادگی ؛ آزاد شد

بعد آزادی شده خدمت گذار انقلاب

 

فطرت پاک مسلمانان شکوفا گشته است

زین تحول گشته اند دائر مدار انقلاب

 

کاخ استبداد و ظلم لرزان شده از این قیام

شاه هم کرده فرار از شاهکار انقلاب

 

مرغ طوفان؛بختیار؛ چون کودک نوح نبی

ناخلف گشته غریق اندر بِحار انقلاب

 

چشمها گویا ستاره میشمُرد در آسمان

تا که مَه آمد فرود اندر مَطارِ انقلاب

 

بعد 15 سال دوری از وطن ؛ روح خدا

پا گذاشت بر سرزمینِ لاله زارِ انقلاب

  

عاشق و معشوق اینک ملت و هم رهبرش

سر کشیدند جام عشق از چشمه سار انقلاب

 

ما نمی دانیم وصال یوسف و یعقوب چیست؟!

کرد معنا یوسف ما در دیار انقلاب

 

36 سال بگذرد از فجر پیروزی ما

همچنان ملت نشسته در قطار انقلاب

 

حیف خالی هست جای جانثارانِ وطن

تا که ملت را ببینند جانثار انقلاب

 

رحمت حق بر شما ای لاله رویانِ بهار

در خطوط جبهه ها ؛ شب زنده دارِ انقلاب

 

هست امنیت یقین مرهون خون گرمتان

عامل عزّ و شرف هم ماندگارِ انقلاب

 

چهارمین ماهواره ی ما در فضا پرتاب شد

آسمان را درنوردید در مدارِ انقلاب

 

نام این ماهواره فجر است ؛ فجر علم است و کمال

تا ثریا می بَرَد پیک کُبارِ انقلاب

 

می نویسیم خط زیبایی به رسم یادبود

بر فراز بام کیوان؛ یادگار انقلاب

 

طالب بمب اتم هرگز نباشد ملتم

عاشق علم است و باشد این شعار انقلاب

 

خوف مطلق خواب را از چشم غربیها گرفت

می کند اسلام هراسی خصمِ خوارِ انقلاب

 

وعده ی پیروزی حق است بر باطل ؛ یقین

ظلمت شب را بَرَد نور نَهار انقلاب

 

آنکه تصویر محمد(ص) را به توهین می کشد

عقده از ما دارد و از افتخار انقلاب

 

الگوی زیبای ملت خاتم پیغمبران

رافت و رحمت بُوَد قول و قرار انقلاب

 

در دفاع از عزت و ناموس از جان بگذریم

شاهدم ؛ 8 سال دفاع و کارزار انقلاب

 

 مانع پیشرفت ملت گر شود خار و خسی

ریشه اش را می زنیم گر هست خار انقلاب

 

دولت جمهوری ما در مسیر اعتدال

همت والای او آید بکارِ انقلاب

 

تن به ذلت دادن و ذلت برای دیگران

هست در فرهنگ ما ممنوع و عار انقلاب

 

آرزوی دین ما آزادی انسان بُوَد

کرده ثابت بر همه در روزگار انقلاب

 

طالب صلح و صفاییم عاشق آزادگی

هم مرام ملت و هم انتظار انقلاب

 

نعمت آزادگی را هرکسی کتمان کند

می شود منفور عام و خوار و زار انقلاب

 

بیست و دوم چون شود در ماه بهمن ؛ بینمت

 عاشق این میهنی و اقتدارِ انقلاب

 

آرزوی ملت ما عسکری دانی که چیست؟

اتحاد و دین مداری در کنارِ انقلاب

 

بهر استمرار نهضت یا که استقلال ما

رهبری فرزانه داده کردگارِ انقلاب

 

هرکسی در انقلاب ما خیانت می کند

عاق اسلام گردد و بنیانگذار انقلاب

 

ما همه در انتظار حضرت صاحب زمان

آید و گیرد زمام و اختیارِ انقلاب

شاعر حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

  • علی مزینانی
۰۲
بهمن
۹۳

مردم مزینان : آقای فرماندار داورزن متشکریم

اداره حمل و نقل پایانه ای شهرستان سبزوار بدون هماهنگی فرماندارشهرستان داورزن و شورای اسلامی مزینان اقدام به بریدن تابلوی تصویر دکتر علی شریعتی در سر راه مزینان کرد که این حرکت موجب نگرانی و ناراحتی مردم ولایتمدار مزینان شد و با ارسال نامه ای به فرماندار داورزن مراتب اعتراض خود را به وی اعلام کردند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در حالی که انتظار می رفت تابلوی رنگ و رو رفته ی زادگاه دکترعلی مزینانی شریعتی توسط مسئولین شهرستانهای سبزوار و داورزن نوسازی شود روز سه شنبه اول بهمن ماه 1393 مأمورین اداره حمل و نقل پایانه ای شهرستان سبزوار در اقدامی نسجنیده و خودسرانه سعی در جمع آوری دو تابلو  نصب شده در سر راه داورزن به مزینان که مزین به نام  معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی و پدر بزرگوارش علامه محمدتقی شریعتی مزینانی می باشد کردند که بلافاصله یکی از همشهریان موضوع را به اطلاع رئیس شورای اسلامی رساند و آزاده سرافراز مهدی مزینانی سریع در محل وقوع این حرکت شرم آور حاضر و مشاهده کرد که این مأمورین ،تابلو بیست ساله ای که  معرّف زادگاه فرزند شایسته کویر مزینان دکتر علی مزینانی شریعتی می باشد نموده اند و چون علت این کار را از آنها خواستار شد در کمال تعجب و ناباوری اعلام کردند : که چون نصب این تابلوها با ما هماهنگ نشده مدیریت ادراه ی حمل ونقل  پایانه ای سبزوار دستور داده اند آنها را جمع آوری نماییم!

رئیس شورای اسلامی سریع موضوع را به فرمانداری داورزن اعلام می نماید و با دریافت تابلو بریده شده از ادامه ی این کار آنها را منصرف می نماید و می گوید : ما خودمان پیگیری می کنیم!

با این حرکت پایانه ی سبزوار اکنون موجی از اعتراض و نگرانی در بین شهروندان مزینانی ایجاد شده و همشهریان مزینانی با مراجعه به شورای اسلامی خواستار پیگیری جدی این موضوع شده اند و اعلام کردند در صورت عدم دفاع مسئولین در مقابل فرمانداری شهرستانهای داورزن و سبزوار تجمع خواهند کرد .

مهدی مزینانی رئیس شورای اسلامی روزچهارشنبه نامه ی اعتراضی این شورا را به فرماندار شهرستان داورزن تقدیم نمود و مهندس فلاحی عشرت آباد که برای مزینانی ها از احترام خاصی برخوردار است و از زمان تصدی گری مسئولیت این فرمانداری نگاه ویژه ای به زادگاه معلم شهیدانقلاب دارد تلفنی موضوع اعتراض مردم مزینان را به مدیریت حمل و نقل  پایانه سبزوار اعلام کرد و متذکر شد که : در حوزه ی مسئولیتی من هر رویدادی که می خواهد رخ دهد باید فرمانداری در جریان قرار بگیرد اما شما بدون هماهنگی اقدام به چنین کاری کرده اید...

با دفاع شجاعانه ی فرماندار داورزن خشم مردم مزینان فروکش کرده اما همچنان خواستار عذر خواهی رسمی مسئولین مربوطه و نصب مجدد این تابلو می باشند.

آنچه که از این حرکت تحریک آمیز اداره حمل و نقل و پایانه ای شهرستان سبزوار استنباط می شود معلوم می شود گروهی در پشت پرده این ماجرا قرار گرفته اند که یا بانام مزینان و فرزندان شایسته اش مشکل دارند و یا حتی به مسائل و ضوابط کاری و اداری آشنایی کامل ندارند و یا آنکه خبر ندارند مدت یکسال و اندی است که داورزن تبدیل به شهرستان شده است و شخصی در آن مشغول به کار شده که اسمش فرماندار است و نماینده ی استاندار و در کل نماینده ی قانونی و حقوقی رئیس جمهور است و حداقل می بایست اگر در محدوده ی مسئولیتی وی حرکتی انجام می شود اطلاع کافی داشته باشد اینکه آقایان ادعا می کنند این تابلوها بدون هماهنگی نصب شده باید پرسید آقایان محترم یعنی شما 20سال است از این تابلو خبر ندارید
؟ و یا آنکه در همین چند روز زمین فرسایش پیدا کرده و این آهن چند متری وسط جاده آمده و شما را موظف کرده است که آن را قطع کنید تازه اگر چنین هم باشد باز باید با فرماندار و مسئولین شهرستان داورزن و شورای اسلامی و دهیاری مزینان هماهنگ می کردید!

از عجایب روزگار کار دیگر مسئولین شهرستان سبزوار کشیدن گاردریل برسر راهی است که قرار است اتوبوس های آنها در آنجا توقف نمایند و مسافرین مزینانی از این طریق راهی زادگاهشان شوند اما درست در شب محرم و باز بدون هیچ اطلاعی راه مزینان مسدود و شهروندان ما سردرگم می شوند و خطرات بسیاری آنها را تهدید می نماید به طوری که شاهدان کویر مجبور به صدور اطلاعیه گردیده و از شهروندان می خواهد که مسیر خود را تغییر دهند و بعد تابلویی نصب می شود و روی آن نوشته می شود مزینان 7کیلومتر درحالی که سالهاست همه می دانند تا مزینان از این مسیر 6کیلومتر بیشتر راه نیست البته با این کار پایانه ی سبزوار باید بگویییم بیشتر از این توقعی نیست چرا که دم خروس دیگر بیرون زده است.

بی تردید اگر پیگیری شورای اسلامی مزینان و دفاع فرماندار شهرستان داورزن نبود خدا می داند با اعتراض مردم ولایتمدار و شهید پرور مزینان چه نگرانی برای مسئولین شهرستان سبزوار و استان به وجود می آمد. مسئولین محترم کمی فکر کنید!

یکی دیگر از از انتظارات  در هنگام بریده شدن این تابلوها حضور مأمورین انتظامی شهرستان داورزن می باشد که خدا می داند چه اتفاقی باید رخ دهد تا این عزیزان در محل حاضر شده و مأموریت خود را انجام دهند!

سرکلانترمحترم حالا دیگر شما به عنوان پاسگاه یک شهرستان هستید بیشتر دقت کنید!

و اما در پایان شاهدان کویرمزینان ضمن تشکر از رئیس شورای اسلامی مزینان از فرماندار محترم شهرستان داورزن به خاطر دفاع همه جانبه از حقوق همشریان مزینانی تقدیر و تشکر می نماید و امیدوار است این موضوع را همچنان پیگیری نمایند.

  • علی مزینانی
۱۹
دی
۹۳
"... ما خیال می‌کنیم، که اگر بگوئیم پیغمبر اسلام، سایه نداشته است، صفت بزرگی را از پیغمبر عنوان کرده‌ایم، در صورتی که ارزش‌های پیغمبر اسلام در زبان کسی که بهتر از هر کس دیگری می‌تواند از او سخن بگوید [امام جعفر صادق] این است: کانَ رَسُولُ اللهِ یَجلِسُ جُلُوسَ العَبدِ و یَأکُلُ أکلَ العَبدِ و یَعلِمُ أنَّهُ العَبدُ.رسول خدا نشست و برخاست می‌کرد، مثل نشست و برخاست یک بنده، غذا می‌خورد، مثل غذا خوردن یک بنده، و اصلاً می‌دانست که یک بنده است.این بزرگ‌ترین تجلیل، از مقام بزرگ‌ترین موجودی است که در عالم هست..."

مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۲۹

پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی که امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید کلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج کردند، بنای مخالفت را با حوزه‌های فکری و علمی آزاد گذاشتند تا این که سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلاد مسیح (قرن ششم میلادی)‌ دستور تعطیلی دانشگاه‌ها و بستن مدارس و مراکز علمی را صادر کرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
دکتر علی شریعتی

درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگ‌ترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبه‌جزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص)‌ شد که در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت که آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.

آری چنین است که دکتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین می‌نگارد: … به راستی می‌توان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می‌نگریم نباید نگریست، باید از روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص)‌ افکند. او را باید در صف شخصیت‌های عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیف‌ناپذیر می‌نماید که گویی هرگز او را ندیده‌ایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمی‌شناخته‌ایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش ساده‌ترین، ممکن‌ترین و در عین حال علمی‌ترین و مطمئن‌ترین روش شناخت یک مذهب است.

محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنه‌های مرگبار جنگ می‌بینیم که از شمشیرش خون می‌چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی‌قراری می‌کنند، می‌تازد و گاه وی را می‌بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش می‌ریزد و او نرم‌تر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمی‌کشد و یک روز که از کنار خانه وی می‌گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی‌شود، می‌پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون می‌شنود که بیمار شده است به عیادتش می‌رود.

در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰‌سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کرده‌اند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه می‌ایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق می‌زنند و… می‌پرسد؛ «ای قریش فکر می‌کنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب می‌شناسند و به چشم می‌بینند، پاسخ می‌دهند که «تو برادری بزرگوار و برادرزاده‌ای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، می‌گوید: «بروید، همگی آزادید.»

آری، پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد حضرت علی‌(ع)‌ بود، علی بود که با وی هم‌پیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.

پیغمبر که تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن می‌گوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاکم بر جهان آن همه از شمشیرش می‌هراسند و دشمن از شدت غضبش می‌لرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی که از کمترین موج محبتی می‌تپد و روحی که از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان می‌آید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم‌ خوی و ساده و صمیمی،… وی هرگز نمی‌کوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب و غریب در چشم‌ها بنمایاند، بلکه بعکس حتی به مادی بودن تظاهر می‌کرد، نه‌تنها از زبان قرآن می‌گوید که «من بشری هستم بمانند شما و فقط به من وحی می‌شود، …/ کهف ۱۱۰».

که همواره اعتراف می‌کند جز آنچه به من گفته می‌شود، از چیزی خبر ندارم و در رفتار و زندگی و گفتگویش همه جا می‌کوشید تا در چشم‌ها شگفت‌آور و فوق‌‌العاده جلوه نکند و سعی می‌کرد تا ابهت و جلالی را که در دل‌ها دارد، بشکند. می‌گویند روزی پیرزنی نزد وی می‌آید تا از او چیزی بپرسد.

آن همه خبرها و عظمت‌ها که از او شنیده بود چنان در او اثر می‌کند که تا خود را در حضور وی می‌یابد، می‌لرزد و زبانش می‌گیرد، پیغمبر احساس می‌کند شخصیت و شکوه او وی را گرفته است، ساده و متواضع پیش می‌آید، به مهر دست بر شانه‌هایش می‌گذارد و با لحنی که از خضوع، نرم و صمیمی شده‌ است، می‌گوید؟ مادر چه خبر است؟

من پسر آن زن قریشی‌ام که گوسفند می‌دوشید. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نیز شگفت‌انگیز است.

وجود علی ‌(ع)‌ و فاطمه (س)‌ که همچون دو بال برای پیغمبر بودند و فرزندان آنها، تحمل زندگی پر تلاطم و پر مشقت را برای پیغمبر (ص)‌ آسان‌تر کرده بود، چنانچه دکتر شریعتی در ادامه می‌گوید: «اما اینها همه آرامش پیش از توفان بود و توفان در رسید سیاه، هولناک و بر باددهنده آشیانه و ویران‌کننده خانه او.» (آری پس از ۲۳ سال رسالت پیامبری و هدایت مردم)‌ پیغمبر در بستر افتاد و دیگر نتوانست برخیزد و به این گونه است که محمد و رسالت چند بعدی و دو جهتش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ انسان امروز را تحقق بخشد.

دکتر شریعتی در کتاب‌های «فاطمه، فاطمه است» و «سیمای محمد(ص)‌» به تفضیل به بیان ابعاد شخصیتی حضرت نبی اکرم(ص)‌ می‌پردازد و آن را شرح می‌دهد که قطره‌ای از آن دریا در این مقال مرقوم گردید.


  • علی مزینانی
۲۸
آذر
۹۳

ازحدیره تاباغستان

ره آوردسفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش سی ام

 هیئت حسینی تنها در محرّم محدود نمی شود بلکه در تمامی ایام سال در هر بعد از ظهرش مجلس روضه خوانی برقرار است به خصوص در زمان ما که شریعتی بزرگ و پس از او فرزند صالحش  شیخ محمود زنده بودند و با دم مسیحایی خود منبر عصرگاهی را برگزار می کردند؛ پدران و مادران ما کار و زندگی خود را رها می کردند و به هیئت می رفتند و هیچگاه از اینکه در چنین مجلسی شرکت می کنند شکوه نمی کردند چون در هر روز مطلب تازه ای می شنیدند. اگر واقعه ی ناگواری مثل فوت عزیزی از یک خانواده مزینانی رخ دهد باز این هیئت محل برگزاری مجلس ختم آن مرحوم و یا مرحومه است و حتی گاه تا ده شب برایش مجلس روضه برگزار می گردد که البته این روضه ها و مدت عزاداری با تدبیر بعضی از خیرخواهان مزینانی که معتقد هستند نباید خانواده معزّی بیشتر رنج و عذاب بکشند و به خاطر آنکه قوم و خویشان و یا آشنایانی که از شهرهای دیگر برای این واقعه تشریف فرما می شوند زودتر به خانه و کاشانه اشان برگردند کمتر شده است و مجلس هفتم را برداشته اند و یادبود آن میت را در روز دوم برگزار می کنند و البته روضه خوانی توسط اقوام در هیئت و یا منازل می تواند ادامه داشته باشد.

و اما در محرم مجالس روضه خوانی اباعبدالله (ع)باشکوهتر برگزار می گردد، از شب اول ماه محرم تا شام غریبان پویایی خاصی در هیئت حسینی دیده می شود و هر روز صبح مجلس روضه و بعد از ظهر نیز  این منبر منعقد می شود و تا شب ششم پس از نماز مغرب و عشا این برنامه هر شب تکرار می گردد ابتدا شام و پذیرایی از اعضاء هیئت و میهمانان توسط جمعی از جوانان و نوجوانانی که با علاقه و شور و حال خاصی سلمانی ها* را در انداختن سفره و آوردن غذا و جمع کردن ظرفها یاری می نمایند سپس نوحه خوانی و بعد از آن منبر و روضه و از شب ششم برنامه ی حرکت دسته و بیرون رفتن عزاداران به صورت دسته جمعی و پیوستن به مجلس داخل بازار و همچنین میهمانی و میزبانی از دو هیئت دیگر نیز بر این برنامه ها افزوده می شود . و این میهمانی و میزبانی در نوع خود جالب توجه است معمولا هیئت امناء هیئت متحده حسینی  خود را بزرگ هیئات می داند و توقع دارد هیئات علی اکبری و ابوالفضلی ابتدا به هیئت آنها بیایند و بعد آنها . واین برنامه هرسال تکرار می شود یعنی پس از مجلس نوحه خوانی داخل بازار و صرف شام مثلاً دسته ی عزادار هیئت حسینی  به همراه اعضاء همین طور که سینه می زنند و اشعار متناسبی را تکرار می کنند به هیئت ابوالفضلی می روند و در عزاداری با آنها همراه می شوند نوحه خوانها هم سعی می کنند به طور مساوی و در حد ممکن نوحه خوانهای هیئت میهمان بیشتر بخوانند و مجلس را ختم نمایند منبر هم معمولا باید توسط روحانی هیئت میهمان برگزار شود و پس از اتمام این میهمانی ،هیئت میهمان دسته جمعی می گویند :

مادعا کردیم و رفتیم از سرصدق و صفا   بعد ازین جان شما جان شهید کربلا !

عزاداران هیئت میزبان هم در جواب می گویند:

رفتید و خوش آمدید عزیزان    اجر همه با شاه شهیدان!

و پس از بیرون آمدن از محل میهمانی ؛ عزاداران هیئت میهمان دسته جمعی و با آهنگی نرم همخوانی می نمایند و می گویند : محروما، مظلوما یا سیدی ! عطشانا عریانا یاسیدی و...

پیش از این در باره این برنامه ها توضیح داده ام و به تناسب با رسیدن به هرمکانی باز هم از برنامه های هر قسمت شرحی خواهم گفت.

هیئت کوچک حسینی با دیوارهای گلی اش در اواسط دهه ی هشتاد به همت هیئت امنا و بخشش خیرّان نیکوکار مزینانی همچون موسی الرضاشهرآبادی که بخشی از منزل مسکونی خود را به یاد همسر مرحومه و جوان برومندش به هیئت هدیه داد از ریشه خراب شد و با افزودن زمین اهدایی شهرآبادی و منزل مرحوم میرزامحمود طالعی بزرگترین هیئت مزینان با گلدسته ها و سن نمایشی جالب که حاکی از روح هنرمندی مزینانی هاست ساخته شد و ما برای برگزاری یادواره ها و برنامه های فرهنگی دیگر مشکل جا نداریم و تا کنون دو سه یادواره ی شهدای مزینان در این هیئت برگزار شده است ولی با تمام این احوال بازهم احساس می شود مساحت آن در بعضی از شبهای محرم برای پذیرایی از میهمانان کوچک است! و این هم نشان از حضور پرشور مزینانی ها از سراسر دنیا در مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان و عشق به اهلبیت علیهم السلام است.

در مقابل این هیئت که به عنوان هیئت متحده حسینی نام دارد دکان کوچکی دیده می شود که صاحبان قبلی آن خانواده خیرخواه هستند که تمامی به شغل تجارت و کاسبی مشغول بوده اند و یکی از افتخاراتشان در اختیار داشتن منزل اصلی استاد محمدتقی شریعتی است که به هیچ قیمتی حاضر نمی شوند آن را وقف نمایند تا کسانی که علاقمند به دیدن محل حیات جاودانه خاندان شریعتی به خصوص استاد و پسر برومندش بوده از آن محروم نشوند. و منزل آنان که روزگاری علامه محمدتقی شریعتی در آن زندگی می کرده است فقط به واسطه ی کوچه ای بن بست از هیئت جداست .

در پشت مغازه خیرخواه ها تکیه ای به نام تکیه بالا یا حسینی است که جزء وقفیات حاج خان بزرگ و اجدادش می باشد که در سال 1278 ه .ق ساخته شده است و مراسم صبح عاشورا از آنجا آغاز می شود. همین هیئت خود روشنگر این نکته است که خان های مزینان نیز همگی انسان های مقید و متعهد بوده اند و برخلاف خوانین دیگر روستاها و شهرها که در فیلمها و یا کتابها دیده ایم و خوانده ایم که چه ظلمی به رعیت خود می کرده اند ولی در مزینان خان و کدخدا علی رغم نفوذ و اعتباری که در دربار دارند برای مردم و زادگاهشان بزرگی می کرده اند و حتی در برپایی مراسم مذهبی پیشرو و پیشقدم بوده اند .همین خانها وقتی می بینند که جاده اصلی تهران به مشهد که در گذشته از مزینان عبور می کرده چند طفل بی گناه در اثر تصادف قربانی می شوند با فشار به دربار موجب می شوند که جاده به داورزن انتقال پیدا کند و همین امر گرچه آنها نیت خیر داشته اند ولی بعدها باعث عقب افتادگی مزینان در دریافت تسهیلات شهری می شود.

درخشندگی نام خان در مزینان تا به آنجاست که بنا به نوشته ی مطلع الشمس وقتی ناصرالدین شاه قاجار که از سفر مشهد برمی گردد و در سودخر آن زمان و صدخرو کنونی اتراق می کند حسین خان مزینانی به استقبالش می رود و ناصرالدین شاه او  و اجدادش را بزرگ مزینان می داند و تحت حمایت و حفاظت او و پنجاه سوار رشید مزینانی قدم به مزینان می گذارد و از این ولایت تعریف و تمجید می نماید. مردم نیز این خان و کدخدا ی خود را به بزرگی قبول داشته اند و هرچه آنها می گفته اند می پذیرفته اند.

 در کنار این تکیه ؛ هیئت جوانان زنجیر زن علی اکبری قرار دارد که یکی از هیئات اصلی حال حاضر مزینان به حساب می آید چرا که همانطور که از نامش پیداست اینجا محل حضور جوانان مزینانی و البته عاشق نام علی اکبر حسین (ع) است که در ایام محرم بخش عظیمی از جوانان حتی کسانی که در هیئات دیگر عضو هستند برای زنجیر زنی و قرار گرفتن در صف دیگر همتایانشان به آنها می پیوندند.

پدرم چگونگی تشکیل این هیئت را خواسته جوانان می داند که در دهه ی چهل ابتدا حدود چهل پنجاه نفر در خانه ای کوچک گرد هم می آیند و بعد از چندین بار تغییر جا بالاخره در مکان فعلی؛ هیئت را بنا می کنند و از ابتدایش خاندان جلیله سادات حسینی و جلالی پور به عنوان هیئت موسس بر هیئت علی اکبری مدیریت می کنند و خیلی زود این هیئت به جایگاه رفیعی می رسد .

در بخش شمالی تکیه و هیئت علی اکبری جز قرار گرفتن آسیاب مرحوم علیشاه مزینانی و البته در انتهای شمال غربی آن نیز قرار گرفتن حدیره ، بنای خاص دیگری نیست ولی در امتداد این کوچه اکنون تکیه ای دیگر بنا شده است که موسس آن مرحوم خواجوی است که ایام محرم از کشور کانادا که او و فرزندانش در آنجا مقیم هستند به مزینان می آمد و به خصوص در دهه ی دوم علاوه بر  برپایی مجلس روضه و عزاداری تمام مردم را اطعام می کرد و پس از او که حدود دوسه سال از فوتش می گذرد و پس از پیوستن به ملکوت اعلی برای همیشه در کنار اجدادش در بهشت علی (ع) مزینان آرامید ؛ وارثین این مرد بزرگ راهش را ادامه می دهند و آنها نیز همان سنت را اقامه می کنند. در قسمت شمالی موقوفه ی مرحوم خواجوی، آرامگاه بزرگمردی قرار دارد که مزینانی ها از آن به عنوان مزار خرابه نام می برند و به تازگی سنگ مزاری گذاشته اند که رویش نوشته شده" مزار پاک مزینان"!

در مورد این آرامگاه اطلاع چندانی در دست نیست بعضی  او را منتسب به خاندان پاک معصومین علیهم السلام می دانند و بعضی دیگر او را فردی شاعر و یا سیدی جلیل القدر و برخی دیگر همچنان که برسنگ بنای جدید نوشته اند او را عارف و زاهد وارسته ای می دانند که روزگاری در مزینان متوطن شده و کنج عزلت گزیده و به ذکر دعا مشغول بوده است اما مزینانی ها به خصوص بانوان ارادت خاصی به مزارش دارند و گاه در این خرابه و بر سر مزارش شمعی روشن می کنند و البته این مکان هم از هجوم طماعان در امان نبوده و برای یافتن گنج و دفینه ای در آنجا به گود برداری در شب پرداخته اند اینکه چرا تا کنون اینجا نیز از سوی متولیان فرهنگی مانند دیگر اماکن قدیمی مزینان مظلوم واقع شده سئوالی است که در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته است !

در فاصله صدمتری از هیئات حسینی و علی اکبری یکی از بناهای تاریخی مزینان به نام مسجد جامع قرار گرفته است که می گویند از دوره دیلمان است.

در این مسجد تا دو دهه ی پیش بنایی قرار داشت که از بافتی سنتی برخوردار بود که متأسفانه به دلیل عدم نظارت ادارات مربوط به آثار و ابنیه های باستانی ؛ فرد خیّری که نیتش به جز خیر و نیکو کاری نیست زیر زمین سنتی آن را که در سمت شمالی شبستان اصلی قرار داشت از ریشه خراب کرد و به جای آن شبستانی تازه بنا کرد که هرچند بر وسعت ساختمانی آن افزود ولی آن بافت سنتی و جالب که تداعی معماری اصیل اسلامی و کویری را داشت برای همیشه از روی زمین محو نمود و البته این تنها بنایی نیست که به خاطر عدم نظارت متولیان فرهنگی در مزینان کن فیکون می شود بلکه بسیاری از ابنیه هایی که به دلیل آشنایی نداشتن اهالی و یا به بهانه ی نوسازی خراب و از بین رفته اند مانند حدیره که قصه ی ما نیز از آنجا آغاز شد و یا کاروانسرای مأمونی و چاپارخانه و توپخانه و یا در عصر حاضر سرای شریعتی بزرگ که همانطور که گفتم صاحب آن به هیچ قیمتی حاضر به واگذاریش نیست و بسیاری از برج و باروهایی که در اطراف مزینان قرار دارد و هیچکس به فکر آن نیست و تنها گاهی مبلغی برای نوسازی شاه عباسی می رسد و بخشی هزینه و بخشی خدا می داند به کجا حواله می گردد. ای بابا بازهم کله ی ما بوی قرمه سبزی می دهد و ناخود آگاه سیاسی می شود کسی نیست بگوید پیرمرد به تو چه مربوط که غصه ی قصه ی تاریخ را می خوری تو فقط قلمت را بچسب که نوکش کند نشود تا برای خریدن سرکن دوباره مجبور شوی پول قرض کنی!  برو فیلمت را بساز و مشقت را بنویس !

درحال حاضر دو شبستان بزرگ محل برگزاری نماز و مجالس روضه خوانی در این مسجد قرار دارد که آن زیر زمینی سنتی که از آن نام بردم برای فصل گرما بود که به خاطر نوع معماری آن در تابستان از درجه ی هوایی معتدل و نسبتاً سرد برخوردار بود و ما در آن روزگار که از پنکه و کولر خبری نبود برای استراحت روزهای گرم و التهاب آور رمضان به همراه پدرانمان به آنجا پنا می بردیم و بعد از ظهرها هم ؛ یعنی یکی دوساعت به غروب مانده در محفل قرآن خوانی شرکت می کردیم و...

وادامه دارد ...

*سلمانی : افرادی که برای خبر کردن میهمان در عروسی و عزا اجیر می شوند و برگزار کننده مجالس هستند این افراد همانطور که از نامشان پیداست آرایشگر هم هستند!

  • علی مزینانی
۲۶
آذر
۹۳

shariyati2شریعتی برای انجام رسالتش به عنوان روشنفکر در موضوع شهادت مفهوم آگاهی‌بخشی را پررنگ می‌کند

فرزند دکتر علی مزینانی شریعتی با نقد آراء جامعه‌شناختی پدرش، مهم‌ترین تز او را تثلیث آزادی، برابری، عرفان به عنوان لازمه رهایی و نجات انسان از استضعاف دانست و گفت:‌ ما نباید در شریعتی درجا بزنیم و تکرارش کنیم بلکه باید با نور شعله شمع او، برای برون رفت از بحران‌های روز راه‌های تازه‌ای بیابیم.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  ایسنا سمینار بررسی آراء جامعه‌شناختی دکتر علی شریعتی با عنوان “شریعتی، ‌یادگار یا ماندگار” به مناسبت گرامی‌داشت ۸۱ مین زادروز دکتر شریعتی در سالن اجتماعات دانشکده علوم دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد، در این برنامه دکتر احسان شریعتی با بیان این‌که یکی از درس‌هایی که از دکتر شریعتی آموختیم این بود که هر مفهوم و مطلب را در حوزه زمان و مکان به‌صورت علمی مطالعه کنیم، با یادآوری استفاده از همین روش توسط او در سفر حج و عربستان در خصوص تاریخ اسلام که وقایع را از حالت دور ذهنی خارج و برای کسانی که در آن مراسم شرکت می‌کردند زنده می‌کرد، خاطره‌ای از زمان جنگ تحمیلی بیان و اظهارکرد:‌ اوایل جنگ که وارد اهواز شدم، به یاد دارم که این شهر به‌طور دائم هدف اصابت موشک بود و چون قبل از اصابت صدای موشک به گوش نمی‌رسید، یک ترس عمومی از مرگ در آن فضا وجود داشت؛ زیرا هر لحظه امکان مرگ بود و انسان هم موجودی معطوف به مرگ است.

 وی افزود: حتی در خط مقدم نیز این حالت و احساس وجود نداشت؛ زیرا در آنجا پشت سنگرها پناه می‌گرفتیم و همه آماده وقوع هر حادثه‌ای بودند اما در خود شهر هر لحظه با مرگ مواجه بودیم و احساس مرگ وجود داشت. این را از آن جهت نقل کردم که بگویم این شهر و همه خوزستان یک منطقه شهید و قربانی جنگ است و حقی در سرنوشت ملی ما دارد؛ اکنون هم باید خوزستان یک ویترین در خاورمیانه ملتهب و بحرانی باشد که هرچه داریم را در مقابل آنچه برای ما به نمایش می‌گذارند، به نمایش بگذاریم.

برای خواندن بقیه ی مطالب احسان شریعتی به ادامه مطلب بروید...


  • علی مزینانی
۲۴
آذر
۹۳

زائرین حرم حسینی که با کاروان کربلائی های مزینان رعازم سرزمین عتبات عالیات شده بودند با سلامتی کامل و در میان استقبال گرم مزینانی های مقیم تهران به وطن بازگشتند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ تمامی زائران مزینانی شرکت کننده در مراسم پیاده روی اربعین در کربلای معلی پس از زیارت حرم آل الله بعد از ظهر امروز با استقبال شهروندان مزینانی مقیم پایتخت که به دعوت شاهدان کویرمزینان در خیابان سازمان آب واقع در مشیریه اجتماع کرده بودند به وطن بازگشتند.

این زائرین به همت هیئت شاهزاده علی اصغر (ع) مزینان و با همراهی هیئت ائمه بقیع علیهم السلام و با پذیرایی هیئت متوسلین به امام زمان (عج) راهی کربلای معلی شدند و پس از شرکت در مراسم پیاده روی اربعین حسینی به صورت دسته جمعی از طریق مرز مهران وارد سرزمین مقدس جمهوری اسلامی شدند که بعد از ظهر امروز با حضور در محل هیئت متوسلین به امام زمان (عج) و پس از برگزاری مراسم زیارت عاشورا به طرف مزینان حرکت کردند.

برای دیدن تصاویر استقبال از زائرین به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۰۶
آذر
۹۳

همزمان با هفته ی مبارک بسیج ، مدیر کل شرکت پست خراسان رضوی از ساختمان مرکز پست و تلگراف و مجتمع خدمات بهزیستی و پروژه های درحال ساخت مزینان بازدید کرد.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ محمد شفیعی مدیر کل شرکت پست خراسان رضوی که  به منظور حضور در مراسم  افتتاح و استقرار رسمی اداره پست و تلگراف به شهرستان داورزن سفر کرده است با دعوت رئیس شورای اسلامی مزینان راهی مزینان شد و پس از بازدید از دفتر مرکزی اداره پست و تلگراف مزینان اظهار داشت : واگذاری این مرکز به اداره و یا سازمانی دیگر صحیح نیست و بهتر است مردم مزینان تلاش نمایند تا با فعالیت بیشتر این دفتر در راه پیشرفت و آبادانی زادگاهشان استفاده شود .

وی افزود : مزینان یکی از تاریخی ترین روستاهای ایران است که بیش از یک قرن دارای پست  و دفتر  نامه رسانی بوده و می توان گفت که جزء اولین مراکزی بوده که دفتر پستی و تلگراف خانه در آنجا مستقر شده و وجود چاپارخانه یکی از شواهد و اسناد این ادعاست و احیای چنین مرکزی می تواند مزینان را به سوی پیشرفت و شهرشدن سوق دهد.

پس از این بازدید؛ به دعوت فاطمه گلستانی مدیر موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) مزینان ، مدیر کل شرکت پست خراسان رضوی به اتفاق هیئت همراه از پروژه در حال ساخت مجتمع خدمات بهزیستی نیز بازدید کرد و همت والای مردم مزینان و خیرین نیکوکار منطقه را ستود و اظهار داشت : این مجتمع طرح بسیار خوبی برای تمامی دست اندرکاران به خصوص مردم فهیم مزینان است که به نظر من می تواند نقش ویژه ای در منطقه ایفا نماید.

در این بازدید که احمدصباغ مزینانی مشاور فرماندار شهرستان داورزن و مجری طرح نصب تندیس های استاد محمدتقی شریعتی و دکتر علی شریعتی مزینانی؛ مدیر کل پست استان خراسان رضوی را همراهی می کرد، مجتمع فرهنگی و تندیس دکتر علی شریعتی و قنات تاریخی مزینان و پروژه درحال ساخت بهداری و مرکز بهداشت مزینان مورد بازدید قرار گرفت و استاد صباغ توضیحاتی پیرامون اجرای طرح های بلند مدت و کوتاه مدت در مزینان ارائه داد که مورد توجه این مقام دولتی و همراهان وی قرار گرفت .

برای دیدن تصاویربیشتر به ادامه مطلب بروید

  • علی مزینانی
۰۲
آذر
۹۳

دوم آذر یادآور طلوع خورشید کویر مزینان  و هشتاد و یکمین سالروز ولادت معلم بزرگ اندیشه و قلم دیار سربداران و خطه فرهنگ پرور سبزوار گرامی باد


  • علی مزینانی
۲۵
آبان
۹۳
طی آئینی با حضور جمعی از مسئولان استانی و شهرستانی مراسم افتتاح همزمان 10 واحد آموزشی دو کلاسه در شهرستان سبزوار برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری پانا، معاون پشتیبانی و توسعه مدیریت آموزش و پرورش سبزوار در ابتدای  این مراسم با تقدیر از حضور گروه جامعه یاوری فرهنگی از بهره برداری از ده باب فضای آموزشی در این شهرستان ابراز خرسندی کرد.

حسن محرابی در همایش خیرین مدرسه ساز که با عنوان دستان آسمانی  در محل تالار فرهنگیان برگزار شد، گفت: این مدارس در کهنه آب، باغجر، فسنقر، حارث آباد، استیر، رباط سرپوش، قلعه نو روداب، کلاته میرعلی، و صالح آباد با هزینه 600 میلیون تومان  با همکاری جامعه یاوری و اهالی این روستاها طی امروز و فردا به بهره برداری خواهد رسید.

وی با بیان اینکه این مدارس به همت جامعه یاوری و ستادنکو داشت استاد محمد تقی شریعتی  انجام  شده افزود: تجهیزات این مدارس توسط اداره کل نوسازی خراسان رضوی تامین و در اختیار مدارس قرار خواهد گرفت.
در ادامه این مراسم پوران شریعت رضوی همسر اندیشمند بزرگ دکتر علی شریعتی در مورد تصاویری از مدارس شهرستان که به مهمانان حاضر در جلسه ارائه شد گفت: کشور بر روی ثروت اما فضای فیزیکی مدارس سبزوار بسیار نامساعد است.
همسر دکتر شریعتی در این مراسم  گفت: وجود چنین مدارسی در  شهر بزرگی چون سبزوار که  بر روی ثروت خوابیده جای بسی تاسف است در این فضاها دانش آموزانی تحصیل می کنند که در آینده به بالاترین مدارج علمی در بهترین دانشگاه های ایران و جهان خواهند رسید.
خانم رضوی مشارکت خیرین در ساخت مدارس تخریبی و نیمه کاره را مایه دلگرمی بیان کرد و افزود: این جای تاسف است که ثروت ما در حال از دست رفتن است بدون اینکه در جایی به مصرف برسد.
وی ضمن تقدیر از جامعه یاوری که تمامی این مدارس را به نام دکتر علی شریعتی نامگذاری کردند اظهار کرد: دکتر شریعتی تنها اندیشمند بزرگ جامعه ایران نبود بلکه همه جهان به وجود چنین فردی از دیار سبزوار افتخار می کنند وی دارای 36 اثر نافذ است که امروز به زبان های مختلف این آثار چاپ و و در دسترس همه مردم در داخل و خارج از کشور قرار گرفته است.
خواهر دو شهید قبل از انقلاب ادامه داد: دکتر شریعتی یک معلم بود اما 12اردیبهشت ماه (روز معلم) هیچ کس اسمی از دکتر شریعتی نمی آورد کشورهای خارجی به مفاخر ایران غبطه می خورند اما کشور قدر بزرگان خود را نمی داند.
همسر دکتر شریعتی از مردم دیار بیهق که هر ساله بزرگداشت دکتر شریعتی را در مزینان با افتخار برگزار می کنند تشکر کرد و گفت: متاسفانه زادگاه این اندیشمند هیچگونه امکاناتی برای پذیرایی از کسانی که می خواهند با محل تولد این استاد آشنا شوند ندارد زادگاه دکتر شریعتی باید در شان خودش باشد.
نماینده جامعه یاوری فرهنگی نیز با بیان این موضوع که طرح احداث مراکز اموزشی در سراسر کشور در حال انجام است گفت: 750 واحد آموزشی توسط این جامعه ساخته شده که تا کنون قریب به 650 واحد آن به بهره برداری رسیده است .
حیدری ادامه داد: این جامعه یاوری فرهنگی در تلاش است ضمن قدردانی از خدمات استاد محمد تقی شریعتی  با احداث این مراکز آموزشی یاد آنان را در اذهان زنده نگه دارد.
وی اظهار امیدواری کرد احداث این واحدهای آموزشی در مناطق محروم باعث حذف نیازهای آموزشی دانش اموزان به فضاهای فیزیکی شود .
شایان ذکر است این برای احداث هر یک از این واحدهای آموزشی مبلغ 400 میلیون ریال اعتبار هزینه شده است که مبلغ 100 میلیون ریال آن از محل کمک های مردمی خواهد بود.

  • علی مزینانی
۲۵
آبان
۹۳

پس از حضور دکتر سارا شریعتی در زادگاه پدریش بار دیگر مردم مزینان میزبان دکتر پوران شریعت رضوی همسر فرزند شایسته کویر مزینان دکتر علی مزینانی شریعتی شدند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ دکتر پوران شریعت رضوی همسر و یار همراه دکتر علی مزینانی شریعتی به همراه جمعی از خیرین نیکوکار شب گذشته وارد مزینان شد و پس از افتتاح میدان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی از پروژه های عمرانی و درحال ساخت مزینان بازدید نمود.

در این بازدید که به دعوت شورای اسلامی مزینان و هماهنگی احمدصباغ مزینانی مشاور اجرایی فرماندار داورزن صورت گرفت دکتر شریعت رضوی با حضور در مجتمع خدمات بهزیستی مزینان ضمن تشکر و قدردانی از مردم فهیم مزینان این بنای خیریه  را نشان همت والای مردم مزینان و نوع دوستی آن ها دانست و قول مساعدت و همکاری از سوی خیرین نیکوکار برای کمک به تکمیل مجتمع داد.

در ادامه فاطمه گلستانی مدیر عامل مجتمع بهزیستی و موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س) گزارشی از فعالیتهای انجام شده در مزینان و روستاهای مجاور ارائه نمود.

بازدید از تندیس خالق اثر جاودانه کویر دکترعلی مزینانی شریعتی و قنات تاریخی و کاروانسرای شاه عباسی مزینان و حضور در منزل اجدادی  و دیدار با همسر مرحوم شیخ محمود شریعتی تنها بازمانده و یادگار این خاندان بزرگ از دیگر برنامه های حضور همسر معلم شهید انقلاب بود که با همراهی مسئولین محلی و مردم قدرشناس مزینان برگزار شد.

یکی دیگر از برنامه های جالب توجه در سفر دکتر پوران شریعت رضوی که مورد استقبال و تشویق همراهان وی قرار گرفت میزبانی آزاده سرافراز مهدی مزینانی بود که با تهیه ی اشکنه ی محلی از میهمانان پذیرایی نمود.

این آزاده ی مزینانی که پس از اطلاع از حضور همسر دکتر علی مزینانی شریعتی در برنامه ی افتتاحیه اماکن آموزشی به نام استاد محمدتقی شریعتی در سبزوار از وی دعوت به عمل آورد تا از مزینان بازدید نمایند ضمن توضیحاتی پیرامون فعالیتهای شورای اسلامی، از حضور گروه فرهنگی  شاهدان کویرمزینان در بنیاد دکتر علی شریعتی در تهران یاد کرد و افزود : شاهدان کویرمزینان با ارسال پیامک و ایجاد وبلاگ در فضای مجازی اخبار مزینان را منعکس می نماید و در تهران نیز با جمع آوری اطلاعات فرهیختگان مزینانی و دیدار با آنها ؛ برای عمران و آبادانی مزینان نیز تلاش می نمایند.

دکتر شریعت رضوی نیز از حضور و اقدام شاهدان کویرمزینان اظهار خرسندی نمود و این اقدام شایسته را قابل تحسین دانست و ضمن قرائت شعری از همسرش گفت : من و فرزندانم همانند علی، کویر و مردم مهربان مزینان را دوست داریم و امیدوارم بازهم بتوانم به زودی به مزینان برگردم.

برای دیدن تصاویربیشتر به ادامه مطلب بروید...

  • علی مزینانی
۲۰
آبان
۹۳

عاشورا در کویرمزینان نوشته حسین خلیلی یکی از کسانی است که خود نسبت فامیلی با مزینانی ها دارد و امسال شاهد برگزاری مراسم تعزیه خوانی در مزینان بوده و گوشه ای از آنچه را باچشم سر دیده با دیده ی بصیرتی بر صفحات کاغذ به رشته ی تحریر در آورده است  برای او که مبهوت خلوص و صفای کویر نشینان دلسوخته گردیده شور و شعورحسینی بودن این مردم ولایتمدار را وصف ناپذیر می داند و تنها به گوشه ای از این آئین ماندگار و فرهنگ عاشورایی مردم مزینان در روزنامه وزین جام جم می پردازد .

شاهدان کویرمزینان که خود تلاش می نماید تا مزینان و مزینانی را به جهانیان معرفی نماید و در ایام محرم مطالب و تصاویر پر محتوایی را تهیه و تقدیم مخاطبان گرانمایه نمود ه است به پاس قدردانی از این فرهیخته ی  گرانمایه ضمن ارسال پیامک برای تهیه روزنامه فوق و مطالعه متن روایت گری استاد خلیلی توسط همشهریان مزینانی این دلنوشته ی عاشورایی را بدون هیچ تغییری بازنشر می نماید.

عاشورا در کویر مزینان

نویسنده: حسین خلیلی

باید با حال و هوای کویر آشنا باشید تا بدانید مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان در آنجا صفا و خلوصی خاص دارد. کویر مزینان یا همان زادگاه دکتر علی شریعتی، از نخستین روزهای ماه محرم حال و هوایی روحانی دارد و این معنویت را می توان در روز عاشورا بیش از پیش مشاهده کرد.
    پس از نماز صبح و طلوع آفتاب در دل کویر، شوری عجیب در میان مردم به پا می شود. محور اصلی مراسم روز عاشورای مزینان، تعزیه یا همان شبیه خوانی است. یاران و اهل بیت امام در ابتدا به تکیه بالامی روند تا مراسم را از آنجا آغاز کنند. از این مرحله به بعد، شبیه سازی کوچکی از حوادث کربلااز سوی تعزیه خوانان و در میان اشک و شور مردم شروع می شود.
    سپاه حر همچون واقعه کربلادر میانه روستا راه را بر امام و یارانش می بندند. حضرت عباس(ع) به عنوان سپهسالار کاروان امام به دفاع از اهل بیت پرداخته و راه را بر امام و یارانش بازمی کند. تعزیه خوانان در مسیر خود به سمت امامزاده سیداسماعیل - از برادران امام رضا(ع)- در مجاورت روستا، در گلزار شهدای مزینان توقف می کنند. اما در پشت سر تعزیه خوانان نیز، شوری وصف ناشدنی در جریان است.
    نخلی که به گفته تمامی اهالی روستا تنها شور و عشق مردم به سیدالشهدا(ع) آن را به حرکت درمی آورد، با نوای یا حسین یا حسین به سمت امامزاده می رود. تعزیه خوانان نیز پس از بیعت با شهدا و زیارت اهل قبور، در مسیر نخل گام برمی دارند. صحن امامزاده سیداسماعیل در روز عاشورا میعادگاه گروه های تعزیه خوان و هیات عزاداری است که از روستاهای مجاور می آیند.
    پس از عرض ارادت و سلام به نواده رسول خدا(ص)، گروه های مختلف مردم به تبعیت از تعزیه خوانان دور روستا را می چرخند تا همچون کاروان امام پس از طی مسافتی به زمین کربلابرسند. محل برگزاری تعزیه یا به گفته اهالی روستا زمین عاشورا، در جنوبی ترین نقطه مزینان واقع شده است. پس از آن تعزیه آغاز و تا زمان تاریکی هوا و همزمان با به آتش کشیده شدن خیمه های حسینی ادامه دارد.
    تمامی طی این مسیر و مراسم شبیه خوانی در واقع الگوبرداری و حرکتی نمادین از مسیر و اقداماتی است که اباعبدالله(ع) تا رسیدن به ارض کرب و بلاپیمود و براستی که چه الگویی بهتر از حسین(ع) و چه نمادی زیباتر از زمین مقدس کربلا.
    

  • علی مزینانی
۰۱
آبان
۹۳

دکتر سارا مزینانی شریعتی استاد دانشگاه تهران به همراه جمعی از دانشجویانش شب گذشته از زادگاه پدری خود مزینان بازدید کرد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این بازدید که رئیس شورای اسلامی مزینان و احمد صباغ مزینانی مشاور فرماندار شهرستان داورزن دختر فرزند شایسته کویر دکتر علی مزینانی شریعتی را همراهی می نمودند اماکن تاریخی مزینان از جمله کاروانسرا و قنات و مساجد بلال و جامع و مدرسه ی علمیه مزینان مورد بازدید قرار گرفت.

جمعی از دانشجویان دانشگاه های سبزوار نیز باشنیدن خبر حضور دکتر سارا شریعتی خود را به مزینان رسانده و با این استاد دانشگاه دیدار و گفت و گو کردند.

دکتر سارا شریعتی ضمن تشکر از استقبال خوب همشهریانش و دانشجویان و فرهیختگان مزینانی و سبزواری قول داد که به زودی در یکی از دانشگاه های سبزوار حاضر و سخنرانی نماید.

دکتر سارا مزینانی شریعتی دومین دختر فرزندشایسته کویر دکتر علی شریعتی در سال ۱۳۴۲ در پاریس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و در سال ۱۳۵۴ وارد دبیرستان خوارزمی تهران شد. در ۲۸ خرداد ۱۳۵۶ همراه با خواهرش،دکتر سوسن شریعتی با نام مزینانی به لندن نزد پدرش رفت. فردای همان روز، پدرش به طور مشکوکی به شهادت رسید. پس از انقلاب، در شهریورماه ۱۳۵۸ به ایران بازگشت. در بهار ۱۳۶۱، همراه با خواهرش به پاریس رفت. سارا شریعتی مدرک کارشناسی را در رشته انسان‌شناسی تاریخی (۱۳۶۹)، کارشناسی ارشد را در رشته جامعه‌شناسی امور دینی (۱۳۷۳) و دکتری را در رشته جامعه‌شناسی امور دینی (۱۳۸۰) اخذ نموده است. عنوان رساله وی در دوره دکتری «شرایط امکان مدرنیته دینی، الگوی پروتستان و اصلاح مذهبی در اسلام: وامگیری، خویشاوندی، فراروی» بود. از آن زمان تا کنون، استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران است.

  • علی مزینانی
۱۸
مهر
۹۳

ازحدیره تاباغستان

ره آورد سفر به مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش بیست ونهم

و اما در سمت راست و درست روبروی مغازه اصغر صداقت که پیش از او مرحوم کبل علی که در نزد فرزندانش و نوه ها و نبیره ها او را باباعلی می گویند صاحب آن دکان بود و او نیز مدتی در همین مکان هم، قصابی کرد و هم نفت فروخت و چه تجانس جالبی! اما تختی که قبلا از آن گفته بودم در جلوی مغازه اش محل جلوس شریعتی ها و مرحوم حاج محمود فصیحی _ معلمی که مزینانی های قدیم از او یاد می کنند که در کارش جدی بود _ و مصاحبت و شعرسرایی بابا قاسمِ بی سواد و مدرسه ندیده اما خوش ذوقی بود که اشعارش را اگر کسی از اقوامش جمع آوری می کرد الآن دیوان ارزشمندی می شد که شاید در این منطقه کم نظیر بود؛ و اما در مقابل منزل همین بابا قاسم دو مغازه جدید باز شده است یکی قصابی  و دیگری لباس فروشی که پیش از آن بازهم جایی بود برای تأمین بنزین توسط سید زاده ای که چون کارش رونق نداشت از آن صرف نظر کرد والبته در جنب منزل مرحوم حاج شیخ محمود شریعتی دو مغازه  قرار دارد که یکی از آنها فرزند خلفش هادی اکنون در آن مخارج زندگیش را تأمین کند کسی که اگر پدرش اهل پارتی و پارتی بازی بود تنها به اشارتی بهترین شغل اداری را در یکی از ادارات به دست می آورد ولی او تنها برای فرزندان دیگران دل سوزاند و نه آنکه فرزندش را رها کند نه ! و با همین دوراندیشی برایش این دکان را آماده کرد چون هادی خود شوق ادامه تحصیل نداشت و پدر هم نخواست حق کسی را در اداره ای اشغال کند و در کنار خودش برایش شغلی دست و پا کرد تا از این راه بازهم به هموطنانش خدمت کند و او  هم نانی به کف آرد و از طرفی با دیدنش یاد مهدی به غربت رفته را برایش زنده نگه دارد پسر ارشدی که در پی تحصیل به توصیه دکتر علی شریعتی راهی آمریکاگردید و برای همیشه در آنجا ماندگار شد و امیدواریم روزی برگردد و برای مردم سرزمینش خدمت نماید و من در آن ایام خود شاهد بودم که شیخ مرحوم روزها درتلفنخانه مزینان به انتظار می ایستاد تا مرحوم جلالی بتواند ارتباطش را با ینگه ی دنیا برقرار کند و او صدای فرزندش را بشنود و دیگر نمی دانم آیا مهدی آن روزها آخر توانست آرزوی پدر را برآورده نماید  ...

پس از شرکت تعاونی محل اصلی بازار و اجتماع مغازه ها و دکان هاست که بیشتر مزینانی ها در این مکان حاضر می شوند و تا محل مسجد جامع صف در صف و جلوی هر مغازه ای نشسته اند  و صحبت دیروز و امروز و فردا را می کنند.

حدود هفت هشت باب مغازه در همین راستا قرار دارد که هریک برای خود تاریخی را رقم می زنند؛ دو سه مغازه خوار و بار فروشی و دو محل فروش محصولات سمعی بصری و یک مغازه لوله و شیر آلات و جگرکی و ساندویچی و لوازم آرایشی و بهداشتی و به تازگی قهوه خانه سنتی که بیشتر مشتریانش و زمان کسب و کار واقعی آن زمانی است که جوانان مزینانی برای تعطیلی چند روزه مانند دهه ی اول محرم و عید نوروز به وطن برمی گردند و البته گردانندگان این قهوه خانه به همین راضی و خوشنودند.

تمامی خیابانها و کوچه های اصلی مزینان به همین بازار منتهی می شوند و به ندرت پیش می آید که فردی در شبانه روز حداقل یک بار گذرش به اینجا نیفتد چه برای خرید چه برای رفتن به خانه های اقوام و یا هیئات و مساجد که همه برکرانه ی آن ساخته شده اند.

در سمت چپ بازار هیئت متحده حسینی قرار دارد که در سال  1321ش مطابق1363ق ساخته شده است و مدت هفت هشت سال است که هیئت امنای آن پس از بازسازی هیئت جوانان علی اکبری به فکر توسعه و افزایش بنای آن افتادند و با همت وصف ناپذیر آنها و کمک خیرین و نیکوکاران و دوستداران اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام این هیئت در حال حاضر بزرگترین هیئت منطقه ی داورزن و سبزوار محسوب می شود.

وقتی از این هیئت و یا خاطرات دیگرم می گویم نمی توانم یاد اسلاف و گذشتگان را فراموش کنم و از آنان سخنی نگویم حداقل از زمانه ای که خود در خاطر دارم و سالها با آنها زندگی کرده ام. سالهایی که این هیئت هر بعدازظهرش در اوج گرمای چهل ، پنجاه درجه ای کویر گاهی به زور یک موتور برق کوچک و چند پنکه ی سقفی سعی می کردند خنکا را به روضه نشینها هدیه کنند. جایی که شریعتی بزرگ بر روی منبر چوبی آن می نشست و هرگاه پا در رکاب می کرد ابتدا برآن بوسه ای می زد و بعد جلوس می نمود و از اخلاق می گفت و بعد از او جانشین خلف او مرحوم شیخ محمود شریعتی که وقتی نفسش گرم می شد با آن صدای خاصش داستان های تاریخی را همراه با خطبه های نهج البلاغه و متون عربی مسلسل وار برای مردم می گفت بدون آنکه مکثی داشته باشد و یا تپقی بزند و بعد از منبر او مرحوم حاج محمدعلی صانعی که عمری خادمی این هیئت را برعهده داشت و در آن گرما در آبدارخانه  به همراه والد من چای آماده می کرد و پس از پخش قندان های برنجی که شبیه سینی کوچک بود تا قندان ! ابتدا قوری چای واعظ را می آورد و مقابلش قرار می داد و بعد با کمک دیگران تمامی حاضرین را با استکان کوچک گلدار و نعلبکی های رنگ و رو رفته و گاه لب پریده پذیرایی می نمود و چه عطر خوبی داشت آن چای و چه گرمای با صفایی داشت آن محفل و من هرگز لذت چشیدن آن چای و شنیدن آن قصه ها و تناول کردن آبگوشت های مناسبتی که هرکاسه ی آب آن دونفری بود و گاه مجبور بودیم با کسی هم کاسه شویم که ده بیست سال یا بیشتر با ما فاصله ی سنی داشت اما همیشه وقتی از کنار آن سفره ی پارچه ای که سلمانی های مزینان مرحوم عموکربلایی محمد و بعدها پسرش علی اکبر و یا اوستا عباس عبدالله که در عروسی و عزا فعال بودند و از میهمان خبر کردن تا پذیرایی نمودن و خوش آمد گویی و ابلاغ شروع مراسم را برعهده داشتند و هنوز هم با آنکه سالخورده شده اند وظیفه اشان را به خوبی انجام می دهند؛ سیر بودیم و مزه اش را فراموش نمی کنم و اما گاهی چون صاحب مجلس سفارش می کرد که مواظب باشند بچه های کوچک وارد مجلس نشوند مجبور بودیم به این سئوال تکراری سلمانی پاسخ بدهیم که عوض چه کسی آمده ای ؟!

ایام محرم و به خصوص در ده شب اولیه این هیئت به همراه هیئات علی اکبری و ابوالفضلی (ع) پذیرای خیل عظیمی از عزاداران حسینی است که در آن عضو هستند البته این عضو گیری به آن معنا نیست که اگر میهمانی از جایی برآن ها وارد شود اطعامش نمی کنند بلکه هرکدام از مزینانی ها که از وجود میهمانی مطلع شوند سعی می کنند او را به هیئتی که خودشان در آن حضور دارند ببرند و از او پذیرایی بکنند.

 اما عضو گیری هیئات تنها برای سرشماری تعداد اعضا و همچنین جمع آوری نذوراتی است که به عنوان عضو به صندوقدار مراجعه می کنند و مبالغی را برای خود و فرزندانشان می پردازند گاهی این اعضاء ممکن است در تمامی هیئات عضو باشند و نیتشان بهره مندی از فیوضات معنوی آن هیئت است و البته این ثبت شدن نام هرمزینانی در هیئتی ممکن است موروثی باشد یعنی من که عضو هیئت حسینی هستم یکی از فرزندانم حتماً عضو آن می شوند  اما هیچ اجباری برای آن نیست چرا که خودم شاهد هستم که بسیاری از دوستانم؛ پدرانشان با من در هیئت متحده حسینی اسم نوشته اند و سالهاست عضو این هیئت هستند اما این رفقا در هیئت علی اکبری رفته اند و نامشان در طومار عزاداران علی اکبر امام حسین (ع) نوشته شده است و هستند که بعضی از آنها تنها برای زنجیر زدن به آن هیئت می روند ولی منبر و نوحه و شام شب به هیئت حسینی مراجعه می کنند و در حقیقت عضو اصلی این هیئت هستند.

  اکنون که وسعت و مساحت هیئت حسینی به طبع دو هیئت ابوالفضلی و علی اکبری  افزایش یافته نوع پذیرایی هم تغییر کرده است! حالا دیگر به جای آن ده شب که با آبگوشت از میهمانان پذیرایی می کردند، فقط شب آخر آن هم بنا به درخواست عزاداران از این غذا متنعم می شوند و البته حالا دیگر هرنفر یک کاسه و یک بشقاب و یک پیاله و یک لیوان جداگانه دارد و در آن چند شب هم یک بشقاب برنج و یک پیاله خورش و گاه دوغی محلی که از کسانی که نذر دارند توسط نوجوانان و خردسالانی که دوست دارند آنها هم در پذیرایی کردن شریک باشند و هریک پارچی بر می دارند و به همراه چند لیوان در مجلس می چرخند و هرکی گفت : یا عباسعلی ! یعنی نوشیدنی می خواهد و آنها به سراغش می روند و جامش را پر می کنندو...

 و ادامه دارد...
  • علی مزینانی
۱۳
مهر
۹۳

[تصویر :  shariati-5.JPG]

همیشه پرستش با خون،با قربانی،همراه بوده است.اسماعیل!این ذبیح مقدست!ابراهیم را ببین. فرزند دلبندش را در عشق قربانی می کند. کارد را بر حلقوم پاره جگرش می نهد. فرزندی را که به عمری،با رنج ها و امید ها پرورده است،به دست خود زبح می کند!

عشق همواره تشنه «اخلاص» است.نیمه روشنفکران بی درد و دل،خرده می گیرند که قربانی چرا؟ معبد به قربانی چه نیازی دارد؟خدا چرا خون را دوست بدارد؟

شگفتا!شگفتا!چرا نمی فهمند؟این او نیست که خون می طلبد،قربانی می خواهد؛این عاشق است که به آن سخت نیازمند است. می خواهد به او،نه،به خودش،به دلش،ایمان اش،نشان دهد که::

«من اسماعیل ام را نیز قربانی تو می کنم»!نشان دهد که من در دوست داشتن،در ایمان،مطلق ام!«مطلق»!

آن چه را در همه آفرینش نیست،آنچه را طبیعت از داشتن اش محروم است، از ساختن اش عاجز است،من دارم؛من می آفرینم.

ای عشق!من تشنه ی«این هواهای عفن،و این آب های ناگوار» نیستم.ای ایمان!من ایمان ام را ،به زندگی کردن نیز نخواهم آلود. اخلاص! . اخلاص!

یعنی فقط تو!یکتایی!یک تویی!

چگونه این را نشان دهد؟باید نشان دهد. نه به او ، که «او» می داند.نه به خود،که خود می یابد.نه،اصلا به چنین تجلی یی،به چنین نمایشی،محتاج است،سخت!چه رنج لذت بخشی است! چه مستی یی دارد ایثار!هرچه دردناک تر،شیرین تر!

آری قربانی!عشق تشنه می شود،خون بایدش داد؛سرد می شود،آتش اش باید زد،گرسنه می شود،قربانی بایدش کرد. عشق با قربانی،باخون،نیرو می گیرد،زلال می شود،رشد می کند، پاک و بی لک می شود....

و اکنون عید قربان است!...

« دکتر علی مزینانی شریعتی »

(هبوط در کویر ،ص470)

  • علی مزینانی
۲۷
تیر
۹۳

امام علی(ع) از منظر دکتر علی شریعتی در گفت و گو با دکتر احسان شریعتی

امام علی(ع) نخستین مردی که دعوت اسلام را پذیرفت بیش از آن در میان نه فقط مسلمانان که پیروان سایر ادیان شناخته شده است که نیازی به معرفی داشته باشد. برای شیعیان به طور عام و نزد ایرانیان یه شکل خاص اما امام علی(ع) جایگاه وی‍ژه ای دارد. برای شیعیان امام علی(ع) بنیانگذار مکتب شیعه و پدر ائمه(ع) نیز هست،‌ از این رو همواره در طول تاریخ اسلام نگاه و توجه به ایشان از اهمیت والایی بر خوردار بوده است.  دکتر علی شریعتی،‌ روشنفکر مسلمان ایرانی نیز در مجموعه گفتارها و نوشتارهایش همواره به این شخصیت برجسته نظری خاص داشته است و در خوانش های مرسوم تاریخی اش،‌ بسیار از او و نقش مهمش در تاریخ صدر اسلام یاد کرده است. همین امر را دست مایه گفت و گویی با فرزندش احسان شریعتی استاد فلسفه قرار دادیم. البته احسان شریعتی در ابتدای بحث تاکید دارد که فرزند خونی یا حتی معنوی علی شریعتی بودن متضمن ٫دفاع٬ مطلق از دیدگاه‌های پدر نیست و احتمال دارد گاه نظرش با نظر دکتر شریعتی متفاوت باشد. او در گفت و گوی حاضر می گوید که شریعتی پدر نمی خواست زندگی را در خدمت تاریخ بگیرد، بلکه برعکس اسلام را حرکتی پویا و آینده‌گرا با الگوهای اجتماعی و سیاسی مختلف و متنوع می‌دید:

***

در طول تاریخ جهان اسلام شخصیت امام علی(ع) به عنوان امام اول نزد شیعیان و یکی از خلفای راشدین در میان اهل سنت شناخته شده و بی نیاز از معرفی است. دکتر علی شریعتی در آثارش نگاه جدیدی به این شخصیت بزرگ داشتند و کوشیدند که از آن گفتمان های سنتی فاصله بگیرند. البته برخی گویند که این نگاه تازه ایدئولو‍ژیک و برگرفته از فضای انقلابی اواخر دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ بوده است. نظر شما چیست؟ آیا نگاه شریعتی به امام علی(ع) ایدئولوژیک و متاثر از فضای زمانه بود یا توانست نگاه نویی را به یک شخصیت بزرگ تاریخی ممکن سازد؟

در دوره ای هستیم که نیازمند نگاهی انتقادی به تاریخ اسلام هستیم. در زمان شریعتی این احساس کمتر نیاز می شده است. زیرا در آن زمان جهان اسلام در رخوت فرو رفته بود،‌ اما الان در دوره ای هستیم که گونه ای بیداری در جهان اسلام ایجاد شده است. این بیداری هم می تواند به معنای مثبت باشد و هم به معنای منفی. اصلا در زمان شریعتی بازگشت به ٫سنت سلف صالح٬ معنای دیگری داشت که همان سخن سیدجمال الدین بود که بازگردیم به سیره پیامبر(ص)برای قرائت انتقادی تاریخ و منابع معرفتی اسلامی. در هر صورت امروز با تفاوت گفتمان و دوران به شریعتی باز می گردیم تا ببینیم که او چه کرده است. ایدئولوژی در نگاه شریعتی ادامه دیدگاه مهندس بازرگان در «بعثت و ایدئولوژی» بود، یعنی تداوم همان کار مصلحین و نواندیشان دینی مانند اقبال و سید جمال که می گفتند ما باید فرهنگ دینی را از حالت موروثی و خرافی و سنتی نجات دهیم و به یک خط راهنمای مبارزاتی و عملیاتی تبدیل کنیم. ایشان این کار را خوانش ایدئولوژیک یا انتقادی از دین می خواند. این معنا از ایدئولوژی با معنایی که مارکس در «ایدئولوژی آلمانی» به کار می برد،‌ متفاوت است. حمله مارکس به ایده‌آلیزم بود و معتقد بود که ایدئولوگ کسی است که واقعیت را معکوس می‌بیند، یعنی فکر می کند ایده‌ها هستند که واقعیت را می‌سازند، در حالی که حقیقت عکس این است. امروزه، در نگاه لیبرال، نظام‌هایی چون فاشیسم و نازیسم ٫ایدئولوژیک٬ هستند، زیرا واقعیت ها را یکسونگرانه تفسیر می‌کنند. وقتی می‌گوییم شریعتی نگاهی ایدئولوژیک به دین دارد،‌ مراداین معنای منفی دوم نیست،‌ بلکه عمدتا به همان معنای نخست، یعنی معنای بازسازی انتقادی منظور است. او می‌خواهد الگویی متعهدانه و عملی از دین استخراج کند.

 با قبول این چارچوب نگاه شریعتی به امام علی(ع) چگونه است؟

امام علی(ع) در نگاه همه مسلمین نخستین محصول نظام اعتقادی دین و دعوت جدید اسلام است. این امر به دلیل رابطه نزدیک ایشان با پیامبر(ص) بود. بنابراین طبیعی است که پیامبر(ص) توصیه کرده باشد که پس از او از نظر عقیدتی(کاری به امارت و حکومت نداریم)، مردم از ایشان پیروی عقیدتی کنند. ضمن آن که امامت و ولایت به تعبیر هانری کربن باطن اسلام است. امام علی(ع) روح و معنای دعوت اسلام را پذیرفته و پرورده و مظهر باطن اسلام است. به همین دلیل دعوت امام علی(ع) به معنای تداوم ایدئولوژی اسلامی به معنای مثبت مفهوم است. وقتی امام علی(ع) در جریان سقیفه رویه و مشی نظام حاکم را نمی پذیرد،‌ در واقع جهت گیری تازه‌ای را طرح می‌کند. یعنی در دوره ٫فتنه کبری٬ که بحث خلافت پیامبر(ص) مطرح می‌شود،‌ مشی ها و رویه های متعددی شکل می گیرد که یکی از آن‌ها مشی امام علی(ع) و رویه علوی است که بعدا نامش ٫تشیع٬ شد. نزدیکان و صحابه‌ی پیامبر(ص) یعنی سلمان و ابوذر و ..، نیز گرد امام علی(ع) هستند. شریعتی معتقد بود که باید جهت گیری اجتماعی این گرایشات و گروه‌ها را بررسی کرد و دریافت که چه جناح هایی تشکیل می‌داده‌اند.

 آیا می توان برای دنیای امروز نیز از این جهت گیری استفاده کرد؟‌ به عبارت دیگر روزآمدکردن این جهت‌گیری آیا برای بهره‌گیری در روزگار ما نیز ممکن است؟

وقتی به تاریخ می‌نگریم،‌ باید روش خود را مشخص کنیم. برای نمونه، نیچه سه گونه مواجهه با تاریخ را تمییز می‌داد: تاریخ عتیقه‌جاتی(سنت‌گرا)، تاریخ یادمانیِ عظمت گرا(بنیادگرا) و در نهایت تاریخ انتقادی (نوگرا) که نقد گذشته است. او می گوید در همه این موارد ممکن است دچار بیماری گذشته‌گرایی شویم،‌ یعنی زندگی را در خدمت تاریخ قرار دهیم. نگاه شریعتی به تاریخ بیمارگون نیست و تفاوت دید او با قرائت بنیادگرا در این است که از منظر او گذشته در خدمت امروز استو نه به‌عکس. یعنی جهت‌گیری‌ای که ما  امروز داریم به نظر شریعتی از گذشته در تاریخ ایران و اسلام سابقه داشته است اما می بایست آن را بروز ساخت. البته بشر در دوران جدید، به تعبیر فوکو، نوعی گسست‌ معرفتی را از سر گذرانده و مقوله‌های جدیدی چون دموکراسی در مدیریت سیاسی و سوسیال-دموکراسی در اقتصاد کیفیتی نو پیدا کرده است. برخی به اشتباه و توهم حداکثری فکر می‌کنند که نظام سیاسی و اقتصادی اسلام نظامی است بلحاظ فنی متفاوت با تمامی نظامات علمی و عملی موجود وممکن؛ و در عرض مونارشس-تیرانی، اریستوکراسی-الیگارشی، دموکراسی-آنارشی، و یا تئوکراسی و … قرار می‌گیرد. در حالی که در آموزه‌های قرآنی ما از یک نظام فنی سیاسی و اقتصادی خاص بحث نمی‌شود. بل‌که از آرمان ها و گرایش‌های کلی سخن می‌رود. مثلا می‌گوید که مستضعفان وارثین زمین خواهند شد. و یا این که همه پیامبران برای ایجاد عدالت و قسط آمده‌اند. در این جا، به یک نظام اقتصادی و سیاسی مشخص . خاص اشاره نمی‌شود. اسلام روح و جهت گیری کلی را نشان می‌دهد که در هر دورانی می توان مابه‌ازای آن را تشخیص داد.

 شما معتقدید که شریعتی نمی خواست زندگی را به خدمت گذشته آورد و به همین خاطر خوانش ایشان از تاریخ به نفع امروز صورت می گیرد. علی رهنما در کتاب «مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد» روش‌شناسی تاریخی دکتر شریعتی را به همین شکل که شما توضیح دادید،‌ مشخص می کند. اما مشکلی که پیش می‌آید این است که آیا می توان از یک شخصیت تاریخی مثل امام علی(ع) هر تفسیری ارائه داد؟

پیامبر و ائمه در سیره و زندگی خود روش و تاکتیک‌های متفاوتی داشته‌اند. یعنی اسلام به عنوان یک جنبش زنده در مقاطع مختلف روش های مختلفی را اتخاذ می‌کرده است. درس آموزی از این نکته به این معنا نیست که امروز بخواهیم بر اساس یکی از این تاکتیک‌ها زندگی و عمل کنیم،‌ بلکه برعکس هر وقت به تاکتیکی نیاز داشتیم، به تاریخ نیز رجوع می‌کنیم و از آن تجارب بهره می گیریم.

 آیا این به معنای تحریف یا گزینشی برخورد کردن با تاریخ نیست؟

 خیر. همه این کار را می‌کنند. اجتهاد همین کار است. اما چه کسی و چه‌گونه اجتهاد می‌کند. از پایه‌های اجتهاد دو پایه(کتاب و سنت) مربوط به گذشته و دو پایه(عقل و اجماع یا به باور شریعتی علم و زمان) مربوط به حال حاضر است. بدون این دو پایه اخیر اصولا نمی توان اجتهاد کرد. من، از پی متفکران جدیدی چون فوکو، معتقدم که شرایط و موقعیت‌های تاریخی منحصر به فرد و غیرقابل تکرار هستند. پس هر پدیده تاریخی یگانه است.

 اما دکتر شریعتی معتقد بود که ما باید تاریخ را تکرار کنیم و می‌گفت بعد از امام حسین(ع) همه باید زینبی باشند وگرنه یزیدی اند. یعنی الگوهایی را بر می‌شمرد که در طول تاریخ تکرار می‌شوند.

این‌ها الگوهای کلی است. مثلا در مورد مثال شما معتقد بود که هر انقلابی دو چهره دارد:‌ خون و پیام. این یک قالب کلی است و نظر ایشان این بود که اگر بخواهیم میراث گذشته را پاس بداریم،‌ باید از این اسوه‌ها و اسطوره‌ها الهام بگیریم و در زندگی مان حسین زمانه یا زینب گونه عمل کنیم. این بدان معنا نیست که موقعیت طابق النعل بالنعل با گذشته یکی است، پس به سیاق گذشته مانند گذشتگان عمل کنیم،‌ چون هم دشمنان و دوستان ما عوض شده‌اند و هم کنش‌های مامتناسب با وضعیت جدید است.

 آیا از الگوی شخصیت امام علی(ع) در معنای اسطوره و قهرمانی که شریعتی در «علی حقیقتی بر گونه اساطیر» بر آن تاکید می کرد، در دنیای امروز می توان بهره گرفت؟

وقتی مباز سوسیالیستی مثل خسرو گلسرخی می‌گوید که امام علی(ع) نخستین سوسیالیست تاریخ بوده است،‌ منظورش این نیست که ایشان اولین سوسیالیست به معنای مدرن است و پس از او مثلا پرودون و .. بقیه‌ی رفقا می‌آیند و همه‌ی این شخصیت‌های تاریخ در یک خط بوده‌اند. بل‌که همچنان که در سنت چپ بر یادمان اسپارتاکوس یا مزدک تاکید می‌شود، در جنبش اسلامی نیز سه گانه‌ی «وحدت،‌ مکتب و عدالت» که در سه دوره‌ی زندگی امام علی تجلی یافته است. و می‌‌باید با مشی علوی آشنا شد و سه گروه دشمنان ایشان یعنی قاسطین(ستمگرانی چون معاویه وعمرو بن عاص)، مارقین(خوارج) و ناکثین (پیمان شکنانی چون طلحه و زبیر) را شناخت،‌ ایشان به ترتیب سه جبهه‌ی استبداد و اقتدارگرا، جزم‌اندیشان مذهبی و خائنین اپورتونیست‌ را تشکیل می دادند. این نوعی گونه‌شناسی است که با معرفی سمبل‌ها مجموعه‌ای معنایی را می‌سازد. این بدان معنا نیست که ما الان در آن دوره تاریخی بسر می‌بریم؛ بل‌که جهان-زیست ما دگرگون شده است. اتفاقا از آن جا که در جهان تشیع ظرفیت‌های تاویلی در نظر گرفته می‌شود،‌ می توان از آن دوره‌های تاریخی نیز تفاسیر و تاویل‌هایی متناسب با دنیای امروز ارائه داد. از مجموعه‌ی سخنان و اقوال امام علی(ع) نیز می توان برای فکر و اندیشه امروز بهره گرفت. در تاریخ اسلام و اصحاب دو تیپ داشتیم: ‌یکی سلمان و دیگری ابوذر. مشهور است از پیامبر(ص) که آن چه را که سلمان می‌دانست،‌ اگر ابوذر می‌دانست کافر می‌شد. این نشانگر پذیرش دو ظرفیت قابل تاویل متفاوت است. سلمان روشنفکری ایرانی‌الاصل است که همه مکاتب را دیده و مسائل را از دیدی وسیع تر می‌فهمد،‌ در حالی که ابوذر از قبیله‌ای بیابان‌گرد آمد و نماینده عدالت‌خواهی و شورش علیه بی عدالتی است. امام علی سنتزی از این دو شخصیت را ارائه می‌کند. به همین دلیل شریعتی ایشان را نه یک «فوقِ انسان» بل‌که یک انسان «مافوق» معرفی می‌کند؛ انسانی که از حدود خود فرامی‌گذرد. امام علی انسانی نیست که نتواند خطا کند، بلکه ٫عصمت٬ او به این معناست که می تواند، اما خطا نمی کند.

 چهار دهه از زمان درگذشت دکتر شریعتی گذشته است و خود شما در ابتدای بحث نیز اشاره به تحولاتی که در این چهار دهه صورت گرفته کردید. امروز اگر بخواهید از الگویی که شریعتی برای معرفی امام علی(ع) بهره گرفت،‌ استفاده کنید،‌ برکدام جنبه از شخصیت علی(ع) تاکید می کنید؟

وجهه ای از شخصیت امام علی که به نظر من امروز باید بیشتر بر آن تاکید شود، روش ایشان در مواجهه با دوست و دشمن است. شریعتی نشان می‌دهد که امام علی،‌ آزادی را «آزادی مخالف» می‌دانست. برخورد ایشان با طلحه و زبیر یا خوارج مثال بارز این نوع رفتار حقوقی آزادمنشانه است. و اما چه چیز باید بر آموزه‌ی شریعتی افزود؟ شریعتی طرح و پروژه‌ای داشت و می خواست به هدف آگاهی و بیداری تاریخی-اجتماعی برسد، لذا، به جزییات تاریخی و تخصصی موضوع وارد نمی‌شد و خوانش انتقادی خود از تاریخ اسلام رااز منظر بیطرفی علمی مطرح نمی‌کرد. البته در کتاب «اسلام شناسی تاریخی» مشهد منابع پژوهش تاریخی مستقل بیشتر و پیشتر طرح شده است. اما در «اسلام شناسی» ارشاد چون می خواهد به ترسیم «جهان بینی و ایدئولوژی» (فلسفه تاریخ و انسان و جامعه‌شناسی)بپردازد،‌ جنبه‌ی پژوهش تاریخی ضعیف می‌شود. به همین دلیل ما امروز بیش از پیش به مطاله‌ی علمی-انتقادی تاریخ نیازمندیم. تاریخی که گسست ها و ابهامات را نشان بدهد. اهمیت این کار از این جهت است که در تاریخ واقعی از غلوها و قالب سازی‌های ذهنی یا اعتقادی پرهیز می‌شود. و ما به نوعی خوانش انتقادی علمی از تاریخ نیز نیاز داریم تا بتوانیم معنای وقایع اسلامی را در بستر اجتماعی و سیاسی خاص خودشان درک کنیم. همچنین در زمینه‌ی زبان‌شناسی و درک معانی واژگان نیازمند تحقیقات وسیعی در منابع و متون اسلامی هستیم. شریعتی خود دیگر وقت بررسی فارغ‌بالانه و سختگیرانه‌ و فرسختِ همه‌ی اسناد و حوادث را نداشت. و امروز طبعا باید چنین پژوهش‌های علمی وانتقادی پیرامون تاریخ اسلام و تشیع به صورت منظم گسترش یابد.

منبع :
آکادمی مطالعات ایرانی لندن(LAIS)

  • علی مزینانی
۲۵
تیر
۹۳

آلبوم تصاویر شب قدر , لیلة القدر , شب شهادت حضرت علی , فزت و رب الکعبه

"بسم الله الرحمن الرحیم

انا انزلناه فی لیله القدر * و ما ادراک ما لیله القدر * لیله القدر خیر من الف شهر * تنزل الملائکه والروح* فیها باذن ربهم من کل امر * سلام هی حتی مطلع الفجر."

«ما "آن" را فرود آوردیم در شب قدر، و چه می ‌دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه برتر است، فرشتگان و آن روح در این شب فرود می ‌آیند، به اذن خداوندشان از هر سو، سلام بر این شب تا آن گاه که چشمه خورشید ناگهان می ‌شکافد!»
تاریخ، قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرن‌ها از پس قرن‌ها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسل‌ها در پی نسل‌ها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگی‌ها، اندیشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ!
ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شب‌های پیوسته، آشوبی، لرزه‌ای، تکان و تپشی که همه چیز را برمی‌کَند و همه خواب‌ها را برمی ‌آشوبد و نیمه سقف‌ها را فرو می ‌ریزد. انقلابی در عمق جان‌ها و جوششی در قلب وجدان‌های رام و آرام، درد و رنج و حیات و حرکت و وحشت و تلاش و درگیری و جهد و عشق و عصیان و ویرانگری و آرمان و تعهد، ایمان و ایثار! نشانه‌هایی از یک «تولید بزرگ»، شبی آبستن یک مسیح، اسارتی زاینده یک نجات! همه جا ناگهان، «حیات و حرکت»، آغاز یک زندگی دیگر، پیداست که فرشتگان خدا همراه آن «روح» در این شب به زمین، به سرزمین، به این قبرستان تیره و تباه که در آن انسان‌ها، همه اسکلت شده‌اند، فرود آمده‌اند.
این شب قدر است...
و تاریخ همه، این ماه‌های مکرر است، ماه‌هایی همه مکرر یکدیگر، سال‌هایی تهی و عقیم، قرن‌هایی که هیچ چیز نمی ‌آ‏فرینند، هیچ پیامی بر لب ندارند، تنها می ‌گذرند و پیر می‌کنند و همین و در این صف طولانی و خاموش، هر از چندی شبی پدیدار می‌گردد که تاریخ می ‌سازد، که انسان نو می‌آفریند و شبی که باران فرشتگان خدایی باریدن می ‌گیرد، شبی که آن روح در کالبد زمان می ‌دمد، شب قدر!

این شب قدر است...

شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدیر بر یک انسان نو، آغاز فردایی که تاریخی نو را بنیاد می ‌کند. این شب از هزار ماه برتر است، شب مشعری است که صبح عید قربانی را در پی دارد و سنگباران پر شکوه آن سه پایگاه ابلیسی را! شب سیاهی که در کنار دروازه منا است، سرزمین عشق و ایثار و قربانی و پیروزی!
شبی که از هزار ماه برتر است، آنچنان که بیست و چند سال بعثت محمد، از بیست و چند قرن تاریخ ما برتر بود. سال‌هایی که آن «روح» بر ملتی و نسلی فرود می ‌آید از هزار سال تاریخ وی برتر است. و اکنون، بر اندام این اسلام اسلکت شده، بر گور این نسل مدفون و بر قبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سیاهی و ظلمت و وحشت شب هست، اما شب قدر؟

شب قدر

شبی که باران فرو می‌بارد، هر قطره‌اش فرشته‌ای است که بر این کویر خشک و تافته، در کام دانه‌ای، بوته ی خشکی و درخت سوخته‌ای و جان عطشناک مزرعه‌ای فرو می‌افتد و رویش و خرمی و باغ و گل سرخ را نوید می‌دهد. چه جهل زشتی است در این شب قدر بودن و در زیر این باران ماندن و قطره‌ای از آن بر پوست تن و پیشانی و لب و چشم خویش حس نکردن، خشک و غبارآلود زیستن و مردن! هر کسی یک تاریخ است. عمر، تاریخ هر انسانی است و در این تاریخ کوتاه فردی، که ماه‌ها همه تکراری و سرد و بی ‌معنی می‌گذرد، گاه شب قدری هست و در آن از همه ی افق‌های وجودی آدمی فرشته می‌بارد و آن روح، روح القدس، جبرئیل پیام‌آور خدایی بر تو نازل می‌شود و آنگاه بعثتی، رسالتی، و برای ابلاغ، از انزوای زندگی و اعتکاف تفکر و عبادت و خلوت فراغت و بلندی کوه فردیت خویش به سراغ خلق فرود‌آمدنی و آنگاه، درگیری و پیکار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ایثار خویش به پیام!
که پس از خاتمیت، پیامبری نیست، اما هر آگاهی وارث پیامبران است! آن «روح» اکنون فرود آمده است، در شب قدر بسر می‌بریم. سال‌ها، سال‌های شب قدر است، در این شبی که جهان، ما را در کام خود فرو برده است و آسمان ما را سیاه کرده است، باران غیبی باریدن گرفته است، گوش بدهید، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را می‌شنوید، حتی صدای روییدن گیاهان را در شب این کویر می‌توان شنید.
سلام بر این شب، شب قدر شبی که از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام، سلام، ... تا آن لحظه که خورشید قلب این سنگستان را بناگاه بشکافد، گل سرخ فلق بر لب‌های فسرده این افق بشکفد و نهر آفتاب بر زمین تیره ی ما ... و بر ضمیر تباه ما نیز جاری گردد. تا صبح بر این شب سلام !

مجموعه آثار 2-خودسازی انقلاب

  • علی مزینانی
۲۰
تیر
۹۳

ازحدیره تا باغستان
ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )


بخش بیست و هفتم


برایم اکنون هم خاطرات آن پیر روشن ضمیر که از موقعی که او را به یاد می آورم شاهد محاسن سفید ولبخند همیشگی اش بودم و انگار او و پدر بزرگوارش که مردم از او به عنوان شریعتی بزرگ یاد می کنندو همیشه همین محاسن سفید را داشتند و انگار همین گونه زاده شده و همین گونه وفات یافتند اما مردم را فراموش نمی کردند به همین خاطرمردم مزینان هر داستانی از حاضر جوابی و طنز و درستی را که می خواهند بگویند از او و پدر بزرگوارش نقل می کنند  بسیاری از حکایتهایی را که من در کتب دیگر دیده ام مزینانی های قدیم به شریعتی بزرگ نسبت می دادند و من هرگز خاطرات شیرینی که وقتی از منبر پایین می آمد و دوقران(ریال) هدیه ای را که می گرفت و دربین راه آن را نیمی به من و یا دیگری که کتابش را برمی داشت و او را تا خانه همراهی می کرد و نیمی دیگر را به نیازمندان هبه می نمود فراموش نمی کنم.
و اما شیخ محمود که بعد از پدر میراث مزینان نشینی و مردمی بودن را از او و اجداد بزرگوارش به ارث برده بود می توانست  بهترین مقام دولتی را تصاحب کند و اتفاقاً پیشنهاد زیادی هم به او شده بود ولی آن گونه که از مردم زادگاهم شنیده ام و گاهی خود شاهد و ناظر آن بودم  هیچ وعده ای و سمتی را در دستگاه حکومتی چه قبل از انقلاب و چه بعداز پیروزی انقلاب به خاطرمردم مزینان نپذیرفت .
یکی از رفقای قدیمی که هنوز رفاقتش همانند گذشته مردانه ادامه دارد نقل می کند که؛ روزی شیخ محمود با پدرم بر روی تختی که در مقابل دکان کبل علی ساخته بودند همانند هر غروب منتهی به اذان نشسته بود که مرحوم جلالی نامه ای آورد و تحویل او داد . شیخ پس از تورق آن مکتوب بلافاصله به پسرش هادی گفت : که قلم و دوات را بیاور. دیگران از او خواستند که اگر امکان دارد نامه را برایشان بخواند و شیخ آن را به مرحوم جلالی سپرد تا باصدای بلند بخواند و شاهدین با گوش خود شنیدند که پست مهمی به او پیشنهاد کرده بودند و شیخ  در جواب نوشت : بسم الله االرحمن الرحیم اینجانب وصیت پدری دارم که از مزینان خارج نشوم و برای این مردم خدمت نمایم.
رفیقم می گفت هرچی پدرما و دیگر حاضرین التماس کردیم که کمی تأمل بفرمایید و دست نگهدارید؛ گفت : از این درخواستها زیاد شده و می شود و من یک تار موی شما را به این اداره نشینی ها نمی دهم.
سرای شریعتی ها تنها محل سکونت آنها نبود در این خانه ها طلبه های جوان و اساتید برجسته رفت و آمد می کردند و گاه در حقیقت محل کار آنها هم بود و حتی بسیاری از عروس و دامادها درمحضر شیخ محمود بله را گفتند و زندگیشان را آغاز کردند. اینجا تنها محضر عقد و عروسی نبود بلکه گاه محکمه ای بود که مردم دعوی خود را نزد شریعتی ها می بردند تا آنها برایشان حکم نمایند و البته هر حکمی که صادر می کردند با جان و دل می پذیرفتند و گاه نیز این خانه محل نوشتن قولنامه و مبایعه نامه و بنچاق و سند منزل و دکانی بود که چون می خواستند معامله ای شود آنها را معتمد قرار می دادند و سندش را باز همین شریعتی ها می نوشتند و در حال حاضر بیشتر اسناد قدیمی به خط خوش و مهر و امضاء این خاندان شناخته می شود. از همه ی این داستانها گذشته سرای شریعتی ها در پیش از انقلاب و بعد از آن نیز گاه شهرداری و فرمانداری و پاسگاه ژاندارمری و دیگر ادارات بود چرا که بسیاری از بزرگان که به مزینان می آمدند بهترین محل استقبال از آنها همین خانه بود و چه بسا که خان و اربابهای قدیم نیز جرأت نمی یافتند در محضر آنها حرفی بر زبان جاری کنند. از همه ی اینها گذشته هرجوان مزینانی که می خواست در نهادی و یا اداره ای استخدام شود تأیید نامه اش از همین خانه صادر می شد و محققین برای ارزیابی و شناخت او به شریعتی ها رجوع می کردند و با بزرگ منشی که از این خاندان سراغ دارم شک دارم هرگز کسی را رد کرده باشند و نگذارند مزینان زاده ای به پست و مقامی برسد!
دکتر علی شریعتی و پدر بزرگوارش سقراط خراسان استاد محمدتقی شریعتی مزینانی نیز هربار که به مزینان مشرف می شدند محل دید و بازدیدشان با اهالی همین خانه بود و اکنون نیز همین گونه است و بازماندگان شریعتی به خصوص دختران و یگانه فرزند ذکورش احسان اگر هوس دیدن زادگاه پدر را بنمایند باز محل استقرارشان همین خانه شیخ محمود است  و عفت خانم هرچند دیگر نایی برایش نمانده اما چون خون شریعتی در رگهای او جریان دارد با رویی باز میزبان آنهاست همچنان که در همین جا با پدرشان هم کلام می شد و او می گفت : که دوست دارد برقالیچه ی حضرت سلیمان بنشیند و پرواز کند تا شاید بیشتر زیبایی کویر و قدرت الهی را ببیند.
راه بهمن آباد از مقابل خانه شریعتی می گذرد و احتمالاً اینجا دومین دروازه ورودی مزینان باشد چرا که بخشی دیگر از دیوارهای عریض و طویل ارگ ریگی در اینجا قرار دارد و مسیر رسیدن به روستاهای شرقی مزینان از جمله بهمن آباد و مزار امام زادگانش و سویز و کاهک و بعد هم اتصال به راه اصلی تهران مشهد که به خاطر آسفالتی که چند سال پیش شده است همشهریان ما مسیر خود به تهران و یا برعکس را از این راه قرار داده اند و معتقدند که هم در وقت و هم در مسافت بهتر از راه داورزن به مزینان است به خصوص با تفرجگاه جدیدی که به نام امام رضا (ع) در کاهک ساخته شده کار و کاسبی رستوران داران این منطقه بهتر از چایخانه مرحوم ولی در داورزن شده است و بیشتر اتوبوس های تهران به مشهد ودیگر شهرهای خراسان بزرگ محل سوار کردن مسافر بین راهیشان را در این مکان قرار داده اند.
یکی دیگر از ویژگی های جاده بهمن آباد به مزینان گذرگاه نخل عاشوراست که پس از بازگشت عزاداران از مزار امام زادگان بایستی حتما از این مسیر عبور کند هرچند سخت و به لحاظ وسعت تنگ و باریک است اما هیچگاه نخل نباید مسیرش را تغییر دهد این اعتقادی است که اهالی دارند چون اگر چنین شود مصیبتی پیش می آید و ساکنین این مکان آن را برای خود نعمتی می دانند و صبح روز عاشورا با اسپند و شیر و شربت منتظر می مانند تا نخل برسد و از عزاداران حسینی پذیرایی کنند.
یکی از برجهای نگهبانی که می گویند به دست روسها ساخته شده است و پیش از این از شرحاش *و این برج و باروها گفته بودم در انتهای همین راه و کوچه قرار دارد که باز تأییدی است برادعای ما که می گوییم دروازه ورودی شرقی مزینان و...
                                                            و ادامه دارد...


شرحاش : شرحاژهم می گویند ، حاشیه شهر

  • علی مزینانی
۱۸
تیر
۹۳

ازحدیره تا باغستان
ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش بیست و ششم


وقتی به مزینان برمی گشتیم دوباره مدرسه برایمان تازگی داشت هرچند همان احساس بزرگی ،غرور کاذبی را برای بعضی از ما به وجود آورده بود و برخی  از دوستان به همین خاطر از آن طرف بام افتادند و ترک تحصیل نمودند ولی لذت آن ایام برای من فراموش نشدنی است لحظاتی که دیوارهای کلاس جدید را با نظارت کوشان دبیر حرفه و فن خودمان می چیدیم و روزهایی که همراه با خسروی دبیر علوم و تجربی در آزمایشگاه احساس دانشمندی می کردیم و از اینکه او تمام کتاب را از حفظ می خواند دهانمان از تعجب وا می ماند و روزهایی که نوبتمان می شد تا در مراسم صبحگاهی مانند نظامیان هر روز دعا و حدیث صبحگاهی بخوانیم در پوست خود نمی گنجیدیم و فکر می کردیم یک سر و گردن از هم کلاسی ها و هم مدرسه ای هایمان بالاتریم و باید آنها برایمان احترام خاصی قائل شوند و مدیر و ناظم هم از این قاعده مستثنی نباشند. مرسوم ترین دعای آن دوره یعنی دهه ی شصت دعای وحدت و فرج امام زمان (عج) بود و روزی که نوبت من شد تا دعا را بخوانم با غرور خاصی جلوی صف ایستادم و شروع کردم به خواندن دعا و دیگر دانش آموزان با من جواب می دادند : لااله الا الله وحده وحده وحده ... بعد از چند ثانیه یکی از دانش آموزان به دستور آقای کرمانی مقدم معلم فارسی یا دینی که اکنون به خاطر گذشت زمان از یادم رفته متن دعا را به دستم داد ، من با همان غرور آن را نپذیرفتم و بعد فهمیدم که همه را غلط غلوط می خواندم.
با تدبیر مدیر مدرسه پای ما به نماز جماعت ظهر و عصر مسجد جامع مزینان باز شد و چه لذتی داشت این نماز! هرچند گاه با خنده و شوخی دوستان همراه بود اما همین که با نظمی خاص در وسط بازار راه می رفتیم و پشت سر بزرگترها می ایستادیم و نماز می خواندیم برایمان لذتی خاص داشت و عادتی حسنه شد که حتی در روزهایی که مدرسه تعطیل بود ما را در مسجد می یافتند. به خصوص زمان دعای کمیل و توسل و ندبه ...از اینها گذشته تنها ما در امور مذهبی و فرهنگی مدرسه فعال نبودیم بلکه مدیرانمان قبل از اینکه طرح کاد وارد مدارس شود آنها خود طراح کار بودند و تشویقمان می کردند که شغل آینده را تمرین کنیم و به نوعی اطمینان خاطر بدهند که ما می توانیم! یکی از این مشارکت های ما در امور اقتصادی  همان دیوار چینی کلاسهایمان بود که ابتدا فکر می کردیم برای این است که مزد کارگر ندهند و البته بی تأثیر هم نبود اما کوشان تلاش می کرد که ما بیاموزیم که حتی اگر در آینده هیچ شغل اداره ای نداشته باشیم بتوانیم کارگر و یا بنای خوبی باشیم از این گذشته حتی فروشگاه مدرسه را هرماه به یکی از دانش آموزان می سپردند تا او هم نفعی برای مدرسه داشته باشد و هم فروشندگی را تمرین کند.
یکی دیگر از محسنات مدیران و دبیران زمان ما در این مدارس تمرین سخنرانی بود که هر هفته داشتیم و این را هم آقای دادرسی که بسیار به فعالیت های غیر درسی و البته فرهنگی هنری علاقه داشت برنامه ریزی کرده بود و هرهفته یکی از معلمان در باره مسأله ای و یا موضوعی خاص قبل از شروع کلاسها برایمان سخنرانی می کرد و یکی از این روزها نوبت هادوی فر معلم عربی رسید که در کل خیلی علاقمند به این جور فعالیتها نبود اما وقتی به او گفتند تو باید سخنرانی کنی ابتدا طفره رفت اما بعد در همان سادگی گفتاری خود فعل خواستن را برایمان به خوبی شرح داد و اینکه انسان نباید در یک جا بایستد بلکه همیشه باید رو به جلو حرکت کند . این سخنرانی ها گاهی هم نوبت ما دانش آموزان می شد که یکی از آنها من بودم که پیش از این شرح کامل دادم و همه ی این موارد کمک کرد تا بعضی از ما همانطور که دادرسی می خواست شغلی فرهنگی داشته باشیم و همان گونه که هادوی فر می خواست رو به جلو حرکت کنیم و می توان به جر أت گفت هشتاد درصد دانش آموزان آن دوره اکنون دارای شغل مهمی هستند.
و اما مدرسه راهنمایی و دبیرستان دکترعلی شریعتی همانطور که گفتم تنها محل تحصیل و کلاس درس نبودبلکه فعالیتهای دیگری در آن انجام می شد از اجرای نمایش گرفته تا بازی والیبال بزرگترهایی که همچون اسدالله کربلایی حبیب الله و یدالله حاج اصغر که اکنون در میان ما نیستند و یا محمدرضا داورزنی که اکنون رئیس والیبال کشور است و یا رضا والی که اگر در مقیسه می ماند و هوس رفتن به تهران نمی کرد اکنون یکی از اسطوره های والیبال بود ولی والی رفت و شد یک آهنگر ساده و تنها دلخوشی او عکسهایی است که از آن دوره به یادگار دارد و حسرت آخرین جمله داور بازی با سبزوار که گفت : بعد از بازی جایی نرو و او در جوابش گفت : من فردا راهی تهرانم و رفت و از ورزش محو شد.
بازهم مدرسه ی شریعتی و خاطرات ناتمام من و روزهایی که بارها از اجرای نمایش گروه ما و گروه دایی ام رمضانعلی عسکری ، که هنوز دهه شصتی ها این نمایش ها را به خوبی به یاد دارند و معتقدند دوره ای دیگر مانند آن نخواهد آمدحسابی مرا به خود مشغول کرده است اما من باید مدرسه و خاطراتش و دیوارهای بلندش را که چون دژی آن را در بر گرفته رها کنم و وارد بازار و پر افتخارترین مکانهای مزینانم شوم.
اکنون بازار مزینان به همت شهید محمدامین آبادی و شورای اسلامی و جوانان برومندش دارای بلواری به نام دکتر علی شریعتی است که در اصل تمامی خیابانها و کوچه ها به نام این فرزند شایسته کویرمزینان نام گذاری شده است. اما در روزگار ما از ابتدای مزینان که محل ورود چشمه ی آب سرد بود وارد سرازیری می شدی و قومهایی(خاک رس)که باد آن را از لابلای طاغها عبور داده  و به مزینان رسانده بود و بعد در ابتدای بازار و درست روبروی سکونتگاه شریعتی ها به سربلندی می رسیدی و این خاکها دیگر نمی توانست وارد بازار شود و البته با هر تند بادی بازار نیز در معرض ریزدانه ها قرار می گرفت و چشم چشم را نمی دید اما به همت همین مزینانی های با غیرت دیگر تمامی مسیر یک دست و بعدهم با پیگیری های دهیار و شورا که نمی توان از نام های همچون حسن شورا و محمد شریفی و مهدی آزاده به راحتی گذشت  آسفالت شد و اکنون سرسبز و دوبانده شده است و گمان نمی کنم هیچ روستایی مانند مزینان دارای چنین خیابانی و بلواری باشد و این هم به خاطر همان تدبیری بود که گذشتگان ما در دو قرن پیش وقتی که مزینان کهنه را آب برد مزینان فعلی را برانگاره ی شهر ساختند و تمامی کوچه ها و خیابانها مهندسی ساخته شد.
پس از دبیرستان شریعتی منزل صابری ها قرار دارد که تا وسط خیابان جلو آمده بود و فکر می کنم باید دروزاره ی ورودی مزینان قدیم باشد ولی با اجرای طرح هادی آن ها داوطلبانه قب نشینی کردند و منازل صابری و شریعتی در امتداد هم قرار گرفتند والبته با ایجاد چند باب مغازه سود هم بردند.
اما پس از منزل صابری املاک شریعتی ها آغاز می شود جایی که  شیخ قربانعلی  و محمدتقی  و علی شریعتی از آن برخاستند البته منزل اصلی محمدتقی شریعتی روبروی مسجدجامع مزینان است که اکنون در اختیار خانواده خیرخواه قرار دارد و حاضر نیستند تحت هیچ عنوانی از آن بگذرند تا بلکه محل دید و بازدید کسانی که می خواهند مکان رشد و نمو شریعتی را ببیند واقع شود و همگان می دانند که این خانواده نیازی به پول آن ندارند و شکر خدا تمامی فرزندان خیرخواه متمول می باشند ولی خوب آنها هم از این خانه برکاتی دیده اند و خاطراتی دارند.
منزل مرحوم احمد شریعتی و پس از آن شیخ محمود شریعتی اکنون محل رفت و آمد دوستداران شریعتی است و عروس عموی دکتر اکنون میزبان بسیاری از این مشتاقان است جایی که دیگر صدای خاص شیخ محمود به گوش نمی رسد مردی که در بیان تاریخ اسلام کم نظیر بود و خطبه ی شقشقیه را یک نفس و از حفظ چنان مسلسل وار می خواند که زن و مرد مزینانی را مبهوت خود می ساخت و با آنکه پزشکان او را از منبر رفتن و روضه خوانی برای همیشه منع کرده بودند و تذکر داده بودند که اگر سخنرانی کنی بیش از سه ماه دیگر زنده نخواهی بود و این را در حضور خود من روزگاری که درمشهد می زیستم و به پدر زنم که باهم در  تحصیلات حوزه همدرس بودند و همیشه شیخ محمود در منابرش از او به نیکی یاد می کرد گفت و والد عیال ما به او التماس کرد که حرف پزشک را جدی بگیرد ولی او گفت : مگر می توانم درخواست پیرمردان و پیرزنان مزینانی را پاسخ نگویم و به راستی چنین بود و عاقبت هم جانش را داد اما همشهریانش را نا امید نکرد و..

و ادامه دارد..

قوم : خاک رس

طاغ : درختهایی بابرگهای سوزنی و ریشه هایی محکم که در کویرمی روید

  • علی مزینانی
۰۷
تیر
۹۳

ازحدیره تا باغستان
ره آورد سفربه مزینان

مزینان از نگاهی دیگر(16 )

بخش بیست و پنجم

و اما دو مدرسه دخترانه و پسرانه در کنار هم قرار دارد که مدرسه دخترانه پایه ابتدایی و پسرانه پایه راهنمایی و دبیرستان در آن تدریس می شد و بعدها که تعداد دختران متقاضی برای ادامه تحصیل بیشتر شد کلاسهای راهنمایی و بعدها دبیرستان نیز جزء کلاسهای جنبی در زمان ما شد اکنون دبیرستان دخترانه با خوابگاه شبانه روزی در بالای مزینان ساخته شده که پذیرای مهمان از دیگر روستاها می باشد.
مدرسه راهنمایی با عنوان کوروش کبیر پیش از انقلاب و دبیرستان دکترعلی شریعتی  در سال  1364ه.ش افتتاح شد قبولی ما در امتحانات نهایی پنجم ابتدایی موجب می شد که هجرتی بزرگ را آغاز کنیم و با آمدن به مدرسه ی راهنمایی، گویی همه چیزمان را تغییر می داد.
هنوز صدای گامهای معلم ریاضی آقای حسینی بر فرق سرم کوفته می شود گویی او با همین روش قصد آن را داشت تا تمامی غرور  آمدن به مقطع بالاتر را زیر پایش له کند و البته موفق هم بود این را زمانی درک کردم که صدای قلب همکلاسی هایم را به وضوح می شنیدم و تا پایان سال چنان از او می ترسیدیم که هرگاه او را حتی زمانی که با جوانان مزینان در حال بازی والیبال می دیدیم سعی می کردیم ازدید نگاهش مخفی شویم و بی تأثیر نبود قصه هایی که پیش از این؛ کلاس بالایی های ما برایمان از او نقل کرده بودند تنبیه هایش هم منحصر به فرد بود . قلم و خودکار را لای انگشتان دانش آموز می گذاشت و با خونسردی آن را می فشرد.
در سکوت زجر آور گامهایش ناگهان بالای سرم ایستاد و من را که از ترس نزدیک بود قالب تهی کنم به سمت تخته هدایت کرد و خواست که ماههای سال شمسی را برایش بگویم از دلواپسی هیچکدام را درست نگفتم و او با طعنه گفت : این هم دانش آموز سال اول راهنمایی است که ماه های سال خودش را بلد نیست . وقتی از دیگران پرسید تازه متوجه شد که همه مثل من بی سوادند و او از این موضوع تبسمی زد معلوم نبود افسوس می خورد و یا از غروری که ترس را برما مستولی کرده بود ابراز خرسندی نمود!
همین رفتار خشکِ بعضی از حسینی هایِ مدرسه باعث شد که بسیاری از دانش آموزانی که ابتدایی را با موفقیت گذرانده بودند در سال اول درجا بزنند و یا مثل من رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل را به لقایش ببخشیم ولی باز خدا پدر و مادر آقای دادرسی را بیامرزد که وقتی مرا دید که آزادانه در وسط بازار بازی می کنم بدون آنکه از او و حسینی بترسم این طرف و آن طرف می دوم و این بار با آمدنشان از آنها فرار نمی کنم دعوت به درس و مدرسه و کلاس کرد و سال بعد باز برگشتم ولی نه تبنل بلکه در سه ماهه ی اول شاگرد اول کلاس شدم و این را وقتی در سوسنگرد بودم مرتضی یکی از رفقای دوران کودکی ام برایم نوشت و خبرش را داد.
پس از بازگشت از جبهه  مدرسه راهنمایی برایم محل پیشرفت و نبوغ هنری شد و ما گروه اصلی نمایش شدیم به گونه ای که تمامی روستاها از حضورمان لذت می بردند چون همان طورکه پیش از این گفتم نمایش را به خوبی اجرا می کردیم .
سال دوم که از جبهه برگشتیم؛ حتی  دبیران و معلمان احترام خاصی برایمان قائل بودند و گاهی هم از این برخورد آنها خوش به حالمان می شد و بعضی از دوستان در مقابل رئیس مدرسه می ایستادند و به او می فهماندند که  بزرگ شده اند و نباید مثل دیگر دانش آموزان با آنها رفتار نمایند . و از حق نگذریم آن بزرگواران هم بزرگی می کردند و به چشم دیگری به ما می نگریستند. مهدی دادرسی مدیر پرتوان  مدرسه، گاهی از ما دعوت به سخنرانی می کرد و گاهی در کارهای هنری و فرهنگی دخیلمان می نمود و در بعضی از امور هم با گروه ما مشورت می کرد.چنان جسارتی به ما داده بود که خود من از اینکه در مقابل حتی پیرمردان و جوانان و فرهنگیان و دانش آموزان بایستم و سخنرانی بکنم هیچ ترسی نداشتم و به آسانی می پذیرفتم و ای کاش آموزش و پرورش این گونه افراد را برای مدیریت فعلی مدارسش انتخاب کند مدیرانی که بچه های مردم را فرزندان خود بدانند و برای آینده اشان نگران باشند نه آنکه تنها در فکر این بمانند که چگونه از والدین پول بگیرند و خرج در و دیوار نمایند...
ای بابا هی می خواهم وارد سیاست نشوم و حرف نامربوط نزنم ولی مگر این خاطرات شیرین امان می دهد که به راه خودمان برویم و گواهی بر این ادعای خود نیاوریم!
به هر حال ما از آن پس برای ادامه تحصیل و امتحان یا در مجتمع رزمندگان سبزوار درس می خواندیم و یا در مدرسه مزینان! ولی مزینان و قرار گرفتن در کنار دیگر دوستان خوشتر بود هرچند از لذت بودن در کنار دانشجویان مرکز تربیت معلم سبزوار که اکنون باید یا بازنشسته اداره آموزش پرورش شده باشند و یا در سالهای آخر خدمتشان به سر می برند نمی توان آسان گذشت به خصوص سال 1365 که با جمعی از دانش آموزان رزمنده مزینان محل استراحتمان خوابگاه تربیت معلم سبزوار بود و درسمان را در مدرسه ابن یمین سبزوار ادامه می دادیم و مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان آن سال و ما به اقتضای سن جوانی بعد از خوردن سحری راهی مدرسه می شدیم و در بین راه مردم روزه دار را از خواب ناز بعد از سحربیدار می کردیم و فریاد می زدیم : جوجه مرغ آی بدو که ارزانش کردیم ...! و آنها کمین می کردند که ما را گیر بیندازند و حسابی از خجالتمان در بیایند و عاقبت روزی این گونه شد ولی فقط فحش ها و نفرین آنها را شنیدیم چون سریع فرار را بر قرار ترجیح دادیم و فلنگ را بستیم و از معرکه گریختیم هرچند آنها فهمیده بودند که ما در کجا درس می خوانیم و شکایتمان را به مدیران کرده بودند ولی بازهم با ترفند و دروغ همه چیز را منکر شدیم و...

و ادامه دارد...
  • علی مزینانی
۰۴
تیر
۹۳

خبرگزاری فارس: خاطره جالب محمدتقی شریعتی از علی شریعتی/ پسری که پدرش را جاودانه کرد


محمدمهدی عبد‌خدایی در گفت‌وگو مشروح با فارس:
خاطره جالب محمدتقی شریعتی از علی شریعتی/ پسری که پدرش را جاودانه کرد

یک شب دیدم چراغ منزل علی روشن است نگاه کردم که علی دارد گریه می‌کند. دیدم مقاله‌ای در مورد حضرت رسول می‌نویسد و وقتی به مظلومیت حضرت رسول رسیده است خودش دارد گریه می‌کند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  خبرگزاری فارس، رحمت رمضانی: علی شریعتی مخالفان و موافقان جدی داشت و طنز روزگار این است که موافقان و مخالفان شریعتی دچار دگردیسی شدند و دوستان دیروز مخالف شدند و مخالفان شریعتی عموما با حفظ مواضع خود و انتقاد‌ها از شریعتی دفاع می‌کنند. برای بررسی دقیق‌تر این موضوع با محمد مهدی عبد‌خدایی به گفت‌وگو پرداختیم که در ذیل می‌آید:

 *علی شریعتی در چه فضای تاریخی دست به مبارزه زده است و شرایط آنروزگار چگونه بوده است؟ 

 تبلیغات گسترده‌ای علیه رژیم شاه در دانشگاه‌ها می‌شد این تبلیغات ضد رژیم در دانشگاه‌ها بیشتر جنبه توده‌ای و مارکسیستی داشت تا جنبه مذهبی.

 با نگاهی به تاریخ مبارزات علیه رژیم شاه در دانشگاه‌ها در سال‌های 26 ـ 27 تا 1330 پی به این نکته می‌برید بیشترین جمعیت معترضان به رژیم شاه و مبارزان کمونیست‌ها بودند. به همین دلیل کمونیست‌ها مبارزات علیه رژیم را در دانشگاه رهبری می‌کردند. حتی جبهه ملی در برابر کمونیست ها در اکثریت نبود. علی شریعتی با فعالیت و سخنرانی در حسینه ارشاد در سوق دادن دانشجویان به سمت روحانیت و مذهب نقش موثری داشت و توانست دانشجویان را متمایل به دین کند البته مدرسه و دبیرستان علوی و مرحوم کرباسچیان و روزبه در فرستادن بچه  مذهبی‌ها به دانشگاه نقش موثری داشتند.

اما فعالیت دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد و حسینیه ارشاد وزن نیروهای مذهبی را در دانشگاه بیشتر کرد. علاقه دکتر به روحانیت ـ به قول خودش تشیع علوی ـ و استفاده از ادبیات روز و چپ گرایانه که کل نیرو‌های جوان و دانشجو که فکر می کردند. با نگاه چپ و نظریات چپ می توانند علیه رژیم شاه مبارزه و انقلاب کنند. را علاقمند به انقلاب اسلامی و روحانیت کرد.

جوانان مبارز که نگاه چپ‌گرایانه به مبارزه داشتند رهبری به نام دکتر علی شریعتی پیدا کردند که با توجه به این نقش می توان دکتر علی شریعتی را یکی از پیشگامان وحدت حوزه و دانشگاه بعد از استاد مطهری دانست.

 *منتقدان شریعتی دو دسته هستند برخی مانند حجت الاسلام حمید روحانی معتقدند که شریعتی عامل ساواک بود و برخی دیگر معتقدند علی شریعتی از لحاظ فکری نزدیکی های به رژیم پهلوی داشت نظر شما چیست؟

ـ این سخن که شریعتی با رژیم پهلوی اشتراکاتی داشت یک سخن است و اینکه رژیم پهلوی از سخنان دکتر علی شریعتی بهره وری تبلیغاتی می‌کرد یک چیز دیگر است.

دکتر علی شریعتی فارغ التحصیل دانشگاه سوربن فرانسه است. ژان پل سارتر فیلسوفان هم عصر شریعتی و مطرح در فرانسه بود که ـ  طرفدار سوسیالیسم دموکراتیک  و نظریه پرداز اگزیستانسیالیسم بود. دکتر شریعتی تحت تاثیر نگاه سارتر و کارل مارکس به تاریخ قرار می گیرد.

اگر چه در اروپا به منابع تاریخی مسلمانان و شیعه توجه داشت. اما بیشترین منابع تاریخی اسلام که به آن رجوع می‌کرد تاریخ طبری بود که از منابع معتبر تاریخی اهل سنت است. دکتر بعد از خوانش تاریخی متون اسلامی به خصوص منابع اهل سنت بدون اینکه آنرا با تاریخ شیعه تطبیق دهد. برداشت فلسفی از تاریخ کرده است. برای روشن شدن این مطلب مثالی می‌زنم به طور مثال در شیع علوی و شیعه صفوی اینگونه برداشت می کند. دلیل موفقیت محمود افغان نابسامانی حکومت صفویه از درون بود.

این نگاه به تاریخ براساس نظریه تز و سنتز هگل است. که معتقد است درون هر حکومتی و در طول زمان نیروی اجتماعی ضد آن حکومت ایجاد می شود و در نهایت پیروز می‌شود. اما به نظرم دلیل شکست شاه سلطان حسین این نیست. شاه سلطان حسین مردی بی‌عرضه و مقدس مآب بود به این دلیل کشور را به سمت هرج و مرج و آشفتگی برد و محمود افغان از این آشفتگی نهایت استفاده را برد.  خود شریعتی هم می نویسد درحالی که محمود افغان به دروازه های اصفهان پایتخت آنزمان ایران رسیده بود سلطان حسین بجای اینکه چاره‌ای بیاندیشد در حال بحث بی مورد و خشک‌مقدسانه بود.  شریعتی این شکست تاریخی را با سقوط تاریخی بیزانس مقایسه می‌کند. بیزانس در حال سقوط بود. اما کشیشان در حال بحث بودند که عیسی وقتی به آسمان رفت لاهوتی رفت یا ناسوتی.

نخستین کتاب دکتر شریعتی به عنوان ابوذر اولین سوسیالیست خدا پرست است. شریعتی در ایران تحت تاثیر سوسیالیست های خدا پرست مانند محمد نخشب بوده است. و بعد از رفتن به اروپا و آشنا شدن با تفکر سارتر و ماسینیون و دیگران این تفکر بر او غلبه پیدا کرد.

من از این جهت به دکتر شریعتی انتقاد دارم و استاد مطهری نیز با توجه به این دیدگاه شریعتی می گوید: «وقتی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد باشد من نمی‌آیم» چون مرحوم مطهری فلسفه خوانده است. سرچشمه سوسیالیسم را می داند همچنین اطلاع دارد که ماتریالیسم تاریخی از کجا سرچشمه پیدا می کند. سر انجام این نوع سخنرانی را درک می کند.

 دانشجویان آنروز ما درک مطهری و مطالعات او را نداشتند و سخنرانی شریعتی مورد استقبال آنان قرار می گیرد.  از این جهت بین آیت الله  مطهری و دکتر شریعتی اختلاف ایجاد می شود. دلیل استقبال از شریعتی در میان دانشجویان این بود که بین نوع استدلال شریعتی و دانشجویان آنزمان که تحت تاثیر سوسیالیسم بوده‌اند همخوانی وجود داشت. شریعتی به خوبی استدلال محمد نخشب و سوسیالیسم های خداپرست را تبیین می کرد. شریعتی اذعان دارد که کارشناس تاریخ است  تاریخی که هم خوانده است تحت تاثیر نگاه چپ آنروز است. به همین جهت شریعتی از دید فلسفه تاریخی سوسیالیسم به تاریخ نگاه می‌کند که این نگاه نقد دارم.

رضاشاه دانشگاه را در ایران تاسیس کرد تا پایه‌های نظری نظام پادشاهی در ایران به وسیله نظریه‌پردازان علاقمند به سلطنت مستحکم شود تا جوانان تحصیلکرده به نظام پادشاهی و کوروش علاقمند شوند. اما جنگ جهانی دوم موجب شد روشنفکران و فیلسوفان دچار دگردیسی در اندیشه شوند و بنیاد‌ها را تغییر دهند و به شدت ادبیات روشنفکری جهان چپ شد. ادبیات تحصیل‌کردگان و روشنفکران ایران نیز پیرو نظام جهانی چپ شد. فضای عمومی و دانشگاه‌ها و به خصوص دانشگاه تهران تغییر کرد به نحوی که اگر جوانی فارغ از کتاب‌های دانشگاهی کتابی را می‌خواست مطالعه کند.

انتخاب محدودی داشت یا باید کتاب‌های تقی ارانی و ترجمه کاپیتان مارکس را می‌خواند یا اگر علاقمند به رمان و ادبیات بود باید  خوشه‌های خشم «جان اشتاین بک» «خرمگس» با داستان «پیرمرد و دریا»‌ارنست همینگوی را می‌خواند. که این رمان‌ها نیز منتقد نظام سرمایه‌داری و حرکت به سمت سوسیالیسم را تبلیغ می‌کرد.

*خاطره‌ای از دکتر علی شریعتی دارید؟

محمدتقی شریعتی پدر علی شریعتی نزد پدر من آشیخ غلامحسین تبریزی درس تفسیر خوانده است.

در این زمینه مقام معظم رهبری سال 59 یا 60 در مجله سروش یک مصاحبه‌ای دارد که من به این علت خاطره دکتر علی شریعتی از پدرم است را بازگو می‌کنم در یک روز جمعه‌ای آقای دکتر علی شریعتی به اتفاق مقام معظم رهبری به منزل پدری ما می‌آیند. دکتر علی شریعتی نظریات خودش را نسبت به تاریخ می‌گوید پدرم می‌گوید: اشکالی ندارد که شما چنین استنباطی از تاریخ دارید اما نظرم(پدرم) نسبت به شما فرق دارد.

رهبری می‌گوید: زمانی از منزل آشیخ بیرون آمدیم دکتر علی شریعتی به من گفت: نمی‌دانستم در شیعه چنین روحانیون آگاه وجود دارد.

من دکتر را هم از نزدیک دیدم و هم در برخی از مجالسی که ایشان بودند حضور داشتم از جمله کانون حقایق اسلامی نیز رفتم.

محمد تقی شریعتی قبل از انقلاب از مشهد به تهران مهاجرت کرد و پشت حسینیه ارشاد آپارتمانی تهیه کرد و آنجا زندگی می‌کرد. من و چند نفر دیگر به دیدنش رفتیم و مقام معظم رهبری و محمدرضا حکیمی هم در خانه آقای شریعتی مهمان بودند.

 من برگشتم به آقای محمدتقی شریعتی گفتم بعضی‌ها در همه عمر خود قلم می‌زنند اما نویسنده نیستند برخی‌ها یک مقاله می‌نویسند اما نویسنده هستند. برخی تاریخ می‌نویسند اما مورخ نیستند اما ابن خلدون یک مقدمه نوشت و مورخ شد.

آقای شریعتی شما یک پسر داشتید اما پسرتان پسر بود. جاودانه‌تان کرده است برای همیشه نامت در تاریخ زنده نگه داشت.

محمد تقی شریعتی بلند شد و پیشانی مرا بوسید و زمان خداحافظی نیز دوباره مرا بوسید گفت حرف خوبی زدی.

 پدر دکتر خاطره‌ جالبی را نقل کردند و گفت: یک شب دیدم چراغ منزل علی روشن است نگاه کردم که علی دارد گریه می‌کند. دیدم دیدم مقاله ای در مورد حضرت رسول می‌نویسد به مظلومیت حضرت رسول رسیده است خودش دارد گریه می‌کند.

  • علی مزینانی
۰۳
تیر
۹۳

شاهدان کویرمزینان : اخیرآً علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی اظهار نظری در سبزوار اعلام کرده است که موافق انتقال پیکر مطهر دکتر علی مزینانی شریعتی است اما باید به استحضار این مقام عالی دولتی رساند که  : جناب وزیر محترم ! تنها موافقت شما کافی نیست بفرمایید تا کنون چه اقدامی انجام داده اید و چه می خواهید بکنید چون از این قولها و وعده و وعید ها و موافق بودنها در دولتهای پیش زیاد دیده ایم و شنیده ایم ازجمله عطاءالله مهاجرانی و دکتر معین وزرای علوم و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی که اتفاقاً به مزینان آمدند و تأکید کردند به محض رسیدن به تهران مقدمات انتقال جنازه شریعتی از سوریه و دفن آن در حسینیه ارشاد و یا زادگاهش مزینان را فراهم می نمایند اکنون چیز حدود سیزده ، چهارده سال از آن وعده ها گذشته و هنوز پایتخت نشینها هیچ خبرشان نیست !

سال گذشته نیز شاهدان کویرمزینان ابراز نگرانی کرد که با توجه به بی رحمی های گروه های سلفی و وهابی و جنگ داخلی در سوریه بهتر است مقامات دولتی تدبیری بیندیشند تا مقبره دکتر شریعتی در امان بماند و یا بهتر است از چنین فرصتی استفاده شود و پیکر به امانت گذاشته شده این فرزند شایسته کویر به وطن باز گردانده شود ولی علی رغم انتشار این مطلب در سایتهای مختلف گویا صدای ما هم به جایی نرسید و اکنون خانواده معظم او این احساس نگرانی را دارند که در ادامه گوشه هایی از دغدغه دکتر احسان مزینانی شریعتی فرزند برومند دکتر علی شریعتی را می خوانید.

سی و هفت سال پس از درگذشت دکتر علی شریعتی یا به تعبیر خانواده‌اش «شهادت» او، هنوز پیکر این پژوهشگر و جامعه‌شناس برجسته تاریخ معاصر در زینبیه دمشق است و جسد مومیایی شده‌اش که قرار بود بعد از امانت‌سپاری ۵ ساله به ایران برگردانده شود، منتظر موافقت مسئولان است؛ خانواده شریعتی هم چنانکه تنها پسر او، احسان شریعتی می‌گوید هرگز با شرایط مناسبی برای انتقال پیکر او مواجه نشده‌اند.


احسان شریعتی در گفت‌وگو با سایت تاریخ ایرانی ابراز امیدواری کرده که با توجه به وقوع جنگ داخلی در سوریه و عدم اطلاع از مقبره شریعتی، مسئولان موافقت کنند که پیکر پدرش به ایران منتقل شود؛ البته منوط به آنکه اجازه داده شود او طبق وصیتش در حسینیه ارشاد دفن شود و دولت امکان برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری در شأن دکتر شریعتی را فراهم کند.

بخش‌هایی از این گفت‌وگو در پی می‌آید:

****

در روزهای اخیر محمدحسین متقی از دوستان محمد منتظری روایت کرده که دو هفته پیش از خروج شریعتی از ایران پیش او رفته و پیغام محمد منتظری را برای کمک به خروج زمینی و البته غیرقانونی رسانده است که شریعتی می‌گوید دو هفته بعد مراجعه کنید و قبل از موعد قرار هم از طریق مرز هوایی به صورت قانونی خارج می‌شود. چطور دکتر شریعتی این اطمینان را داشت که می‌تواند به صورت قانونی و بی‌دردسر از ایران خارج شود؟ درحالی که همسرش پوران شریعت‌رضوی، در خاطرات خود گفته ظاهرا تا چهار روز قبل از سفر هنوز پاسپورت به دست مرحوم شریعتی نرسیده بود.

شریعتی اطمینان نداشته است و تا لحظه آخر نگران ممانعت از خروج بود. در واقع تنها موردی که امیدواری ایجاد کرد اشتباهی بود که در شناسنامه دکتر ایجاد شده و نام ایشان مزینانی ثبت شده بود، در حالی که در پرونده‌های ساواک و اداری نام ایشان شریعتی مزینانی ثبت شده بود (البته بعد از انقلاب یک افسر گذرنامه گفت که من متوجه این مساله شدم اما به ساواک اطلاع ندادم؛ هر چند درستی این ادعا روشن نیست).

آن زمان در ردیف‌های ممنوعین، «شریعتی مزینانی» ممنوع‌الخروج بوده نه «مزینانی». حتی در مورد من و سارا هم سند وجود دارد. اولین بار من از کشور با نام «مزینانی» خارج شدم. من فرزند اول بودم و ارتباطات بیشتری با دوستان او داشتم و آن موقع با برخی از شاگردان دکتر در حسینیه ارشاد در تماس بودم که برایشان مشکل ایجاد شد و ممکن بود خود من هم دستگیر شوم. به همین دلیل بدون اینکه دیپلم ششم را بگیرم از ایران خارج شدم و دیپلمم را از آمریکا گرفتم. آن موقع فهمیدیم که من ممنوع‌الخروج نیستم. همین مساله در مادرم امیدواری ایجاد کرد که برای دریافت پاسپورت دکتر هم اقدام کنیم. در مجموع، احتمال می‌دهم که دو هفته قبل از سفر که آن‌ها پیشنهاد خروج از مرز زمینی را به دکتر دادند، ایشان احتمال گرفتن پاسپورت را داده بود و این هم یکی از دلایلی است که شاید دکتر بر اساس آن، این پیشنهاد را رد کرده است. شریعتی مساله خروجش را با هیچ کس در میان نگذاشته بود و فقط خودش و مادرم در جریان بودند که احتمالا بتواند در آن تاریخ از ایران خارج شود. به هر حال بعد از خروج دکتر شریعتی از ایران که شایعه آن در شهر پیچید، ساواک با منزل تماس گرفت و پرسید که چطور از مرز خارج شده؟ که در تماس اول مادرم اظهار بی‌اطلاعی کرده بود و در تماس دوم به ساواک می‌گوید که ایشان به طور قانونی از ایران خارج شده است. جالب است که در تماس سوم با منزل، مامور ساواک (حسین‌زاده - عطاپور) به مادرم تسلیت گفته بود؛ یعنی دقیقا همان روزی که آن حادثه برایشان پیش آمد.

  • علی مزینانی
۰۱
تیر
۹۳

آنچه پیش روی دارید، تصاویری است که توسط شهید دکتر مصطفی چمران و با دوربین دکتر سید صادق طباطبایی، از مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی در بیروت برداشته شده است. این محفل نکوداشت که با حضور امام موسی صدر، یاسر عرفات، خانواده دکتر شریعتی و شماری از فعالان سیاسی و فرهنگی ایران و لبنان برگزارشد، در محافل سیاسی و خبری بازتابی مهم و نمایان داشت.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳

مزینانی بودن به دکتر شریعتی و فرزندانش کمک کرد

مزینانی بودن به دکتر شریعتی و فرزندانش کمک کرد

دکتر علی شریعتی از بزرگترین مشاهیر منطقهسبزوار بزرگ و به ویژه شهرستان داورزن است که در سال 1312 در کویر تاریخی مزینان که آن زمان از توابع شهرستان سبزوار بود ، متولد شد و نام زادگاهش به عنوان نام خانوادگی او در شناسنامه اش ثبت شد.

فامیل او اما بعدها در زمانی که به شهرت دست یافت، نزد عموم مردم به شریعتی معروف شد.

هر چند خود شریعتی در بعضی کتاب هایش خود را سبزواری ، سبزوارزاده ، سربداری ، خراسانی و ... نیز معرفی کرده است. (منبع1) ، (منبع2) اما از بین همه این نام ها چنان که گفته شد، مزینانی در شناسنامه اش ثبت شد و شریعتی شهرت عمومی پیدا کرد.

همین موضوع ساده در آخرین سال زندگی ، کمک زیادی به شریعتی کرد تا بتواند در شرایط خفقان ساواک که می خواست مانع خروج او از ایران شود، به راحتی پاسپورت خود را دریافت نماید.

در واقع مزینانی بودن به شریعتی کمک کرد تا مأموران رژیم شاه که طبق قانون موظف شده بودند مانع از خروج فردی به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی شوند، به راحتی پاسپورت علی مزینانی را صادر کنند و بدین ترتیب هجرت انقلابی این معلم مبارز به خارج از کشور ، با موفقیت رقم بخورد.

اما افسوس که مدت کوتاهی بعد از هجرت شریعتی از ایران ، روح او نیز از این جهان فانی هجرت کرد و یادش برای همیشه در خاطره ایرانیان ماندگار شد.

خبرگزاری ایسنا مدتی قبل ، مشروح جریانات هجرت شریعتی از ایران و سپس درگذشت مشکوک او را منتشر کرده است که اسرارنامه در ادامه به مناسبت نزدیک شدن به سی و هفتمین سالروز درگذشت این معلم بزرگ ایران به انتشار مطلب کامل ایسنا می پردازد:

در مورد هجرت شریعتی در سال پایانی عمرش (۱۳۵۶) به اروپا و مرگ مشکوکش سؤال‌های فراوانی در جامعه وجود دارد. با ارجاع به چندین سند سعی کرده‌ایم تا حدی این ابهامات را برطرف کنیم.

به گزارش ایسنا، سایت تاریخ ایرانی به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر علی شریعتی نوشت: پوران شریعت‌رضوی همسر علی شریعتی در کتاب «طرحی از یک زندگی» مقدمات سفر همسرش را اینچنین شرح می‌دهد:

«پرونده‌های علی در ساواک تحت عنوان علی شریعتی و یا علی شریعتی مزینانی طبقه‌بندی شده است. حتی مدارک تحصیلی علی در ایران و فرانسه، احکام اداری‌اش در وزارت فرهنگ خراسان و دانشگاه فردوسی مشهد همه به نام علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی صادر شده است. در حالی که نام‌ خانوادگی علی طبق شناسنامه مزینانی بود و نه شریعتی و یا شریعتی مزینانی. ضمن اینکه پاسپورت قبلی علی نیز به نام مزینانی یعنی نام‌ خانوادگی واقعی علی صادر شده بود. قرار بر این شد که علی به من برای اخذ گذرنامه خودم رضایت‌نامه و برای بچه‌ها وکالت بدهد اما پیش از آن برای گذرنامه خودش اقدام کند تا مشخص شود که موفق به دریافت آن می‌شود یا نه. تصمیم گرفتیم که کلیه اقدامات اداری برای درخواست گذرنامه علی به عهده من باشد و او به هیچ‌وجه به اداره مذکور مراجعه نکند زیرا امکان داشت کسی او را بشناسد.

در آن زمان یکی از شرایط اخذ گذرنامه برای افراد بازنشسته وجود یک ضامن معتبر بود یعنی یک کارمند شاغل می‌بایستی ضمانت فرد بازنشسته را به عهده می‌گرفت که طرف موظف به بازگشت به کشورش باشد. بنابراین من چون کارمند شاغل آموزش و پرورش بودم طبق قانون می‌توانستم ضمانت همسرم را بر عهده گیرم.

ابتدا از آموزش و پرورش منطقه 13 تهران تاییدیه گرفتم که شاغل هستم، بعد با علی به کلانتری منطقه محل کارم رفتیم، خوشبختانه ضمانت مرا پذیرفتند. سپس سایر مدارک لازم را تهیه کردم و به اداره گذرنامه رفتم. در آنجا به بخش حرف میم مراجعه کردم. با اکراه مدارک را از من گرفتند زیرا خود درخواست‌کننده بایست مدارکش را تسلیم می‌کرد ولی در آن ایام به طور کلی برای گرفتن مدارک زیاد سختگیری نمی‌کردند. با این همه مامور مربوطه تاکید کرد که برای گرفتن پاسپورت خود شخص بایست مراجعه کند.

چهارشنبه بعد به اداره گذرنامه رفتم و شناسنامه خودم و احسان را هم همراه بردم و به مامور مربوطه گفتم چون همسرم مریض است لطفا پاسپورت او را به من بدهید. ابتدا مقاومت کرد و من با اصرار و خواهش که همسرم بیمار است و ناتوان و … با نشان دادن شناسنامه‌ها و آوردن دلیل و برهان و غیره توانستم پاسپورت علی را بگیرم. با هم برای خرید بلیط به شرکت هواپیمایی سابنا رفتیم و برای روز ۲۶ اردیبهشت یعنی ۴ روز بعد به مقصد بلژیک بلیط گرفتیم.»

صبح ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ شریعتی به همراه دو دوست آقای عبدالله رادنیا و همسرش به فرودگاه مهرآباد رفت.

شریعتی در نامه‌ای که از بروکسل برای پسرش احسان (که آن زمان مقیم آمریکا بوده است) نوشت، دلایل سفرش به بروکسل را اینچنین توضیح می‌دهد: «من فعلا به بلژیک آمده‌ام به دو دلیل؛ یکی اینکه ویزا نمی‌خواست و دیگر اینکه کمی از خط سیر عمومی پرت بود و دور از چشم.» (با مخاطب‌های آشنا)

بعد از اقامتی دو روزه در بلژیک شریعتی عازم انگلستان و شهر ساتامپتون می‌شود و در خانه پسردایی همسرش ساکن می‌شود. خبر خروج شریعتی کم‌کم در سطح شهر پخش می‌شود و واکنش‌های ساواک آغاز می‌شود. از آغاز ماه خرداد تا بیستم خرداد ساواک هنوز از خروج شریعتی مطمئن نیست. از این تاریخ به بعد خروج او برای ساواک قطعی می‌شود و همسر شریعتی ممنوع‌الخروج می‌شود. اسناد ساواک این سردرگمی را از روزهای پایانی اردیبهشت تا ۱۸-۱۷ خرداد به صراحت نشان می‌دهد. اسناد همچنین نشان می‌دهد که تصور ساواک این است که شریعتی با نام جعلی محمدعلی مزینانی از ایران خارج شده.

از تاریخ ۱۸-۱۷ نام‌های سارا شریعتی مزینانی، احسان شریعتی مزینانی و پوران (بی‌بی فاطمه) شریعت‌رضوی را ممنوع‌الخروج اعلام می‌کند. مشخص است که باز هم نمی‌داند که فرزندان شریعتی همچون پدرشان پیشوند شریعتی را در شناسنامه ندارند و اگر قرار بر ممنوع‌الخروجی است باید با نام مزینانی ممنوع‌الخروج شوند. بر همین اساس است که فرزندان شریعتی (سوسن و سارا) علی‌رغم این حکم در تاریخ ۲۸ خرداد از ایران خارج می‌شوند. حتی معلوم است که مامورین اطلاع ندارند که احسان شریعتی یک سال پیش ایران را ترک کرده و مقیم آمریکاست.

سوسن و سارا پس از خروج از ایران، به پدرشان که در فرودگاه لندن منتظرشان است می‌پیوندند.

منبع : مجله اینترنتی اسرار نامه

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳
 

امسال نیز سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی در حالی که بهانه ای به جز جام جهانی فوتبال وجود نداشت در سکوت و خاموشی آمد و گذشت و فقط مزینانی ها بودند که فرزند شایسته کویرتاریخی زادگاهشان را فراموش نکردند و با جان و دل مراسم ویژه ای را برگزار کردند.

شاهدان کویرمزینان که با هدف معرفی بیشتر مزینان و مزینانی ها فعالیت خود را آغاز کرده است پیش از این با انتشار مطالبی از برگزاری این مراسم خبر داد که قرار بود با هماهنگی های قبلی جناب آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مزینان تشریف بیاورند و در این مراسم سخنرانی داشته باشند اما به دلیل سفر کاری ایشان به خارج از کشور، این مراسم بدون حضور جناب وزیر و حتی دعوت کنندگان از او یعنی نمایندگان محترم شهرستان سبزوار و تنها با حضور عاشقان و شیفتگان شریعتی و مردم قدرشناس مزینان برگزار شد.

البته بنا بود فرزندان شایسته دکتر به خصوص دکتر احسان مزینانی شریعتی در این مراسم هم حضور داشته باشند اما در آخرین لحظه دکتر احسان با ارسال پیامی از مردم خوب مزینان و دست اندرکاران برگزاری این مراسم تشکر کردند و اظهار داشتند : باتوجه به اینکه در روز سالگرد منزل پدری ایشان محل رفت و آمد شخصیتها و دوستداران شریعتی است باید در کنار مادر حضور داشته باشند و انشاء الله در موقعیت دیگری به مزینان خواهند آمد.

ما نیز از این همه لطف احسان عزیز نسبت به مزینان و مزینانی ها که الحق والانصاف مردم دار هستند و مزینان را دوست دارند تشکر و قدردانی می کنیم چرا که به دعوت شاهدان کویرمزینان این فرزند برومند شریعتی پیش از این به مزینان تشریف آورده اند و معتقدیم بازهم طبق قولی که داده اند خواهند آمد.

اما مراسم سی و هفتمین سالگرد بازهم در مزینان مظلوم با شکوه خاصی برگزار گردید و عاشقان ، اندیشمندان ، صاحب نظران ، اساتید و دانشجویان فراوانی در این روز میهمان مزینانی های خونگرم بودند و مراسم با شکوهتر از سالهای گذشته برگزار شد و جا دارد که از تمامی خادمان و برگزار کنندگان این مراسم تشکر و قدردانی ویژه ای بشود.

اول رئیس شورای اسلامی مزینان، آزاده سرافراز حاج مهدی مزینانی  که می دانیم چند روزی است برای بهتر برگزار شدن این مراسم آرام و قرار نداشته و مدام در حال رفت و آمد به سبزوار و مشهد و تماس با افراد مختلف و آماده کردن مقدمات برگزاری مراسم بوده و روز پنجشنبه نیز لحظه ای آرامش نداشته و با آبرومندی این مراسم را به اتمام رساندند.

دوم مزینان دوستی که برای آبادانی مزینان رنجهای فراوان دیده و تمام هم وغمش پس از بازنشستگی برای عمران مزینان بوده و هست حاج احمدمزینانی صباغ ، که حتی جلسه های هماهنگی را در منزل شخصی خودش در سبزوار برگزار نمود و زحمت دعوت و ارسال دعوتنامه به مسئولین را متحمل شده بود و با آغوش باز دبیری ستاد بزرگداشت را پذیرفت و خداوکیلی خوب از پس آن برآمد.

سوم سید مصطفی جلالی پور مزینانی هنرمند جوان مزینانی که علی رغم سفر مهم و تدریس در استان همجوار دعوت شاهدان کویرمزینان راپذیرفت که به مراسم بیاید و او هم با اجرای ترانه ای همگان را به وجد آورد 

 جهارم گروه فرهنگی شاهدان کویرمزینان که با ارسال پیام و تهیه مطلب در فضای مجازی سعی نمود سهم بسزایی در اطلاع رسانی این مراسم به همشهریان و عاشقان شریعتی داشته باشد.

پنجم مردم خوب و شریف مزینان که به قول استاد صباغ چون خلق و خوی کویری دارند و مهربان مردمی هستند که باید میهمانانش را آب و نان بدهند و تکریم نمایند به خوبی میزبان میهمانان مراسم بودند.

ششم همشهریان مزینانی که رنج سفر را برجان خریدند و از نقاط مختلف به زادگاهشان راهی شدند تا این مراسم باشکوه برگزار شود

هفتم تمامی میهمانانی که از خراسان بزرگ آمده بودند به ویژه کاروان فرهنگی نیشابور و اساتید و دانشجویان سبزوار  تا ثابت کنند شریعتی همچنان زنده است.

هشتم مسئولین محترم شهرستان داورزن به ویژه فرماندار فهیم و سایت داورزن نیوز این شهرستان که در این مراسم سنگ تمام گذاشتند.

نهم روحانیت و فرهنگی های مزینانی به ویژه استاد محمدشریفی که با بیان زیبایش همه را مات و مبهوت کرده بود و پسر خواهرش جانباز گرانمایه حاج محمد مزینانی ساعت ساز که هم مانند دائیش خوب سخن می گوید و هم طبع و ذوق شعری دارد و علی نامه اش موجب افتخار ماست.

از همه ی این عزیزان و دیگر زحمت کشان مراسم تشکر و قدردانی می شود.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳

خبرگزاری فارس: میزان مهریه همسر شریعتی و ماجرای وصول آن/ خاطرات سوسن شریعتی از پدر

یکی از تابلوهایی که روی دیوار خانه‌موزه شریعتی نصب شده، عقدنامه او و همسرش پوران شریعت رضوی است که مهریه 16 هزار تومانی را نشان می‌دهد. جالب اینکه پوران شریعت رضوی در ذیل آن نوشته که وصول شد.


 

خبرگزاری فارس ـ گروه آیین و اندیشه: نام خانوادگی‌اش در شناسنامه «مزینانی» بود اما لقب خاندانش شریعتی. نام خانوادگی شریعتی حتی در شناسنامه خود او هم نبود اما در شناسنامه خواهرانش «شریعتی» درج شده است. بنابراین نام او در گذرنامه‌اش علی مزینانی است و به همین دلیل با وجود مراقبت‌های ساواک توانست از ایران خارج شود.

در سالمرگ این معلم اندیشمند (۲۹خرداد ۱۳۵۶) در خانه‌موزه او پای گذاشتیم، پیش از پرداختن به خانه‌موزه شریعتی، گذری خلاصه وار بر تاریخچه زندگی شریعتی می‌اندازیم.

 

شریعتی در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدرش محمدتقی شریعتی مردی پارسا و عالم علوم نقلی و عقلی بود. وی در دانشسرای مقدماتی مشهد تحصیل کرد، آموزگار شد و در سال 34 به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد رفت با پوران شریعت رضوی ازدواج کرد و به دلیل ممتاز بودن در رشته ادبیات برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد و در رشته‌های علوم انسانی تحصیل کرد.

وی آثار زیادی خلق کرد و در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی مبارزات فراوانی انجام داد مقالات زیادی در نشریات داخلی و خارجی نوشت و حتی در فرانسه هم مورد آزار قرار گرفت و به زندان افتاد. در سال 43 به ایران آمد و اینجا هم به زندان منتقل شد و پس از آزادی در مشهد به تدریس پرداخت تا اینکه سال 48 به حسینیه ارشاد آمد و مسئول امور فرهنگی شد و همینجا به تحلیل و سخنرانی و تدریس پرداخت که باز هم به زندان افتاد و زندگی سختی گذراند پس از آزادی باز هم توسط ساواک به زندان افتاد و در نهایت در 29 خرداد 56 دار فانی را وداع گفت.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۳


سالگرد شریعتی مزینان مصطفی جلالی پور

 سیدمصطفی جلالی پور مزینانی استاد موسیقی سنتی روز پنجشنبه 29 خردادبا حضور در مراسم گرامیداشت سی و هفتمین سالگرد دکتر علی مزینانی شریعتی به اجرای برنامه پرداخت .

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از داورزن نیوز ؛ استاد سید مصطفی جلالی پور هنرمند جوان مزینانی  با صدای دلنشین خود با غزلی از سعدی و شعرسوتک منسوب به  دکتر شریعتی محفل دوستداران شریعتی را طراوت بخشید.

وی که به همراه استاد شجره برای تدریس فن  لحن و بیان به هنرجویان رشته تئاتر و موسیقی به استان سمنان مسافرت کرده بود با اطلاع از برگزاری مراسم بزرگداشت دکتر علی مزینانی شریعتی در زادگاهش، راهی مزینان شد و به اجرای موسیقی پرداخت که مورد تشویق و استقبال حضار قرار گرفت.

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد 
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
که او یکریز و پی در پی 
دم گرم چموش اش را بفشارد
بی هیچ فریادی 
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد 
و بشکاند سکوت مرگبارم را… 

  • علی مزینانی